یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بیابان


شکوفه تقی


• زنی در بیابانی می‌رفت. تشنگی راهش را چنان بریده بود، که تا مرگ او را نفسی بیش نبود.
ناگهان مردی سوار نشسته بر اشتری پیلوار از میان رمل و باد رسید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۴ فوريه ۲۰۱۲


 زنی در بیابانی می‌رفت. تشنگی راهش را چنان بریده بود، که تا مرگ او را نفسی بیش نبود.
ناگهان مردی سوار نشسته بر اشتری پیلوار از میان رمل و باد رسید.
به درشتی او را پرسید: «اگر ترا آب دهم مرا چه خواهی‌ داد؟»
زن به تامل پاسخ داد «تا چه خواهی ای گنج آورده‌باد!»
«به شبی دلت را برده‌ی نفسم کنی.»
زن بی درنگ در چشمه‌ی خود جوشید:
«نفسی زندگی در آزادی
خوش‌ترم باشد از هزاره‌ای زیستن در بردگی.»

شکوفه تقی

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست