تحریم های اتحادیهی اروپا، موبیلیزهشدن غرب و بسیج شدن جمهوری اسلامی ایران
ریبوار معروف زاده
•
مسئلهی دسترسی به سلاح اتمی موضوعی قابل "مذاکره" میان غرب و جمهوری اسلامی نیست، بلکه این امر قبل از هرگونه مذاکرهای نیازمند نبردی جدی و سنگین است. بدیهی است که جمهوری اسلامی در این شرایط بحرانی به مناطق تحت نفوذ و شبکهی تروریستی خود متکی خواهد شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۹ بهمن ۱٣۹۰ -
٨ فوريه ۲۰۱۲
اتحادیهی اروپا روز دوشنبه ۲٣ ژانویهی ۲۰۱۲، تحریمهای جدیدی را بر بخش نفت و بانک مرکزی ایران اعمال کرد. همچنین در پی تهدیدات جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بستن تنگه هرمز، ناوهای جنگی آمریکا، بریتانیا و فرانسه بطور مشترک در آبهای خلیج مستقر شدند. این موضع اتحادیهی اروپا پرسشها و تحلیلهای مختلفی را در قبال آیندهی روابط غرب و جمهوری اسلامی ایران مطرح ساخت. همچنین شایان توجه است که در اکثریت تحلیل ها به منظور به تصویر دراوردن چشم انداز روابط غرب و جمهوری اسلامی از تجارب جهانی همچون تجربهی عراق، لیبی و کرهی شمالی بهره گرفته میشود. بدین ترتیب موضع اتحادیهی اروپا به شیوهای واضح تر این موضوع را نمایان ساخت که روابط غرب و جمهوری اسلامی وارد مرحلهای تازه و حساس شده است. این مرحلهی تازه همزمان مرحلهی تغییر نوع روابط دیپلماتیک، مرحلهی جنگ اقتصادی و آماده شدن برای رویارویی نظامی است. روشن است که در شرایط عادی دیپلماسی هر دولتی در خدمت تأمین مصالح و منافع آن کشور میباشد، این در حالی است که در شرایط جنگ اقتصادی، دیپلماسی هر دولتی در راستای از بین بردن مصالح و منافع اقتصادی کشور طرف نبرد است. به منظور درک مرحله آمادگی برای نبرد نظامی لازم است توجه خاصی به تأثیرات و نتایج دور جدید تحریمهای اتحادیهی اروپا علیه ایران داشته باشیم. موضع جدید اتحادیهی اروپا علیه ایران دو نتیجه خواهد داشت:
۱ـ موبیلیزه شدن همهجانبهی غرب علیه ایران: در گذشته غرب در مواجه با جمهوری اسلامی نه تنها از سیاستی منسجم برخوردار نبوده، بلکه سیاست غرب در خصوص ایران دارای سطوح مختلف و بسیار متمایزی بوده است. در شرایطی که سفارت آمریکا از سال ۱۹۷۹ به بعد توسط جمهوری اسلامی بسته شده بود لکن شرکت زیمنس آلمان تا همین اواخر هم از راه ارائهی خدمات مخابراتی یاری رسان دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی بوده است. همچنین این نکته را نباید نادیده گرفت که سیاست دوگانهی غرب و به ویژه سیاست دوگانه آمریکا در منطقه، کسب منافع اقتصادی به بهای بی توجهی و حتی قربانی نمودن مسئلهی حقوق بشر و دمکراسی ، زمینهساز شکل گیری و تداوم تروریسم جمهوری اسلامی ایران بوده است.
تنها به مدد همین سیاست دوگانهی غرب بود که ماشین ترور جمهوری اسلامی میتوانست فعالان سیاسی و مخالفان خود را حتی در قلب کشورهای اروپایی نیز از میان بردارد. این را هم نباید از یاد برد که ماشین ترور جمهوری اسلامی نه بدلیل اعمال قوانین و سیاستهای غرب، بلکه در نتیجه اعلام حکم دادگاه میکونوس و رسوایی بزرگ از حرکت باز ایستاد.
بر این اساس در حال حاضر موبیلیزه شدن غرب علیه ایران دارای بعد سیاسی و اقتصادی خواهد بود.
الف: بعد سیاسی موبیلیزه شدن غرب: پیداست که در حال حاضر سفارت دو ابرقدرت جهانی یعنی آمریکا و بریتانیا در ایران بسته است. در روابط بین الملل وجود سفارت یک کشور در کشوری دیگر بیانگر ثبات و عادی بودن روابط طرفین است، لکن از سویی دیگر بستن سفارت یک کشور نیز نمایانگر عدم تفاهم و سازگاری طرفین در درون ساختار بین المللی است. در حقیقت در روابط بین الملل سفارت یک کشور در کشوری دیگر نه به سهولت بسته میشود و نه به سرعت مجددا باز خواهد شد. بدین ترتیب نبود سفارت آمریکا و بریتانیا در ایران مبنا و پتانسیل بالقوهی عظیمی به شمار می آید نه تنها به منظوز عدم دوستی طرفین بلکه به منظور رویارویی این کشورها با یکدیگر. در واقع رسیدن به این سطح از روابط، غرب را ناگزیر ساخته است که در تقابل با حاکمیت ایران توجه ویژهای به جامعهی ایران مبذول دارد.
جامعهی ایران در سطح جهانی بیشترین روابط انسانی ، فکری و فرهنگی را با غرب داراست. اکثریت نخبگان ایران برای ادامهی تحصیل به دانشگاههای غربی میروند، همچنین بیشتر فعالین سیاسی و مدنی ایرانی که ناچار به ترک کشور شدهاند در غرب ساکن هستند. بیشتر کشورهای قدرتمند غربی از سایتها و رسانههای فارسی زبان مختص به ایران برخوردار هستند که در این میان میتوان به BBC_ VOA _ DW , …اشاره کرد. این کشورها از راه این رسانهها روزانه با جامعهی ایران در ارتباط هستند. اکثریت مردم ناراضی و فعال ایران تحت تأثێر رسانهها و سایتهای غربی میباشند. مردم ناراضی جامعهی ایران به علت بی اعتمادی به رسانههای جمهوری اسلامی در راستای کسب اطلاعات پیرامون ایران و جهان به نشریههای غربی همچون اکونومیست، واشنگتن پست، تایمز و... مراجعه میکنند. این در حالیست که ایرانیان برای آگاهی از شرایط کشور و جهان به رسانهها و سایتهای کشورهایی همچون روسیه، چین و.... مراجعه نمیکنند. در حقیقت دیپلماسی غرب در قبال جهان و بالأخص در خصوص خاورمیانه و ایران از ارتش رسانهای گسترده و موثری برخوردار است. بر این اساس میتوان گفت رسانههای غربی برای بخش عمدهای از مردم ایران بالأخص بخش ناراضی جامعهی ایران به نوعی آلترناتیو اطلاعاتی در برابر جمهوری اسلامی ایران به شمار می آیند. البته اهم تلاش رسانههای غربی این بوده است که به امید اصلاحات، در خدمت جریانها و شکافهای درون نظام باشند و به طور مستمر اپوزیسیون، اعتراضات رادیکال و در نهایت مسئلهی برچیدن جمهوری اسلامی را به حاشیه برانند. همچنین لازم است این موضوع مورد توجه قرار گیرد که در نگاه کلان غرب به خاورمیانه، ایران کشوری تک ملیتی و مرکزگرا بوده است و متعاقب ان رسانههای غرب در جهت تداوم هژمونی فارسها چه در داخل کشور و چه در خارج کشور گام برداشتهاند. بعبارت دیگر تداوم هژمونی فارسها مدیون سیاست رسانهای غرب است. اینک بدنبال موبیلیزه شدن غرب علیه جمهوری اسلامی، دیپلماسی و رسانههای غربی نه تنها راه را به روی آلترناتیو سیاسی جمهوری اسلامی ایران می گشایند، بلکه در راستای شکل دهی به یک بدیل سیاسی در درون جامعهی ایران، تلاش خواهند نمود. در شرایط کنونی ایران که طبقهی متوسط در کلان شهرها نیرومحرکهی تغییرات و تحولات جامعه میباشند، چرخش دیپلماسی و سیاست رسانهای غرب نه تنها میتواند بر جنبش اعتراضی مردم ایران موثر باشد بلکه این تأثیرات بسیار بیشتر و مفیدتر از نتایج تحریمهای اقتصادی بخش نفت و بانک مرکزی ایران میباشد.
ب: بعد اقتصادی موبیلیزهشدن غرب: دور جدید تحریمهای اقتصادی اتحادیهی اروپا که قرار است تا ۶ ماه دیگر به اجرا درآید، چه در سطح بین المللی و چه در سطح داخلی ایران موثر بوده است. در سطح جهانی کشورهایی چون روسیه، ترکیه، حتی عراق و بالأخص چین و هندوستان از سویی در کوتاهمدت و میان مدت تلاش مینمایند تا قبل از تشدید نبرد اقتصادی غرب و ایران، از نفت و منابع ارزانتر ایران در جهت منافع خود استفاده نمایند و از دیگر سو در دراز مدت در پی یافتن جایگزینی برای نفت و اقتصاد ایران هستند. در این بین کشورهای عربی بالأخص عربستان، قطر و امارات توان دیپلماتیک خود را به کار گرفتهاند تا به کشورهای چین، هندوستان و جهان اطمینان بدهند که در صورت توقف صادرات نفت ایران، این کشورها قادر خواهند بود که نیاز بازارهای جهانی به نفت را تامین نمایند. همچنین تشدید نبرد اقتصادی و قوت گرفتن احتمال نبرد نظامی میان غرب و ایران باعث میشود کشورهای منطقه بالأخص کشورهای عربی تسلیحات فراوانی را از غرب خریداری نمایند. روشن است که باشدت گرفتن جنگ اقتصادی غرب و ایران، کشورهای منطقه و حتی چین و هندوستان نیز ناگزیر میشوند که از میان روابط و مصالح اقتصادی با غرب و جمهوری اسلامی یکی را انتخاب کنند که بدون تردید این کشورها، بدلیل بزرگتر بودن بازار و اقتصاد غرب، به جمهوری اسلامی پشت خواهند کرد. همچنین نتایج تحریمهای اقتصادی غرب در سطح داخلی ایران در کوتاه مدت و بلند مدت متفاوت است. تأثیرات این تحریمها نخست طبقهی بالای جامعه یعنی تجار، صاحبان کارخانهها و نیز نخبگان جامعه را در بر میگیرد.
در حقیقت تحریمها تردیدها را نسبت به ثبات بازار و اقتصاد ایران افزایش میدهد و متعاقب ان ریسک فعالیت در درون سیستم اقتصادی ایران بالا خواهد رفت. بر این اساس بخشی از مردم به بازار دلار و طلا روی می آورند زیرا ارزش آن به میزان اندکی تحت تأثیر اقتصاد ایران بوده و از ثبات بهای بیشتری برخوردار است.
همچنین صاحبان کارخانهها برای واردات مواد خام ناچارند هزینهی بیشتری پرداخت نمایند و برای اینکه ضرر نکنند باید نرخ کالاهایشان را افزایش داده یا از حقوق و شمار کارگران بکاهند و بر شمار بیکاران جامعه بیافزایند. روشن است که برخی از مردم نیز راهی آسان تر را انتخاب میکنند و سرمایههای خود را به بانکهای اروپا انتقال میدهند. از همه مهمتر این است که برای سرمایهی انسانی کشور یعنی نخبگان جامعهی ایران، فکر وداع با کشور و مهاجرت گسترش میابد. در حقیقت نخبگان جامعه به دلیل نامشخص بودن آیندهی ایران و مبهم بودن ایندهی خودشان به سهولت از کشور مهاجرت میکنند، ولی به ندرت به ایران باز میگردند.
روشن است که تشدید و تداوم تحریمها، جامعهی ایران را گریبانگیر فقر و تنگدستی خواهد نمود و این موضوع نیز اثرات مهلکی بر جای میگذارد، زیرا فقر و تنگدستی باعث کاهش رفاه و خدمات رسانی، افزایش هزینهی زندگی و ناهنجاریهای اجتماعی، از بین رفتن فضای فعالیت NGOها و تضعیف جامعهی مدنی ایران خواهد شد. بر این اساس فقر بیشتر جامعهی ایران، توانایی و نیروی طبقه متوسط جامعه را برای ارتقا مفاهیمی همچون آزادی بیان و اندیشه، شرکت در جنبشهای اجتماعی و... از بین خواهد برد. در حقیقت شدت گرفتن و تداوم تحریمهای اقتصادی فقر و بی بضاعتی جامعهی ایران را در پی خواهد داشت که به معنای تقدم مبحث نان بر مبحث آزادی اندیشه، حقوق بشر و دمکراسی خواهی در جامعهی ایران است و در نهایت این امر منجر به تسلط طبقهی فرودست و بی بضاعت بر طبقهی متوسط جامعه میشود.
باید این نکته را درک نمود که فقر بیشتر جامعهی ایران به معنای جلوگیری از ترقی و توسعه جامعهی مدنی ایران نیست بلکه به معنای متلاشی نمودن جامعهی مدنی ایران است.
٢ـ بسیج شدن جمهوری اسلامی ایران: موبیلیزهشدن غرب علیه ایران در درازمدت نتیجهای جز همگرایی و موبیلیزهشدن جمهوری اسلامی را در پی نخواهد داشت. پیداست که جمهوری اسلامی در نبرد اقتصادی توان مقابله با غرب را ندارد بنابراین استراتژی بسیج شدن نظام نیز بر اساس عامل اقتصادی نخواهد بود. در اینجا باید به این موضوع توجه خاص داشته باشیم که در استراتژی جمهوری اسلامی دسترسی به سلاح اتمی تنها موضوع حفظ نظام در مقابل تهدیدات غرب نیست بلکه ادامه حیات جمهوری اسلامی ایران در گرو دستیابی به سلاح اتمی است، بدلیل انکه قدرت اصلی جمهوری اسلامی در رهبری تروریسم منطقهای و جهانی بوده که بدون دستیابی به سلاح اتمی امکان تداوم آن وجود نخواهد داشت. همچنین درک این واقعیت مهم است که از سویی اقتصاد چین، هندوستان، ژاپن، برزیل و ترکیه و...، غرب و بالأخص آمریکا را ناگزیر کرده که نسبت به اقتصاد جهانی، وجود یک جهان چند قطبی را قبول نماید، ولی از سویی دیگر از لحاظ سیاسی ، فن اوری،نظامی و امنیتی همچنان امریکا و غرب رهبر جهان هستند. دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی، غرب و بالاخص امریکا را ناگزیر مینماید که از لحاظ نظامی و امنیتی نیز به وجود یک جهان چند قطبی اعتراف نماید.
در حقیقت دسترسی جمهوری اسلامی به سلاح اتمی به معنای تغییر ساختار امنیتی جهان و در نهایت به معنای از دست رفتن هژمونی نظامی غرب و بالأخص آمریکا در سطح خاورمیانه و جهان میباشد.
بر این اساس مسئلهی دسترسی به سلاح اتمی موضوعی قابل "مذاکره" میان غرب و جمهوری اسلامی نیست، بلکه این امر قبل از هرگونه مذاکرهای نیازمند نبردی جدی و سنگین است. بدیهی است که جمهوری اسلامی در این شرایط بحرانی به مناطق تحت نفوذ و شبکهی تروریستی خود متکی خواهد شد زیرا این شبکهی ترور در گذشته در افغانستان، لبنان، سوریه و عراق و... نشان داده است که نهتنها توان حمله به نیروهای ناتو و غرب را داراست بلکه اثبات نموده که میتواند عرصه را بر نیروهای ناتو و غرب تنگ نموده و آنان را شکست بدهد. بنابراین استراتژی موبیلیزهشدن جمهوری اسلامی، بر مبنای "جنگ در خارج از مرزها"ی ایران یا به عبارتی دیگر "توسعهی تروریسم و ناامنی" در منطقه و جهان میباشد. در این خصوص برای جمهوری اسلامی از بین رفتن امنیت دو کشور بسیار مهم است:
الف: امنیت عراق: جمهوری اسلامی در داخل عراق بالأخص در میان شیعیان عراق از نفوذ بسیار زیادی برخوردار است، همچنین عراق کشوری نفت خیز بوده و اختلال در صنعت نفت این کشور میتواند بهای نفت در بازارهای جهانی را افزایش دهد. پیداست افزایش بهای نفت برای جمهوری اسلامی در شرایط اعمال تحریمهای اتحادیهی اروپا امری مهم است.
ب: امنیت اسرائیل: نبرد ٣٣ روزهی حزب الله و اسرائیل در سال ۲۰۰۶ که حمایت و شرکت همهجانبهی ایران را در پی داشت نشان داد که ارتش اسرائیل ارتش توانمند جنگ ۶ روزه (جنگ میان اسرائیل و کشورهای عربی در سال۱۹۶۷) نیست. در چنین شرایطی چنانچه جنگ و درگیری دیگری در مرزهای اسرائیل از راه و به نام حزب الله لبنان اغاز گردد میتواند مرزهای ایران را از خطر حملهی نظامی و جنگ مصون دارد.
|