یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ایرج گرگین در تولدی دیگر


دکتر پریسا ساعد


• اموزگاری بود با شور وشکیبایی بی همتایش که هرگز ترا در برابرحضور استوارش کم نمی انگاشت ، هر گز مسیر نگاهش ترا از فراز جایگاه به غرور نشسته ، بفرود نمیکشاند و هر گزباورت را در انکار و حذف نمی نشاند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲۱ ژانويه ۲۰۱۲


در دنیای باورها و مفاهیم گیج و درهم پیچیده ای که ذهن انسان را به اسارت میکشاند، تا پاسخ چرایی ها و چگونگی های زندگیش را تنها از لابلای اوراق زنگار بسته تاریخ به جستجو بنشیند، هستند انسانهایی که از حلقه های تو در توی بندها و مفاهیم القایی چند هزار ساله عبور کرده، و حضوری رها ، زاینده و هستی بخش پیدا میکنند. بودشان ارمغان اور افرینش های نو و افق های تازه زیستن میشود و نمودشان انکار سکون و انکار خاموشی. انها از بطن سویه های روشن حیات بر تاریکیهای ذهن جاری میشوند تا فکر در گستره های باز بارور شود ، وسعت بخشی و شکوفایی انسان، رسالت پایدار او بماند، و زایش هستی ساز انسانی امتداد بودن و شدن او را معنا بخشد.

ایرج گرگین برای من و ما یکی از این نادر افراد بود:
ودوستش میداشتم زیراانسانی بود فرزانه با ویژهگیهای برجسته وجود یگانه خویش،
او را دوست میداشتم زیراخرد عاطفی خود را در فرهیخته زیستن به تصویر زندگی میکشانید ،
دوستش میداشتم زیرا ماندن را در جاری شدن و باز زایی وافرینش جستجو مینمود، و نه در میرایی و تکرار. .
ایرج گرگین را دوست میداشیم زیرا انسانی بود که دوستی را در ژرفترین مفهوم درونیش میشناخت و ترا میزبان ان مینمود.
او انسانی بود ازتبار مهر، با صلابت و متانتی ذاتی، .
اموزگاری بود با شور وشکیبایی بی همتایش که هرگز ترا در برابرحضور استوارش کم نمی انگاشت ، هر گز مسیر نگاهش ترا از فراز جایگاه به غرور نشسته ، بفرود نمیکشاند و هر گزباورت را در انکار و حذف نمی نشاند.
تو همواره همتا ، همراه، و هم اوایش بودی ،زیرا بلندای حضورش را بر کم انگاری و نفی دیگران نمی افراشت. نه نیازی چنین معیوب در او میتوانست اشیان گزیند و نه به نمایش تک ستاره ای در اسمانی تهی از ستاره ها باور داشت..
فرزانه ای بود یگانه که منش و حضورش تجلی حقیقتت درون او بود.

ایرج گرگین شخصیتی بود که با تمام رنجها، فرازها و فرود های زندگی ،هیچگاه حاشیه نشینی را برنتابید، او چون جان شیفته ای بود که با فرهنگ سازی و فرهنگ افرینی سرشار میشد تا در ژرفنای زیستی ثمربخش ،به بود خود معنا بخشد.

ایرج گرگین با درک ژرف خود از فرهنگ زمانه تصویرگران فرهنگ معاصر خود را میستود، و هرگز بی اعتنا همچون عابران بیشماراز کنار انان نمیگذشت. همواره با دقت به تماشای نقس افرینان و نواوران می ایستاد ، مینگریست، می اموخت، هستی افرینش انسانی را میستود و میشناساند.و انگاه، تن پوشی از نگاه حامی را بر ان میپوشاند.

زیرا او از تبارمرثیه خوانان ان فرهنگ کهنه نبود که در زمان زیست شورافرینان نظاره گر بماند و در هنگامه مرگ به ستایشی مویه وار برنشیند ، ایرج گرگین زندگی را در نبض زندگی و رگهای جاری امروز جستجو میکرد، و نه در استایی ارزشهای بسته بندی شده و زنگار بسته دیروز.

ایرج گرگین با شیوه رفتار و افرینش هایش اموزاند که انچه اهمیت دارد انسان بودن و چالش ما بسمت بالندگی و باروری است و با پذیرش تفاوتها میتوان شکوه زندگی را با رهروانش به تجربه نشست . به باور او زیباترین ستایش، عشق به انسان است، بالاترین اخلاق، حرمت به کرامت انسان ، و مهمترین رسالت ، تعهد به ازادی انسان و قبول گوناگونیهای اوست ، وما چه شکوهمند این ویژهگیها را در تجلی رفتار او به تماشا می نشستیم ، وبه یقین همین منش انسانی و باورفلسفی او نام او را بعنوان یکی از پیشگامان برجسته در تحولات فرهنگی تاریخ معاصربویژه فرهنگ جامعه مهاجر ایران تثبیت خواهد کرد. انسان عاشق و پویایی که حتی درهنگامه ای که سایه سنگین مرگ درکنارش به کمین نشسته بود، تا اخرین روزهای پایانه عمر، امید ، شور و انگیزش افرینش داشت.

دراین میان به راستی تفسیر بودن ما ، در غربت این کرانه های دور نجات، چه تهی و چه کمرنگ مینمود اگر برسکون غمگنانه خود غوطه ورمیماندیم تا خاموشیمان فرا رسد.

چه سعادت بزرگی که گرگین و گرگینهای مهاجر، ایمان به فصل انجماد عواطف جمعی در غربت نیاوردند ، فصلی که جبر اوارگی بر هزاران پیکر و اندیشه تحمیل نموده بود، انان حتی در این سوی ماندگاری نیز با تمام تنگناها ،باز درسیلان پرتلاطم زندگی، افریدند، افریدند تا تولد، امید وشکوفایی، اشیانی دوباره در ادراک ما بیابد ، تا قادر گردیم در امتداد زندگی با اگاهی از کیستی و چیستی خود چشمهایمان را بر افق های باز فرداها بیاندازیم . دستشان درد نکند                                    

میدانم، فرهنگ پروران نسل های دیروز و امروز و فردا ، در این هنگامه اندوه، سرود سوگشان، اوای ستایش زندگی خواهد شد.

اوایی زاده شده از بستر هستی و حیات این مشعل بدستان که با جانی شیفته ، ترانه مقاومت و پایداری را در تاریخ مهاجرت به ثبت رساندند . ایرج گرگین ، ان جان شیفته ای بود که در گذار عمر خویش هماره افرید و افرینش هایش پایدار در سامانه اندیشه ، رفتار و عواطف ما برجای خواهد ماند. شاید مهمترین اموزه ما از این فرایند زندگی ، زیستی خلاق باشد که از مرگ فرهیخته انسانی چون ایرج گرگین زندگی را در تداوم راه او نشانه بگیریم و در ستایش هر انچه زیباست و بر سعادت بشری اشاره دارد بنشینیم.

تقدیم به ایرج گرگین
بر بال یادها و خاطره ها

چهره ا ت را میبینم
که سرشاراز شکیباییست
با فروغ نگاهت
فرازی از شکوه را تجربه میکنم
و اوج را در معبر ان نگاه دورگستر
اینک من
با تن پوش باوری که ارمغان توست
و
یادمان تو که همیشه سبز است
بر کالبد اندیشه خویشتن خویش
کولی وار به سوی زندگی کوچ خواهم کرد

دکتر پریسا ساعد 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست