«آنچه می گذشت مصاف قلم و سر نیزه بود!» - ۵
فریبا مرزبان
•
در بخش های پیشین به مواضع سازمان ها و گروه های سیاسی در واکنش به قلع و قمع مطبوعات در سال ۱۳۵۸پرداخته شد. در ادامه به بررسی انتشار و انعکاس اخبار در رابطه با تعطیلی آیندگان در روزنامه بامداد و مطبوعاتی که طرفداران و حامیان جمهوری اسلامی منتشر می کردند، و تنظیم قوانین و لوایح جدید برای کنترل مطبوعات پرداخته می شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲ بهمن ۱٣۹۰ -
۲۲ ژانويه ۲۰۱۲
پیرو قانون مطبوعات، بهمن سال ۱۲۸۶ خورشیدی (هفتم فوریه ۱۹۰۸) نخستین قانون مطبوعات در ایران در ۵۳ ماده از تصویب مجلس شورای ملی گذشته بود. گرچه این قانون بهتر از اصلاحیه ها و قوانین مطبوعاتی بعد از آن بود، اما بسیاری هستند که این قانون را بدعتی بد و عملی ناگوار برای ملت می دانند که مانع از رشد آنان و پیشرفت کشور شده است، زیرا که نشر روزنامه را مقید ساخته و امر انتشار را در کنترل دولت قرار داده حال آن که روزنامه خود یک رکن از قوای دمکراسی است و قوای متشکله دمکراسی باید منفک از هم باشند.
از وظایف اصلی مطبوعاتیان در جامعه پرداختن به رویدادها و حوادث روز ست؛ در حالی که همیشه رویدادهایی در مطبوعات ایران هستند که به دلیل سانسور و اختناق حاکم، حادثه آفرینند. در بخش های پیشین به مواضع سازمان ها و گروه های سیاسی در واکنش به قلع و قمع مطبوعات و گزارش های منتشره در مطبوعات در بعد از به قدرت رسیدن مسلمانان و استقرار جمهوری اسلامی در سال ۱٣۵٨پرداخته شد. در ادامه به بررسی انتشار و انعکاس اخبار در رابطه با تعطیلی آیندگان در روزنامه بامداد و مطبوعاتی که طرفداران و حامیان جمهوری اسلامی منتشر می کردند، و تنظیم قوانین و لوایح جدید برای کنترل مطبوعات پرداخته می شود.
خبرگزاری پارس همزمان با انعکاس اخبار درگیری و تعطیلی روزنامه آیندگان از سوی کارکنان روزنامه« آیندگان » تهران که بازداشت نشده بودند اطلاعیه ای بشرح زیر منتشر کردند: " در پی تعطیل روزنامه آیندگان از سوی دادگاه انقلاب اسلامی ایران این اطلاعیه از طرف شورای مشترک هماهنگی نویسندگان، کارگران و کارکنان این روزنامه انتشار یافت: ظهر روز سه شنبه ۱۶ مردادماه مردان مسلح بحکم دادستان کل انقلاب اسلامی محل روزنامه و چاپخانه آیندگان را به اشغال درآوردند و پس از مُهر و موم کردن ساختمان و دفاتر سیزده تن از همکاران ما را بدون ارائه حکم قانونی بازداشت کردند و به نویسندگان و کارمندان اداری اجازه ورود به محل کار خود را ندادند. کارگران چاپ خانه، با تکیه بر اینکه چاپ خانه، خانه ماست از ترک محل خودداری ورزیدند و مردان مسلح دستگاههای چاپ را مُهر و موم کردند. ما با ابراز تاسف از این رویداد ضد دموکراتیک که به متوقف شدن انتشار یکروزنامه آزادیخواه انجامید و اطلاعیه مبهم دادستان کل انقلاب که توجیه کننده آنست شدیداً به مقامهایی که دستور چنین عمل خودسرانه ای را داده اند معترضیم و خواستار آزادی بی قید و شرط و فوری همکاران بازداشت شده و رفع ممنوعیت انتشار روزنامه آیندگان هستیم". (۱)
وزارت ارشاد جمهوری اسلامی در خصوص تعطیلی آیندگان گفتند: " توقیف و تعطیل روزنامه آیندگان هیچگونه ارتباطی با لایحه جدید مطبوعات که چند روز پیش از تصویب به دولت رسیده است ندارد. زیرا این لایحه اکنون مراحل قانونی خود را طی می کند و از یکشنبه ۲۱ مرداد ماه پس از ابلاغ به دولت قابل اجرا خواهد بود. وی در ادامه گفت: تعطیل روزنامه آیندگان براساس اعلام جرم و شکایاتی که از نشریه به دست دادستان انقلاب رسیده صورت گرفته و وزارت ارشاد ملی دخالتی در اینکار نداشته، اما در دوران انقلاب چنین اقدامی از سوی دادستان انقلاب چندان دور از انتظار نیست زیرا در بسیاری از کشورها مشاهده شده که دولت انقلابی پس از انقلاب جرایدی را که با مشی انقلابی آن کشور همراه نیستند تعطیل کرده است.
بی بی سی و تحولات سیاسی ایران. مساله رادیوهای خارجی و بخصوص نقش رادیو لندن در جریانات انقلاب ۱٣۵۷ بارها و بارها از سوی ایرانیان و دست اندرکاران مسایل سیاسی مورد بحث و گفتگو واقع شده ست. گفته می شود از آنجا که « بی. بی. سی» لندن یکی از پر شنونده ترین رادیوهای خارجی در ایران است، لذا می تواند نقش موثری در روند قضایا داشته باشد.
بی بی سی در انحصار روحانیت، خبرنگار تایمز- در همین رابطه می گوید " این روزها کمتر کسی به برنامه های بخش فارسی بی. بی. سی گوش می دهد زیرا در برنامه های آن اخبار کمی در باره ایران پخش می شود. در تهران علت این امر را " لحن ملایم" بخش فارسی این رادیو نسبت به رژیم اسلامی دانسته و گفته بود این سوء ظن برای مردم ایران بوجود آمده که بخش فارسی رادیو بی. بی. سی شریک جرم رژیم ست. لحن بی. بی. سی در مقابل متعصبان حاکم ملایم ست و " عقل و منطق" را در امور رعایت می کند و واقعیات را آنچنان که به نظر مسئولین در بریتانیا می آید بازگو و تشریح می کند.
روزنامه بامداد گزارش می دهد: از آغاز خیابان فخر رازی و مقابل دانشگاه، گروهی خشمگین بسوی تظاهر کنندگان حمله کردند و ناگهان کیسه هائی پر از شن و خاک به هوا پرتاب کردند که خاک به هوا برخاست و تظاهر کنندگان متفرق شدند و مهاجمان با چوب و چماق آنها را می زدند و تعقیب می کردند. شعارهای داده شده عبارت بودند از "سانسور، اختناق در دولت بازرگان" توده ای، فدایی انگل اجتماعی. "آیندگان آیندگان سنگر آزادگان" و در جواب " توقیف آیندگان، مزدور بیگانگان، مورد تایید ماست".
روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخ ۲۹ خرداد ماه ۵٨ برای عموم انتشار پیدا کرد و آخرین شماره آن در ۱۷ خرداد سال ۶۰ منتشر شد. در اوائل صاحب امتیاز این روزنامه آقای ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور پیشین ایران بود و سپس این مسئولیت به سردبیر آقای محمد جعفری واگذار شد. در روزنامه انقلاب اسلامی با افکار پنهان گرایش به اعمال زور سردبیر و مدیر مسئول را در جامعه، برملا می سازد. در اول بهمن ماه ۵۷ دکتر بنی صدر در پاریس اعلام کرد : حکومت اسلامی به رأی عمومی گذاشته می شود، " روزنامه ها باید همه خبرها را بنویسند. نباید عکسی را پایین بیاورند و عکس دیگری را بالا ببرند".
انقلاب اسلامی بهنگام انتشار در ایران برعکس عمل کرد و کارکنان متحصن آیندگان را مورد حمله قرارداده بود.
به صحنه آمدن مطبوعاتی که فعاّلانه در جهت تحقق بخشیدن به آرمان های دستگاه قدرت سیاسی حاکم مجاهده می کنند، تخالف میان مطبوعات دولتی و غیر دولتی را در صفحات نشریات آشکار و مرئی می سازد. و روزنامه انقلاب اسلامی در تایید عمل انجام گرفته توسط دادستانی انقلاب و در موافقت با سرکوب مطبوعات، در سرمقاله ای طولانی تحت عنوان " توقیف روزنامه " مندرج در شماره ۴٣ می نویسد: " از شگفتی های انقلاب اسلامی ما یکی اینست که برای انتشار روزنامه ها هیچگونه محدودیتی بوجود نیاورد. در جهان ما این تنها انقلابی است که تمامی محدودیتهای رژیم سابق را از بین برد و محدودیت جدیدی برای انتشار روزنامه بوجود نیاورد. و در ادامه خطاب به مدافعین دموکراسی این چنین می گوید: به مراکز شایعه سازی تبدیل شده اید و مانع از استقرار هرگونه ثباتی می شوید. آیا معنی دموکراسی این نیست که یک طرف خودکامه هرچه می خواهد جعل کند و هرچه می خواهد تحریک و توطئه کند؟ آیا روزنامه ای که صفحاتش انباشته از دروغ و تهمت و ناسزا و دیگر روشهای تخریبی است، روزنامه درخور عصر انقلاب است؟"
آیا تلقی نمی شود که روزنامه انقلاب اسلامی از ارگان های رسمی حکومت در ایران بوده ست!؟ نویسندگان انقلاب اسلامی، در بخش های پایانی مقاله، مطبوعاتیان حرفه ایی کشور را مخاطب قرار می دهد و می گوید: " روزنامه نگار عصر انقلاب نمی تواند عنصر فاسدی باشد که دیروز نقش سگ پاسبان را برای رژیم بازی می کرد و امروز نقش گرگ را علیه انقلاب اسلامی ما بعهده گرفته است. نمی باید اجازه داده می شد که عده ئی برای فرار از مجازات، به سنگر داد و فریاد و تحریک و توطئه و ناسزا و ... درآیند. بگمان ما، روزنامه نگارانی که در رژیم سابق از راه تحریف حقیقت و ایجاد اسباب ترس و تخدیر، از عوامل مهم پابرجایی رژیم بوده اند، باید درعداد دشمنان اصلی انقلاب قرار می گرفتند؛ باید زودتر از دیگران محاکمه می شدند. (۲)
سرمقاله بالا در شماره ای از روزنامه منتشر شده ست که از بازداشت روزنامه نگاران در همان صفحه گزارش می دهد: در ساعت۱۲ /٣۰ دقیقه بعدازظهر گروهی با چماق به روزنامه آیندگان که محل تحصن طرفداران و کارکنان این روزنامه بوده ریختند. بدنبال حمله گروه چماق- بدست که با چاقو و قداره به متحصنین روزنامه آیندگان حمله کرده بودند ۶ نفر زخمی و ٣۰ نفر دیگر از تحریریه دستگیر شدند. (٣)
روزنامه انقلاب اسلامی که مدت کوتاهی از انتشار آن می گذشت با جاه طلبی می رفت تا میخ خود را بکوبد بر فرق قلم و قلم بدستان که افتخار تاریخ مطبوعات در ایران هستند. مطبوعاتیانی که در سلسله پادشاهی پهلوی ممنوع القلم شده و تعدادی شان طعم تلخ زندان و شکنجه را چشیده بودند و برای آزادی بیان جان می دادند. و با وجود خطراتی که حرفه شان داشت چند ماه پیش از این وقایع را در اعتصاب بسر برده بودند و بدون ترس از ساواک عمری قلم هایشان در مصاف با سرنیزه بوده ست.
