افغانستان سرزمین دسیسه های پشت پرده
اردشیر زارعی قنواتی
•
بحران افغانستان بعد از سفر دوره یی حامد کرزای رئیس جمهوری این کشور به اروپا و تلاش های دوجانبه صلح در قطر و عربستان وارد مرحله جدیدی شده است. هرگونه نگاه یکجانبه و مجرد به تحولات افغانستان به جهت موقعیت پیچیده و عوامل متنوع و بعضا متضاد در شرایط عینی و ذهنی این بحران گمراه کننده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۵ بهمن ۱٣۹۰ -
۴ فوريه ۲۰۱۲
بحران افغانستان بعد از سفر دوره یی "حامد کرزای" رئیس جمهوری این کشور به اروپا و تلاش های دوجانبه صلح در قطر و عربستان وارد مرحله جدیدی شده است. هرگونه نگاه یکجانبه و مجرد به تحولات افغانستان به جهت موقعیت پیچیده و عوامل متنوع و بعضا متضاد در شرایط عینی و ذهنی این بحران گمراه کننده است. به همین دلیل رخدادها و کنش های بازیگران داخلی و خارجی یا پوزیسیون و اپوزیسیونی در این مجموعه تنها یک قطعه از پازل به هم ریخته کنونی می باشد. در وهله اول موقعیت داخلی این کشور مجموعه یی از کنش – واکنش متناقض را از خود بروز می دهد که یک طرف آن طالبان و حکومت مرکزی قرار دارند و طرف دیگر آن شکاف درونی نهاد قدرت بین جناح کرزای و جبهه شمال رقم می خورد. این در حالی است که ساخت قبیله یی و دنبالگی قومی این کشور به موازات عدم توسعه ساختاری، فقر مزمن، تولید و قاچاق مواد مخدر، بنیادگرایی اسلامی و عقب ماندگی فرهنگی، بستر مساعدی را برای منازعه در تمامی ابعاد فراهم می کند. در وهله دوم به لحاظ بیرونی موقعیت افغانستان هم اکنون در کانون معادلات ژئوپلتیک منطقه یی و بین المللی قرار گرفته است و منافع متناقض بازیگران این حوزه هرگونه برون رفت از بن بست کنونی را سخت تر می کند. در چیدمان یک مجموعه می توان بحران افغانستان را به طور هم زمان شامل گسست و منازعه بین مدرنیته و سنت، تقابل قومی و مذهبی، رویای تاریخی زایش کشور مستقل پشتونستان در دو سوی خط دوراند، منافع متناض ٣ قدرت همسایه پاکستان، هند و ایران، اهداف و منافع نواستعماری قدرت های فرامنطقه یی و هم چنین در یک صورت بندی عمومی گرانیکای تسویه حساب های داخلی و خارجی به حساب آورد. به همین دلیل یافتن راه حل جهت برون رفت از بن بست کنونی آن گونه که فکر می شود ساده نخواهد بود و احتیاج به زمان و پرداخت هزینه کلان مادی و معنوی دارد.
در سفر اخیر حامد کرزای به کشورهای اروپایی حاضر در بحران افغانستان هر چند که به ظاهر وی توانست در یک محیط دوستانه با عقد قراردادهای استراتژیک با فرانسه و بریتانیا راضی به خانه برگردد اما این امر کمک چندانی به رفع معضلات کنونی این کشور نمی کند. همین که فرانسه توسط "نیکلای سارکوزی" رئیس جمهوری این کشور در مذاکرات با کرزای تاکید کرده است که آنان تا پایان سال ۲۰۱٣ نیروهای خود را به خانه فرامی خوانند و بریتانیا بر روی اجماع نظر ناتو مبنی بر بازگشت نیروها در پایان سال ۲۰۱۴ اصرار می ورزد و دیگران را به خروج پیش از موعد هشدار می دهد، خود گویای شکاف در بین قدرت های اروپایی در این خصوص است. از سوی دیگر بلافاصله بعد از این دیدارها منابع پارلمانی افغانستان که هم اینک چندان همسو با کرزای نیستند، اعلام کردند که عقد هرگونه قرارداد استراتژیک با کشورهای خارجی باید به تایید پارلمان برسد که همین موضوع نشاندهنده ی راه پر فراز و نشیب تدوین روابط آتی بین نهاد قدرت داخلی و کشورهای خارجی است. هم چنین بحث مذاکرات صلح بین طالبان و قدرت مستقر با توجه به دوگانگی ایجاد شده در خصوص ایجاد دفتر سیاسی طالبان در قطر و مذاکرات پنهان بین طالبان و واشینگتن در کنار تلاش حکومت کابل برای مذاکرات جداگانه با طالبان در عربستان گویای یک پارادوکس و تناقض ذاتی و میدانی است که می تواند تلاش های جداگانه ی فوق را به وضعیتی سلبی و خنثی کننده تبدیل کند. بالاتر از همه رسیدن به توافق بین طالبان با حکومت مرکزی یا واشینگتن با توجه به خواسته های متناقض طرفین راه ناهمواری است که بدون تجدیدنظر در بسیاری از قوانین داخلی و معادلات خارجی امکان پذیر نمی باشد. در کنار رخدادهای هفته های اخیر می بایست به سفر آتی "حنا ربانی" وزیر امور خارجه پاکستان به افغانستان نیز توجه ویژه یی داشت چرا که بدون همکاری اسلام آباد رسیدن به توافق بین طالبان و حکومت مرکزی – واشینگتن تقریبا محال می باشد. پذیرش نقش اسلام آباد در افغانستان نیز خود داستان جداگانه یی است که حداقل در مورد پیمان منعقد شده سال گذشته بین کرزای و "مان موهان سینگ" نخست وزیر هند، اما و اگرهای زیادی ایجاد می کند. هم چنین اسلام آباد تا مشکل کنونی خود با واشینگتن را حل نکرده است محال است که برگ برنده خود را در بازی با حریف از دست داده و به یک نظاره گر خنثی در امور منطقه یی تبدیل شود. در این میان نگاه به نقش طالبان برای حضور در دو میدان متفاوت با دو حریف درمانده جالب توجه است و می تواند آنان را به عنوان بازیگر "آلترناتیو" در جایگاه بالاتری قرار دهد. در یک موضوع نباید شک کرد و آن اینکه بعد از ۱۰ سال جنگ بدون حاصل هم اکنون یک "موازنه منفی" بین طالبان و متحدین ستیزه جوی آنان با حکومت مرکزی و نیروهای خارجی به وجود آمده است که اصل اول آن بر اساس پذیرش میدان جدید بازی و سیاست "وحشت عینی" استوار شده است. به همان میزان که رویه ی بیرونی رخدادهای افغانستان تجسم جنگ و خشونت بی پایان است رویه ی پنهان آن نیز تبلور معادلات و معاملات دسیسه آمیز و پر رمز و رازی است که آینده آن بر همگان و حتی بازیگران اصلی هم پوشیده است.
اردشیر زارعی قنواتی
۱۰/۱۱/۹۰
|