نسل من چه جرمی کرده است؟ - بابک محسن
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۲ بهمن ۱٣۹۰ -
۱۱ فوريه ۲۰۱۲
در طی سالهای بعد از انقلاب بهمن ۱٣۵۷ مقالات بسیاری در ارتباط با علل وقوع این حوادث و سقوط نظام پادشاهی در ایران نوشته شده است . که هر نویسنده از نگاه خود این رویداد ها را بررسی کرده و قلم خود را برای نفی و یا اثبات آن بکار گرفته است .
نویسندگان این رویداد تاریخی به دو دسته موافقین و مخالفین انقلاب تقسیم می شوند . که خود موافقین انقلاب نیز به دو دسته موافقین حکومت کنونی و مخالفین آن تقسیم میشوند . اگر آن دسته از موافقین حکومت کنونی را از این مجموعه جدا کنید ، کلیه کسانی که باقی می مانند در دو مورد وجه اشتراک دارند اولا: در مخالفت با حکومت حاکم بر ایران، دوما: در این که این تحول موجب باز تولید و یا استقرار یک دیکتاتوری جدید در ایران گردیده است.
آنچه بیشتر در این مقاله به آن پرداخته شده، نگاهی است که با بررسی حوادث انقلاب بهمن ۵۷ حاصل این جنبش را منفی ازریابی می کند، و نسل شرکت کننده در آن را مقصر می داند.
این نویسندگان که از طیف های گوناگون فکری و سیاسی هستند، در چند مورد دارای وجه اشتراک می باشند:
۱. آنها علل و ریشه های انقلاب را بررسی نمی کنند بیشتر نتیجه بوجود آمده این جنبش را مد نظر خود دارند.
۲. در نوشته های خود از متد "بد و بدتر" استفاده می کنند، و به طور مداوم رژیم جمهوری اسلامی و شرایط زندگی مردم را با دوران حکومت پهلوی مقایسه می کنند و در نتیجه گیری دوران پهلوی را بهتر می دانند.
٣. نسل شرکت کننده در انقلاب را مقصر می دانند و متهم به .... می کنند
۴. با هر حرکت رادیکال مخالف هستند و به آن مارک حرکات خشونت آمیز می زنند.
از قلم این نویسندگان، حمید اشرف ( البته به عنوان سمبل این نسل) فردی بیسواد، عاشق اسلحه، که بیشتر به تبهکاران شبیه است معرفی می شود.
مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان جوانان پاکی بودند. که با الگوبرداری از حرکتهای چریکی راهی را پیش گرفته اند، که حاصلش بازگشت به عقب بوده است.
جلال ال احمد به دروغ از یک معلم روستایی (صمد بهرنگی) که شنا کردن بلد نبود، شهیدی می سازد که جنجال تبلیغی علیه حکومت شاه و دستگاه امنیتی آن (ساواک) درست کند و بیچاره رفیق این معلم که سالها تهمت همکاری با دستگاه امنیتی را به جان خرید و در مقابل این اتهام سکوت کرد، که سازمانش و این شهیدسازی خراب نشود.
این نویسندگان، علی شریعتی را تئوریسین انقلاب معرفی می کنند. که با سخنان و نوشته های خود جوانان را به سمت یک الگوی حکومت اسلامی سوق می دهد، یا می نویسند، شریعتی نگاهی مردسالار داشته و تنها یکبار هم که از زن صحبت کرده، در آن الگوی زن اسلامی را ارائه داده است.
کسانی هستند که می نویسند، حاصل تفکر و تلاش محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان چیزی نیست، جز آنچه که امروز در عراق شاهد آن هستیم. نهایت آنها همانی را می کردند، که امروز می بینیم ادامه دهندگان راه آنها انجام می دهند.
نوشتند، زنانی که در عرصه مبارزه علیه رژیم شاه وارد شدند. عناصری بودند که تحت تاثیر مردان خانواده وارد فعالیت سیاسی شدند. و از آنها به عنوان ابزاری جهت پیشبرد کارهای سیاسی خود استفاده می کردند.
الگوی رفتار و پوشش زنان مبارز آن دوران را زیر علامت سئوال می برند. و بعد می نویسند، که آنها (زنان مبارز) در اجباری شدن حجاب زنان نقش بسزایی داشته اند.
نوشتند، که در سازمانهای سیاسی آن دوران عشق ممنوع بوده و هر کس عاشق می شد، تنبیه می کردند.
نوشتند مبارزین آن روز اعدام های مخفیانه داشتند، و همفکران و همکاران خود را بدلیل مخالفت با سازمان شکنجه می کردند، و یا به قتل رسانده اند.
نوشتند شاعران، نویسندگان و اهل هنر آن نسل افرادی بودند، که در فساد اخلاقی غرق بودند، و کاری نداشتند، جز میهمانی رفتن و خوابیدن با همسر، خواهر و مادر یکدیگر.
شاملو، شاعر این نسل با پول اعلیحضرت، بیماری خود را درمان می کند، و بعد نمکدان می شکند.
زمانی که بحث سنت و مدرنیته مطرح می شود. رضا خان میر پنج به یکبار می شود، مظهر آوردن مدرنیته که می خواسته جمهوری هم اعلام کند، که آخوندها نگذاشته اند. وی با کشف حجاب، کلاه پهلوی و کت و شلوار در مقابل سنت گرایان ایستاد.
نمونه هایی که برایتان نوشتم، تنها مشتی از خروار است، که در آن نویسندگان گوناگون ولی هماهنگ نسلی را هدف قرار داده اند، که در سال ۱٣۵۷ با حضور خود در خیابانها رژیم پهلوی را سرنگون نموده است. نسلی که از نگاه این نویسندگان، بیسواد، احساساتی، دروغ گو، الگوبردار از کشورهای دیگر، جاسوس روسیه، اهل قلم و هنرش فاسد، معتاد و ... می باشد.
این نویسندگان به علل و ریشه حوادث سال ۵۷، کاری ندارند. عده ای از آنها انقلاب ۵۷ را توطئه بیگانه و کار رادیو بی بی سی می دانند، عده ای دیگر آن را شورشی کور قلمداد می کنند.
آنها فراموش میکنند، از وجود یک دیکتاتور، اهداف انقلاب و آرزوهای مردم بنویسند. مردمی که در یک صد سال اخیر با وجود فراز و نشیب های فراوان از درخواست ساده تاسیس عدالتخانه حرکت خود را شروع کرده، تا آزادی و استقلال از دست رفته میهن خود را بدست بیاوردند. مردمی که راههای گوناگون را برای رسیدن به اهداف خود تاکنون پیموده اند. روزی پای صندوق رای می روند، روز دیگر اسلحه دست می گیرند، روزی سکوت می کنند و ...
فراموش می کنند بنویسند، که مظهر مدرنیته آنها رضاخان میر پنج با زیرپا گذشتن قانون مشروطه که قرار بود شاه سلطنت کند نه حکومت، خیانت بزرگی در حق مجاهدان مشروطه انجام می دهد. مدرنیتی که در آن آزادی قربانی قدرت سلطان می شود تا او با کلاه پهلوی حکومت کند.
نویسندگانی که به پوشش زنان مبارز دوران حکومت شاه ایراد می گیرند فراموش می کنند که بنویسند، که برای آزادی زندانیان سیاسی در حکومت کنونی حاضر شدن آش نذری پخته و آن را تزیین کنند.
فراموش می کنند، که همان گونه که در حال حاضر حجاب و پوشش اجباری آن هم با رنگ سیاه، فرهنگ دولتی محسوب می شود. و فعالین زن با انتخاب مانتو رنگی، شال رنگی و بخصوص نمایش قسمتی از مو سر خود، نشان می دهند که با این فرهنگ مخالف هستند. آن روزها (دوران حکومت شاه) ساده پوشی برای قسمتی از زنان و حجاب برای زنان مسلمان، نشان دهنده این مخالفت با فرهنگ رژیم پهلوی محسوب می شد.
این نویسندگان فراموش می کنند، که چگونه است آدم های بیسواد، احساساتی، الگوبردار و.... بر علیه نظام دیکتاتوری قیام می کنند. ولی آدم های باسوادی ... همچون آنها سکوت پیشه می کنند.
فراموش می کنند، بنویسند که بیشترین قربانی را، همین نسل در دفاع از اهداف انقلاب در مقابله با رژیم جمهوری اسلامی تقدیم ملت ایران کرده است. نسلی که با جان خود، جوانی خود مشروعیت این حاکمیت را چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی به چالش گرفته، نسلی که هنوز هم نام و یادشان آتش مقاومت در مقابل دیکتاتوری جمهوری اسلامی را زنده نگه داشته است.
جرم نسل من و سمبل های آن اینست، که علیه دیکتاتوری قیام کرده که تنها در آخرین سال حکومت خود نزدیک به ۲۷۰۰ نفر را توسط نیروهای تحت فرمانش به قتل رسانده است.
کسانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شکست خورده بودند. برای جبران آن روزهای تلخ به سمبل های نسلی حمله می کنند، که آنها را از حکومت ساقط کرده است و انتقام خود را اینگونه از آن نسل می گیرند.
|