سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یک کشور و دو دولت
یکی بقا خود را در جنگ و جنجال می داند
و دیگری ماندن را در خدعه و نیرنگ می بیند!


میرزا محمد مهرابی


• آقای خامنه ای تمامی شرائط یک دولت را دارد ولی مقتدر نیست. یعنی وزیر دارد، کابینه دارد، در تمامی کارهای ریزو درشت دخالت می کند. کادر عریض و طویل با کارمندان کذایی دارد، سان می بیند، پرسنل چند هزارنفری دارد، ری شهری و فلاحی و رازینی و رفیق دوست دارد، و... پس چیزی از دولت مقتدر، کم ندارد. ولی اقتدار ندارد! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱۲


از زمانیکه آقای خامنه ای، توسط آقای رفسنجانی عنوان رهبری به خود گرفت، ایران دو دولته شد.
۱) دولت صوری و ظاهری: آن دولتی است که به ظاهر رئیس جمهور دارد، رئیس جمهور از طریق انتخابات توسط مردم انتخاب می شود و با کابینه اش امور اجرائی کشور را به عهده می گیرند.
اما چرا صوری و ظاهری؟
ببینید وقتی می گوییم: "رئیس جمهور"، یعنی کسی که توسط مردم یا نمایندگان آنان انتخاب شود و بتواند بطور آزاد کابینه تشکیل دهد و تصمیم بگیرد.
ولی در ایران که اینگونه نیست! بدین معنا که فرد باید اول از فیلتر شورای نگهبان بگذرد که این شورای نگهبان، خود منتخب رهبرند؟! بعد که انتصاب شد، در معرض انتخاب مردم قرار می گیرد. حال این فرد که منصوب شده و به اصطلاح منتخب مردم است، دوباره باید توسط رهبری، حکمش تنفیذ شود و این تنفیذ امکان پذیر نیست الا اینکه فرد منصوب و یا منتخب قول مردانه در راستای خواست رهبری بدهد و دست ببوسد تا حکمش تنفیذ شود! - بله این امر جدای از اینکه دور باطل است – یک شوخی بیش نیست!
لاووآزیه (۱) می گوید: "قبل از اینکه دیگران شیفته شوخی های شما شوند از جلفی شما بیزار می شوند".
آری این فرد دیگر رئیس جمهور نیست و تنها یک تدارکات چی است و... ولی به او دولت می گویند؟! پس این دولت صوری و ظاهری است.
اما سوال این جاست که دو پادشاه در یک گلیم نگنجد؟
جان کلام اینکه: دولت های صوری در موازی با دولت واقعی نبودند ولی برای حفظ ظاهر می بایستی با دولت واقعی کنار می آمدند. به عنوان مثال: از سه دولت تشکیل یافته از زمان رهبری آقای خامنه ای تا به امروز، می توان یاد کرد.
اول، دولت رفسنجانی: آقای رفسنجانی که در زمان آقای خمینی همه چیز را در ید قدرت خود می دید و با هر وسیله ای، هر مانعی را از سر راه بر داشته بود این بار رئیس جمهور شد و رهبری را نیز از آن خود می دانست! لذا مماشات می کرد و زمان می خرید! غافل از اینکه ...
دوم دولت آقای خاتمی: آنگونه که معروف است؛ در گفتار مقابل دولت واقعی بود ولی در عمل همان تدارکات چی بود و آنچه را دولت واقعی می خواست عمل می کرد! خوش خواب بود و دیر بیدار می شد؟! یک گام بر می داشت و بلافاصله پانصد گام عقب می نشست! می خواست قبر و قیامت را حفظ کند!...
سوم، دولت احمدی نژاد: این دولت در دوره اول با دولت واقعی تا حدودی مماشات کرد ولی در دوره دوم متوجه شد که با رفتنش دیگر جایی ندارد؛ گزینه ناگزیر را انتخاب کرد. - چرا که نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم – پس باید رد پایی می گذاشت که هنوز ادامه دارد! بنا بر این شق دوم را انتخاب کرد.

۲) دولت واقعی: بدین معنا که همه چیز و همه امور در ید قدرت اوست و دولت ظاهری نیز تدارکات چی او محسوب می شود! دولت ظاهری بدون اذن دولت واقعی آب نمی خورد و...
اما چرا می گوییم دولت تا مجبور به این تقسیم بندی شویم؟ کسی که این همه قدرتمند است و منتخب مردم نیز تدارکات چی اوست، چرا دولت است؟ و باید مافوق دولت باشد، که در اصل ۱۱۰ قانون اساسی ما از آن به عنوان ولایت مطلقه فقیه یاد شده است و همه قوا در اختیار اوست! حتی از معصوم که شیعه قائل است، بالاتر است! چرا که معصوم نیز مطلقه نیست و تنها خدا مطلقه است و معصوم در عرض اوست.
و به قول شیخ الاشراق سهروردی: "همه قدرت ها در مقابل قدرت مطلق، یعنی "خدا" انواع ضعف و ناتوانی ها است. اما قانون اساسی ما، این قدرت را برای ولی فقیه قائل شده است! به هر حال این قدرت است و ممکن است عقلایی هم باشد! یعنی صاحبان عقل درک می کنند که، زر و زور تزویر، در ید فرد یا افرادی تمرکز یافته، و توسط آن هر کاری را که بخواهند انجام می دهند. خوب این می شود قدرت؛ چرا که قدرت توانایی است و این توانایی نیز موجود است. و به گفته "ادیسون" که پول و اسلحه و نیرنگ، سه سمبل برجسته قدرت هستند؛ در اینجا جمعند. ولی اقتدار که یک ویژه گی فردی و اجتماعی است، که می بایست قابلیت عاملیت اتفاق بین انسان ها و اقدام مشترک بین آنها را داشته باشد ندارد؛ بین اراده فرد و اجتماع ارتباط عقلائی برقرار نیست؛ چرا که: این تجمع را همین عقلا نمی پسندند و مذموم می دانند. لذا قدرت هست ولی اقتدار نیست و همان دولت ناخوانده است.

آقای خامنه ای تمامی شرائط یک دولت را دارد ولی مقتدر نیست. یعنی وزیر دارد، کابینه دارد، در تمامی کارهای ریزو درشت دخالت می کند. (۲) کادر عریض و طویل با کارمندان کذایی دارد، سان می بیند، پرسنل چند هزارنفری دارد، ری شهری و فلاحی و رازینی و رفیق دوست دارد، و... پس چیزی از دولت مقتدر، کم ندارد. ولی اقتدار ندارد! - الهم - به اینکه وی را مدتی با جوسازی و شانتاژ، عوام فریبی و ... می خواستند فردی مقتدر جلوه دهند ولی اینها مولد اقتدار نیست. به قول گورویچ: "ممکن است کسی یا کسانی مدتی به اسلحه تکیه زنند ولی روی آن نمی توانند بنشینند".
آری اقتدار غیر از قدرت است؛ چرا که اقتدار بوجود نمی آید مگر تحت شرائطی
الف) اقتدار در مشروعیت مردمی: یعنی منتخب راستین مردم باشد. مردم او را دوست بدارند. (گاندی در هند) که در اثر محبوبیتش در هند توانست ملت را واحد کند که به استقلال هند انجامید.
قدرت هر ملت از جمعیت است؛ قدرت هر جمعیت از وحدت است.
ب) اقتداربه سبب دانایی در کنار توانایی: یعنی پیشرفت اقتصادی، پویائی اجتماعی، فرهنگ روشنائی و...
ج) اقتدار کاریزماتیک: ممکن است کسی قدرت کاریزماتیک داشته باشد. همانند آیت الله خمینی در اوائل انقلاب. وی قدرت کاریزمایی داشت و به همین سبب مورد قبول مردم بود. اگر چه... و...
آری اگر کسی قدرت داشته باشد ولی مقتدر و توانا نباشد، ضعف و سستی از خود نشان می دهد؛ جلوی آگاهی مردم را می گیرد، انتقاد را بر نمی تابد، تشویش ذهن دارد و...

در نتیجه: اینکه گفتند دو پادشاه در یک گلیم نگنجد؛ عین واقعیت است.
این دو دولت بر سر یک کشور پر از سرمایه و تاریخی غنی چه آوردند؟ ایرانی منزوی، مملکتی بدوی، مردمی مبتدی و... پس جایی برای ماندن ندارند. لذا یکی دنبال جنگ و جنجال و دیگری در فکر رنگ و ریا.


حوزه علمیه قم- میرزامحمد مهرابی

۱.      lavuaziya   شخصیت معروف لاهوری
۲. خودشان گفتند: "من سعی در دخالت ندارم، مگر بدانم مصلحتی افراط و تفریط می شود. "و این در هر جایی ممکن است مصداق پیداکند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست