روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۲ بهمن ۱٣۹۰ -
۱ فوريه ۲۰۱۲
«رفتار اصولگرایانه»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی بدون تردید و بهدلایل مختلف که این یادداشت درصدد پرداختن به آنها نیست، اگر مهمترین انتخابات جمهوری اسلامی ایران نباشد، حتما جزو مهمترین انتخابهاست.
هدف راهبردی تعیین شده دشمنان در این مقطع که با تمسک به ترفندهای مختلف در پی تحقق آن هستند، تبدیل این فرصت به تهدید است و تحقق این هدف راهبردی را با سناریوهای مختلف دنبال میکنند، اگر بتوانند با کاهش مشارکت مردم در انتخابات و اگر نتوانند حتی در صورتی که مشارکت چشمگیر و گسترده باشد، مانند آنچه در انتخابات سال ٨٨ رخ داد، اما جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن، چه در دوران امام راحل (ره) و چه در زمان زعامت حضرت آیتا... خامنهای، مشارکت گسترده را به عنوان یک اصل مورد تأکید قرار داده و زمزمههای «مشارکت مدیریت شده» یا «مشارکت مطمئن» که برخی مدعیان امروز مردم از گذشته آن را پیشنهاد میکردند فرصت خارج شدن از برخی گفتوگوهای محفلی پیدا نکرد. طراحیهای دشمن برای سوء استفاده از مشارکت گسترده هم نتوانسته و نخواهد توانست این راهبرد نظام را با تردید روبهرو کند.
طبعاً مشارکت گسترده مردم، الزاماتی دارد که رقابت قانونمند بین همه جریانهای پایبند به مبانی نظام آنگونه که در قانون اساسی تعریف شده است، جزو مهمترین آنهاست. از این منظر، رقابت بین جبهه پایداری و جبهه متحد بهرغم اشتراکاتی که دارند، نه تنها مذموم نیست بلکه قابل دفاع هم هست.
حضور سلائق مختلف اصولگرایان در کنار اصلاحطلبان پایبند به قانون اساسی، مستقلین و حامیان دولت، یکی از ترفندهای دشمن مبنی بر القاء رقابتی نبودن انتخابات را با شکست روبهرو میکند، چرا که الان فقط یک جریان حضور ندارد و نباید هم داشته باشد، آنهم جریان ساختارشکن و ضد نظام و نه منتقد است. در این باره گفتنیهای دیگری هم هست که شاید در آینده به آن بپردازیم.
نکته اصلی که این نوشتار در صدد تمرکز بر آن است، اشاره به یک مدل اخلاقمدار و اصولگرایانه رقابت بین اصولگرایان است.
از جمله آسیبهای شناخته شده در مورد تحزّب در ایران، «دعوت به خود، به جای دعوت به خداست». این مساله در غرب اساسا مفهوم ندارد، چرا که احزاب غربی صراحتا دستیابی به قدرت آن هم با هر وسیلهای را مجاز میدانند و تصاحب قدرت در غرب با هدف کسب حداکثر منافع مادی برای زندگی در همین دنیا و به هر شکل ممکن است، اما در جامعه اسلامی، هدف از تشکّل و نه الزاما حزب با مفهوم غربی آن، انجام تکلیف الهی برای خدمت با هدف تامین منافع مادی و سعادت اخروی مردم است. البته میپذیریم که این هدف در عمل با چالشهای زیادی روبهرو بوده و هست.
شنیده میشود که جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی هر کدام میخواهند (حداقل در تهران) لیست مستقل ارائه کنند. اگر مفهوم این عبارت آن باشد که این دو جبهه فهرست مورد نظر خود را با یکدیگر هماهنگ نمیکنند، اشکالی به آن وارد نیست اما اگر منظور از لیست مستقل آن باشد که اگر فردی (ولو اصلح برای مجلس) در لیست طرف مقابل بود، چون در آن جبهه است ما او را در لیست خود نمیگذاریم، عدول از اصولگرایی و فرو افتادن در ورطه قبیلهگرایی است. یک جزء از مدل اخلاقی مورد نظر این است که این دو جبهه، بهترینهای اصولگرا را صرفنظر از این که در جبهه پایداری هستند یا متحد یا به کدام نزدیکترند در فهرست خود قرار داده و از او حمایت کنند.
بازخوانی رفتار حزب جمهوری اسلامی و خصوصاً مرحوم شهید بهشتی در انتخابات ریاست جمهوری دوم و معرفی شهید رجایی به عنوان رئیسجمهور، در حالی که او عضو حزب نبود و رقبای او از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند، میتواند در این مقطع مفید باشد.البته این مدل اجزای مهم دیگری هم دارد که انتظار میرود اصولگرایان با در نظر گرفتن همه آنها رقابتی پرشور و در عین حال اخلاقمدار را سامان دهند.
کیهان:ژاندارمری چگونه شلوغ شد ؟
«ژاندارمری چگونه شلوغ شد ؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛۱- پاسبان گذاشته بودند و رصد اطلاعاتی می کردند. پاسبان ها مأموریت داشتند زنان باردار را تا زمان وضع حمل بپایند و نوزاد را اگر پسر بود، سر به نیست کنند. ا شراف و جباریت از این بیشتر؟! «گرا» دست طاغوت آمده بود. کار خدا را ببینید! خواب فرعون را به کابوسی آشفته ساخته بود و خوابگزاران که از این کابوس آشفته «رمزگشایی» کردند، کاشف به عمل آمد، کودکی در راه است و طومار حاکمیت او را درهم می پیچد. بازی خدا با فرعون مدعی «اناربکم الاعلی»یی را ببینید که به واسطه کابوس، حتی گوشی را هم دست این جبار مستکبر داد! پاسبان ها- بخوانید رکن ۲ و ساواک و موساد و سیای آن روز فرعون!- در فریب و مراقبت و قساوت هیچ کم نگذاشتند. فرعون آنجا که تفرقه افکنی میان مستضعفان لازم بود «وجعل اهلها شیعا»، مردم را گروه گروه و در مقابل هم قرار داد و هرجا که ترسید «یذبّح ابنائهم» پسرانشان را سر برید.
اما با این همه استیلا و تغلب فرعون، خدا اراده دیگری داشت. «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی اارض... و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ماکانوا یحذرون». مشیت الهی بر آن بود که بر ستم کشیدگان منت گذارد و... به فرعون و هامان وزیر او و سپاهیانشان نشان دهد همان کابوس را که «پیوسته از آن می ترسیدند». تدبیر مقدر آن بود که موسی بماند و در کاخ فرعون ببالد. و خدا می خواست خاورمیانه و خلیج فارسی که به توبره استکبار آمریکا و اسرائیل کشیده شده بود، از عمق «جزیره ثبات»(ایران)، آتشفشانی شود. بازی خدا را با آمریکا و اسرائیل و انگلیس ببینید که خاورمیانه تحت استیلا، درست از «پاسبان خانه» شلوغ شد؛ جایی که استراتژیست ها به عنوان «ژاندارم منطقه» می شناختند! نه، حق مطلب ادا نمی شود اگر ننویسیم خداوند سی و دو سال بعد اراده کرد در جزیره ثبات و ژاندارم خانه دوم آمریکا در خاورمیانه- مصر- و از تنور به ظاهر خشک، توفان و سیل تازه ای به راه اندازد در حالی که عصب حسگرهای دقیق و دیجیتال ایستگاه سیا در قاهره از کار افتاده بود. الله اکبر کبیراً و لله الحمد.
۲- «در زمستان بهاران آمد»؛ در نهایت شدت و تنگنا. زمستان ۱٣۵۷ (۱۹۷۹ میلادی) همان گونه بهاری شد که زمستان ۱٣٨۹ (۲۰۱۱). آنها که در واشنگتن و تل آویو برای پوشاندن «بیداری اسلامی»، از واژه «بهار عربی» استفاده می کردند، حالا از زمستان و خزان برای رژیم صهیونیستی سخن می گویند و از عبارت «بهار عربی» ابا دارند. اگر امروز می گویند در مصر و تونس و لبنان و بحرین و یمن زلزله آمده، تکرار سخنان مایکل برانت (معاون سازمان سیا در سال های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی) است که گفته بود «پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ ایران، مانند زمین لرزه در مسیر تلاش های بلندمدت سازمان سیا بود و طرح تسلط بر کشورهای خاورمیانه را از هم پاشید... ما سال ۱٣٨۹ در سازمان سیا بخش شیعه شناسی را راه انداختیم و به کمک سرویس MI۶ انگلستان بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که روحانیت و مرجعیت و خون حسین ]علیه السلام[ باعث پیروزی این انقلاب بوده است. تصمیم گرفتیم سیاست تفرقه بینداز و نابود کن را در پیش بگیریم... برای مقابله باید افرادی مادیگراتر که عقایدشان ضعیف تر اما مشهور هم باشند و بتوان از آنها به عنوان محل رجوع استفاده کرد، شناسایی می شدند». اما با این همه ترفند و تدبیر، انقلاب ایران که به تعبیر مئیر داگان رئیس پیشین موساد «پایه گذار انقلاب های فعلی خاورمیانه است»، استوار ماند و سی و سه ساله شد؛ با این شهادت از سر خشم جبابره عالم که: خامنه ای پا جای پای خمینی گذاشته و پرچم بیداری و پایداری را در غرب و جنوب خاورمیانه و شمال آفریقا برافراشته است.
... قلم در روزی متبرک به عنوان «امام آمد»، می خواهد به احترام بایستد و به نام امام و شهیدان، ترنم کند آمدن بهاران در زمستان را. «آمده موسم فتح ایمان/ شعله زد بر افق نور قرآن/ در دل بهمن سرد تاریخ/ لاله سر زد ز خون شهیدان... بهمن خونین جاویدان/ تا ابد زنده بادا قرآن... مقدمت را اماما! شهیدان/ با نثار تن خود گشودند/ خونشان فرش راه تو بادا/ عاشق پاک راه تو بودند/ ...آن که بر ظلم شب حمله ور شد/ ای خمینی تو بودی، تو بودی/ ... در دل تار شهر شهیدان/ دست غمخوار خلق خدایی/ از تبار حسین شهیدی/ از دیار عروج و خدایی/... در زمستان بهاران آمد/ آدم از قعر دوران آمد/ بوی نسل شقایق پیچید/ بوی عطر شهیدان آمد».
٣- چه چیزی از امام خمینی(ره) و جانشین شایسته او، رهبرانی استوار و راه گشا ساخت، رهبرانی که در مدل قابل محاسبه و هضم اتاق فکرها و استراتژیست های غربی، نه می گنجند و نه هضم می شوند؟ کفر به طاغوت به موازات ایمان به پروردگار! «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها». محبت و تأیید الهی با مردمانی است که «اعزّه علی الکافرین» هستند. در برابر کفار، اهل عزتند، نفوذناپذیرند، نه گارد ترس می گیرند و نه به فریب و طمع می افتند؛ نرمش در برابر مستکبران به هیچ وجه در گروه خونی شان نیست. متن گزارش سفارت آمریکا در تاریخ ۱۲ مهر ۱٣۵٨ است که «اگر ]امام خمینی[مطلبی می خواهد بگوید به روش معمول خود قاطعانه بیان می دارد.
مذاکره به روش معمول با خمینی مفهومی ندارد. در او جایی برای سازش و مصالحه وجود ندارد. احتمال اینکه کسی بتواند عقاید خمینی را به مقدار قابل توجهی تعدیل کند، بسیار کم است زیرا او به این گونه افراد با دید تحقیر و سوءظن می نگرد.» (صفحه ۱۵۹، جلد ششم اسناد لانه جاسوسی) و به تصریح ریچارد کاتم از اعضای سفارت آمریکا «نیرو و نفوذ خمینی آن چنان زیاد است که سیاست دولت ایران باید در چارچوب حدومرزهایی باشد که او تعیین می کند. به علاوه، نهضت آن چنان قوی است که حتی با درگذشت خمینی نیز، امر تعیین حدومرزها ادامه خواهد یافت.» (ناسیونالیسم در ایران، صفحه ۴۵۰)
۴- رمز پیروزی انقلاب ما و ماندگاری آن تا همیشه در همان نظم سیاسی است که امام(ره) پی افکنده است. ایشان در پاسخ خبرنگار مجله تایم که مدعی بود «شما منزوی بوده اید و در حقوق و سیاست و روابط بین الملل مطالعه نکرده اید»، می فرمایند «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی را که تا به حال به واسطه آن تمام مسایل جهان سنجیده می شده است، شکسته ایم. ما خود چهارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم. از هر عادلی دفاع می کنیم و به هر ظالمی می تازیم حالا اسمش را هر چه می خواهید، بگذارید. ما این سنگ بنا را خواهیم گذاشت، امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعی خواستند، هر کسی را محکوم کنند.
آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم.» بر مبنای همین مهندسی دقیق بود که ایران انقلابی، در برابر تندبادهای تحریم و جنگ و آشوب و ترور ایستاد و در همان بحبوحه مقاومت، پیش رفت و پیشرفت های معجزه آسا، گفتمان انقلاب شد. البته معلوم بود به مرور زمان هر قدر که شتاب پیشرفت و سرعت «تیک آف» ایران بیشتر شود، آن مقاومت ها و فشارها و دشمنی ها نیز شدت می یابد. این فشارها- درست برخلاف قضاوت «کج فهمان» و «عقده داران» و «دیلماج های رسانه ای دشمن- نشانه اتقان و صحت راه انقلاب است و نه بهانه تخطئه و زبان درازی.
پیامبر اعظم(ص) اگر با اشرافیت و جباریت و برده داری سران قریش کاری نداشت که محترم بود و «امین» خوانده می شد، حتی حاضر بودند او را به پادشاهی خود بگمارند مشروط بر آن که «رسالت» را تعطیل کند. موسی علیه السلام اگر رسالت الهی و غم مستضعفان را بر دوش حس نمی کرد که عزیز کرده کاخ فرعون بود و رنج مبارزه و تعقیب و گریز را به جان نمی خرید. عیسی علیه السلام اگر همان گونه بود که صهیونیسم مسیحی و ناتوی فرهنگی می نمایانند، چرا باید دشمنان یهودی پیدا می کرد آن قدر که قصد کنند او را به صلابه بکشند. آری ذخیره و شرف و فضیلت برای خمینی و خامنه ای عزیز ماست، مغضوب مستکبرانی قرار گرفتن که امثال محمدرضا پهلوی و انورسادات و حسنی مبارک و صدام حسین و ملک فهد و ملک عبدالله ها و معمر قذافی را به عنوان دوستان و متحدان در آغوش کشیده اند. هر تیر تهمتی که از چنان اردوگاهی به سوی امامت و ولایت فقیه- به عنوان مرکز ثقل انقلاب اسلامی- پرتاب می شود، فضیلتی دیگر و صیقلی تازه برای تابندگی جمهوری اسلامی است. آنها که می دانند می دانند- و گزارشگران غربی هم زمانی نه چندان دور که ناچار قلمشان روان شود خواهند نوشت- که خمینی و خامنه ای چه به روزگار فراعنه قرن ۲۰ و ۲۱ آوردند.
۵- مسیر مجاهدت انقلابی، بسیار هموار شده اما هرگز به سادگی و بدون هزینه، «اتوبان» نخواهد شد. هنوز هم پاسبان ها و قداره به دست ها و تروریست ها و تفرقه افکن ها و ضعیف الایمان ها و کارشکن ها و عقده دارها هستند. التهاب جنگ همه جانبه مانند همیشه تاریخ انقلاب پدیدار است. پیروزی های بزرگ هست، غفلت ها و قصور و تقصیرها هم هست. مهم آن است که به فرموده حضرت زهرا سلام الله علیهما بدانیم خداوند امامت و ولایت را «امان از تفرقه» قرار داده است. خداوند، هم بشارت داده «ولاتهنوا ولاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین» و هم علت ناکامی ها را نمایانده، آنجا که درباره ماجرای جنگ احد می فرماید: «وعده (نصرت) خداوند واقع شد آن هنگام که با دشمنان می جنگیدید تا آن هنگام که فشل شدید و به نزاع در کار پرداختید و نافرمانی کردید به خاطر آنچه از غنیمت دوست داشتید و... خداوند شما را از آنها منصرف ساخت تا شما را بیازماید... کسانی از شما که روز ملاقات دشمن گریختند، جز این نبود که شیطان، آنها را به واسطه برخی از رفتارهای گذشته شان به لغزش انداخت.»(سوره آل عمران)
مسیر تاریخ و سنت الهی چنین است؛ راه های سخت و صعب بر مجاهدانی که استقامت بورزند، هموار می شود. و ائمه طاغوت و اصحاب فتنه درست در همان جاهایی که ظاهرا به توطئه و غلبه دلالت می شوند، پای در کمینی می نهند که خود به خیانت چیده اند. در این میان آن گروه از همراهان جبهه حق نیز که بلغزند و جبران نکنند، به سرنوشت طایفه دوم گرفتار خواهند شد.
فرعون باخبر شد موسی و قوم او شبانه گریخته اند. باخبر شد تا ظاهرا تعقیب شان کند و کار را یکسره سازد اما در باطن، او به «میانه نیل» هل داده می شد. ابرهه دلالت شد تا به دست خود در کمین ابابیل افتد. پنتاگون و سیا دلالت شدند به صحرای طبس. صدام و سازمان منافقین، کار جمهوری اسلامی را پایان شده می دانستند که سال ۵۹ و ۶۷ چنان بی محابا تاختند و گور خویش کندند. و اصحاب آشوب و فتنه ٨٨ ظاهرا همه چیز را در داخل و خارج هماهنگ کرده بودند که از ۲۲ خرداد تا ۶ دی (عاشورا) به مدت ٨ ماه، قبری بی سابقه برای خویش حفر کردند. آنها نیز مثل فرعون و نمرود و ابرهه و کارتر و ریگان و بوش و اوباما، نقشه و گرا و کالک داشتند اما... با خدا که نمی توان خدعه کرد. داستان، داستان راستان و ناراستان است و این فرمان لایتخلف حق که «ان ینصرکم الله فلاغالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المومنون» (آل عمران- ۱۶۰).
جمهوری اسلامی:برای آنکه الگو باشیم
«برای آنکه الگو باشیم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بازگشت به شرایط ۱۲ بهمن ۱٣۵۷ و بازخوانی آنچه در آن زمان بر جامعه انقلابی ایران حاکم بود، شاید یکی از الزامات امروز باشد تا بتوانیم راه استمرار انقلاب و تداوم و تقویت نظام جمهوری اسلامی را بهتر بشناسیم و به وظایفی که در این زمینه داریم به بهترین وجه عمل کنیم.
بزرگترین و مهمترین شاخصه روزهای تاریخی سال ۱٣۵۷ که توانست رژیم فاسد، وابسته و دیکتاتوری پهلوی را به زانو در آورد و انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند، حضور یکپارچه مردم در صحنه بود. امام خمینی، که توانسته بود به برکت درایت، تدبیر، فقاهت و مردمی بودن، اقشار مختلف مردم را به صحنه بیاورد و حضور حداکثری و یکپارچه ملت را با یک خواست و هدف تأمین نماید، هم در روز ۱۲ بهمن ۵۷ و هم در طول ۱۰ سال رهبری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره بر وحدت و حضور یکپارچه مردم در صحنههای مختلف تأکید میکردند و هر جا و هر زمان که کمترین آفتی این وحدت و حضور یکپارچه را تهدید میکرد، به سرعت و با قاطعیت با آن برخورد میکردند و این مانع را از سر راه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بر میداشتند.
دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و بدخواهان ملت ایران نیز به درستی تشخیص داده بودند که وحدت و حضور یکپارچه مردم در صحنههای مختلف، عامل اصلی تداوم انقلاب، قوت و قدرت نظام جمهوری اسلامی و موفقیتهای ملت است. به همین دلیل، آنها نیز نهایت تلاش خود را برای ایجاد اختلاف میان مردم و خارج ساختن ملت از صحنهها بعمل آوردند تا مانع استمرار انقلاب و قدرت گرفتن نظام جمهوری اسلامی شوند و ملت ایران را در عرصههای مختلف با شکست مواجه نمایند. تحمیل جنگ، تدارک کودتاها و شورشها، ایجاد غائلههای گروهکهای نفاق و تودهای و سایر وابستگان به شرق و غرب، تحریمهای اقتصادی، فشارهای سیاسی و انواع توطئهها با همین هدف توسط دشمنان به اجرا درآمد و البته هنوز نیز ادامه دارد.
در این نبرد بیامان و همه جانبه، نظام جمهوری اسلامی همواره پیروز میدان بود و ملت ایران هر روز مقاومتر و مصممتر توانست آرمانهای انقلابی خود را دنبال کند و به قلههای بلند علمی، صنعتی و خودکفائی در زمینههای مختلف برسد. شکست دادن دشمنان، که البته همواره با هزینههائی نیز همراه بوده و ایثارهای جانی و مالی فراوانی را به همراه داشته، فقط در سایه وحدت و حضور مردم در صحنه امکان پذیر شد همانگونه که اصل پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی نیز به برکت همین وحدت و حضور تحقق یافت.
در سی و سومین سال انقلاب، که اکنون به روزهای پایانی آن رسیدهایم و وارد سی و چهارمین دهه فجر شده ایم، وقایع مهمی در جهان اسلام رخ داده و مردم کشورهای منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا علیه دیکتاتورها قیام کرده و تاکنون چهار دیکتاتور را به سقوط کشاندهاند.
این انقلاب در سایر کشورهای عربی نیز درحال پیشروی است و شواهد و قرائن نشان میدهند که به زودی جغرافیای سیاسی منطقه و جهان اسلام دگرگون خواهد شد و ملتهای بیشتری علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی قیام خواهند کرد و آن دسته از ملتهای منطقه که ماه هاست قیام کردهاند به پیروزی نهائی خواهند رسید.
هر کس اهل انصاف و دقت باشد، این واقعیت را درک و تأیید میکند که قیامهای مردمی در کشورهای عربی درست همان کاری است که مردم ایران برای ساقط کردن شاه و رژیم شاهنشاهی انجام دادند. به عبارت روشن تر، عامل اصلی و مشترک انقلابها و پیروزی بر دیکتاتورها در ایران و کشورهای عربی، حضور یکپارچه مردم در صحنه و تکیه بر وحدت بوده است. قطعاً سایر ملتها که اکنون در کشورهای عربی درحال قیام هستند نیز با تکیه بر همین عامل میتوانند به پیروزی برسند و ملتهائی که موفق به ساقط کردن دیکتاتورها شدهاند نیز فقط با حفظ وحدت و حضور مستمر در صحنه هاست که میتوانند انقلابهای خود را به ثمر برسانند.
بدین ترتیب، روشن است که ملت ایران مبدع و مبتکر قیام مردمی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی در عصر حاضر است و توانسته این الگوی موفق را به ملتهای دیگر نیز منتقل نماید و به درستی ثابت کند که با حضور یکپارچه مردم در صحنه میتوان دیکتاتورها را از اریکه قدرت به زیر کشید و کشور را از سلطه بیگانگان نجات داد. الگو بودن جمهوری اسلامی ایران برای کشورها و ملتهای دیگر فقط درصورتی میتواند ثابت بماند و ادامه پیدا کند که عامل اصلی موفقیتهای ملت ایران در به پیروزی رساندن انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی و شکست دادن دشمنان در عرصههای مختلف، یعنی همان وحدت و حضور یکپارچه مردم در صحنه ادامه داشته باشد. جهان اکنون در آغاز راه یک تحول اساسی قرار دارد و برای آنکه این تحول ادامه یابد و در مسیر صحیح به پیش برود، به تجربیات ملت ایران نیاز دارد و ما فقط درصورتی که وحدت و حضور یکپارچه مردمی را داشته باشیم میتوانیم این نقش تاریخی را در تحولات جهانی ایفا نمائیم.
انکار نباید کرد که عوامل تفرقه و خارج ساختن مردم از صحنه را اگر همواره در خارج از کشور جستجو میکردیم، متأسفانه اکنون در داخل نیز حضور دارند. افراد و جریانهای سیاسی تازه به دوران رسیدهای که خود را صاحب امتیاز مردم و کشور میدانند و هر کس را که همفکر آنها نباشد طرد میکنند، اکنون از دشمنان قسم خورده و نام و نشاندار خارجی برای ضربه زدن به وحدت ملت ایران خطرناکتر هستند. روش این افراد و جریانها با سیاست اعلام شده و روشن رهبری که "جذب حداکثری و دفع حداقلی" است، در تضاد آشکار است. نظام جمهوری اسلامی برای ماندن و انتقال تجربیات به ملتها بیش از هر چیز به وحدت و حضور یکپارچه مردم در صحنههای مختلف نیاز دارد. این نیاز، امروز که در آغاز سی و چهارمین دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. عقلای قوم، برای از بین بردن آفتهائی که وحدت و حضور یکپارچه مردم را تهدید میکند چارهای بیاندیشند.
رسالت:بیداری اسلامی و شبکه جهانی استبداد
«بیداری اسلامی و شبکه جهانی استبداد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حشمتالله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛
«جوانان مسلمان بیدار شدهاند.» این عبارت بیش از هر تحلیل دیگری میتواند گویای تحولات امروز دنیای اسلام باشد.
این هفته ابتکار خوب جمهوری اسلامی ایران در برگزاری نشست جوانان و بیداری اسلامی، پیام آشکاری برای دنیای امروز داشت و آن اینکه به رغم همه نامگذاریها،روح حاکم بر تحولات امروز، «روح اسلامی» است. یعنی آنچه که در طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا موجبات نگرانی شبکه استبداد جهانی شده بود، در حال تحقق است.
شبکه استبداد جهانی اصطلاحی بود که رهبر معظم انقلاب در جمع جوانان مسلمان به کار بردند. عنوانی که به خوبی میتواند گویای جبهه ضد انقلابی امروز در مقابل ملل مسلمان باشد.
این جبهه استبداد انتهایی دارد که شناخت آن برای تداوم حرکت انقلابی ضروری است. ابتدای آن، مثلث شکل گرفته در غرب است که طبق فرامین و براساس منافع آن، دنیا اداره میشود. سه ضلع مثلث فوق عبارتند از:
۱- سیاستمداران حرفهای غرب که با استعمار و استثمار نو دنیا را اداره میکنند.
۲- لابیهای بزرگ و ذینفوذ دنیای غرب که فعالترین آنها در قبال دنیای اسلام لابی صهیونیسم است.
٣- صاحبان کارتلهای عظیم تولید و فروش کالاهای نظامی وغیر نظامی در غرب که جنگ راه میاندازند تا دنیای سوم عقب مانده و در حال بحران را به بازار دائم کالاهای خود تبدیل کنند.
در انتهای شبکه استبداد جهانی نیز آن دسته از سیاستمداران وابسته دنیا قرار دارند که عامل اجرای دستورات مثلث فوق هستند. آنها محافظه کارند چون همسو با سیاستمداران حرفهای غرب در حفظ وضع ناعادلانه موجود تلاش میکنند، فاسدند چون به جای «مردم» از لابیهای قدرت در غرب خط و نشان میگیرند و خائنند چون برای حفظ موقعیتهای سیاسی و مالی خود در راه اندازی جنگ و بحران و انعقاد قراردادهای استثماری با غرب به تبانی مشغولند.
در طول یک سال گذشته فشار حرکتهای رهاییبخش اسلامی در منطقه، بسیاری از روابط پشت پرده شبکه استبداد جهانی را افشا نمود. آن جمع، آشکارا جبههای ضد انقلابی و ضد مردمی را به وجود آوردند و سه راهبرد «انسداد»، «انحراف» و «مهندسی سیاسی» تحولات انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند.
البته آنها دغدغه فوق را ابتدا در طرح خاورمیانه بزرگ (۲۰۰۴ م) اعلام کرده بودند. طبق این طرح ، بیش از این نمیتوان خواست رهاییبخشی و طلب مشارکت سیاسی جوانان مسلمان را نادیده گرفت. در آن طرح پیشنهاد شده است که برای مدیریت شرایط تازه، از الگوهای دموکراتیک غربی برای اصلاحات سیاسی استفاده شود تا انرژی جوانان مسلمان تحولاتی خارج از حوزه مدیریت شبکه استبدادی را به دنبال نداشته باشد. در واقع غرب و برخی از مقامات عربی ابتدا در اجرای این بند طرح خاورمیانه بزرگ، بر موج سوار شدند. آنها ابتدا تمام توان خود را برای انسداد و شکست انقلابها به کار میگیرند اما پس از ناکامی در گام بعد، هدف انحراف انقلاب را دنبال میکنند.
امروزه اتحادیه عرب به گونهای نیابتی این نقش را بازی میکند. ضمن آنکه قدرتهای غربی نیز با استفاده از ابزارهای امروزین خود، همچون سازمانهای بینالمللی، رسانههای حزبی- تبلیغاتی و ابزارهای مالی و پولی، حامی این جریان ضد انقلابی هستند. «بحرین» یکی از کوچکترین کشورهای امروز دنیا از جمله قربانیان این تبانی شوم است. دهها ماده منشور ملل متحد و کنوانسیونهای مختلف بینالمللی زیرپای دیکتاتوری آن کشور و نیروهای زرهی مداخلهگر خارجی پایمال شد تا انقلابی دیگر در دنیای اسلام شکل نگیرد.
در «یمن» حتی دوستان مستبد علی عبدالله صالح نیز میدانند که تاریخ مصرف او تمام شده است اما چون هنوز اعضای شبکه استبدادی برای یک نظم محافظهکارانه جدید به توافق دست نیافتهاند، انسانکشی ادامه دارد.
در عربستان، اردن و برخی دیگر از کشورهای محافظه کار عرب نیز از مانور سرکوب برادران دینی در بحرین و یمن استفاده میشود تا انقلابیون آن کشورها نیز مرعوب شوند. آنها در سایه تبانی با سران استبداد غربی، حتی اصلاحات سیاسی و حقوق بشری را نیز نمیپذیرند.
در سوی دیگر، عملکرد شبکه فوق در قبال کشوری همچون «سوریه» زیر سئوال است. غرب و اتحادیه عرب، حتی اجازه اصلاحات سیاسی را در سوریه نمیدهند. آنها به دنبال ایجاد مناطق آشوب و تجزیه در این کشور خط مقدم جنگ با رژیم صهیونیستی هستند و به گونهای کم سابقه، منافع استعمار غرب، استبداد عرب و صهیونیسم در بر هم زدن نظم این کشور اسلامی همسو شده است.
شرایط دیگری که خاص قرن بیست و یکم است، احتمال اثرگذاری جهان سوم برجهان غرب است. تاکنون غرب با استیلای بر کانونهای قدرت بینالمللی، رسانهای و ... جهان سوم را با همه مصائب آن قرنطینه کرده بود. اما حوادث اخیر نشان داد که تحولاتی همچون انقلابها و نارضایتیهای مردمی، به غرب نیز سرایت کرده است. در کشورهایی همچون ایالات متحده، انگلستان، ایتالیا و اسپانیا مردم «میادین انقلاب» را به تبعیت از الگوی اسلامی آن به وجود آوردند. این ارتباط یک رابطه طبیعی منبعث از پیام مترقی انقلابهای اسلامی در شرق است. اکثریت مردم در کشورهای غربی بعد از سرخوردگی از رابطه زور و تزویر در غرب، پیامهای رهاییبخش را از جوانان انقلابی مسلمان میگیرند. ارتباطات رسانهای جدید نیز این امکان را فراهم مینماید.
البته در گذشته کسانی همچون «لنین» در قالب یک راهبرد سیاسی معتقد بودند میتوان با قطع ارتباط دنیای سوم با دنیای غرب انقلابهای مارکسیستی را در غرب سامان داد. او نگاهی مادی و اقتصادی به موضوع داشت و میگفت اگر استعمار جهان سوم پایان یابد،غرب از منابع مالی لازم برای مسدود کردن حرکتهای انقلابی برخوردار میشود.
اما الگوی اسلامی یک الگوی غیر مادی است. چون همه معادلات و محاسبات اقتصادی، سرانجام به سود همان سرمایهداران تمام میشود. حتی در روسیه نیز یک طبقه اقتصادی جدید شکل گرفت که هم انقلاب روسیه وهم ادعای انقلاب جهانی کمونیستی را به تاریخ سپرد.
امروز مسلمانان باید حجابهای موجود میان خود و ملل غربی را بردارند. در فضای مجازی امکان این ارتباط فراهم شده است. روح حرکتهای رهایی بخش انقلابی از دنیای اسلام به دنیای غرب منتقل میشود. در این مسیر گام اول اعلام مظلومیت انقلابیون در مقابله با تبانی غرب و استبداد شرقی است. و گام دوم زیر سئوال رفتن نظم سیاسی- اقتصادی موجود در دنیای غرب به حساب میآید.
البته رشد شدید اسلام گرایی در دنیای غرب، زمینه عقیدتی- فرهنگی لازم برای این اثرگذاری را فراهم کرده است. اگر آشوب به دل صاحبان شبکه استبداد بیفتد، بیش از این مردمان کشورهای محروم دنیا فدای بازی قدرت و ثروت آنها نمیشوند.
حرکت خوب اجتماع جوانان انقلابی مسلمان در تهران را میتوان با ایجاد ارتباط میان آنها و جوانان دارای انگیزه مشابه در غرب تکمیل کرد. ضمن آنکه در مرحله سیاسی انقلابیون کشورهایی همچون مصر، تونس و لیبی و حتی سیاستمداران کشورهایی همچون عراق میتوانند برای جلوگیری از تکتازی «اتحادیه عرب» ساختار و سامان جدیدی را به وجود آورند که واقعیات درون دنیای عرب را به گونهای حقیقیتر نمایندگی نماید.
حمایت:سراسیمگی غرب از چیست؟
«سراسیمگی غرب از چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در شرایطی که اتحادیه اروپا نتوانست خواست کشورهای غربی برای اعمال فشار بر سوریه و در نهایت سرنگونی بشار اسد را اجرایی کند، سناریوی غربی پرونده سوریه راهی شورای امنیت شد. ائتلافی از کشورهای عربی، صهیونیستها، ترکیه ، اتحادیه اروپا و آمریکا تحرکات گستردهای را برای اجرای توطئهای گسترده علیه سوریه در شورای امنیت صورت دادند.
از اتحادیه عرب العربیه دبیر کل اتحادیه عرب و بن حمد نخست وزیر قطر، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در کنار ژوپه و هیگ وزرای خارجه انگلیس و فرانسه راهی شورای امنیت شدند. کامرون نخست وزیر انگلیس خواستار عدم مداخله روسیه در شورای امنیت شد. اتحادیه اروپا در نشست خود از عملکرد شورای امنیت علیه سوریه حمایت کرد. ترکیه نیز حمایت خود را از این امر اعلام داشته است.
صهیونیستها که برای برملا نشدن نقششان علیه سوریه تا حدودی کم رنگ ظاهر شدهاند این روند را مثبت ارزیابی کردهاند. با توجه به این هجمه گسترده تحرکات این سوال مطرح است که ریشه و هدف این تحرکات چیست و چرا تا این حد برای بازگشایی پرونده سوریه در شورای امنیت تقلا میشود؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است.
اولا این رویکردها نشان می دهد که دشمنان سوریه به رغم تمام تحرکاتشان ناکام ماندهاند و برآنند تا به نوعی این شکستها را جبران کنند. آنها با این فضاسازی برآنند تا حامیان غرب که عامل ناآرامیهای سوریه هستند را به ادامه بحران سازی تقاعد نمایند. ثانیا، روند تحولات منطقه نشان میدهد که ائتلاف مذکور به دنبال خرد کردن مقاومت در منطقه است. در این چارچوب آنها چندین سناریو را همزمان اجرا میکنند.
بازگشایی پرونده سوریه در شورای امنیت، اعمال فشار علیه ایران با تحریمهای جدید، فشار بر حزب الله با پرونده حریری و ادعای سازمان ملل برای خلع سلاح، احیای روند سازش و بازی عربی برای دور ساختن مقاومت فلسطین از سوریه از جمله این تحرکات است. آنها به زعم خود برآنند تا مقاومت منطقه را در حاشیه قرار دهند در حالی بر جنایات حاکمان عرب در سرکوب بیداری اسلامی سرپوش میگذارند. ثالثا، غرب به دنبال خرد کردن چهره روسیه در جهان بویژه در کشورهای اسلامی است.
رویکرد روسیه به حمایت از روسیه موجب بهبود چهره این کشور در میان ملتها شده است که هراس غرب را به همراه داشته است. غرب با پرونده سوریه در شورای امنیت به دنبال خرد کردن روسیه و در نهایت باج گیری از آن است در حالی که عدم همراهی روسیه با غرب در پرونده سوریه میتواند شکست این توطئه را به همراه داشته باشد.
به هر تقدیر سراسیمگی غرب برای بازگشایی پرونده سوریه در شورای امنیت را میتوان برگرفته از ناکامی آنها ر برابر ایستادگی سوریه دانست در حالی که تاکید مردم سوریه بر ادامه حمایت از اسد میتواند خنثی کننده توطئه شورای امنیت علیه سوریه به عنوان یکی از ارکان جبهه مقاومت باشد.
آفرینش:بازار داغ طلا یا مهریه ؟!
«بازار داغ طلا یا مهریه ؟!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛شرایط کنونی که در بازار ارز و طلا به وجود آمده تمایل بسیاری را برای ورود به عرصه اقتصادی افزایش داده و از سوی دیگر التهابات فراوانی را در زمینه ازدواج، طلاق و مهریه ایجاد کرده است که متاسفانه درمیان قیل و قال های اقتصادی صدای آن شنیده نمی شود.
افزایش قیمت سکه بیش از همه محکومان مهریه را نگران کرده است. این در حالی است که رکورد زنی قیمت سکه باعث مراجعه دوباره آنها به دادگاه های خانواده و درخواست کاهش اقساط ماهیانه شده است.
بسیاری از زوج های جوان در این مدت زمان به دادگاه های خانواده مراجعه کرده اند که تا هرکدام به گونه ای از حق دفاع کنند. خانم های جوان برای گرفتن حق قانونی خود در قالب مهریه های ۵۰۰ سکه ای و آقایان جوان هم برای اعتراض به حکم دادگاه و کاهش اقساط مهریه به دادگاه مراجعه می کنند. در این بین بسیاری از خانواده ها هم مشاهده می شوند که پیگیر فرزند زندانی شده خود هستند که با افزایش قیمت طلا مدت های طولانی باید پشت میله ها سر کند. افرادی که یک سال پیش با سکه های ۴۰۰ هزارتومانی مهریه پرداخت می کردند امروز خود را در مقابل سکه با قیمت چند برابر یافته اند و مانده اند که چه باید بکنند!
اما در روی دیگر سکه بحث ازدواج نقش بسته است. بسیاری از جوانان جامعه که در شرف ازدواج بودند و تمایلی برای تشکیل خانواده داشتند، انگیزه خود را ازدست داده اند. به قول خودشان با این وضعیت ازدواج کردن یک ریسک است. چون اولا خانواده ها با مهریه های "۵ و ۱۴ سکه ای" خداحافظی کرده اند ثانیاً با درنظر گرفتن یک درصد برای شکست در زندگی مشترک، جوان باید تمام عمر خود را نابود شده ببیند.
گرایش خانواده ها برای تعیین سکه به عنوان مهریه، علاوه بر کاهش انگیزه های روانی برای ازدواج باعث گرایش جوانان به ازدواج های موقت و دوستی های خیابانی نیز گردیده است. این ها واقعیاتی است که باید آن را پذیرفت و به دنبال راه حل برای آن بود. این معضلات با افزایش قیمت سکه و در این چند ماه به وجود نیامده بلکه در فرهنگ خانواده ها و نوع نگاه آنها به ازدواج ریشه دوانده است و این افزایش قیمت سکه عمق مشکلات را بیشتر کرده است.
این باور غلط که مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته باید از بین برود و جوانان با توجه به وضعیت مالی و توانایی شان در پرداخت مهریه، اقدام در تعیین مهریه کنند. باید راهکارها و جایگزین های بهتری برای سکه به عنوان مهریه درنظر گرفته شود. نباید جوان مهریه را سدی در مقابل ازدواج آینده خود ببیند و برای فرار از بار مالی آن از تشکیل خانواده شانه خالی کنند.
مشاهده می کنیم که " سکه طلا" چه تاثیری برسرنوشت محکومان پرداخت مهریه، زنان مطلقه، جوانان دم بخت و بسیاری از کسانی که درگیر و دار ازدواجند، گذاشته است.
نباید اجازه دهیم تا این نوع نگرش به ازدواج که بارمالی آن بیش از دیگر جنبه های معنوی مد نظر قرار می گیرد، دید جوانان به ازدواج را سیاه کند و آن را عاملی درجهت گرفتاری و یک عمر بدهکاری مالی خود تلقی کند. از سوی دیگر نباید اجازه داد تا این روند به دکان کسب و کار برخی خانواده تبدیل شود و از مهریه به عنوان اهرم فشار استفاده گردد.
مردم سالاری:طلا و ارز گوش به فرمان دولت نیست
«طلا و ارز گوش به فرمان دولت نیست»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن میخوانید؛افزایش قیمت طلا و ارز، مدتی است ذهن و فکر مردم ایران را به خود مشغول کرده است. دولت احمدی نژاد کوشید در ابتدای امر با تاکتیک سکوت از کنار این اتفاق مهم اقتصادی عبور کند و تصور می شود که دولتمردان فکر می کردند با سکوت چند روزه گرمای افزایش قیمت طلا و ارز فروکش می کند و اوضاع عادی می شود.
دولت آن میزان در این خصوص راحت اندیش بود که سفری یک هفته ای به آمریکایی لا تین با تمام تیم اقتصادی صورت داد و رئیس کل بانک مرکزی هم که در ایران بود، از دید عمومی خارج شد و حتی شایعاتی از استعفایش مخابره شد.
به هر حال سکوت، پاسخگو نبود و نابسامانی بازار سکه و ارز، صدای همه را بلند کرد. تا آنکه دولت پس ازمدتی به میدان آمد و ابتدا رسانه ها را عامل این گرانی دانست و افزایش قیمت ها را حباب در بازار ارز و طلا معرفی کرد. ارز تک نرخی به قیمت ۱۲۲۶ تومان نیز به صورت دستورالعمل دولتی ابلا غ شد تا شاید تاثیری در بازار بگذارد.
اما گویا نافرمانی بازار از دولت بیش از این حرفهاست و حال که چند روز ازابلا غ مصوبه ارز تک نرخی می گذرد، هنوز یک صرافی یافت نشده که ارز را با این قیمت بخرد یا بفروشد. نکته جالب در نابسامانی بازار ارز و طلا ، حباب دانستن این افزایش قیمت ها از سوی تیم اقتصادی دولت است. به طوری که دولتمردان معتقدند که کسانی که سکه را بیش از ۶۰۰ هزار تومان بخرند، در آینده ضرر خواهند کرد. این اعتقاد دولتمردان در حالی است که همچنان سکه با قیمت بیش از ٨۴۰ هزار تومان در بازار ایران خرید و فروش می شود و خبری هم از کاهش قیمت آن نیست.
براساس آنچه مطرح شد که مختصری از وضعیت آشفته و نابسامان اقتصاد ایران بود، بیان چند نکته ضرورت دارد. اول آنکه، دولت بهتر است به این موضوع توجه کند که اصول اقتصاد را نمی توان با دستورات یک شبه مدیریت کرد. دوم آنکه سکوت چند روز اول دولت در قبال افزایش شدید طلا و ارز، عاملی مهم در تداوم سیر صعودی شدید این قیمت ها بود. چرا که وقتی با افزایش قیمت روبه رو باشیم، به دلیل تورم چسبنده، پایین آوردن آن کار بسیار سختی است.
لذا ای کاش دولت توضیح می داد، اگر قرار بود که افزایش نرخ سود بانکی به عنوان پادزهری برای کاهش قیمت طلا و ارز ابلا غ شود، چرا این امر زودتر صورت نگرفت؟ سوم آنکه، دولت بهتر است توضیح دهد حال که ارز را تک نرخی کرده است، قیمت سکه را براساس دلا ر چند تومانی قبول دارد؟ در حالی دولت در پیش فروش سکه، قیمت ۶۲۷ هزار تومان را برای تحویل ۴ ماهه اعلا م کرده است که براساس ارز ۱۲۲۶ تومانی قیمت دیگری برای سکه به دست میآید.
طبق یک بررسی علمی و براساس محاسبات، وزن سکه بهار آزادی ٨/۱٣٣ گرم است، بنابراین با نرخ دلا ر ۱٨۰۰ تومان در بازار آزاد قیمت این سکه ۷۵۱ هزار تومان، با دلا ر ۱۴۰۰ تومان نرخ سکه طرح جدید ۵٨۵ هزار تومان و با دلا ر ۱۲٣٨ تومان قیمت سکه بهار آزادی ۵۱۵ هزار تومان خواهد بود.
حال ای کاش دولت توضیح می داد که قیمت سکه با نرخ ٨۴۰ هزار تومان براساس چه دلا ری در بازار خرید و فروش می شود؟ با کنار هم گذاشتن اتفاقات پدید آمده در بازار طلا و ارز یک سوال اساسی قابل طرح است که آیا نابسامانی امروز اقتصاد، نتیجه برنامه های غیرکارشناسی دولت نیست؟
تهران امروز:فعالیت اقتصادی در احتضار
«فعالیت اقتصادی در احتضار»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمد عدلی است که در آن میخوانید؛بازار ارز این روزها شرایط ویژهتری را نسبت به ایام گذشته از سر میگذراند هر چند قیمت دلار به زیر دو هزار تومان رسیده است اما اوضاع بدتر از روزهایی است که ارز مرجع به نرخ دو هزار و ۲۰۰ تومان رسیده بود.شایددررعایتآن ایام تکلیف فعالان اقتصادی با نرخ دلار از امروز روشنتر بود.
در شرایطی که دولت نرخ یک هزارو ۲۲۶ تومانی را برای دلار تعیین کرده و رعایت آن را به بازار دستور داده است، همچنان ارادهای جدی برای رسیدن به این قیمت وجود ندارد. نه بدنه بازار چنین تمایلی دارد و نه مجریان تلاشی برای تحقق آن به خرج میدهند.
در این شرایط حتی معلوم نیست آینده کوتاهمدت بازار پولی به کدام جهت میل میکند. تردیدها در اراده دولت برای کاهش قیمت در کنار شعار تک نرخی شدن ارز نوعی دوگانگی در رفتار اقتصادیون ایجاد کرده است حتی فعالان بازار طلا و ارز هم نمیدانند بازار به چه سمتی پیش خواهد رفت.
اوضاع فعلی به همین دلیل از هفته بحرانی بازار سکه و ارز بدتر است که تحلیلی برای ادامه فعالیتهای اقتصادی وجود ندارد. سردرگمی فعلی در شرایطی بهوجود آمده است که اقتصاد کشور آمادگی لازم برای رکود بیشتر در بخشهای مولد را دارد، بسیار نگرانکننده است.
تولیدکنندگان، واردکنندگان و صادرکنندگان اطلاع از آینده نزدیک وضعیت ارکان اقتصادی را اولین حق خود برای تصمیمگیری میدانند. قیمت دلار که اقتصاد کشور به طور کامل و در همه بخشها به آن مرتبط است، شاید پایهایترین موضوعی است که برای طراحی یک حرکت اقتصادی باید از آن مطلع بود.
در این شرایط که هیچ تحلیلی از آینده دلار در دسترس فعالان اقتصادی نیست، نمیتوان انتظار داشت تحرکی در فضای اصیل اقتصادی کشور رخ دهد. در این فضا فقط سفتهبازان و دلالان هستند که با حدس و گمانهای خود به کسب درآمد از بازار سکه و ارز میاندیشند.
همین دگرگونی که حاصل عملکرد بانک مرکزی در بازار پولی کشور است، کافی است تا بتوان دست داشتن در رواج سفتهبازی و رونق دلالی را به دولت منسوب کرد.
طبیعی است که رشد اقتصادی با رونق اقتصاد در بخشهای مولد نظیر تولید در بخشهای مختلف یا سرمایهگذاری در بورس و هدایت نقدینگی به سمت سپردههای بانکی، محقق میشود اما در این شرایط مجموع سیاستهای اقتصادی نه تنها با دمیدن در سرنای رونق بازارهای غیرمولد، آدرس اشتباه به نقدینگی داده میدهد که با ایجاد تردید در آینده ارز مرجع، فعالان اقتصادی را با سرگردانی مواجه میسازد.
فرهیختگان:انوار فجر انقلاب تازه میشود
«انوار فجر انقلاب تازه میشود»عنوان سرمقاله روزنامه فرهیختگان به قلم بهروز قزلباش است که در آن میخوانید؛ محیط جلوه انقلاب موجخیز دریایی بود که از آیات نورانی قرآن حرکت گرفته بود؛ رهبری امام خمینی(ره) آن را به سرچشمه نور رساند تا ۱۲ بهمن آغاز فجری باشد که انوار آن پس از گذشت بیش از ۳۲ سال جهان اسیر شب را به سحر برساند و مردم خفته را بیدار کند.
«فجر انقلاب» گلفروش نور شمعی است که امام آن را روشن کرد و امروز لبخندهای امید به فرداهای پیروزیهای عظیم امت اسلامی شکفتن و به ثمر نشستن گل انقلاب اسلامی ایران است.
«بیداری اسلامی» پژواک پرتوهای همان فجری است که با انقلاب اسلامی آغاز شد تا جهان خودخواه و سلطهگر را به کرنش در برابر «اللهاکبر»های ملت ایران و فریادهای تکبیر دیگر ملتهای مسلمان وادار کند.
بیشک شهیدان انقلاب، وارثان ابدی این پیروزی هستند هرچند جایشان امروز در بهار آزادی ملتهای مسلمان خالی باشد و زمستان بهار دوبارهای بر همین کرانههای نزدیک. دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط میکنند، کشته میشوند یا فرار میکنند.
ملتهای مسلمان در مقاومتی جانانه به استقبال آزادی میروند. آزادیای که ریشههایش را در بیداری اسلامی آبیاری میکند و ورقهای تازه تاریخ را به سود مجاهدانی رقم میزند که از جان خود میگذرند اما از حلاوت پیروزی بر استکبار نه.
ملت شریف ایران، آموزگاری خود را به اثبات رسانده است و امروز گفتمان انقلاب اسلامی در سراسر کشورهای مسلمان یک گفتمان جدی است.
این روند، در آینده نهچندان دور «وحدت» به معنای اسلامی را بین مسلمانان ایجاد و بدخواهان را وادار به عقبنشینی خواهد کرد.
هرچند در این میان کشورهایی که منافع خود را از دست رفته میبینند، ساکت نخواهند نشست و به توطئههای خود ادامه خواهند داد اما نیروی آزادشده انقلاب اسلامی چیزی نیست که بتوان آن را به سادگی به انحراف کشاند.
با تازهشدن انوار فجر انقلاب، در چند دهه آینده، تحول عمیق و بزرگی را در میان مسلمانان و کشورهای اسلامی شاهد خواهیم بود و این نوید که جهان اسلام به سمت قدرت، علم، دانش و عظمت اسلامی پیش میرود، امید شوقانگیزی در دل ملتهای مسلمان است.
دنیای اقتصاد:قواعد همه شمول اقتصادی
«قواعد همه شمول اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛اخیرا از گوشه و کنار میشنویم که فرمولهای اقتصادی تنها برای کشورهای صنعتی نوشته شده و برای کشورهایی نظیر ایران قابل استفاده نیست.
در صورتی که صرف نظر از اینکه این فرمولها درست هستند یا نادرست، واقعیت این است که همانطور که جاذبه زمین در همه جا بهطور یکسان عمل میکند کنش و واکنشها در اقتصادهای مختلف نیز یکسان هستند. برای توضیح بیشتر لازم است نگاهی به عملکرد دولت در بحران بزرگ اقتصادی اخیر آمریکا انداخته شود.
مهمترین اقدام آمریکا برای مقابله با بحران بزرگ اقتصادی که در سال ۲۰۰٨ اقتصاد این کشور را درنوردید، انتشار پول بوده است. شدت انتشار پول به حدی بزرگ بود که این کشور از سال ۲۰۰٨ تاکنون به اندازه سه برابر تمام تاریخ آمریکا پول منتشر کرده و حجم پایه پولی را در این مدت کوتاه سه برابر نموده است. همانطور که در منحنی پیوست دیده میشود حجم پایه پولی در آمریکا از حدود ٨۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۰٨ به حدود ۲۶۰۰ میلیارد دلار در زمان حال رسیده است.
در اینجا اولین سوالی که در ذهن هر کسی ایجاد میشود این است که چرا این حجم عظیم پول هیچگونه اثر تورمی از خود به جا نگذاشته است؟ قبل از پاسخ به این سوال، یادآوری این نکته ضروری است که انتشار پول و تورم همیشه به نفع عدهای کوچک و به ضرر عامه مردم تمام میشود و در اینجا میخواهیم نشان دهیم که حتی اگر انتشار پول به تورم تبدیل نشود، باز هم به ضرر عموم مردم خواهد بود.
آنطور که از رسانههای عمومی شنیده شد، قسمت بزرگی از این پولهای منتشر شده نصیب چند بانک بزرگ و همینطور شرکتهای بزرگی نظیر جنرال موتورز که شرکتهایی خصوصی هستند، شده است. این کار با این بهانه انجام شد که از حذف چندصد هزار شغل در این بنگاهها جلوگیری شود.
به عبارت دیگر در آمریکا هم به بهانه حمایت از تولید، ماشین انتشار پول را در فدرال رزرو روشن کردند. اما نتیجه این اقدام آن شده که برای حفظ این چندصد هزار شغل، از ایجاد چند میلیون شغل جدید به دلیل رکود به وجود آمده جلوگیری شده است. از طرف دیگر تورم برای آمریکا از کشندهترین سموم نیز مهلکتر است و این کشور ناچار خواهد بود که به هر قیمتی جلوی بروز تورم را بگیرد؛ زیرا اگر اعتماد خریداران اوراق خزانهداری این کشور (که برخی کشورهای دنیا هستند) سلب شده و این کشورها از ترس تورم به آمریکا هجوم آورند تا اندوختههای خود را از این کشور خارج کنند؛ در این صورت اقتصاد آمریکا با یک ابرتورم مواجه شده و به بحرانی به مراتب شدیدتر از بحران ۲۰۰٨ دچار خواهد شد.
به همین دلیل آمریکا حاضر است تبعات یک رکود را با افزایش چند میلیون بیکار بپذیرد؛ ولی جلوی تورم را بگیرد. اینجاست که به پاسخ سوال بالا میرسیم و اینکه چرا تورم در آمریکا دیده نمیشود و همینطور علت رکود در آمریکا چیست؟ اگر نگاهی به وضعیت عرضه پول در آمریکا بیندازیم، دلیل آن به راحتی تشخیص داده میشود.
بر اساس اطلاعات بانک جهانی(WDI-۲۰۱۱) رشد عرضه پول از سال ۲۰۰۹ به بعد در این کشور منفی شده؛ به طوری که در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ رشد نقدینگی در آمریکا به ترتیب منفی یک و منفی دو درصد بوده است. در صورتی که میدانیم رشد نقدینگی به هیچ وجه نباید منفی شود و اصولا از بحران بزرگ اوایل دهه ۱۹٣۰ به بعد کمترین رشد نقدینگی در آمریکا صفر بوده که آن هم تنها یک بار در سال ۱۹۹۲ اتفاق افتاد. در هر صورت رکود ناشی از کاهش حجم نقدینگی امری حتمی و اثبات شده است.
اما دلیل آنکه با وجود رشد سه رقمی پایه پولی در آمریکا این کشور با کاهش حجم پول مواجه شده این است که فدرال رزرو به بانکهای این کشور اعلام نمود به ذخایر اضافه آنها سود ۲ درصد میپردازد و با این کار پولهای اضافه را از اقتصاد جمع میکند. اینکه چرا فدرال رزرو یک سیاست متناقض را در پیش گرفته و با سود کمتر از نیم درصد، پول به اقتصاد تزریق میکند و با سود ۲ درصد پول را از اقتصاد جمع میکند همانطور که گفته شد به دلیل حفظ اعتماد جهانی در کنار حفظ بنگاههای ناکارآمد است.
اینجا است که معلوم میشود جنبش ضد وال استریت، جنبشی کاملا مبتنی بر واقعیات جامعه بوده است؛ زیرا این مردم با تمام وجود، پی بردهاند که دولت برای حفظ چند بنگاه اقتصادی،منافع عموم مردم را وجه المصالحه قرار داده و در واقع مردم آمریکا باید تاوان آن را بدهند. این اقدامات از کشوری که اعتقاد به اقتصاد آزاد دارد، پذیرفته نیست؛ چرا که کاملا بر خلاف اصول شناخته شده در زمینه آزادی رقابت عمل شد. اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا آمریکا میتواند این رکود را در بلندمدت تحمل کند.
پاسخ این سوال به صورت مشروط هم مثبت و هم منفی است؛ زیرا آمریکا هماکنون دو انتخاب بیشتر ندارد یا تورم جهشی یا رکود که هیچکدام برای این کشور قابل تحمل نیست؛ مگر آنکه دولت با کاهش هزینههای خود بتواند کسری بودجه را حذف کرده و این پولهای منتشر شده را از سیستم جمع کند. البته افزایش اعتماد داخلی و جهانی به اقتصاد آمریکا نیز برای این کشور بسیار کمککننده خواهد بود.
درسی که ما میتوانیم از اشتباهات آمریکا بگیریم این است که بانک مرکزی را به عنوان یک مرکز عرضه پول (به ویژه تامین پول برای بانکهای دولتی) از صفحه ذهنمان پاک کنیم و به بهانه حمایت از تولید، شرایط اقتصادی کشور را خراب نکنیم؛ زیرا شاید با این کار به چند صد هزار شغل کمک شود؛ اما جلوی ایجاد میلیونها شغل پایدار که باعث ارتقای بهرهوری در کشور نیز میشود، گرفته خواهد شد. اولین قدم در راه نیل به هدف مزبور این است که با کاهش عرضه پول و مهار نقدینگی، تورم قیمتها مهار شده و همینطور تسهیلات تبعیضی و رانتی نیز از اقتصاد حذف شود.
در این صورت کسب سود در کشور تنها از طریق تولید کارآمد و با بهرهوری بالا بهدست خواهد آمد نه با رانتخواری و با این کار، ریشه فساد در کشور برای همیشه خشکانده خواهد شد. در این وضعیت افزایش هزینههای دولت یک ضدارزش خواهد بود نه امری که برای مثال یک وزیر آن را نشانه کارآمدی خود بداند.
منبع: جام جم آنلاین
|