سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پرتره‌ای از فریبرز رئیس دانا


امید پایدار


• آنچه نگارنده را به نوشتن این مختصر واداشت، تاکید مجدد وی بر موضع ضد جنگ، بل‌که بر میهن‌دوستی و مردمی‌اندیشی وی بود. در حالی که هم اکنون حکم یک سال زندان وی قطعی و آماده‌ی اجراست (باز هم به جرم! دفاع از حقوق فرودستان) و از هر دل دیگری دور از انتظار نیست بغض خود را بر منطق حاکم کند، محکم و استوار بر منطق و منش مرسوم خود می‌ایستد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۲


دکتر فریبرز رئیس دانا در مطلبی با عنوان (آتش افروزی بشردوستانه)* یک بار دیگر مواضع معمول خود را به نوشتاری بلند و متین کشاند. نوشتار مورد اشاره بازتاب مورد انتظار را داشت و در همان روزهای اول واکنش انتقادی** یکی از کسانی که در مطلب آقای رئیس دانا مورد اشاره قرار گرفته بود را موجب شد.
کوتاه نوشته حاضر نه ورود به آن مباحثه، که اشاراتی به شخصیت و رویکردهای فریبرز رئیس دانا و امثال وی در سپهر اجتماعی – سیاسی ایران است.

از میان فعالین اجتماعی – سیاسی، کمتر کسی است که با فریبرز رئیس دانا ناآشنا باشد. وی اقتصاددان است، اما نه از آن دسته اقتصاد دانانی که آنچنان نگاهی به اقتصاد جیب خود داشته باشند. مخالفان او نیز در سلامت نفس و صراحت کلام او تردیدی ندارند. کلمه در چنگ اوست، نافذ و بی پرده. رئیس دانا دیرزمانی است با واهمه‌ی از تبعات کلامش بیگانه است. حقیقت برای او انسان است و در برهوت دردمندی، بر سر حقوق زحمتکشان و محرومان جامعه به ویژه طبقه کارگر کوچک‌ترین کوتاهی را روا نمی دارد. بیش از آن که خود را فعال سیاسی بداند، فعال اجتماعی می‌خواند. در زمینه های مبتلا به جامعه چون فقر و اعتیاد همت گماشته و مدعیات نظری خود را بی تراز واقعیت و آمار فریاد نمی‌کند.
آن‌چنان که حتا در یکی از آخرین سخنرانی‌های خود ( سخنرانی در سمینار تحلیل اجتماعی- اقتصادی جنبش ضد وال استریت) تصریح کرد، هنوز یک قدم از آرمان های سوسیالیستی اش عقب ننشسته است، اگر چه اقتضائات زمان و موقعیت را در نظر می‌گیرد و لحاظ می‌کند. با این‌همه و اگر چه در جایگاه اپوزیسیون رسمی نظام حاکم در ایران تعریف می‌شود، نگاهش به جامعه است و سخنش نیز. هرگز از موضع نقد قدرت وارد نشده است مگر پای حقوق مردم در میان آمده باشد. سودای حکومت و قدرت در دل بی‌قرارش راهی ندارد. جالب آن‌که دفاع از حقوق مردم برایش به رغم خط کشی‌های معمول و متداول در میان فعالین سیاسی، هیچ مرز ایدئولوژیکی ندارد. از فعالین و مبارزان کارگری و سوسیالیست گرفته، تا امثال "اکبر گنجی" که همه به یاد دارند در زمان حبس و اعتصاب غذای وی، رئیس دانا چه مایه وقت و هزینه گذاشت تا قدری از رنج او کاسته شود (اگرچه شاید می‌دانست گنجی که بیرون بیاید، از پس آن همه نوع‌دوستی امثال رئیس دانا، چیزی از عناد وی با کنش‌گران چپ کاسته نمی‌شود) گستره‌ی همدردی و حق‌خواهی او را شامل می‌شود. این‌ها اما مختصری است از آن‌چه می‌توان در منش و روش رئیس دانا و شاید یاران و همفکران وی گفت.
اما چرا این نوشتار در مورد فریبرز رئیس دانا؟ چرا با این شروع؟ (منظور ارجاع به آخرین نوشتار وی است).
در واقع آنچه نگارنده را به نوشتن این مختصر واداشت، تاکید مجدد وی بر موضع ضد جنگ، بل‌که بر میهن‌دوستی و مردمی‌اندیشی وی بود. در حالی که هم اکنون حکم یک سال زندان وی قطعی و آماده‌ی اجراست (باز هم به جرم! دفاع از حقوق فرودستان) و از هر دل دیگری دور از انتظار نیست بغض خود را بر منطق حاکم کند، محکم و استوار بر منطق و منش مرسوم خود می‌ایستد، دست مزور جنگ‌طلبان و آتش‌افروزان را رو می‌کند، تبعات جنگ با هر بهانه‌ای را می‌شمرد و ابایی ندارد اگر موضع مشخص وی در راستای خواست بخش هایی از حاکمیت قرار گیرد. تحلیل خود را دارد و موضع خود را. تحلیلش از اتفاق اختلاف ماهوی موضعش با حاکمان را تمیز می‌دهد. این مایه ماندگاری بر حقیقت و حق‌گویی آن‌چنان کمیاب است که امثال رئیس دانا را با برجستگی‌ خاصی از دیگر‌ ِ کنش‌گران سیاسی – اجتماعی ایرانی متمایز می‌کند. این اندازه از حق‌گویی، حتا اگر بخش‌هایی از مردم و فعالین با هر موضعی از جانب وی مخالفت ورزند انسان را یاد آن جمله‌ی معروف "شیللر" می‌اندازد که همواره بر زبان دکتر رئیس دانا بوده است؛ "به مردم آن چیزی را بگویید که نیاز دارند، نه آن چیزی را که دوست دارند".
کوتاه نوشته حاضر به پاس قدرشناسی از منش و روش این مبارز خستگی ناپذیر و این هم‌سنگر شهدای دیروز و مبارزان امروز راه آزادی نگاشته شده است که از نوجوانی و جوانی که دیوارهای کاه‌گلی زندان قزل قلعه گواه فریادهای او بوده است تاکنون، دمی از مبارزه دست فرونشسته است و گامی از میهن دوستی و عدالت اجتماعی دور نشده ‌است و در برابر همه‌ی بداخلاقی‌ها و تعدی‌های رسمی و غیر‌ ِ رسمی، زمزمه‌گر این بیت خواجه‌ی شیراز بوده است که؛
"ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا/ گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر"

امید آن‌ که شاهد روزی باشیم تا مردم این دیار و بل حاکمان با هر کیفیتی، قدردان میهن دوستان راستین و فاقد امیال و اغراض شخصی باشند.

*. www.akhbar-rooz.com
**. www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست