فرش قرمز آمریکایی زیر پای طالبان
اردشیر زارعی قنواتی
•
حاصل ۱۰ سال جنگ بی امان با صرف هزینه های نجومی مادی، انسانی و معنوی هم اینک به اینجا ختم شده است که می توان با طالبان به مصالحه دست یافت و با پذیرش قدرت برتر آنان از گرداب کنونی خلاص گردید. مذاکرات پشت پرده مقامات آمریکایی با فرستادگان "ملا محمد عمر" رهبر طالبان ظاهرا منجر به تفاهمات دوجانبه یی شده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ دی ۱٣۹۰ -
۱۰ ژانويه ۲۰۱۲
استراتژی نوین آمریکا در خصوص بحران افغانستان گام به گام به مراحل نهایی خود نزدیک می شود. این استراتژی به ساده ترین تعبیر بازگشت به "نقطه صفر" و بازتولید شرایط قبل از حمله نظامی سال ۲۰۰۱ میلادی است که بار دیگر طالبان را در مرکز ثقل سیاست واشینگتن قرار داده است، فقط با این تفاوت که آنان عدم پذیرش و پناه دادن به جنبش القاعده را بپذیرند. حاصل ۱۰ سال جنگ بی امان با صرف هزینه های نجومی مادی، انسانی و معنوی هم اینک به اینجا ختم شده است که می توان با طالبان به مصالحه دست یافت و با پذیرش قدرت برتر آنان از گرداب کنونی خلاص گردید. مذاکرات پشت پرده مقامات آمریکایی با فرستادگان "ملا محمد عمر" رهبر طالبان ظاهرا منجر به تفاهمات دوجانبه یی شده است که ماحصل آن تاکنون نهایی شدن تاسیس دفتر سیاسی این جنبش در قطر و رایزنی برای آزادی یا انتقال بسیاری از رهبران طالبان که در زندان گوانتانامو اسیر می باشند، بوده است. موضوع مذاکرات بین واشینگتن – طالبان تا آنجا به مراحل جدی خود نزدیک شده است که حتی مخالفت اولیه ی "حامد کرزای" رئیس جمهوری افغانستان جهت دور زدن حکومت کابل در طی این قضیه نیز جای خود را به پذیرش اجباری وی داده است. اولویت آمریکا برای اتخاذ استراتژی جدید و معامله با طالبان خلاص شدن از جنگ بی حاصلی است که تاکنون هزینه های بسیاری برای این کشور داشته است و هیچ چشم انداز مثبتی نیز برای آن متصور نخواهد بود. هم چنین با توجه به تحولاتی که در طی چند سال گذشته در عراق و پاکستان اتفاق افتاده و سال ۲۰۱۱ نیز خیزش های عربی نیز بر آن صحه گذاشت، مبنی بر اینکه موج "اسلامگرایی" در منطقه خاورمیانه و شاخ آفریقا واقعیتی است که برخورد مسلحانه با آن راه حل نیست، عزم واشینگتن را برای تغییر استراتژی خود جزم تر از قبل کرده است. از آنجا که انعطاف پذیری یکی از مشخصه های حکومت های مدرن و به خصوص هژمون های بین المللی است تغییر استراتژی و تاکتیک در سیاست خارجی اصل خدشه ناپذیری است که بعضا حتی آرمان و اهداف اولیه را برای کسب منافع ملی و عدم پرداخت هزینه های اضافی به بازیگران عرصه ژئوپلتیک تحمیل می کند.
توافق واشینگتن و جنبش بنیادگرای طالبان برای مذاکرات صلح و تاسیس دفتر این گروه در قطر یک قطعه از پازل استراتژی جدید است. اعلامیه رسمی طالبان که برای اولین بار مذاکرات صلح با آمریکا را تایید می کند با توجه به روحیه و رویه سنتی آنان که همیشه مذاکرات پشت پرده را نفی و تکذیب کرده اند، می تواند نشاندهنده ی یک چرخش ناشی از به نتیجه رسیدن گام های اولیه یی باشد که به زعم طالبان نهایی و بازگشت ناپذیر شده است. از طرف دیگر "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری این کشور قصد دارد که چشم انداز پایان جنگ افغانستان را برای افکارعمومی آمریکا و به خصوص جنبش های پایه اجتماعی حامی خود در یک مسیر عینی به واقعیت نزدیک تر کند. هم چنین شکاف کنونی بین واشینگتن و اسلام آباد، رهبران کاخ سفید را نسبت به این موضوع متقاعد کرده است که در چنین شرایطی با خارج کردن برگ برنده ارتش پاکستان در رقابت های منطقه یی و مناسبات دوجانبه ی گسسته بین دو کشور می توانند مسیر پیچیده و پرتوهم "صلح وکالتی" موجود را دور زده و هم اینکه موازنه ی سیاسی – امنیتی بین ارتش و دولت غیرنظامی "آصف علی زرداری" را به زیان نظامیان تغییر دهند. اصولا از همان ابتدای جنگ افغانستان عرصه میدان نبرد و معادلات نظامی آن چنان ذهن دولتمردان آمریکایی را به خود مشغول کرده بود که آنان از تحلیل نتیجه نهایی غافل شدند و گویا امروز همان لحظه یی است که می بایست پراگمای سیاسی، خود را بر تئوری "همه چیز در میدان نبرد" تحمیل کند. اینکه "جو بایدن" معاون رئیس جمهوری آمریکا می گوید "طالبان افغانستان دشمنان آمریکا نیستند و تهدیدی برای آمریکا تلقی نمی شوند مگر اینکه به پناه دادن تروریست های القاعده ادامه دهند" دقیقا همان توصیف استراتژی جدید این کشور در افغانستان می باشد که به زبان ساده که حتی شولاپوشان ساکن در کوه های "تورا بورا" آن را بفهمند، بیان شده است. البته در سیاست جدید واشینگتن لزوما جایگاه بازیگران منطقه یی و محلی نیز می تواند تغییر کرده و دوست یا دشمن جای خود را عوض کنند. اگر معامله واشینگتن و طالبان به سرانجام مورد نظر برسد بدون شک تکنوکرات های پشت سر حامد کرزای، مجاهدین موصوف به جبهه شمال، احزاب سیاسی و جنبش های اجتماعی به خصوص جنبش زنان افغانستان می بایست در انتظار رخدادها و روزهای غم انگیزی باشند.
|