روزنامه انقلاب اسلامی در ادامه سیاست اکتسابی خود و در جهت پیش برد خواست های مسئولان جمهوری اسلامی، گزارش های متناقضی از برپایی راه پیمایی به دفاع از آزادی بیان و حق ارائه نظر منتشر کرده ست. با توجه به گزارشات مندرج در این روزنامه چماق داران بر موافقان آزادی بیان حمله ور نشدند بلکه" مردم" و "مسلمانان" خدمت تظاهر کنندگان و آزادی خواهان را رسیده اند؛ گویی طرف داران آزادی بیان و که در حمله به موسسات مطبوعاتی نقشی نداشتند جزء مردم و از میان مردم نبودند. در فرهنگ و ادبیات گزینشی مورد مصرف روزنامه انقلاب اسلامی" چماق داران، چماق و چماق داری" مردم و مسلمانان تعریف می شده ست و با توجه به عنصر و اقتضای زمان طرف داران" جبهه دموکراتیک ملی" را عوامل ساواک می نامد. گزارش تیتر خورده ست: " در راه پیمایی خونین دیروز عوامل ساواک آتش بیار معرکه بودند". (۴)
در متن گزارش آمده ست: در ساعت ۱۹/ ۱۰ دقیقه دیروز تظاهرکنندگان بودند و مسیر حرکت آنها از سوی خیابان مصدق بود و در پشت سرِ آنها یک عده از مسلمانان در حرکت بودند و هنوز جمعیت مسلمانان در حال حرکت از تقاطع مصدق و انقلاب بودند که یک عده ۱۵۰ نفری با سنگ و زنجیر به آنها حمله ور شدند و قسمت جلوئی مسلمانان چون دیدند عده ای از دوستانشان مورد حمله قرار گرفته اند به تلافی این عمل به سوی طرفداران " جبهه دموکراتیک" حمله ور شدند و زد و خورد شدیدی بین آنها در گرفت و هر دو طرف به اسلحه های سرد مسلح بودند و در این زمان پاسداران با چند تیر هوائی خواستند که تظاهرکنندگان را متفرق نمایند ولی موفق نمی شدند. (۵)
در دومین گزارش، چنین می نویسد: این سنگها که با فلاخن نیز پرتاب می شدند اکثراً از طرف خیابان فخر رازی و خیابان انقلاب نرسیده به دانشگاه از سوی ۲۴ اسفند به سر و روی تظاهر کنندگان پرتاب می شد. خبرنگار ما به چشم خود دیده است که در حدود ساعت ۶ بعد از ظهر یک کامیون قرمز رنگ که حامل مقداری زیاد سنگ و آجر بود در خیابان انقلاب نرسیده به در دانشگاه بار خود را خالی کرد و بسرعت از منطقه دور شد.
در همان لحظات اول سنگ باران، تعدادی در حدود صد نفر مجروح شدند. و روی بفرار نهادند و در همان حال شعار می دادند که وای اگر خمینی حکم جهادم دهد و نیز بکرات فحش های بسیار رکیکی می دادند و ... (۶)
گزارشی دیگر بفاصله دو روز در روزنامه انقلاب اسلامی انتشار یافته ست: بدنبال دعوت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از طبقات مختلف مردم برای محکوم کردن آیندگان تظاهراتی با شرکت صدها هزار نفر انجام گرفت. و در پیشاپیش این تظاهر کنندگان یک عده موتور سوار نیز حرکت می کردند. تظاهر کنندگان در طول مسیر شعارهایی از قبیل " توده ایی، فدائی انگل اجتماعی" "این متین دفتری اعدام باید گردد" می دادند. کمونیست ارتجاعی نابود باید گردد، اسلام پیروز است" کمونیست نابود است" و پلاکارهایی از قبیل ما عمل دادستان انقلاب را تایید می کنیم در دست داشتند. حزب الهی ها به میان تظاهر کنندگان حمله کردند و پس از متفرق کردن آنها در خیابان دانشگاه دختری بدون حجاب را که در داخل دانشگاه کتک زده بودند بیرون آوردند. این دختر تمام پیراهنش پاره شده بود و بدن عریان او نمایان بود. در این حال یکی از تظاهر کنندگان پیراهن خود را به آن دختر داد تا بدن خودش را بپوشاند و در این موقع پاسداران سر رسیدند و او را به داخل مینی بوس بردند. در این زمان هنوز شعار می دادند " مزدور مطبوعات نابود باید گردند و ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی". همزمان با درگیری های بیرون دانشگاه هادی غفاری در زمین چمن دانشگاه سخنرانی می کرد.
هادی غفاری در بین سخنرانیش به تمام گروهها حمله ور شده و تمام کمونیست های ایران را مارکسیست کارتریسم خواند و به آنها هشدار داد تا راه خود را اصلاح و به راه اسلام بپیوندند و اگر نخواهند بپیوندند با آنها با شدت عمل مقابله خواهد کرد. قبل از خواندن قطعنامه گردانندگان این راهپیمائی از گروههای مختلفی که در این تظاهرات شرکت کرده بودند تشکر نمودند و در پایان با خواندن قطعنامه و دادن شعار محل را ترک نمودند. (۷)
این گزارش در تضاد با سایر گزارش هایی ست که در جراید رسمی منتشر شده ست. روزنامه انقلاب اسلامی در گزارش اول شروع تظاهرات را ۱۹/ ۱۰ اعلام می کند و تظاهر کنندگان را آغازگر درگیری ها می نامد و در گزارش دوم می نویسد؛ تظاهرات راس شش بعدازظهر آغاز شده ست و گزارش گر سعی کرده در بی طرفی بخشی از واقعیات را گفته و چماقداران حزب جمهوری اسلامی را حمله کننده و چماق دار دیده ست. بر اساس گزارش های فوق حمله کنندگان به تظاهرات که خود وانت بار پر از سنگ را در منطقه تخلیه کرده بودند فرار را بر قرار ترجیح داده اند. چنین بنظر می رسد که گزارش سوم کپی برداری و کسب اطلاعات از سایر گزارش های منتشره در باره این حرکت تاریخی بوده ست و تاخیر در انتشار خبر، تاییدی ست بر نظر نویسنده.
با استقرار جمهوری اسلامی، سردبیران روزنامه انقلاب اسلامی آسیمه سر به مطبوعه رسیده بودند و با دست یازیدن مدیر مسئول روزنامه بقدرت، این مطبوعه از موقعیت انقلابی کشور استفاده می برد و با بودجه و ثروت کافی انتشار می یافت. روزنامه انقلاب اسلامی، از حاصلِ دسترنج زحمتکشان و کارگران، کارمندان و هزاران هزار مرد و زن و کودکی تامین می شد که بی محابا زندگی شان را فدای برچیدن بساط سلطنت پهلوی کرده بودند. بر اساس اعترافات محمد جعفری در کتاب روزنامه انقلاب اسلامی، این روزنامه از اموال متعلق به ملت ایران استفاده می کرده ست؛ از امکانات " کارگران و پابرهنه ها" بهره می بردند و یکی پس از دیگری ساختمان ها و بناهای مصادره ای در اختیار مدیران و کارکنان این روزنامه قرار داده می شده ست. در موقعی که حکومتیان، ساکنان خاک سفید و اهالی گرمدره را که سرپناهی نداشتند سرکوب می کرد؛ و همه ساله جنوب کشور را سیل می برد و ساکنان منطقه خانه بدوش بودند. (٨)
از اموال مردم استفاده می بردند و بر علیه فرزندانشان می نوشتند. آزادی محدود و مقطعی در انقلاب ۱٣۵۷، نتیجه فداکاری و از خودگذشتگی مردمی بود؛ که انقلاب اسلامی بر علیه شان می نوشت و هنوز می نویسند. مسئولان این روزنامه که عمری در اروپا به دور از کشورهای دیکتاتور زده ساکن بوده اند به مطبوعات رسیده و چنان می تاختند که گویا آنان و دیگر هم پیمانشان بوده اند که خون دل انقلاب را در گذشته می خورده و جانشان را فدا کرده بودند.
گردآورنده و نویسنده کتاب آقای محمد جعفری که سردبیر روزنامه انقلاب اسلامی بوده ست تنفر خود از مطبوعات آزاد را پنهان نمی دارد او در این باره می نویسد: بعد از خروج شاه از کشور و مشخص شدن اینکه پیروزی انقلاب قریب الوقوع و سلطنت در حال انقراض است، هر دسته و گروه با امکاناتی که داشت، کوشش می کرد که پیروزی و یا بخشی از آن را از آن خود قلمداد کرده و بدینطریق آینده خود را تضمین کند و در این راستا روزنامه ها نقش مهمی بازی می کردند. علاوه بر روزنامه ها و مجلات احزاب و گروهها، غالب تحریریه روزنامه های دوران شاه نظیر " کیهان، اطلاعات" و ... در دست گروه های « چپی و راستی» قرار داشت. توده مسلمان و بپاخاسته نظر به اینکه در گذشته یا دستشان از این قبیل امکانات کوتاه بود و یا خود کمتر به دنبال تحصیل اینگونه امکانات بودند، لذا بطور مدام از روش و منش روزنامه های موجود بویژه کیهان و اطلاعات گله و شکایت داشتند. (۹)
محمد جعفری در ادامه می نویسد: با وجودی که بعد از انقلاب کیهان و اطلاعات به بنیاد مستضعفان از طرف رهبر انقلاب به نحوی واگذار شده بود، گروههای « چپی و راستی» در هیئت تحریریه آن از چنان نفوذی برخوردار بودند که حتی در سال ۱٣۵٨ که روزنامه یومیه انقلاب اسلامی انتشار پیدا کرده بود، سرپرست این موسسه ها، دستشان در غالب امور روزنامه و تحریریه آن ها کوتاه بود. (۱۰)
گرچه قلع و قمع مطبوعات از اسفند ۱٣۵۷ آغاز گردید و خمینی فرمان قاطعانه به مصادره کیهان و اطلاعات داد و بنیاد مستضعفان صاحب روزنامه های کثیرالانتشار شد؛ مطمئناً قلم زدن های انقلاب اسلامی همسو با جریان تمامیت خواه در دولت بوده ست. در بخش های پیشین مقاله حاضر به چگونگی واگذاری روزنامه های کیهان و اطلاعات و تصفیه کادرهای ورزیده آنها پرداخته شد. اگر بررسی جامعی در این زمینه صورت گیرد به احتمال زیاد این نتیجه به دست خواهد آمد که هدف از تصرف مطبوعه ها و وضع و اصلاح پی در پی قوانین مطبوعاتی در ایران که از پایه، غیر ضروری بوده اند چیزی جز محدود کردن بیان واقعیات، اندیشه ها و نظرات و نیز قراردادن مالکیت نشریات در دست گروهی معین نبوده است که هر دو هدف مغایر حقوق بشر، حقوق اساسی و اصل آزادی فردی تلقی می شوند.
بطورکلی مسئولان روزنامه انقلاب اسلامی با هدف قراردادن آزادی خواهان و تایید سرکوب « خواست های مردمی»، در جهت تثبیت « نظام ضدمردمی اسلامی» گام بر می داشته ست. در مقالات منتشر شده " سرکوب وحشیانه خلق کُرد"، و توجیه یورش های پی در پی به شهرهای مختلف کردستان و قتل عام مردم به دست صادق خلخالی و سپاه پاسداران را مبارزه انقلاب و ضد انقلاب می داند و مرتب تکرار می کند " ضدانقلابیون به دامان انقلاب" بازگردند. از دیگر موارد با اهمیت توجه در روزنامه انقلاب اسلامی " انقلاب خونین فرهنگی ۱٣۵۹ در دانشگاها ست " . دفاع آشکار از تصفیه دانشگاها، اخراج و خانه نشین کردن دانشجویان و اساتید؛ همچنین، جانب داری کردن از لوایح تصویب شده شورای عالی انقلاب فرهنگی با ریاست ابوالحسن بنی صدر، دلیلی ست بر این مدعا. (۱۱) در شماره های متعدد روزنامه انقلاب اسلامی مطالبی بر علیه زنان بی حجاب که مخالف حجاب اجباری بوده اند نوشته شده ست. سرکوب بانوان و سلسله تصمیمات جاری اداری مبنی بر توسل به زور و تهدید به اخراج زنان بدون حجاب، سیاست حاکم بر روزنامه است. محمد جعفری نویسنده کتاب اقرار می کند که در مخالفت با بی حجابی نوشته ست و می نویسد" استخدام زنان بی حجاب در روزنامه را منع کردیم" . (۱۲)
ناگفته پیداست که خصومت تازه به قدرت رسیده ها، در مبارزه و جبهه گیری در مقابل کادر ورزیده روزنامه آیندگان و اعضای جبهه دموکراتیک خلاصه نمی شود و تاریخ رویدادها را با سند و مدرک و شواهد نقل خواهد کرد.
همزمان با توقیف آیندگان، دادستانی انقلاب در پی فرامین خمینی، فرمان توقیف حدود ۵۰ نشریه دیگر را صادر کرد. به این ترتیب، پیشبینی آقای شاپور بختیار تحقق یافت: روزنامهنگارانی که با اعتصاب خود به روند پیروزی انقلاب شتاب بخشیده بودند، خود قربانی این انقلاب شدند. (۱٣)
روزنامه جمهوری اسلامی ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی از تظاهرات آزادی خواهان این چنین می نویسد: گروههای مخالف آیندگان برای جلوگیری از هرگونه درگیری آمده بودند و طرفداران " جبهه دموکراتیک" بودند که با قلوه سنگ به مخالفین خود حمله می کردند. گروهی در میدان ۲۴ اسفند سابق انقلاب کمین کرده و با آمادگی قبلی با سنگ و میله های آهنی و چماق و حتی کپسولهای گاز اشگ آور به " گروههای اسلامی" و " عابرین پیاده" برای ایجاد ارعاب- حمله ور شدند. طبق خبر رسیده در کنار نخست وزیری از یک دختر هوادار آیندگان دو نارنجک کشف و ضبط گردید و در این حدود سی نفر که اکثر آنها مسلح بوده اند دستگیر گردیده اند. (۱۴)
حزب جمهوری اسلامی، در اوایل انقلاب ۱٣۵۷ تاسیس شد؛ روزنامهٔ جمهوری اسلامی ارگان رسمی این حزب ست که تحت مدیر مسئولی مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر سابق ایران، انتشار خود را از نهم خرداد سال ۱۳۵۸ خورشیدی آغاز کرد.
حزب جمهوری اسلامی تشکلی سیاسی بود که اکثر روحانیون و مقامهای بلندپایه نظام اسلامی از جمله محمد بهشتی، سید علی خامنه ای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و محمدجواد باهنر در آن عضویت داشتند و در اوایل دهه ۱۳۶۰ ارکان قدرت در نظام جمهوری اسلامی را تحت کنترل خود در آوردند.
جمهوری اسلامی از روزنامههایی بود که مقالات آن به ویژه در دهه ۶۰ منشأ تحولات بسیاری شد که الظاماً مثبت ارزیابی نمی شوند. و در جریان تلاش حزب جمهوری اسلامی برای سرکوب مخالفان و دیگر گروهها و سازمان های انقلابی و برای برکناری ابوالحسن بنیصدر هم نقش ویژهای ایفا کرد.
با منحل شدن این حزب در سال ۱۳۶۶ به دلیل اختلافات داخلی و به دستور آیتالله خمینی، ارگان آن یعنی روزنامه جمهوری اسلامی به انتشار خود تحت سرپرستی مسیح مهاجری و با مدیرمسئولی علی خامنهای، رئیس جمهور وقت ادامه داد.
مفسران، شناسنامه رسمی روزنامه جمهوری اسلامی و بی پروایی گردانندگان آن را، حمل بر این میدانستند که این روزنامه سخنگوی غیررسمی متنفذترین نهادهای حاکم بر ایران ست. به طوریکه توزیع شمارگان اندک این روزنامه در دوایر دولتی و نهادهای انقلابی و اینکه مسئولان روزنامه خود را تنها مفسر ارزشها و اصول ناب انقلاب ۵۷ معرفی می کردند، به تصور فوق دامن میزد.
مجله تایم در سال ۱۹٨۰ می نویسد: " حزب جمهوری اسلامی تبدیل به هیولای فرانکنشتاین شده است ".
مجله تایم در مقاله ای به تاریخ ۲٣ ژوئن ۱۹٨۰ تحت عنوان "بوی توطئه در ایران استشمام می شود" به تحلیل از اوضاع سیاسی ایران می پردازد. حمله به تجمع مجاهدین، اختلافات بنی صدر با حزب جمهوری، وضعیت گروگانهای آمریکایی و بحران اقتصادی جزو موضوعات مورد اشاره این مقاله هستند. در انتهای مقاله به نقل از یک سیاستمدار ایرانی (بدون ذکر نام) آمده است: "هر ناظر صادقی اذعان خواهد کرد که این خود خمینی بود که حزب جمهوری اسلامی را به یک هیولای فرانکنشتاین تبدیل کرد. و خود اوست که باید هیولا را بکشد، قبل از آنکه کار از کار گذشته باشد" . (۱۵)
از آنجا که هر پدیده آغاز و پایانی دارد سرانجام، این هیولا (حزب جمهوری اسلامی) در تیرماه ۱٣۶۰ بوسیله بمب هایی قوی که در ساختمان اصلی حزب جاسازی شده بودند منفجر شد. این واقعه در میان شهروندان متوهم به اسلام و مسلمان و تازه حزب اللهی شده ها، تاثیرگذار بود و سخنگویان حکومت اسلامی اعلام کردند که این اقدام کار سازمان مجاهدین بوده ست. واقعیت این ست که انفجار حزب از قدرت و توان سازمان مجاهدین خارج بود. خمینی که در راس هرم قدرت قرار داشت و جزیی از مجموعه نودولتیان بود با حمایت کردن از ادعاهای سخنگویان دولت در ارتباط با دخالت مجاهدین با انفجار ساختمان حزب، مجوز کشتار علنی و شکنجه مخالفان به پاسداران کمیته ها و دیگر ارگان های سرکوب و تعقیب و وزارت اطلاعات و دادستانی داده شد. و پس از آن بازداشت شدگان را در دادگاهای" دو دقیقه" محاکمه و سپس بسیاری شان را به سینه دیوار سپردند. در مجموع سران حزب حزب جمهوری اسلامی تبدیل به رقیب گردن کلفتی برای خمینی، هاشمی رفسنجانی و خامنه ای شده بودند و قدرت سیاسی با شتاب می رفت تا در دست آنان قرار گیرد به همین دلیل بهتر دیدند تا این رقیب را از سر راه خود بردارند قبل از آنکه کار از کار گذشته باشد.
در ۲۱ مرداد ۱٣۵٨ سازمان " مجاهدین انقلاب اسلامی" از مردم دعوت کرده بود که در مقابل " جبهه دموکراتیک" بایستند و با اقدامات قاطع خود مانع از هر حرکتی بشوند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی متشکل از گروه و دسته های مختلف چماق دار و قداره بند بود. هفت گروهِ بنیانگذار این سازمان عبارت بودند از؛ گروه امت واحده در سال ۱۳۵۵ بهزاد نبوی که پس از اعلام تغییر ایدئولوژی از سازمان مجاهدین خلق جدا شدهبود، این گروه را تأسیس کرد.گروه توحیدی بدر با محوریت حسین فدایی تأسیس شد.گروه توحیدی صف نقش محوری در شکلگیری آن برعهده محمد بروجردی بود و سلمان صفوی، اکبر براتی، حسین صادقی و محمد عطریانفر از دیگر اعضای اصلی گروه بودند. این گروه در تهران و اصفهان فعالیت میکرد و با محمد منتظری مرتبط بود.گروه فلاح توسط محمد منتظرقائم، حسن منتظرقائم و مرتضی الویری تأسیس شد.گروه فلق توسط مصطفی تاجزاده و حسن واعظی دانشجویان مقیم آمریکا تأسیس شد.گروه منصورون در سال ۱۳۵۴ از اتحاد چند هسته مبارزاتی در اهواز، خرمشهر، دزفول و اندیمشک ایجاد شد. غلامحسین صفاتی دزفولی نقش محوری در این سازمان داشت و محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانی از دیگر اعضای موثر آن خود را معرفی می کنند. (۱۶) گروه موحدین توسط حسین علمالهدی در اهواز تشکیل شد.
از اعضای کلیدی این سازمان در بدو تشکیل میتوان بهزاد نبوی، محسن مخملباف، فریدون وردینژاد، علیرضا شجاعیزند، پرویز قدیانی، محسن رضایی، علی شمخانی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، فیضالله عرب سرخی، مجتبی شاکری، حسین فدایی، عبدالحسین روحالامینی، حسین زیبایینژاد، سعید حجاریان، حسین علمالهدی، محمد منتظرقائم، مصطفی تاجزاده، حسن واعظی، محمد عطریانفر و حسین صادقی را نام برد .
اعضای مجاهدین انقلاب که مبلغ خط امام بودند در کمیتههای انقلاب حضور فعالی داشتند و در تشکیل سپاه پاسداران نقش محوری را ایفا کردند. مجاهدین انقلاب هم به طور مستقل و هم در قالب سپاه در خاموشی تحرکات واگرایانه و سرکوب نیروهای استقلالطلب در کردستان و سیستان و بلوچستان نقش آفرینی داشت. به طوریکه در دوران جنگ کردستان هم فرمانده سپاه پاسداران در غرب کشور محمد بروجردی و هم فرمانده ارتش در غرب کشور علی صیاد شیرازی از اعضای این سازمان بودند. و سازمان « پیشمرگان مسلمان کُرد» نیز توسط مجاهدین انقلاب با استفاده از امکانات سپاه پاسداران ایجاد شد (۱۷) .
مهمترین کار این سازمان در آن هنگام مبارزه با جریاناتی بود که به زعم آنها با خط مشی لیبرال خود انقلاب را به بیراهه میبردند. مرتضی الویری عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب در اینباره میگوید: « در آن مقطع زمانی " دوران ریاستجمهوری بنی صدر " تشکیلات مجاهدین انقلاب اسلامی هیچ کاری نداشت الا مقابله و مخالفت با بنی صدر و جناح لیبرال». (۱٨)
و همچنین کمیته ای که در سفارت آمریکا تحت امر ماشاء الله قصاب فعالیت می کرد، در ظاهر معلوم نبود که مسئولیت آن در اختیار سپاه پاسداران و مجاهدین انقلاب اسلامی و خلخالی بوده است. (۱۹)
باوجودیکه همواره تیغ سانسور برنده بوده ست اما، تاریخ ایران سرشار از حوادث و رویدادهای تکراری و نو ست که واکنشی به عملکرد مستبدانه حاکمان و نفوذ مذهب در دولت ها و در بین مردم بوده ست. در واقعه جبران ناشدنی ۲٨ مرداد و سرانجامِ انقلاب ۱٣۵۷ مشابهت های فراوانی دیده می شود. در کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ اتفاقات مرگ بار و رویدادهای مهم تاریخی رخ داد که بر پهنه زندگی تاثیرگذار بودند؛ سرسپردگان سلطنت و شعبان بی مخ ها عرصه را بر دگراندیشان تنگ کردند و در بعد از انقلاب بهمن ۱٣۵۷ نمونه هایی حادث و تکراری شدندکه خط امامی ها مجری و مبتکر شان بودند. با تحریکات و حمایت آشکار سران حزب جمهوری اسلامی و مدیریت تلویزیون ملی ایران، خط امامی ها راه پیمایی جبهه دموکراتیک را بخون کشیدند؛ مطبوعات را از حضور نیروهای انقلابی و تحریریه های حرفه ای تصفیه کردند؛ و آهن فروشان سردبیر شدند. (۲۰)
به طور هم زمان از سوی دادستان انقلاب اسلامی تهران دستور جلب آقایان متین دفتری و رضا مرزبان صادر شد. تصرف ستاد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از دیگر حوادث آن روز بود. همچنین تشنج و تیراندازی در اطراف ساختمان جنبش ملی مجاهدین انجام گرفت. و نیز گروه های خشمگین چماقدار با سردادن حزب فقط حزب الله و .... مقابل دانشگاه تهران به کیوسک کتابفروشی ها حمله کردند، چادرهای شان را به آتش کشیدند و ساختمان دانشجویان مبارز را به تصرف در آوردند. (۲۱)
ضعف فرهنگ سیاسی و کمبود تربیت عقلی نودولتیان، حامیان چماق دارشان را وا می دارد، که حال و روز دیگری برای مطبوعه و مطبوعاتیان نگذارند. این پدیده مرتجع نوظهور در جامعه، در تضاد با مطبوعاتیانی بود که متمدنانه قصد داشتند آزادی را که برای آن مبارزه کرده و خون ها داده بودند پاس بدارند. دریغ که طوفان حوادث وزیدن گرفته بود و کسی را پروای آن نبود. و سعیدی سیرجانی به درستی گفته بود: دریغا، طوفان حوادث با شدت و سرعتی در حال وزیدن است که گروهی را سر درگریبان تفاقل کرده و گروهی را خاشاک غفلت در چشم بصیرت پاشیده و در این گیرو دار آشوب وآشفتگی، کسی را پروای ایران و آینده ایران نیست. (۲۲)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی داوطلبانه بارِ نکبت جمهوری اسلامی (پدیده مرتجع نوظهور) را به دوش گرفت و به قلع و قم مطبوعه و مطبوعاتیان پرداختند و با سرنیزه دفاتر مطبوعاتی را زیر و رور کردند. در مقابل جبهه دموکراتیک ملی تلاش کرد تا مانع از بازگشت اختناق به جامعه بشود. آقای شکرالله پاکنژاد معروف به روح ائتلاف از رهبران جبهه دموکراتیک و از هدایت گران این حرکت تاریخی بود. او در شهر دزفول متولد شد و دوران نوجوانی خود را در میان مردم این شهر گذراند. مشاهده نابرابریهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم از اولین سال های نوجوانی، شکرالله را تحت تأثیر قرار داد و قلبش را لبریز از عشق به محرومان کرد و همین عشق بود که او را به مبارزه علیه نظام ستمگر سلطنتی کشاند. رسیدن به سوسیالیست از طُرق دمکراسی از اهداف مبارزه شکرالله پاکنژاد بود.
مبارز برجسته شکرالله پاکنژاد عضو گروهی معروف شده به " گروه فلسطین" بود. آنها نام فلسطین را بر گروه خود نگذاشته بودند؛ بلکه اعضای گروه برای آموزش دوره های چریکی و جنگ مسلحانه و پیوستن به جنبش فلسطین عازم آن کشور بودند. در سال ۱٣۴٨ تعدادی شان بهنگام خروج از ایران لورفته و در خطوط مرزی اسیر دست ساواک شاهنشاهی شدند و تحت شکنجههای وحشیانه قرار گرفتند. در واقع این هسته که به گروه فلسطین معروف شد اولین تلاش برای سازماندهی مقاومت مسلحانه علیه رژیم شاه بود. فعالان سیاسی و روشنفکران از آن تاریخ به بعد این گروه را فلسطین خواندند. دفاعیات زنده یاد « شکرالله پاکنژاد» در دادگاه شاه، یکی از روان ترین، ساده ترین و در عین حال شور انگیزترین دفاعیات سیاسی در بیدادگا های شاه بود که نامش را در سراسر ایران بر سر زبان مردم انداخت. محاکمه او زیر فشار سازمان ها و مجامع حقوق بشر جهانی بصورت نیمه علنی برگزار شد و به همین دلیل عکس های آن به مطبوعات راه یافت، گرچه متن دفاعیات پاکنژاد هرگز در مطبوعات ایران منتشر نشد؛ این دفاعیات بعدها در سطحی وسیع، بصورت شبنامه دست به دست شد.
شکرالله پاک نژاد از برجسته ترین رهبران سیاسی ایران بود که در مرداد ماه ۱٣۶۰ دستگیر شد و در ۲٨ آذرماه ۱٣۶۰ به دستور لاجوردی دژخیم در محوطه زندان اوین به جوخه اعدام سپرده شد. اجرای حکم اعدام او بر اساس فرمان های قاطع و سخنرانی های متعدد خمینی و عناصر وزارتی بود. خمینی می گفت: « بگیرید و بکشیدشان ». و نیز مهندس میر حسین موسوی نخست وزیر سابق ایران گفته بود: همه اینها را باید محاکمه کرد و کُشت دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی هستند حتی زخمی شدگانشان را باید بزنند. (۲٣)
نوشته معروف شکرالله پاکنژاد " دفاع از مردم در برابر دیکتاتور" او را به روح ائتلاف در میان نیروهای سیاسی و مردمی شناسانده ست و از او جز نام نیک در مقابل ستمگران و جاهلان جمهوری اسلامی باقی نگذاشته ست.
الله کرم در خاطرات خود می نویسد: در بعد از انقلاب ۵۷ از دستگیری های مهم واحد گشت کمیته مشترک، دستگیری شکرالله پاک نژاد بود. من شکرالله را از زندان می شناختم. او در راس گروه فلسطین با تمایلات چپ بود. با من سلام و علیک داشت و رفیق بودیم و گاهی با هم صحبت می کردیم. گروه های ضد انقلاب پس از دستگیری و اعدام او دروغ هایی به من نسبت دادند که عاری از هر حقیقتی ست.
از زندان اوین یک کامیون مدرک و پرونده توسط هدایت الله متین دفتری ربوده شده بود که شکری نیز به خاطر آن تحت تعقیب بود. واحد کمیته دوبار او را دستگیر کرد و به ساختمان مرکزی در بهارستان آورد. من هر دو بار با او صحبت کردم و نصیحتش کردم که شکری تو دیگر سنی ازت گذشته ست، برو دنبال زندگی یت و دست از این لجاجت ها بردار و .... و از آنجا که می دانستم کارش درحد محاکمه و زندان و اعدام نبود، آزادش کردم.
برای بارسوم که گشت کمیته او را گرفت، دیگر نزد من نیاوردند و تحویل دادستانی انقلاب در اوین دادند که بعد از مدتی هم محاکمه و اعدام شد. لذا ما از او در کمیته هیچ سابقه ای نداریم و این تمام برخورد من با شکری بود. (۲۴)
پاکنژاد تیرباران شد او یکی از نمونه ها ست که به دست مسلمانان به قدرت رسیده از پای درآمد؛ اولین نبود و آخرین نبود.
جامعه روشنفکری ایران روزهای سختی را تجربه کرده و شاید نادر! در این راه برای دستیابی به خواست ها و تثبیت حقانیت خود، بهای سنگینی پرداخت کرده ست و به دلیل عقب ماندگی مذهبیون در قدرت و ناآگاهی تودها هنوز ناکام ست. روزنامه آیندگان از سوی خمینی تحریم و دیری نپایید که توقیف شد. پس از آن و در طول ٣۲ سال، هر نشریه و مطبوعه ادبی – سیاسی- اجتماعی که میتوانست مجرای گردش آزاد اطلاعات و پل ارتباطی اهالی قلم و مخاطبانشان باشد، مورد دستاندازی حکومت قرار گرفت و اساساً کارکردهای مطبوعات در جامعه که می تواند یکی از عوامل پیشرفت و ترقی ملت تلقی شود به فراموشی سپرده شد.
از انقلاب شکست خورده سال ۱٣۵۷ تا کنون ۱۱۰ روزنامه نگار و نویسنده ناپدید و کشته شده اند و ۴۲ روزنامه نگار در حبس و زندان جمهوری اسلامی هستند؛ امتیاز تعداد زیادی از مطبوعه ها باطل شده اند. اما با این همه فشار که بر مطبوعتیان وارد می شود؛ از بعضی جهات، مطبوعات ایران در میان جاندارترین مطبوعات خاورمیانه است. روزنامه ها و مجلاّت مرتباً گفت و شنودهای پُرمحتوایی را در انواع مسائل سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی که جمهوری اسلامی ایران در معرض آن قرار دارد پیش می کشند. روزنامه ها و البته بعضی مقولات- مثلاً انتقاد از مقامات دولتی و آرمان های انقلاب اسلامی -خارج از محدوده کار روزنامه نگاران قرار دارد. آیت الله خامنه ای رهبر حکومت اسلامی، در اخطاریه ای خطاب به مطبوعاتیان به این محدودیت ها اشاره کرد، و گفت: «اصول انقلاب و نظام جمهوری اسلامی خط قرمزی است که باید رعایت شود.» (۲۵)
ادامه دارد.
لندن
بهمن ماه ۱٣۹۰
www.gozide.com
Face book: gozide selective
تحقیق و گردآوری از منابع زیر صورت گرفته ست:
قلم و سیاست، محمدعلی سفری ( ۴ جلدی)
تاریخ جراید و مجلات ایران، محمد صدر هاشمی (۴ جلدی)
« شاعری با دهان دوخته» فرخی یزدی، بقلم نویسنده
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران گوئل کهن (۲ جلد)
انقلاب اسلامی، محمد جعفری
تعطیلی آیندگان، ایرج شکری
مطبوعات ایران در برابر سانسور، احمد کریمی حکاک
رادیو صدای ایران، حسین مهری
پا نوشت:
۱- خبرگزاری پارس ۱۷/ ۵/ ۱٣۵٨
۲- روزنامه انقلاب اسلامی ۲۰ مرداد ۱٣۵٨
٣- همانجا
۴- روزنامه انقلاب اسلامی ۲۲ مرداد ۱٣۵٨
۵- همانجا
۶- همانجا
۷- روزنامه انقلاب اسلامی، سه شنبه ۲٣ مرداد ۱٣۵٨
٨- کتاب روزنامه انقلاب اسلامی، محمد جعفری
۹- همانجا
۱۰- انقلاب اسلامی، ص ٣٣ ، محمد جعفری
۱۱- همانجا، صفحات ۴۱ و ۴۲
۱۲- همانجا
۱٣- سایت الکترونیکی سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران
۱۴- روزنامه جمهوری اسلامی ۲۲ مرداد ۱٣۵٨
۱۵- روزنامه تایمز ۲٣ ژوئن ۱۹٨۰
۱۶- ویکی پدیا
۱۷- تاریخچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مصاحبه رادیو گفت وگو با بهزاد نبوی )پایگاه اطلاعرسانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، ۳ خرداد ۱۳۸۸ )
۱٨- مرتضی الویری دولت و انقلاب - محمد حیدری، روزنامه ایران، شماره ۲۱۸۹، ۳۱ تیر ۱۳۸۱
۱۹- مرور سازمان مجاهدین انقلاب در گفتوگوی ایسنا با محمد سلامتی، خبرگزاری دانشجویان ایران. کاویانی ۱۳۷۹، ص ۱۳ (به نقل از گفتگو با محمد سلامتی، عصر ما، ۲۷ مهر ۱۳۷۳)
۲۰- سردبیر کیهان حاج حسین مهدیان
۲۱- اطلاعات ۲۲ مردادماه ۱٣۵٨
۲۲- اطلاعات ٨ مرداد ۱٣۵٨
۲٣ کیهان ۱٨ آذر ۱٣۶۰
۲۴- خاطرات الله کرم، وب سایت پیک نت
۲۵ – مطبوعات ایران در برابر سانسور
|