•
پرتاب میکنم خود را
به اعماقِ لحظهها؛
لحظههایی که باریدهاند مانندِ ابرها
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ بهمن ۱٣۹۰ -
۲۱ ژانويه ۲۰۱۲
پرتاب میکنم خود را
به اعماقِ لحظهها؛
لحظههایی که باریدهاند مانندِ ابرها
و دیدهاند
که رویشِ ظلمتْ شکافِ ریشهها راهیست
و راههای دیگری پیداست
زانجا که ریشهها
دل از مائدههای زمینی نمی کَنند.
از هالهی عفافِ شرم برون شدهام
و اندامم طومارِ منشور دانههاست
هر دانه با ناگشوده زبانی و هر زبان
با گشوده نگاهی
در کاسهی مرجانی ایی،
چشمی ست دریایی.
راز جاودانی موجها جاریست
و رنج آنهایی که موجهاشان بلعیدهاند
و آهِ آنانی که سایه وار
بر لبِ دریا نشسته و
آهنگِ بادآوردهی از یادرفته ایی را شنیدهاند.
پرده به پرده سکوت را که میدرد؟
و سرانگشتها، چگونه نشان میکنند؟
اشیاء خفته را که، میگویند:
"اگر سنگیم، جدامان کن!
اگر زنجیر، رهامان کن!"
یکی همیشه زنگِ حادثه را
به صدا در میآورد،
در آن زمان که بر لبِ دریا
از اشکباری هر قصّه
هر غصّه
یک شمّه گفته است
و دانسته است
که دریاوارهاییست
که سرانگشتهای طوفان را
زمانی شکسته است
که سر از جیبِ رویاهای خویش
بیرون کشیده است.
پرتاب میشوم
از اعماقِ لحظهها
به جانبِ هستی.
|