گزارش ششمین دوره جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ
تئاتر ، تجربه ی زیبایی و آزادی
علی صدیقی
•
هر سال در آخرین هفته ماه ژانویه گروه های تئاتر ایرانی خارج از کشوربه همراه یک یا دو گروه نمایش آلمانی در شهر هایدلبرگ گرد هم می آیند تا تازه ترین اثر نمایشی خود را برای دوستداران تئاتر به اجرا بگذارند. این گردهمایی نمایشی که " جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ" خوانده می شود، امسال با پذیرش ۹ گروه نمایشی، در روزهای ۲۴ تا ۲۹ ماه ژانویه ششمین دوره خود را پشت سر گذشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ بهمن ۱٣۹۰ -
۱۲ فوريه ۲۰۱۲
هر سال در آخرین هفته ماه ژانویه گروه های تئاتر ایرانی خارج از کشوربه همراه یک یا دو گروه نمایش آلمانی در شهر هایدلبرگ گرد هم می آیند تا تازه ترین اثر نمایشی خود را برای دوستداران تئاتر به اجرا بگذارند. این گردهمایی نمایشی که " جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ" خوانده می شود، امسال با پذیرش ۹ گروه نمایشی، در روزهای ۲۴ تا ۲۹ ماه ژانویه ششمین دوره خود را پشت سر گذشت. در میان گروه های تئاتری حضور یافته در جشنواره امسال دو گروه ، نمایش خود را به زبان آلمانی و هفت کارگردان دیگر آثار خود را به زبان فارسی به صحنه بردند.
این جشنواره که با همکاری مشترک کانون فرهنگی و هنری بویه ( به مدیریت غلام آل بویه )، شهرداری شهر هایدلبرگ و انجمن تئاتر آزاد این شهر هر ساله در هایدلبرگ برگزار می شود نخستین روز فعالیت خود را با سخنان کوتاه مقامات این شهر آغاز کرد. دکتر اکارت دورتزنر شهردار شهر هایدلبرگ در پیام خود به هنرمندان ایرانی و دست اندارکاران این جشنواره به مضمون تئاتر در تبعید اشاره کرد: " این جشنواره در آثار نمایشی خود از جمله به دمکراسی، سرکوب، آزادی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر و نیز زندگی در تبعید می پردازد." هاینریش زانتن سرپرست انجمن تئاتر آزاد هایدلبرگ نیز در سخنان خود به همین مضمون پرداخت :"در این جشنواره هنرمندان زن و مردی که در آلمان و کشورهای همسایه اروپایی در تبعید بسر می برند به کمک هنر تئاتر، تجربه هایشان را از دمکراسی، آزادی و حقوق بشر نشان خواهند داد". در پایان این بخش از جشنواره مدیر این فستیوال غلام آل بویه نیز عنوان جشنواره امسال را" تئاتر، تجربه ی زیبایی و آزادی " خواند و ضمن گزارشی کوتاه از موقعیت جشنواره و حضور گروه های نمایشی گفت:" برای ما که این هنر اجتماعی را در شرایط تبعید تجربه می کنیم تئاتر جدا از ارزش های هنری خاص خود، نمی تواند از بیان حقایق زمانه به دور باشد. هنر تئاتر از نگاه ما پیام آور زیبایی، صلح و دمکراسی است. از همین روست که حکومت های خودکامه پیام آوران آزادی و هنرمندان راستین را تحمل نمی کنند و با به زندان انداختن و سلب اجازه کار از آنان هر روز دایره فشار و سرکوب را علیه این هنرمندان تنگ تر می کنند". پس از پایان افتتاحیه که با موسیقی ایرانی همراه بود نمایش " بی وطن" نوشته و کارگردانی مشترک ناتالی شرمن و فیلیپ هاینس به صحنه رفت که بسیار مورد توجه آلمانی ها و ایرانیان دوستدار تئاتر قرار گرفت. این نمایش که به زبان آلمانی به صحنه رفت با فرمی متفاوت و گیرا و با بازی های درخشان بازیگران جوانش به مسئله وطن در جهان گلوبال پرداخت. معنی وطن در میان آدم هایی که سرنوشت های متفاوت آن ها را از نقاط مختلف جهان در یک مکان گرد آورده به پرسش گرفته می شود. پرسش این نمایش آن است: معنای وطن برای ما چه می تواند باشد؟ آیا نیازی به وطن داریم و آیا حاضریم چیزی به مانند جان خود را در راه آن قربانی کنیم؟ در این نمایش ارزنده از جمله یک هنرمند جوان ایرانی به نام" بهار سرکوهی" هنرنمایی می کرد که بازی روان او نیز توجه تماشاگران را به خود جلب کرد.
روزهای دیگر جشنواره
جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ در دومین روز، یک نمایش دیگر به زبان آلمانی را در برنامه خود داشت. سعید مولا تحصیل کرده هنر تئاتر در آلمان در این روز " صدای خدا" را با همکاری گروه تئاتری خود از شهر فرایبورگ آلمان به صحنه برد. او با فرمی گزارشی از هنر تئاتر، به همراه سه بازیگر آلمانی خود حکایت گر تبعات حوادث خونین انتخابات سال ۱٣٨٨ ایران بود. زنی به نام دودا( رودابه) در یک گورستان مخفی، در پی یافتن گور پسر جوانش است که در گردهمایی های اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران کشته شده است. در این گورستان او با اشخاص دیگری آشنا می شود که آنان نیز فرزندانشان ناپدید یا کشته شده اند. صدای خدا تلاش دارد از طریق هنر نمایش - به شیوه رپورتاژ- افشاگر حکومتی باشد که با نقاب اسلامی - خدایی مرتکب جنایت علیه انسان ها و شهروندان کشورش می شود. سعید مولا نویسنده و کارگردان این نمایش
می گوید: موضوع این نمایش پس از رویدادهای سال ۱٣٨٨ ایران که به جنبش سبز شهرت یافته به ذهنم رسید و اجرای اول این نمایش آلمانی، از سال ۲۰۱۱ آغاز شد و تا کنون در شهرهای مختلف آلمان آن به صحنه برده ام
روز سوم جشنواره دو نمایش ایرانی " آژدهاک" و " سی زوئه بانسی مرده است" به اجرا در آمدند. در نمایش نخست زوج هنرمند نگار ساعد و سعید خسروانی که از شهر وین به فستیوال آمده بودند برداشت خود از متن " سه بر خوانی " بهرام بیضایی را به نمایش گذاشتند. این نمایش تلاش دارد اثر بیضایی را که به زندگی امروزی دو جوان در گیر با موانع بروکراسی و قدرت می پردازد با سفری ذهنی به اسطوره های ایرانی به تماشا بگذارد اما بعضی از ناهماهنگی های فنی و ناپختگی اجرایی، مانع از سرانجام موفق نمایش می گردد. بیان و صدای غیر تئاتری و ضعیف بازیگر زن نمایش تا حدود بسیاری تماشاگر را از شنیدن مونولوگ ها و دیالوگ هایی که در گره گشایی و پیشرفت رویدادهای نمایش موثر است، محروم می کند. با این وجود بخاطر تلاش این دو به ویژه سعید خسروانی که تحصیل کرده تئاتر از کشور اوکراین است در خلق میزانسن و فضای حساب شده ، می توان به آینده این دو هنرمند جوان در صحنه های آتی خوشبین بود. در نمایش دوم روز سوم جشنواره مجید شمس به همراه گروهش از شهر لندن اثر کلاسیک آتول فوگارد: "سی زوئه بانس مرده است" را به تماشا گذاشت. تلاش او در اجرا و بافتی پرتکرار از نمایش این اثر، نتوانست خود را با تئاتر امروز معنا ببخشد. هرچند خود مجید شمس که بازیگری نقش نخست نمایش را در این ژانر به اجرا در آمده مناسب است اما در کارگردانی این متن او نتوانست اثر را با بهره گیری از عناصر تئاتری پویا به کاری جذاب تبدیل نماید. به ویژه نقش جداگانه زن نمایش در این اجرا نه تنها در بافت نمایش جا نیافته ، بلکه بکلی در روند داستان نمایش اضافی می نماید. این نقش که جز تطویلی نالازم را به نمایش تحمیل می کند بیش از هر چیز درک تئاتری تماشاگر را در پسند زیبایی شناسیش از ایجاز نادیده می گیرد.
.
دو نمایش " فقط یک دقیقه"" از شهر لندن و " هیاهو بسیار برای همه چیز " از شهر فرانکفورت نمایش های به صحنه آمده روز چهارم جشنواره بودند. در اجرای نخست داریوش رضوانی گوشه ای از زندگی ایرانیان را در شهر لندن به نمایش گذاشت که در میان آدم های نمایش تزویر ، ریاکاری و پشت هم اندازی، بی هیچ عذاب وجدانی حرف نخست را می زند. هرچند این اثر متمرکز بر گوشه ای از زندگی بعضی از ایرانیان است اما هیچ نسبیتی در پردازش شخصیتی آدم ها رعایت نمی شود و همه یکسره کلاه بردار و شیادند. بی گمان موضوع این نیست که ایرانیان از چنان ویژگی ای بی بهره اند، بلکه مسئله این است که در یک متن نمایشی یا داستانی ( چنان که واقعیت شخصیت انسانی نیز چنان است) آدم ها در تعریف رئالیستی به تمامی و یکسره سیاه و سیاهکار آفریده نمی شوند. در نگاهی واقع بینانه متن می تواند به نهان خانه ذهن این آدم ها نیز رجوع کند تا - با پارادوکس شخصیتی گذشته و اکنون آنان در حد یک یادآوری - تماشاگر شاهد اندک جرقه های وجدان این آدم ها باشد که خود به روند داستانی نمایش و حتا به جنبه های دراماتیک اثر نیز کمک می نماید بنابراین آن چه که می ماند پوسته ای هنری نشده از واقعیت تلخ یک نوع زندگی در غربت است که متن آن را در شخصت پردازی در سطح کلیشه های رها می سازد. آن چه به مثال در نمایش بعدی اثر " داریوفو " در هیاهوی بسیار برای همه چیز دیده می شود. یعنی آدم ها در مسیر داستانی نمایش همه از تعریفی یکسان بهره مند نیستند. اگر داریوفو طبقه کارگر ایتالیا را در یک وضعیت بحرانی به سوی سهم خواهی آنارشیستی از طبقه حاکم اقتصادی و دینی جامعه خود سوق می دهد، اما نسبیت تحولی شخصیت ها را به درستی رعایت می کند. همسر " مارگریتا" نمونه این نسبیت شخصیت پردازی است که ابتدا با دیگران همراه نیست اما در فرآیند داستانی به کارگران دیگر که به دزدی دست می زنند و به قول خود سهم برباد رفته خود را از طبقه حاکم اقتصادی طلب می کنند، می پیوند. و نیز چنین است شخصیت دوست مارگریتا که او نیز تردیدهای در خود نسبت به رفتار مارگریتا دارد. نمایش" فقط یک دقیقه" به جز روند تیپ سازی (و نه شخصیت پردازی در این متن)؛ اما در بازیگیری از بازیگرانش موفق است. خاصه بازی هنرپیشه کهنه کار و ورزیده تئاتر ایران در خارج از کشور سوسن فرخ نیا شادابی و سرزندگی ای به این اثر و نقشش می بخشد که تماشاگر را تا پایان با نمایش همراه می سازد. به جز فرخ نیا، فرشید آرین نیز که می تواند چهره ای متفاوت در بازیگری تئاتر ایران در خارج کشور باشد به شراط آن که در قالب این نقش باز نماند. واقعی ترین شخصیت این نمایش اما نقشی است که خود کارگردان داریوش رضوانی آن را ایفا می کند. شخصتی به ظاهر خونسرد که قصد دارد نقشه خودکشی ساختگی خود را به اجرا گذارد
هیاهو بسیار برای همه چیز از نوشته های مشهور نویسنده مشهور ایتالیایی داریوفو است. فرهاد مجدآبادی این اثر با بازیگری علی کامرانی، مرضیه علی وردی، مرتضی مجتهدی، حمید سیاح زاده و ستاره سهیلی از شهر فرانکفورت به جشنواره آورد. داریو فو در این نوشته به موقعیت واکنشی طبقه کارگر و پایین ایتالیا نظر دارد که در یک وضعیت غیر عادی می تواند به رفتاری آنارشیستی بانجامد. او هم چون دیگر آثارش طبقه مسلط اقتصادی و نیز حاکمیت کلیسا را به زیر تیغ طنز خود می گیرد. به دنبال گرانی اجناس و نیز گران شدن بلیت قطار و غذای بد کارگران در کارخانجات، دزدی زنان از مارکت محله آغاز می شود. به زودی زنان به خاطر پنهان کردن اجناس ربوده شده در زیر لباس و روی شکم خود موقعیت های طنز آمیز و خنده داری می آفرینند. محله بی درنگ به دلیل پنهان کردن اجناس زنان در غارت سوپرمارکت با اپیدمی بارداری مواجه می شود. این موقعیت طنز و کمیک ونیز دیالوگ های ستایش آمیز از سرقت و انتقام از حاکمان اقتصادی بیش از هر چیز در نمایش مورد توجه کارگردان قرار گرفته است. بازی انرژیک و پرکشش مرضیه علی وردی در نقش مارگریتا اتفاق مهم این نمایش است. بازی کامرانی هرچند در نقش خود خوب است اما شخصیت او به عنوان کارگری معتقد به کلیسا و خدا در نمایش اجرا شده، جا نمی افتد. او در اولین فرصت واکنشی و عصبی پایه های اعتقادی اش سست می شود و به دیگران می پیوندد. قطعا به دلیل محدودیت مالی - صحنه ای و معدودیت بازیگر در خارج از کشور نمونه های تئاتری از این دست در برابر نمایش فضاهای بیرونی و عمومی ناتوانند اما شاید بتوان با رویکردی نو اندیشانه به تئاتر امروز جهان از بعضی از محدودیت ها گذر کرد. این نمایش توانست در نظر سنجی از تماشاگران به نمایش برگزیده جشنواره ششم هایدلبرگ تبدیل شود. به جز موقعیت خلاقه طنز در این نمایش ، بی تردید بخش دیگر موفقیت آن به دلیل موقعیت اقتصادی امروز اروپا و ماجرای وال استریت است که نمایش از این نظر توانست با تماشاگر به خوبی رابطه برقرار سازد.
در پنجمین روز، یک نمایش کودک و نوجوان و نیز دو نمایش بزرگسال پایان بخش ششمین دوره فستیوال تئاتر ایرانی هایدلبرگ بودند. در " بارون بارونه"، کار نرگس وفادار از شهر فرانکفورت یک موضوع روز خانواده های ایرانی در خارج از کشور مورد توجه است: دختری نوجوان قصد دارد در جشن مدرسه اش از کشور زادگاهش ایران بگوید. اختلاف سلیقه دو نسل مادر و دختر در بیان حقایق کشور در امور فرهنگی و اجتماعی سبب کشش داستانی نمایش می شود. در این نمایش نیز مرضیه علی وردی که گویا در تئاتر شهر فرانکفورت به عنوان یک بازیگر در اجراهای آلمانی هم بازی می کند، در نقش مادر این نمایش ایفای نقش درخور توجه ای دارد. این نمایش که با استقبال خوب کودکان و نوجوانان ایرانی روبرو شد از جمله با ادغام بازی عروسکی ایرانی به متن روایت ، توانست لحظه های بیاد ماندنی ای را برای کودکان و نوجوانان بیافریند. در نمایش بعدی بهروز قنبر حسینی که آثارش هرساله از مهم ترین اجراهای جشنواره است، کار تازه خود " صندقچه ی گمشده ی خانوم جون ناناز" را به نمایش گذاشت. این نمایش نیز چون آثار قبلی قبر حسینی از نوشته های وی بود. او توانست در این اثر گامی فراتر از آثار پیشین خود بردارد و هم تئاتری تازه تر،- در فرم و نیز در چفت و بست متن - نسبت به کارهای دیگر خلق کند. این نمایش که پربازیگر ترین نمایش جشنواره امسال نیز بود با شش بازیگر، روزهای نخست زندگی مشترک یک زوج جوان را در خانه ای تازه با همسایه هایی نامتعارف و پرسش هایی متفاوت و متناقض به صحنه آورد. صندوقچه ی گمشده ی خانوم جون ناناز تلاش کرد دنیاهای متفاوت آدم ها و نسل های امروز ایرانی را با دغدغه های خود ویژه آنان به نمایش بگذارد. اگر از بعضی از ناهماهنگی های بازیگری - بازیگر نقش آرش - و تلفظ غلط بعضی کلمات هم چون بیان "بابل " شهر تاریخی و گمشده، به " بابول" و تلفظ رعایا که " روعایا" خوانده ( و البته نه نوشته) می شود بگذریم، نمایش صندوقچه گمشده ی خانوم جون ناناز به چند دلیل مهم ترین اجرای این جشنواره بود. ابتدا این که متن نمایش نوشته ی است از یک درام نویس و کارگردان ایرانی خارج از کشور که به مخاطبش و نیز به خود هنر تئاتر نگاهی جدی دارد. سپس کارگردانی حساب شده، بازی های جاافتاده، تازگی متن و شیوه نو روایت از موارد مورد اهمیت این کار بود. از قنبر حسینی می توان بخاطر جدیتش در تئاتر ایرانی خارج از کشور ، به عنوان یکی از استعداد ها قابل اعتناء نام برد که هم چنان مضامین ایرانی و بعضا اجتماعی مورد توجه اوست. در نمایش بعدی؛ "تک نوازی در تبعید"، بازیگر ارزنده تئاتر و سینمای ایران علی رضا مجلل، نوشته ای از منصور کوشان را به صحنه برد. مجلل به رغم بیماری جسمی که چند سالی است از آن رنج می برد، توانست بازی قدرتمندی را به نمایش بگذارد. در این مونولوگ، یک نویسنده پس از قتل های زنجیره ای به گوشه ای در ساحل دریا پناه می برد و قصد دارد پیش از آن که به شکار ماموران امنیتی درآید به زندگی خود پایان دهد. او با پرسش های بنیادی از خود و "زندگی و هستی" ،درون خود را در برابر تماشاگر می گذارد. با آن که بخش هایی از متن تک گویی کوشان به شعار و خطابه می گراید، اما علی رضا مجلل با کارگردانی و بازیگری مسلط خود توانست تا پایان نمایش و بازی تک نفره خود، تماشاگر را به سرنوشت شخصیت نمایش حساس و با پرسش های متن همراه سازد.
کنسرت شاهین نجفی در اختتامیه جشنواره چنان که انتظار می رفت مورد استقبال فراوان دوستدارانش قرار گرفت. این خواننده تابو ستیز و هنجارشکن ایرانی در آخرین ساعات ششمین دوره جشنواره هایدلبرگ به همراه گروهش به صحنه آمد و تعدادی از ترانه یش را برای دوستدران موسیقی مدرن ایرانی اجرا کرد. آهنگ گیلکی " تو بگا مو بگا" و نیز " شیشه نوشابه سیاسی شده است" از جمله پرخواستارترین ترانه های او در کنسرت جشنواره تئاتر ایرانی در هایدلبرگ بود.
--------------------------------------------
|