روشنفکران ترکمن و انتخابات مجلس نهم
احمد مرادی
•
این وظیفه روشنفکران متعهد ترکمن است که منافع مقطعی و گذرای امروز را فدای منافع استراتژیک ننموده و در آن راستایی گام بردارند که بتواند در همراهی با دیگر نیروهای دمکراتیک و تحول طلب جامعه، شرایط کسب حقوق ملی- سیاسی ترکمنها را در یک جامعه آزاد و پلورالیستی فراهم نماید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۷ بهمن ۱٣۹۰ -
۱۶ فوريه ۲۰۱۲
در طول تاریخ انتخابات رژیم جمهوری اسلامی از انتخابات مجلس گرفته تا ریاست جمهوری، شاید این نخستین بار است که تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی سراسری و ملی- منطقه ای از راست گرفته تا چپ، از ملی- مذهبی گرفته تا مشروطه خواه و سلطنت طلب و شخصیتهای منفرد، وحتی نیروهای به اصطلاح از حاکمیت رانده شده نیز بدون اینکه توافقی قبلی میان همه آنان صورت گرفته باشد، اینچنین متفق و یک آهنگ و هر یک با دلایل و استدلالات و انگیزه های خود به تحریم این انتخابات نظر داده اند. هر چند خود این مسئله فرصتی است که میتواند زمینه های نزدیکی و اتحاد نیروهای تحول طلب و دمکراتیک و سکولار جامعه را تأمین نماید، اما متأسفانه تفکر خود بزرگ بینی، محور گرایی و بویژه تلاش نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب در حفظ مرز بندی خویش با نیروهای چپ و مشروطه خواه و غیره، تا بحال مانع از آن گردیده است که مجموعه این نیروها بتوانند بزبان مشترکی در این عمل مشترک دست یابند.
در کنار این کارزار تحریم انتخاباتی، در عین حال دیدگاههایی نیز موافق شرکت در این انتخابات هستند. در اینجا قصد پرداخت به بنیانهای استدلالی مخالفین و موافقین این انتخابات را که در آن مورد صدها مقاله در سایتها و وبلاگها و نشریات مختلف درج گردیده است ندارم ، ولی در راستای تحقق واقعی یک جبهه واحد ضد استبدادی، الزامی است که نیروهای شرکت کننده در آن از موقعیت یکدیگر و بویژه افکار و دیدگاههای یکدیگر در رابطه با مسائل حاد و مبرم جامعه مان مثل این انتخابات هر بیشتر آشنا گردند تا شکل گیری اتحادها بتواند بر مبنای عقل و خرد و منطق صورت گیرد.
در این رابطه شکی نیست که به باور همگان، اقوام و ملیتهای کشورمان و منجمله ترکمنها از اجزای لاینفک این اتحاد بشمار می آیند و این مسئله بسیار حائز اهمیت است که روشن گردد، عناصر تشکیل دهنده این جبهه متحد دارای چه ویژگیهای نظری و فکری بوده و چگونه میتوان از این تنوع کمپلکس فکری به دیدگاه و حرکت عملی واحدی رسید. بحث انتخابات مجلس نهم از این منظر میتواند در شناخت واقعی افکار و نظرات عناصر تشکیل دهنده آن مثمر باشد که من سعی میکنم در این نوشته کوتاه، دیدگاههای موجود در میان روشنفکران ترکمن نسبت به انتخابات مجلس نهم را جهت شناخت دیگر عناصر معتقد به چنین جبهه ای ، با ارائه نظرات نقادانه خودم نسبت به هریک از این دیدگاهها تصویر نمایم.
در رابطه با این انتخابات، در مجموع میتوان طیفهای فکری روشنفکران ترکمن را به چهار گروه متمایز از یکدیگر تقسیم نمود که دوگروه از آنها موافق و دو گروه دیگر مخالف تحریم انتخابات هستند.
١- گروه اول موافق تحریم : این طیف فکری، مبنای موضعگیری خود را بر ماهیت استبدادی رژیم جمهوری اسلامی قرار داده و بر آنست که انتخابات در این نظام مفهومی نداشته و بدرستی برآنند که این رژیم نمیتواند پاسخگوی حقوق ملی مردم ترکمن باشد.از اینرو از همان فردای انقلاب از شرکت در هر گونه انتخابات امتناع ورزیده است. این تفکر در عین حال که بدرستی ماهیت اسبتدادی و ضد مردمی این رژیم را تشخیص داده است، اما به لحاظ تاکتیکی در همراه کردن این ایده با توده مردم دچار اراده گرایی و خود محور بینی شده و از درک همگرایی و همگامی با توده ها بدور افتاده است. این تفکر بر آنست که تفاوتی ماهوی میان جناحهای مختلف فکری میان حاکمیت از اصلاح طلبان گرفته تا اصول گرایان موجود نیست و با یک کاسه کردن همه آنان، از درک اهمیت شکافتن بنیان این اختلافات برای مردم متوهم ناتوان بوده و تنها با بسنده کردن به دادن شعار سرنگونی ، عملا هیچگونه سهمی در روشنگری افکار توده ها و تقویت جبهه نیروهای تحول طلب ایفا نکرده و اعتراضات میلیونی مردم را تنها در جهت توجیه درستی شعار سرنگونی خود مورد بهره برداری سیاسی قرار میدهد. از این منظر، این تفکر به اعتقاد من همانند آن فرماندهی است که فرسنگها از سپاه خویش فاصله گرفته و جلو افتاده است، و در انتظار روزی است که سپاهش با گذراز سنگلاخها و تنگ راهها و موانع ، بالاخره روزی به او بپیوندد. این تفکر در راه روشنگری و راه نشان دادن به توده ها مسئولیتی احساس نمی کند، تفکری است جدا از توده و ناهمگام با آن، تفکری است خودمحوربین که از سیاستمداری چیزی نمیداند، تفکری است اراده گرا و مطلق بین که تنها خود را محق میداند و فکر میکند هر آنچه که او میداند مردم هم روزی به آن خواهند رسید ، ولی از زحمت آگاهی رسانی بدانان گریزان است.
٢- گروه دوم موافق تحریم: این طیف از دوستان ترکمن، آنجا که از ماهیت این رژیم صحبت میشود، با نظرات گروه اول همخوانی دارند، ولی تفاوت در شیوه عمل آنهاست. به زعم این طیف از دوستان ترکمن، ایده ها و اندیشه ها تنها از طریق اندیشمندان و متفکرین و روشنفکران است که در قالب یک سیستم فکری به جامعه تزریق شده و با رسوخ در اذهان توده مردم و نهادینه شدن آن بصورت یک اعتقاد، پس از آن بصورت یک نیروی مادی به حرکت درآمده و سرنوشت جامعه را در معادله توازن قوا رقم میزند. به بیانی دیگر، این طیف فکری بر آنست که در نبرد اندیشه ها در هر جامعه ای، قبل از همه میبایست روشنفکران آن جامعه در قبال مردم احساس مسئولیت داشته باشند و در این نبرد دشوار هم آنان باید از سویی به مقابله با عوام فریبی ها و تبلیغات دروغین و فریبنده عناصر ارتجاعی و واپسگرا بپردازند و هم اینکه افکار خود را در میان توده مردم تبلیغ و ترویج نمایند. این دوستان اذعان دارند که شکی نیست پیشبرد چنین امری در یک شرایط غیر متعارف و در شرایط غالبیت استبداد کامل در کشوری مثل ایران کار بسیار دشوار و مخاطره انگیزی است. از اینرو به زعم آنان ، در وجود چنین شرایطی باید که از کوچکترین فرصتها برای طرح معضلات و آگاهی رسانی به توده ها کمال استفاده را نمود.
نقطه عزیمت این طیف از دوستان ترکمن که من نیز بدان تعلق دارم، بر آن اساس است که اساسا مقوله انتخابات به لحاظ ارائه افکار و نظرات وبرنامه های مختلف کاندیداهاست که مولفه اصلی آنرا تشکیل داده و به اصطلاح شکلی رقابتی بدان می بخشد. توده مردم با مطالعه و آشنایی یافتن از دیدگاههای مختلف کاندیداهاست که بر اساس اصل حق تعیین سرنوشت و بسته به منافع خویش، به نماینده مورد نظر خود رأی میدهند. چنین سیستم دمکراتیکی در نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد و تاریخ اقتدار ٣٣ سال رژیم جمهوری اسلامی اینرا نشان داده است که به هیچ نیروی مخالف و حتی منتقدی اجازه دخالت در امور حکومتمداری را نخواهد داد. وجود چنین تفکری در نظام جمهوری اسلامی از بنیانی ایدئولوژیک به قدمت تاریخ اسلام برخوردار است. برخورد با مخالفین و حتی منتقدین امری تاکتیکی نیست که حکام رژیم آنرا از خود درآورده باشند. این شیوه برخورد بیش از ١٤٠٠ سال است که در تاریخ اسلام متداول است و در این رابطه آیه های فراوانی در قرآن در برخورد با مخالفین وجود دارد که میتوان بدانان استناد نمود.
اما وجود چنین دیدگاهی مانع از آن نیست که در شرایط متحول سیاسی جامعه ایران از وجود امکانات هر چند کوچک و جزیی در راه روشنگری افکار توده های متوهم و آلوده به خرافات و دروغپردازیهای رژیم استفاده ننمود. از اینرو، نیروی مسئول موظف است که از کوچکترین دریچه ها برای روشن کردن افکار و آگاهی دادن به توده مردم استفاده نموده و آنان را با نیات و اهداف این رژیم آشنا نماید. طرح شرکت در انتخابات دوره هشتم و همینطور انتخابات ریاست جمهوری اسلامی سال ٨٨ شعار درستی بود که نتیجه آن از سویی منجر به آشکار شدن بسیاری از حقایق مربوط به نظام جمهوری اسلامی در اذهان توده مردم گردید و از سوی دیگر تضادهای درون حکومتی را بیش از پیش تشدید نمود. اما در حد فاصل میان انتخابات دوره هشتم و نهم مجلس، تغییرات زیادی در سطح جامعه صورت گرفت. اگر در انتخابات پیشین نیروهایی موسوم به اصلاح طلب وجود داشتند که در همان چارچوب نظام برخی اصلاحات هر چند جزیی را طرح کرده و در واقع به این انتخابات شکلی رقابتی داده بودند، اما امروز واقعیت اینست که حتی همان شکل ناقص رقابتی انتخابات پیشین نیز وجود ندارد و عملا توده مردم با شرکت در انتخابات، نه به برنامه و یا پلاتفرم این و آن کاندیدا، بلکه مجبورند به افراد صد در صد مورد تأیید رژیم رأی دهند.
این دیدگاه اعتقاد دارد که منافع مردم ترکمن با سرنوشت کل کشور پیوند دارد و از اینرو بر آنست که تا وقتی این نظام مطلقه « ولایت فقیهی » وجود دارد، نه تنها تأمین حقوق ملی وجود ندارد، بلکه طرح همان حقوق نیز که حداقل در دوران ریاست جمهوری خاتمی برخی نمایندگان ترکمن جرئت بیان آنرا داشتند، امروز عملا از نمایندگان مجلس گرفته شده است.
٣- گروه اول مخالف تحریم: طیف نخست مخالفین تحریم شامل آن افرادی است که یا به لحاظ وابستگی به نظام و یا اعتقادی، در تداوم حیات این رژیم منافع داشته و تأمین حقوق ملی مردم ترکمن را در چارچوب این نظام تعریف میکنند. بسیاری از این افراد در رابطه با درک سیاسی از حقوق ملی مردم ترکمن از دیدگاه « امت اسلامی» برخورد کرده و مسائل ترکمنها را صرفا از زاویه اختلافات شیعه و سنی نگریسته و نکته انتقادی آنان نسبت به حکومت،از چارچوب طرح محدودیتها برای سنی مذهبان فراتر نمیرود. البته در میان این طیف، در عین حال افراد صادقی هم وجود دارند که با مبنا قرار دادن انتشار چند کتاب و نشریه ترکمنی و یا انجمنهای فرهنگی و اجرای برخی مراسم ملی ، هنوز امید خود را به این نظام کاملا از دست نداده و در تفکر میان باورمندی و ناباوری در نوسان هستند.
٤- گروه دوم مخالف تحریم: زاویه دید این گروه در مخالفت با امر تحریم، اساسا با گروه اول تفاوتی ماهوی دارد. این طیف از دوستان، بر ماهیت استبدادی این رژیم تأکید دارند، منتهی در تحلیل خود برای شرکت ترکمنها در این انتخابات، شرایط و موقعیت کنونی ترکمنها و عمدگی ضرورت تأمین وحدت ملی و حفظ هویت ملی آنها را طرح میکنند. این دوستان نیز بر آن اعتقاد هستند که تأمین حقوق ملی ترکمنها در این نظام امکان ناپذیر است و آنرا میپذیرند که حتی اگر نماینده ای هم از سوی ترکمنها به مجلس راه یابد، به او اجازه سخن گفتن در باره حق و حقوق ترکمنها و گذر از خط قرمز نخواهند داد، ولی استدلال میکنند که به لحاظ حیثیتی هم که شده، بهتر آنست که بجای یک نماینده غیر ترکمن، یک نماینده ترکمن به مجلس راه یابد. در واقع درک استراتژیک این دوستان، حضور سمبلیک یک نماینده ترکمن در مجلس است.
طبیعتا در نگرش این دوستان ابهاماتی وجود داشته که موجبات طرح سئوالهایی را فراهم می آورد. قبل از همه این سئوال طرح میگردد که چه چیزی برای این دوستان عمدگی دارد، تأمین حقوق ملی مردم ترکمن و یا وحدت ملی ترکمنها در شرایط حاضر؟ سئوال من از این دوستان اینست که آیا تأمین این وحدت ملی و حفظ هویت ملی در شرایط حاضر، الزاما و باید حول شرکت در انتخابات و انتخاب یک ترکمن شکل گیرد؟ چرا این وحدت ملی نمیتواند و نباید با تحریم همه ترکمنها صورت گیرد؟ سئوال دیگر آنست که این دوستان آیا میتوانند حتی یک کاندیدای ترکمن را نشان دهند که منافع ملی ترکمنها را در صدر قرار داده و حاضر باشد که جهت تأمین وحدت ملی ترکمنها و حفظ هویت ملی آنان از کاندیداتوری خود به نفع ترکمن دیگر صرفنظر کند؟ تجربه انتخابات پیشین عکس اینرا نشان داده است. این انتخابات نه تنها وحدت ملی ترکمنها را باعث نشده است، بلکه با تلاش کاندیداها برای جمع آوری آرای هر چه بیشترو مراجعه به بزرگان طایفه خویش برای جلب حمایت آنان، به اختلافات طایفه ای بیش از پیش دامن زده و هر یک در این بین سعی نمود که کاندیدای طایفه خود را روانه مجلس نماید، گویی که نماینده او در مجلس تنها از حقوق طایفه اش دفاع خواهد کرد. در اینصورت و با وجود چنین شرایطی، از کدام وحدت ملی میتوان سخن گفت؟ باز سئوال من از این دوستان اینست که حضور آقای رستگار در مجلس بعنوان یک ترکمن توانست وحدت ملی ترکمنها را ایجاد نماید؟ من فکر میکنم که این دوستان هنوز در ایام سالهای اول انقلاب بسر میبرند. آن دوران اوان انقلاب که برای تشکیل مجلس موسسان فرصتی پیش آمد که همه ترکمنها متحدا به دو کاندیدای خود شیرلی توماج و عبدالحکیم مختوم رأی دهند سپری شده است و ایجاد چنین اتحادی حداقل در شرایط امروز و بطور بالفعل نه وجود دارد و نه میتواند با طرح شرکت در این انتخابات ایجاد گردد. اگر این دوستان در تأمین زمینه های وحدت بالفعل میان ترکمنها، شرکت صدها هزار نفر در مراسم تولد مختومقلی را معیار قرارمیدهند، باید بگویم که شخصیت مختومقلی بعنوان یک فرد ملی- مذهبی مورد پذیرش و احترام همه اقشار ترکمن از کمونیست گرفته تا روحانی است و بهیچوجه نمیتوان این شرکت عظیم توده ای را مبنای شرکت در انتخابات امروز قرار داد.
این دوستان، امروز از آن وحدتی سخن میگویند که در رابطه با دستگیری امید کوکبی و آرش سقر کوچکترین خبری و گزارشی در هیچیک از سایتها و وبلاگهای ترکمنصحرا منتشر نشده و حتی بسیاری از آنان بی خبر هستند. عدم درج خبر دستگیری آرش سقر بعنوان یکی از اعضای ستاد انتخاباتی موسوی شاید قابل درک باشد، ولی عدم درج هیچگونه اطلاعاتی از امید کوکبی و عدم انتشار دو نامه او به رئیس قوه قضایی کشور در سایتهای ترکمنی که به باور بسیاری فردی سیاسی نبوده است، غیر قابل درک و توجیه است. این دوستان ما در شرایطی از تأمین وحدت ملی سخن میرانند که حتی دو آخوند ترکمن به جرئت و شهامت نصف عبدالحمید مولوی، امام جمعه زاهدان پیدا نمیشود که در رابطه با مسئله امید کوکبی به مقامات قضایی کشور مراجعه نموده و برای آزادی آن وساطت نمایند.
درک شرایط ویژه ترکمنها و اهمیت تأمین وحدت ملی آنان در موقعیت کنونی کاملا قابل فهم است. ولی اینرا باید پذیرفت که در شرایط وجود چنین رژیم قرون وسطایی، نه تنها وحدت ملی ترکمنها و هویت ملی آنان ایجاد نگردیده و محفوظ نخواهد ماند، بلکه با تداوم عمر بیشتر این رژیم، همان اندک اتحادی را هم که ترکمنها داشتند در معرض تهدید و نابودی قرار دارد. از اینرو، این وظیفه روشنفکران متعهد ترکمن است که منافع مقطعی و گذرای امروز را فدای منافع استراتژیک ننموده و در آن راستایی گام بردارند که بتواند در همراهی با دیگر نیروهای دمکراتیک و تحول طلب جامعه، شرایط کسب حقوق ملی- سیاسی ترکمنها را در یک جامعه آزاد و پلورالیستی فراهم نماید.
moradi5704@gmail.com
|