پاسخ به نوشته آقای احد واحدی
در نقد نوشته های من طی سالهای گذشته ـ بخش نخست
عباس مقدم
•
تصور می کنم که شما نیز بر این امر، اذعان دارید که خواستهای دموکراتیک افراد و آحاد مردم جامعه ما، برای اولین بار در انقلاب مشروطه تجلی یافت؛ و اولین قانون اساسی جامعه ما، یعنی قانون اساسی مشروطه* از دل یک انقلاب دموکراتیک و مردمی در آمده و نوشته شد. اگر این قانون به کار بسته می شد، می توانست سنگ بنای ایجاد یک جامعه دموکراتیک باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۰ دی ۱٣۹۰ -
۲۰ ژانويه ۲۰۱۲
آقای واحدی قبل از ورود به بحث، لازم است به نکاتی اشاره کنم:
بطوریکه دوستان می دانند از شهریور 89، "اخبار روز" نوشته های مستقل مرا درج ننموده است؛ در حالیکه نوشته های شما، از "سایت آذربایجان" نقل و منتشر می شود. جای تردید نیست که این رفتار دوگانه، نه تنها به اعتبار خود نشریه لطمه می زند، بلکه مانعی جدی بر سر راه گردش افکار می باشد. به هر حال امیدوارم که "اخبار روز" همانطوری که نقد و نظر من به نوشته های دیگر دوستان را تاکنون درج نموده، این بار نیز، پاسخ مرا بطور کامل، در همین ستون درج نماید.
آقای واحدی، سال پیش، زمانی که من شما را به "گفتگوی قلمی" فراخواندم؛ در پاسخ خشمگینانه نوشتید: "با وجودیکه طی سالهای اخیر خیلی از علاقمندان سایت آذربایجان از ما طلب می کردند که، پاسخ شایسته ای به نوشته های شما بدهیم، بی جواب گذاشتن آنها، علتی نداشت مگر نگهداشتن حرمت دیرینه دوستی بین ما و شما! حال این سد برداشته شده و ما آنرا به فال نیک میگیریم. دیگر محافظه کاری لزومی ندارد، این گوی و این میدان! ..."
دوست عزیز، علیرغم تاکید من بر گفتگوی دوستانه، متاسفانه شما هنوز نتوانسته اید بر خشم خود غلبه کرده، و گفتگو را با واژه های متعارف، پیش ببرید. متاسفم از اینکه شما هنوز نتوانسته اید ـ حرمت دوستی که چه عرض کنم ـ حتی حرمت قلم را نگاه داشته، و از به کار بردن واژه های غیر متعارف ـ که معمولا اهل قلم از آن بشدت پرهیز می کنند ـ خود داری کنید!
دوست عزیز و دیرینه، حد اقل انتظار من از شما این است که اعتدال و انصاف را رعایت کرده و از تهمت و تحریف و از به کار بردن واژه های غیر دوستانه اجتناب کنید. همچنین باید یادآور شوم که هدف از گفتگو، ایجاد خصومت و دشمنی نیست، بلکه باید سعی کرد گفتگو را با احترام و احترام متقابل پیش برد، و اگر نکات مشترکی در بین دو دیدگاه وچود دارد، تقویت کرد و اگرهم نکات مشترکی نداریم این را نباید دلیل بر دشمنی و خصومت تلقی کرد!
همچنین باید یادآور شوم که شما دو موضوع مهم در نوشته های مرا، بی هیچ دلیل منطقی کنار می گذارید: اولی، در مورد وقایع پشت پرده تشکیل و به قدرت رسیدن فرقه دموکرات در 21 آذر 1324، می باشد. دوم: نسل کشی ارامنه در اواخر امپراتوری عثمانی. انتظار من از شما در مورد "موضوع ارامنه"، که شما آن را "یک موضوع مردهء مربوط به صد سال پیش" می دانید، این بود که حد اقل ضمن اشاره به عذرخواهی فردی جامعه روشنفکری ترک که تاکنون متجاوز از 30.000 (سی هزار) نفر آن را امضاء نموده اند، این اقدام را می ستودید! اقدامی که بی شک راه را برای عذرخواهی دولتمردان و جامعه ترک، از ارامنه خواهد گشود. چنانکه بسیاری ازصاحبنظران سیاسی عذرخواهی آقای اردوغان ، نخست وزیر ترکیه از کشتار کردهای علوی دردهه چهارم قرن گذشته را پیش درآمدی برای عذرخواهی از ارامنه دانسته اند .
***
آقای واحدی شما قبلا در پیشنهاد پالتاک خطاب به من نوشته بودید: "شما هرچند که از ترکان و زبان ترکی متنفرید، ولی مانند برخی ضد آذربایجانیان شوونیست، مانند کسروی و ... زاده آذربایجان هستید و لاجرم قادرید با زبان مادرتان سخن بگویید. آیا حاضرید بحث ما بزبان مادریمان انجام گیرد؟ منتظر جوابتان هستم" همچنین اینک در عنوان نوشته خود، اشاره به "نوشته های ترک ستیزانه" من می کنید!
همه دوستان و حتی خود شما بخوبی آگاهید که من هیچ مشکلی نه با ترکان و نه با زبان ترکی، ندارم. من با تمام همشهریان و همولایتی هایم به زبان ترکی صحبت می کنم. همچنین با تمام دوستانم، از جمله با خود شما. علاوه بر ترکی محاوره ای، آشنایی نسبی با ادبیات ترکی نیز دارم؛ و با اشعار صابر، معجز، شهریار، ناظم حکمت و ... مانوسم. ولی من هرچه سعی می کنم، نمی توانم درک کنم که کنکاش در تاریخ و تاریخ زبان، چه ربطی به "ترک ستیزی" دارد؟
آقای واحدی، شما هرگز نمی توانید یک جمله در ستایش "اقوام آریایی" و یا شاهان ایران، چه پهلوی و چه ساسانی و چه هخامنشی، در نوشته های من بیابید! بلکه هر جا که سخنی از "فرهنگ استبداد پرور" جامعه ایران، به میان آمده، آن را نتیجه 2.500 سال شیوه کشورداری در ایران که "مالکیت و حاکمیت در کالبد یک حکومت مقتدر و متمرکز قرار داشت" دانسته، و در مقایسه با آن، با اشاره به "دولت شهر" های یونانی، و حکومت غیر متمرکز، نظر خود را به صراحت نوشته ام: " در یونان باستان شهروند یا همان انسان آزاد دارای حقوق و وظایف مشخص بود. ، و مردان از هرطبقه ای حقوق و وظایف مشخص خود را دارا بودند. هر شهر برای خود دولتی داشت و شهروندان در اداره امور خود آزاد بودند و به دولت مرکزی مالیات می دادند و در زمان جنگ سرباز و تامین بخشی از آذوقه. این که ما امروز بدان "حق تعیین سرنوشت" می گوییم ۲۵۰۰ سال پیش در یونان برای "شهروندان"ـ نه تمامی مردم ـ امری طبیعی بود.
دوست عزیز، در بند بند، بخش اول نوشته، به جز قسمت پایانی، شما با عصبانیت و به ناروا، هرچه دلتان خواسته نوشته اید. ولی فقط در قسمت پایانی به نکاتی اشاره کرده اید که به نظر من می تواند نهایتا مبنای بحث و مباحثه های بعدی باشد . شما نوشته اید: "هویت ملی داشتن عبارت از این هست که اولا: در جامعه ای که زندگی می کنی با نام حقیقی خودت زندگی کنی، ثانیا: بزبان مادری خود بتوانی از کودکستان تا عالی ترین سطوح تحصیل نمایی! ثالثا: برای اشاعهء فرهنگ ملی خود، تمامی رسانه های گروهی از جمله رادیو، تلویزیون، مطبوعات و غیره را در اختیار داشته باشی، رابعا: بالای سرت یک ایدئولوژی بشدت فاشیستی قرار نگرفته باشد که هر لحظه هستی ترا تهدید کند! خامسا: بتوانی در امورات مربوط به سرزمین خود، خود تصمیم گیرنده باشی، بس نیست بازهم بگویم؟ "
این نکات، در واقع بخشی از اقداماتی بود که "فرقه دموکرات از 21 آذر 1324 الی آذر 1325 ، بدان دست زد. به ویژه خواست شما "بزبان مادری خود بتوانی از کودکستان تا عالی ترین سطوح تحصیل نمایی!" را عملی کرد.
تصور می کنم که شما نیز بر این امر، اذعان دارید که خواستهای دموکراتیک افراد و آحاد مردم جامعه ما، برای اولین بار در انقلاب مشروطه تجلی یافت؛ و اولین قانون اساسی جامعه ما، یعنی قانون اساسی مشروطه* از دل یک انقلاب دموکراتیک و مردمی در آمده و نوشته شد. اگر این قانون به کار بسته می شد، می توانست سنگ بنای ایجاد یک جامعه دموکراتیک باشد. چنانکه "فرقه دموکرات" نیز پایبندی خود به قانون اساسی مشروطه را بارها، اعلان کرده بود! منظور من از قانون اساسی مشروطه، اصل هایی است که مشخصا از "حقوق ملت ایران" صحبت می کند: اصل هشتم الی اصل بیست و پنجم؛ و همچنین "در خصوص انجمن های ایالتی و ولایتی" یعنی: اصل نود الی نود و سه!
پیشنهاد مشخص من به شما این است که "هویت ملی" مورد نظر شما را همراه "اقدامات فرقه دموکرات"، با اصل های ذکر شده قانون اساسی مشروطه، مقایسه و انطباق بدهیم!
نکته ای دیگر که لازم است در این بخش از نوشته شما، روی آن تاکید کرده و تایید کنم، این بیان شما است: "کشور ما دارای چنان بضاعت ملی و فرهنگی متنوعی است که اگر آنرا به گلشنی تشبیه بکنیم که گلهای رنگارنگی با خاصیت و عطرهای مختلفی آنرا زینت می بخشند کم نگفته ایم در عین اینکه هیچکدام آنها مثل هم نیستند، ولی باهم و در کنار هم و هماهنگ باهم، گلشنِ زیبایی بنام ایران را تشکیل می دهند! دو نوع نگرش برای این گلشن می تواند باشد: یکی، تمام گلهای موجود را یکی انگاشتن و تنوعی بین آنها قائل نشدن، حتی اگر آن گل، زیباترین گل هم باشد، نمی تواند زیبایی یک گلشن با جلوه های گوناگون را در خود متجلی کند! دیگری: گلشنی با گلهای فراوان و بازیبایی های دل انگیز بیشتر در نظر داشتن که هرکدام آنها درعین تنوع و تفاوت، در وحدت و یگانگی باهم آن گلشن زیبا را بوجود می آورند"
این تعبیر و تشبیه زیبای شما، اگر چه نمی تواند تمام تلخی نوشته شما را، بزداید، ولی همانطور که گفتم می تواند بستر مشترکی برای ادامه بحث و گفتگوی ثمر بخش باشد .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* متن کامل "قانون اساسی مشروطه" در ویکی نبشته :
fa.wikisource.org
|