خطر جنگ و رهبران جنبش سبز
شهریار رستمی
•
ایران در حال فرو رفتن به کام جنگی ویرانگر است. چرا صدایی از رهبران یا شورای هماهنگی جنبش سرکوب شده و ناکام سبز بلند نمی شود؟ خطر جنگ را جدی نمی بینند؟ پیامدهای چنین جنگی را برای ملت ایران قابل توجه نمیدانند؟ یا خود را ملزم به آگاهی رسانی به مردم و نمایندگی عقیده آنها نمیدانند؟ دلیل چنین انفعال مخربی چه میتواند باشد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲٣ دی ۱٣۹۰ -
۱٣ ژانويه ۲۰۱۲
ایران در حال فرو رفتن به کام جنگی ویرانگر است.
چرا صدایی از رهبران یا شورای هماهنگی جنبش سرکوب شده و ناکام سبز بلند نمی شود ؟
خطر جنگ را جدی نمی بینند؟
پیامدهای چنین جنگی را برای ملت ایران قابل توجه نمیدانند؟
یا خود را ملزم به آگاهی رسانی به مردم و نمایندگی عقیده آنها نمیدانند ؟
دلیل چنین انفعال مخربی چه میتواند باشد؟
حقیقت اینست که جمهوری اسلامی با تمام توان برای پنهان کردن هدف حقیقی ماجراجویی های اتمی اش از ملت ایران و جامعه جهانی تلاش کرده و در عین حال سعی میکند با عوام فریبی و بی اهمیت جلوه دادن تحریم ها و خطر جنگ و تحریک احساسات ملی گرایانه مردم با علم کردن سیاست خارجی دوگانه ایالات متحده، بخشی از جامعه ایران را به حمایت از سیاست های اتمی خود وادارد .
این در حالیست که عظمت طلبی های علی خامنه ای و برتری جویی های اسرائیل در منطقه که مورد حمایت ایالات متحده و کشورهای غربی نیز میباشد، دست به دست هم داده و گام به گام در حال کشاندن ایران به جنگی ویرانگرند که هیچ بعید نیست به تجزیه ی کشور منتهی شود.
آیا وجود چنین خطرات بزرگ و هراس انگیزی کافی نمی باشد تا رهبران یا شورای هماهنگی پنهانی جنبش سبز را به آگاهی رسانی رسمی به ملت ایران در باب "همه" ی واقعیت و خطراتی که مردم و کشور ایران را تهدید میکند و نتیجه ی ویرانگر جنگ احتمالی واداشته و به این ترتیب در جهت جهل و انفعال زدایی از جامعه ایران تلاشی کنند؟
بر خی از دوستان که اساسا سخن گفتن با ملت ایران و دولت جمهوری اسلامی را فراموش کرده و بی توجه به واقعیت مشغول انتشار بیانیه های بی اثر و ثمر برای جلوگیری از حمله ی آمریکا به ایران هستند، بدون در نظر گرفتن این حقیقت که این ترکیبی از منافع ملی و منافع سیاستمداران ایالات متحده و کشورهای غربی است که سیاست خارجی آنها را تعیین میکند، نه بیانیه های ناپیدای ما.
اگر هم هدف از این بیانیه ها اثر گذاشتن بر افکار عمومی این کشورها و از این راه اثر گذاری بر سیاست خارجی این دولت های دموکراتیک است، فکر میکنم بهتر است یقین داشته باشیم بیانیه های افرادی ناشناس که در افکار عمومی جهان دارای هیچ پایگاه قابل توجه و اثر گذاری نیستند، در مقابل دستگاه عظیم تبلیغاتی این کشورها که با تمام توان در حال "عادلانه" و "ضروری" جلوه دادن این جنگ می باشند، دارای اثری در حد "بی اثری" است.
متاسفانه در این اثنا اصلاح طلبان هم که از همان ابتدای شکل گیری جنبش سبز خواهان محدود ساختن آن به چهارچوب همین نظام، حتی به قیمت فروکش کردن و خاموشی آن بودند و از جنبش سبز و اصلاحات چیزی جز چرخش قدرت در درون همین ساختار و انتقال قدرت از اصولگرایان به خط امامی های سابق را آرزو نمیکردند، با تکرار مداوم این ادعا که در صورت حمله ی آمریکا همه در کنار نظام خواهیم بود، به نوعی مشغول قوت قلب دادن به سلطان جهت پیگیری سیاست های جنگ افروزانه اش به عنوان روشی برای جلب حمایت داخلی و رفع خطر خارجی از راه دستیابی به تسلیحات اتمی بوده و به این ترتیب از مردم میخواهند که ٣۰ سال جنایت و تجاوز و تباه کاری این رژیم را نادیده گرفته و دیوانه وار خود را فدای عظمت طلبی های "سلطان" کرده و با دست خود برای کره شمالی شدن ایران تلاش کنند.
چنان که من میفهمم به عنوان آخرین تلاش برای جلوگیری از "عراق" یا "کره شمالی" شدن ایران بهتر است با نقد هم زمان عظمت طلبی اتمی جمهوری اسلامی و سیاست های دوگانه ی ایالات متحده و کشورهای غربی، سعی کنیم با روشن کردن افکار عمومی ملت ایران در باب خطراتی که آنها را تهدید میکند، مردم را به عنوان نیرویی سوم وارد این بازی اتمی کرده و به این ترتیب تلاش نماییم سرنوشت ملت و کشور ایران را از دستان نتانیاهو و علی خامنه ای خارج کنیم .
این تلاش برای "وارد بازی کردن ملت ایران" در جهت اثرگذاری بر سرنوشت خویش در چنین هنگامه ی سرنوشت سازی، میتواند به شکل درخواست رسمی و تلاشی عملی برای راه اندازی یک "راه پیمایی سراسری ضد جنگ" باشد.
مخالفت احتمالی جمهوری اسلامی با چنین پیشنهادی ما را مجبور خواهد کرد که برای اجرای آن به نافرمانی مدنی متوسل شویم.
اما حتی اگر موفق به ایجاد حرکتی قانونی و عملی در این راستا نشویم، همین مخالفت جمهوری اسلامی با یک "راه پیمایی سراسری ضد جنگ" بیش از پیش ماهیت جمهوری اسلامی را مشخص کرده و ثابت میکند که این حکومت به دنبال منافع ملی نبوده و سردمداران آن برای دستیابی به اهداف پلید خود حاضرند کشور را به ورطه ی جنگی هولناک کشانده و در عین حال برای ممانعت از عیان شدن اراده ملت ایران و بلند شدن صدایشان مانع تلاش آنها برای جلوگیری از تهاجم خارجی به کشورشان شوند.
نمیدانم در چنان شرایطی اصلاح طلبانی که از مردم انتظار دارند یک بار دیگر همچون گذشته، خود را فدای جنگ افروزی های الیگارشی روحانی حاکم بر ایران کنند، باز هم به خود این اجازه را خواهند داد که از لزوم فراموش کردن اختلافات داخلی و قرار گرفتن در کنار حکومتی دم بزنند که حاضر نیست صدای ملت ایران را بشنود، حتی هنگامی که قرار است این صدا برای دفاع از وطنشان در مقابل دشمنان خارجی و برای جلوگیری از تجاوز آنها به کشورشان بلند شود.
فکر میکنم شکست چنین تلاشی به این معنی باشد که تنها راه پیش رو این است که در خانه نشسته و دست روی دست بگذاریم و منتظر رقم خوردن سرنوشتمان توسط نیروهایی خارج از اراده مان باشیم .
|