سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"قهقاه ناشنیدنی مرگ" و "ولایت شهشیخ" از اسماعیل خویی
معرفی کتاب


دکتر شاداب وجدی


• با آن که کلام اسماعیل خویی هنگامی که از ظالمان سخن می گوید پرخاشگرانه و کوبنده است در جای جای کلامش گرمای مهر و دوری از کینه هویداست: "شادا دمی که سینه بشوییم از غمان / وز کینه سترون آتش فروز هم / گرمای مهر باید و نرمای آب مان / با دشمنان سنگدل کینه توز هم". ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ بهمن ۱٣۹۰ -  ۷ فوريه ۲۰۱۲



     دو دفتر از شعرهای شاعر نامدار عصرما اسماعیل خویی با عنوانهای "قهقاه ناشنیدنی مرگ" و "ولایت شهشیخ" به همت خانم سبا خویی فرزند شاعر و توسط موسسه "پرینت تودی" بتازگی در لندن انتشار یافته است. در این دفتر نیز، چنان که در دیگر مجموعه های شعر خویی، خواننده شاهد استادی شاعر است (هم در بافت شعر نو و هم در قالبهای کهن شعر فارسی).
    درونمایه اغلب شعرها نشان می دهد که شاعر از اوضاع سیاسی- اجتماعی دوران ما جدا نیست و از این رو اغلب شعرها آیینه تمام نمای روزگار ما ست. حتی در شعرهایی که حدیث نفس می گوید و به کلام خودش "با هر سرودن / کمی بیشتر از خود خویش بیرون می آیم" سایه سنگین زمانه ای که آن را نمی پسندد در کلامش دیده می شود: "دلم گرفته برادر جان / و نیست دیگر هیچ / مگر خستگی م در تن و در جان / از این همه بر روز و شب، گردیدن / در این پلشت، در این بویناک، در این نا روانگی پر لجن / دنبال درّ و گو هر و جان". همه ی این شعرها فریاد هایی است که در آنها شاعر خود را بر در و دیوار می کوبد. و این هنگامی است که به نظر می رسد که مثل بسیارانی از نسل خود، فراری از تنگنا پیش رو نمی بیند: "یاد تو ام به گریه می آرد هنوز هم / و آن هم چه گریه ای، که به درد و به سوز هم / ایران من! جدایی ما دیر ساله شد / اما چکد ز دیده ی من خون هنوز هم".   
    با آن که کلام اسماعیل خویی هنگامی که از ظالمان سخن می گوید پرخاشگرانه و کوبنده است در جای جای کلامش گرمای مهر و دوری از کینه هویداست: "شادا دمی که سینه بشوییم از غمان / وز کینه سترون آتش فروز هم / گرمای مهر باید و نرمای آب مان / با دشمنان سنگدل کینه توز هم". می بینیم که شاعر در برابر پدیده های متفاوت از خود واکنشهایی نشان می دهد متفاوت با یکدیگر و گاه در تقابل. اما ویژگی اصلی شعرهای خویی جوهر صداقت در آنهاست، هم با خودش و هم با مخاطبانش، تا آنجا که به نقد فکرهای دوره جوانی خود می پردازد: "بود این سخن من، چو جوانتر بودم / یعنی که به فهم ناتوانتر بودم". و در جای دیگر: "از بودن بیهوده وار خود به پیری سخت بسته ام". و باز در غزلواره "در تنگنا ماندن" وقتی که می گوید: "درماندگی / در جان من یک پنجره به سوی خدا باز کرد". سپس به گفت و گو با خدا می نشیند، بدین گونه: "بر هر چه ای توانا یا دانا یا، / سنجشگرا، رها گرا، داورا، مهر آورا، درمانده را بزرگترین یاورا / خدایا!"
    می خواهم بگویم که خواننده این شعر از خود می پرسد که چند تن از ما در تنگناماندگان این جریان روانی را تجربه کرده ایم؟ و کلام آخر آن که همراه شدن با شعرهای اسماعیل خویی مثل بالارفتن از کوه است و این نوشته تنها به کمی بالاتر از دامنه کوه رسیده است.

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست