یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

با اتحادمان بر سر آن پیمان خواهیم ایستاد!


نامدار بینام


• سه سازمان فوق الذکر باید از تجربه های تلخ ساختارهای تشکیلاتی و سیاسی خود و دیگر جریانات درس بگیرند، وحدت پیرامون ساختار حزبی باید بگونه ای تنظیم شود که هر فرد پیکارگری که به سوسیالسیم متعقد و برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کند بتواند فضای دمکراتیکی را برای خود بطور عینی در آن پیدا نماید! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۴ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱۲


روز شنبه چهارم فوریه کنفرانسی توسط سه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران پیرامون ضرورت شکل دهی تشکل بزرگ چپ در شهر کلن آلمان برگزار شد.
حدود یک قرن از مبارزات عدالتخواهانه و برابری طلبانه جنبش چپ مردم ایران سپری شده است. طی این دوران مبارزان جنبش کمونیستی مردم در کمال صداقت برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی هزینه های بسیاری را آگاهانه و شجاعانه تقدیم جنبش کارگری و زحمتکشان ایران نموده اند و در بسیاری از عرصه های، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی نقشی مترقی را ایفاء نموده اند.
جدا از اشتباهات فاحشی که بخشی از نیروهای منتصب به جنبش چپ در دوره های مختلفی از زندگی سیاسی خود مرتکب شده اند، می توان در مجموع از استقامت ، ایثار، شجاعت و تلاش آگاهانه جنبش چپ برای ترویج اندیشه های آزادیخواهانه، برابری طلبانه و حقوق دمکراتیک مردم نام برد. مبارزه و دخالت آگاهانه در تحولات مختلف بخشی از خصوصیات و عملکرد جنبش چپ بوده که همچنان باعث شده است این جنبش سرزنده، سازنده، پرجاذبه و تاثیرگذار در تحولات سیاسی اجتماعی مردم ایران باقی بماند.
یکی از عواملی که تاکنون باعث شده است این جنبش نتواند به اهداف انسانی خود نایل گردد، تفرق و پراکندگی بوده است که متاسفانه بسیاری از ما نتوانستیم طی پروسه مبارزاتی خود بر آن قالب شویم. بخشی از ما صدای متفاوت و یا مخالف دیگر همراهان خود را نشنید و تحمل نکرد و بخشی نیز راه را در دوری از دیگری پیمود و از این رهگذر انشقاقها، انشعابها و انفعالها ی بسیاری را تجربه کرده و یا باز تجربه خواهند کرد.
متاسفانه تاکنون از طرف اپوزیسیون چپ و دمکرات پیرامون امر وحدت سهل انگاریهای بسیاری شده است و رژیم اسلامی و عناصر بیگانه از خلاء موجود نهایت استفاده را نمودند و نزد افکار عمومی بخشی از جناحهای حکومتی و یا عناصر فرصت طلب را بعنوان اپوزیسیون معرفی کرده و امپریالیسم جهانی نیز مدتهاست که جهت تشکیل یک آلترناتیو وابسته به خود بطور مستمر و هدفمند تبلیغ و هزینه می کند.
از یاد نباید برد که چگونه سرمایه داری جهانی در تقابل با جنبش چپ و انقلابی ایران در سال 57 با ارتجاع اسلامی توافق نمود و خمینی را بعنوان رهبر انقلاب و آلترناتیو حکومت پهلوی سوار بر امواج انقلاب کرد. تجربه دهه 60 بما می آموزد چگونه با وجود اینکه نیروهای چپ و دمکرات در جامعه از ارزش و اعتباری نسبی برخوردار بودند و در عرصه سیاسی حضوری فعال داشتند رژیم اسلامی توانست علیرغم مشکلات عدیده خود، طی برنامه ایی هدفمند از تفرق نیروهای سیاسی استفاده کرده و دسته دسته آنها را به جوخه مرگ بسپارد.
هم اکنون کشورمان براساس موقعیت سیاسی، اقتصادی و نظامی خود همچون دهه های قبل مرکز توجه چپاولگران داخلی و بین المللی است. آنها نخواهند گذاشت تا زمانی که منافع استراتژیک شان حکم کند منطقه خاورمیانه در صلح و ثبات بسر برد.
آنها برای تامین منافع نامشروع خود جهت تسلط بر منابع و ذخائر عظیم انرژی سعی خواهند نمود به ناامنی و بی ثباتی بیشتر در بین ملتهای منطقه دامن زنند. تا از این اوضاع آشفته نهایت بهره را برده و سیاستهای خود را به دیگران تحمیل نمایند. آنها سعی خواهد کرد از نیروهای ارتجاعی مذهبی، ناسیونالیستهای افراطی، وابستگان به نظام پادشاهی، تجزیه طلبان و اوباش محلی در ایران و منطقه استفاده نموده تا جنبشهای دمکراتیک در ایران و منطقه سامان نگیرند.
رژیم حاکم بر وطنمان، رژیمی استبدادی، ارتجاعی، ضدانسانی، غیر دمکراتیک و ضد منافع ملی مردم ایران است. این حکومت که خود برخاسته از توافقات قدرتهای امپریالیستی و ارتجاع مذهبی در ایران بود و طی سه دهه گذشته خدمات ارزشمندی را به امپریالیسم جهانی تقدیم کرد. با توجه به تحولاتی که در عرصه داخلی ایران و اوضاع بین المللی شکل گرفته است، دیگر این رژیم نمی تواند به عنوان عنصری مطلوب و با ثبات منافع قدرتهای غربی را در ایران و منطقه تامین نماید، از اینروی قدرتهای غربی برای جایگزینی آن با نیروهای مطلوب خود حاضرند ایران را بوسیله دخالتهای خود ویران و تجزیه سازند، رژیم اسلامی که طی سه دهه بر منابع و منافع ملی کشورمان بیگانه وار خیمه زده است و از آن ارتزاق می کند، حاضر نخواهد بود براحتی از این جایگاه به زیر کشیده شود!
هرچند ایجاد مناقشات پیرامون ایران و منطقه توسط قدرتهای امپریالیستی خصوصا امریکا بخشی از دو هدف و سناریوی بلند مدتی است که برای متوقف نمودن روند رشد اقتصادی و محاصره چین و کم اثر کردن نقش سیاسی و نظامی روسیه در منطقه پیرامونی می باشد اما بخشی از اختلافات قدرتهای امپریالیستی با رژیم اسلامی تنها بر سر شیوه چپاول و عناصر چپاول کننده در داخل ایران و هژمونی طلبی رژیم اسلامی در مقابل قدرتهای محلی همسو با امریکا در منطقه است، ادامه چنین مناقشات و سیاستهایی چه با بقای حکومت اسلامی و یا با جاگزینی نوکری دیگر، حاصلی جزء ویرانی، فقر، فلاکت، عقب ماندگی، تجزیه و بی ثباتی بیشتر برای مردم کشورمان و منطقه در برنخواهد داشت!
یگانه راه ممکن برای گذر از حکومت اسلامی و توط‌‍‌‍ئه های قدرتهای امپریالیستی، اتحاد فراگیر فعالین جنبش چپ و پیوند آن با دیگر نیروهای دمکرات ملی و انقلابی است. سعادت و بهروزی مردم ایران در سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری استقلال، آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی بدست مردم ایران می باشد و اولین گام برای رسیدن به این هدف پرداختن به امر وحدت توسط تشکلهای سیاسی، اجتماعی و صنفی می باشد. اتحاد رمز ماندگاری و پیروزی جنبش چپ و دمکراتیک مردم ایران است.
ناگفته پیداست که اتحاد بخودی خود و به آسانی قابل دسترس نیست و این امر نه تنها از جانب حکومت اسلامی و امپریالیست جهانی با توطئه و تهدید واقع خواهد شد بلکه بخشی از رهبران سازمانها و احزاب نیز وجود دارند که خواهان اتحادهای سازنده و یکپارچگی اپوزیسیون چپ و دمکرات نمی باشند و روند اتحادها را متضاد با منافع فردی و جناحی خود می بینند. برای حصول به چنین سیاستهایی باید از طرف بدنه سازمانهای سیاسی به چنین رهبرانی فشار وارد گردد و کارشکنیهای آنها را بطور شفاف نزد افکار عمومی افشا نمود تا این امر بطور جدی با موفقیت دنبال گردد.
در اپوزیسیون نیروهای سیاسی ایران، افراد، احزاب و سازمانهای بسیاری حضور دارند که خود را پایبند اصول دمکراتیک دانسته و از اندیشه های کم و بیش مترقی پیروی می کنند و هر کدام با ظرفیتها و توان متفاوت درجهت دستیابی به اهداف برنامه ایی و طبقاتی خود برای نظامی مترقی و دمکراتیک در کشورمان تلاش می کند. این نیروها با تمام اختلافات و تفاوتهایی که در ساختار سیاسی و ایدئولوژیکی با هم دارند، می توانند با حفظ هویت مستقل فردی و یا تشکیلاتی در حزب و یا جبهه ای واحد پیرامون یک برنامه حداقل دمکراتیک اتحاد نمایند.
تشکلات و افراد منتصب به جنبش چپ با تمام ضعفهایی که در گذشته و حال داشته اند و یا دارند، قدرتمند اما پراکنده می باشند. این افراد و تشکلات می تواند نقشی بسیار فعال و تعیین کننده در جهت تشکیل و هدایت جبهه متحد چپ و دمکراتیک ایفا نماید.
کلیه نیروهای سیاسی که به برقراری آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و نفی استثمار معتقد می باشند و تحت هر نامی برای آن مبارزه می کنند، می توانند در جنبش و جبهه متحد چپ قرار گیرند و آن بخش از این نیروهای چپ که خواهان برچیدن سیستم سرمایه داری، محو نظام طبقاتی و برقراری سیستمی شورایی منتخب و متشکل از همه گروه های اجتماعی باشند و از اصول سوسیالیسم علمی و کمونیسم پیروی کنند می توان آنها را جزیی از جنبش کمونیستی اطلاق نمود.
نیروهای جنبش چپ باورمند به سوسیالیسم و یا کمونیست در صورتی که بخواهند در تحولات آینده ایران نقشی اساسی و تعیین کننده داشته باشند می بایست قبل از تشکیل جبهه متحد دمکراتیک ملی، راسأ به تشکیل جبهه متحد چپ اقدام نموده و پیرامون اصول اولیه سوسیالیسم علمی به توافق رسند. با چنین رویکردی به امر اتحادها، نیروهای چپ می توانند بعنوان وزنه ایی تعیین کننده و موثر در درون جبهه متحد دمکراتیک ملی در عرصه سیاسی ایران نقش آفرین گردند.
جبهه متحد چپ می تواند بعنوان موتور محرکه جبهه دمکراتیک ملی نقش آفرین باشد و با توجه به توان خود از انحرافات احتمالی جبهه متحد دمکراتیک ملی و تسلط سیاستهای لیبرالی بر آن جلوگیری نماید. در فقدان جبهه متحد چپ، طبیعی خواهد بود که نیروهای لیبرال دمکرات در درون جبهه دمکراتیک و یا عناصر مزدور و تجزیه طلب خارج از آن با توجه به توان تبلیغی و ظرفیتهایی که دنیای سرمایه داری در حمایت از آنها مهیا می کند بیشترین تاثیر در سیاستگذاری را خواهند داشت و نیروهای پراکنده چپ ناچارا تحت تاثیر نمایندگان دیگر اقشار و طبقات اجتماعی قرار گرفته، به حاشیه رانده شده و نهایتا قربانی خواهند شد.
نیروهای کمونیست و سوسیالیست در درون جبهه متحد چپ و جبهه متحد دمکراتیک ملی بهتر می توانند ظرفیتها و قابلیتهای خود را به نمایش بگذارند و در آنجاست که نقش عناصر کمونیست و تئوری انقلابی آنها در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان ماهیت ارزشی خود را بطور عینی بنمایش خواهد گذاشت و ضرورت تشکیل حزب طبقه کارگر به عنوان نیازی مبرم و حیاتی بیش از گذشته هویدا خواهد گشت.
سازماندهی و تشکل نیروهای منفرد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، صنفی بعنوان نیازی مبرم و در جای خود بسیار ارزشمند و ضروری است. اما باید دانست تا زمانی که ما در جهت جبهه متحد چپ و بدنبال آن جبهه متحد دمکراتیک گامهای موثری برنداشته ایم و یا تلاشهایمان به ثمر ننشسته است، طرح تشکل نیروهای منفرد توسط نیروهای متشکل با ساختاری غیر حزبی و یا جبهه ای نه تنها گامی در جهت اتحاد و تشکل اصولی نیست بلکه سازمان شکنانه است.
سه سازمان فوق الذکر با تمام ضعفها و اشتباهاتی که در گذشته و حال داشته و یا دارند بخشی از جنبش فدایی و چپ ایران بوده که هر کدام با انبوهی از تجربیات پس از سالها به این ضروت عینی رسیده اند و طی طریقی که تا گذشته نموده اند دیگر نه تنها جوابگوی جنبش چپ ایران نیست بلکه اصرار بر راه و پراکندگیهای گذشته می تواند سئوال برانگیز نیز باشد.
جنبش چپ بسیار گسترده و متنوع بوده و در سه سازمان فوق نیز خلاصه نمی شود و هیچ یک از جریانان متعلق به جنبش چپ نمی توانند بطور مجرد سنگ نمایندگی آنرا به سینه خود زنند. هرچند روندی که سه سازمان سیاسی پیرامون امر وحدت آغاز کرده اند آینده ای با ساختار حزبی را برای خود متصور شده اند و این شکل از تشکل نمی تواند پاسخگوی نیاز کلی جنبش چپ باشد اما می توان چنین حرکتی را پس از سالها انشقاق و دوری گامی مهم و مثبت ارزیابی نمود!
سه سازمان فوق الذکر باید از تجربه های تلخ ساختارهای تشکیلاتی و سیاسی خود و دیگر جریانات درس گرفته و در روند پروژه وحدت توجه ای خاص به این تجربیات مبذول نمایند، وحدت پیرامون ساختار حزبی باید بگونه ای تنظیم شود که هر فرد پیکارگری که به سوسیالسیم متعقد و برای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی مبارزه می کند بتواند فضای دمکراتیکی را برای خود بطور عینی در آن پیدا نماید!
عضوگیری از میان افراد و چهره های فرصت طلب و یا لیبرال که بنوعی با بخشهایی از جناحهای حکومت اسلامی و یا قدرتهای غربی و مدافعان بازار آزاد همسو بوده و یا تنها سنگ طبقه متوسط شهری را به سینه زده و از نفی مبارزه طبقاتی و انقلاب توده ها بعنوان ایدئولوژی و یا خطوط پایان یافته نام برده اند و با سوسیالیسم بعنوان آلترناتیوی نظام سرمایه داری ضدیت ورزیده اند، می تواند از گسیل شدن نیروهای چپ در این حزب جلوگیری نموده و از اعتبار چنین حزبی بکاهد!
اعتبار جنبش چپ حاصل فدائیان خلق و دیگر کمونیستهایی است که هستی خود را فدای جنبش چپ و منافع کارگران و زحمتکشان نموده اند و با ایثار خود به آن غنا بخشیده اند، این حزب نباید مرعوب عناصر لیبرال منشی شود که تاکنون تحت پوششهای مختلفی ریاکارانه در سازمانه های چپ لانه کرده و عملا نقشی مخرب را در تضعیف این جنبش بر عهده داشته و تنها از اعتبار سوسیالیستها و کمونیستها بطور پوششی سوء استفاده کرده و می کنند!
چنین حزبی باید سمت و سوی خود را طوری تنظیم کند که بتواند در آینده نزدیک بازوهای خود را بسوی دیگر سازمانها و احزاب چپ بگشاید و بهمراه دیگر نیروهای باورمند به سوسیالیسم سطح وسیعتری از نیروهای چپ را در جبهه ای فراگیر بهمراه خود پوشش دهد!
این حزب باید نقش ویژه ای را برای رفقا و نیروهای جنبش چپ داخل کشور در نظر گرفته و نگاه ویژه ای را به عناصر جوان مبذول نماید تا بار دیگر عناصر فرتوت و محافظه کاری که در گذشته مسبب بسیاری از خطاهای سازمانی و انشقاقهای سیاسی بوده اند نتوانند برمسند قدرت ظاهر شوند و آثار مخرب خود را به درون ساختار جدید سرازیر کرده و خود را رهبرانی مادام العمر تصور نمایند.

نامدار بینام - 19 بهمن 1390
namdar_binam2006@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست