سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تا آخر زمستان!


ویدا فرهودی


• آمد بهار سالی در نیمه ی زمستان
سر سبز کوی و برزن، پر لاله خاک ایران

آن روز زندگانی لرزاند با خروشی
بیگانه از خموشی، صدها حصار زندان ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ دی ۱٣۹۰ -  ۱۱ ژانويه ۲۰۱۲


 
آمد بهار سالی در نیمه ی زمستان
سر سبز کوی و برزن،پر لاله خاک ایران

آن روز زندگانی لرزاند با خروشی
بیگانه از خموشی، صدها حصار زندان

با همت رهایی شد شوقِ وهم صدایی
جاری به روی لب ها، در کوچه و خیابان

رقصان قلم جوانه زد با بسی ترانه
بی وقفه و بهانه بر دامن بهاران

مرغ سحر به ناله دیگر نبود و می داد
جمع پرندگان را بر شعر و شور، فرمان
***
اما دریغ نفرت،عفریت جنگ و ظلمت
وارونه کرد شادی ،با اهتمام شیطان

فکر گسستگی را، در هم شکستگی را
می پروراند ،آخر، از چشم عشق، پنهان

جشن شکوفه ها را، بی فرصتی عزا کرد:
گل ها گلوله هایی، با نام دین و یزدان

***
ا ی نو نهال میهن، بیتی دو سه نوشتم
اشکم بر آن سرشتم،هرچند همچو باران،

اندوه را چون که سُفتم، غم را ز سینه رُفتم
با شعر سرخ گفتم:بیدار مانده ایمان!

ایمان به روشنایی، آزادگی،رهایی
برخیز تا ببینی شب می رسد به پایان

بنگر چسان قفس ها با شور هم نفس ها
در غرب و شرق دنیا،پوسیده میله هاشان!

خفتند گر هزاران اشکان، ندا و شیرین
از خاکشان شکفته گل ها کنون فراوان

دستت بد ه به دستم،همواره با تو هستم
با کلک بی قرارم، تا آخر زمستان

ویدا فرهودی
زمستان١۳٩٠-٢٠١٢


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست