جایی که پاسخگویی وجود ندارد
سهراب مبشری
•
اینجا دیگر سخن بر سر انتقاد از مشی سیاسی رهبران جمهوری اسلامی نیست که ترس از عواقب آن، زبان را در دهان و قلم را بر کاغذ از حرکت باز دارد. برداشت من از آنچه هنوز در رسانه های داخل کشور انتشار می یابد این است که مجال طرح سئوالهایی از قبیل این که چه کسی پاسخگوی سرنوشت کشته شدگان در تونل توحید است، وجود دارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ بهمن ۱٣۹۰ -
۱۲ فوريه ۲۰۱۲
نمی دانم فیلم کوتاه و تکان دهنده سوانح تونل توحید تهران را دیده اید یا نه. اگر ندیده اید و طبع حساسی دارید، دیدن آن را توصیه نمی کنم. کافی است بدانید در یک تونل طولانی تهران، چند موتورسوار به علت گازگرفتگی تعادل خود را هنگام رانندگی از دست داده اند و برخی از آنان با اصابت به دیواره تونل، برخی با برخورد به خودروهای دیگر و برخی با ماندن زیر چرخهای اتومبیلها کشته شده اند. معلوم نیست از گشایش این تونل تا کنون، چند حادثه اینچنینی روی داده است. آگاهی ما از این حوادث، بدین بر می گردد که کلیپهای کوتاهی از دوربین های مراقبت تونل به بیرون درز کرده است.
در کشوری که از بالاترین مقام سیاسی آن تا مسئولین اجرا، نظارت و تحویل گیری یک پروژه تونل سازی، پاسخگوی اعمال خود نیستند، می توان به راحتی از کنار مرگ کاملا اجتناب پذیر چند شهروند به تقصیر شماری از مقامات دولتی گذشت. لابد مسئولان ساختمان، راه اندازی و اداره تونل توحید به بازماندگان کشته شدگان سوانح نامبرده می گویند «قسمت» این بوده که بستگانشان در تونل بیهوش شوند و جان خود را از دست بدهند. فعلا سر و ته قضیه را با این بهم آورده اند که تردد موتوسیکلت در تونل توحید را ممنوع کرده اند. ندیدم در رسانه ای بپرسند چه کسی طرح تونلی چند کیلومتری را بدون تجهیزات لازم تهویه داده، چه کسی طرح او را تصویب کرده، نظارت بر اجرا با چه کسی بوده است و بودجه میلیاردی پروژه، امضای کدام مقام شهرداری تهران را پای خود دارد. در هر کشوری که ساز و کار پاسخگویی بجاست، کمترین نتیجه ای که این سوانح می داشت استعفای شهردار تهران می بود، چرا که زیر مسئولیت اوست که مقامات شهرداری، این تونل را با همه معایبش از پیمانکاری که حتما نورچشمی بوده است تحویل گرفته اند. اما در ایران، شهرداری تهران سکوی پرش به مقام پرنان و آب تر ریاست جمهوری است. حتما آقای قالیباف نیز مانند سلف خود احمدی نژاد، رویای رئیس جمهور شدن در سال ۱۹۹۲ را در سر می پروراند و وقت پاسخ دادن در مورد سرنوشت چند موتورسوار را ندارد.
کجاست دادرسی که از این مسئولان بازخواست کند؟ فاجعه اینجاست که اگر بازتاب اینگونه حوادث گسترده شود، حتی ممکن است دستگاه قضایی جمهوری اسلامی هم در این مورد فعال شود و حتی قابل تصور است که این یا آن فرد بیگناه یا مقصر دون پایه نیز به زندان رود، اما در اصل ماجرا که مردم ما در نظامی بیگانه با پاسخگویی زندگی می کنند، تغییری روی نخواهد داد. وقتی بالاترین مقامات کشور بدون هراس از پاسخگویی، یک کشور هفتاد میلیونی را برای هیچ و پوچ به سوی جنگ می برند، تکلیف بقیه دستگاه اداره کشور روشن است.
با این حال، حساسیت نشان دادن به این گونه بازی کردن با جان مردم بی فایده نیست. اینجا دیگر سخن بر سر انتقاد از مشی سیاسی رهبران جمهوری اسلامی نیست که ترس از عواقب آن، زبان را در دهان و قلم را بر کاغذ از حرکت باز دارد. برداشت من از آنچه هنوز در رسانه های داخل کشور انتشار می یابد این است که مجال طرح سئوالهایی از قبیل این که چه کسی پاسخگوی سرنوشت کشته شدگان در تونل توحید است، وجود دارد. با طرح این گونه سئوالهاست که اگر نه در حکومت، لااقل در جامعه فرهنگ مسئولیت پذیری رواج می یابد و زندگی در کشور ما با معیارهایی که بشر در طول قرنها تمدن بدانها رسیده است، سازگارتر می شود.
|