یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فراخوان هایی که به گوش مردم نمی رسد


مهران جنگلی مقدم


• آن چیز که بیش ازهر مورد دیگری آزار دهنده است ناتوانی مخالفان در برقراری ارتباط موثر وتعیین کننده با مردمی ست که اگر با همین میزان نارضایتی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی در هر کشور دیگری حضور داشتند میتوانستند طومار نظام سیاسی حاکم بر خود را در هم بپیچند و تغییرات سیاسی و اجتماعی گسترده یی را ایجاد کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۰ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۹ فوريه ۲۰۱۲


آن چه باعث گردید تا بخش هایی از مردم ایران فردای اعلام نتیجه انتخابات ٨٨ طی روزهای متمادی و در اندازه های بزرگ و موثر در خیابان حضوری معترضانه داشته باشند درک بلاواسطه یی بود که آن ها از توهین و تحقیر انجام شده توسط حاکمیت نسبت به خودشان پیدا کرده بودند. مردم در آن مقطع دانستند که دیگر "کارد به استخوان رسیده است" و درد ناشی از آن را احساس کردند.
روزهای ملتهب بعد از خرداد ٨٨ برخی از مخالفان جمهوری اسلامی را به این صرافت انداخت که گویا می توان بعد از این به هر مناسبت و با هر ایده یی اعتراض بالقوه مردم نسبت به حاکمیت را در خیابان ها به فعلیت درآورد و نمایشی باشکوه از اعتراض وتحول خواهی را به راه انداخت. غافل از اینکه قبل و همزمان با هر تحولی در ساختار سیاسی که آنها آن را پیگیری می کنند بایستی تحول در ساختار فکری و اندیشه گانی و نظام ارزشی و سود و زیان مردم صورت بگیرد. مردمی که قرار است تغییر نظام های سیاسی در متن و در بستر آنها اتفاق بیافتد. آن چه صاحبان چنین طرزتلقی را به اشتباه می اندازد نبود شناخت آنها از آستانه تحمل درد توسط جامعه ایران و عدم تحلیل جامعه شناسیک از سلسله رویدادها و پدیده هایست که جامعه تحت ظلم را در مسیر بروز رفتار اعتراضی قرار می دهد.
اما واقعیت تلخ این است که بعد از چند ماه نخست بعد از انتخابات ٨٨ مردم (به معنای جمعیتی قابل توجه که حامل تغییرات و دگرگونی های موثر هستند) دیگر به خانه هایشان برگشته اند و فراخوان های مختلفی که از ناحیه گروه های مختلف سیاسی برای برگزاری تجمعات و سایر کنش های مدنی و سیاسی صورت می گیرد بدون شنونده و بدون مخاطب انبوه باقی می ماند. فراخوان ۲۵ بهمن نود بدون آنکه کوچکترین چالشی در وضعیت حاکمیت ایجاد کند و بدون اینکه حضور موثری را به نشانه ی اعتراض ترتیب دهد و بدون آن که حتی پیام خود را به گوش عده ی قابل توجه در مقیاس جمعیت هفتاد میلیونی ایران برساند تمام شد. البته ناکام ماندن در سامان دادن به حضور خیابانی معترضان نه نشانه توفیق حاکمیت در اقناع و کسب رضایت افکار عمومی از روند جاری بلکه به معنای برتری اش در تحمیل محاسبات خود بر اکثریت جامعه در میدان رقابت با اپوزیسیون است. به واقع آن چیز که بیش ازهر مورد دیگری آزار دهنده است ناتوانی مخالفان در برقراری ارتباط موثر وتعیین کننده با مردمی ست که اگر با همین میزان نارضایتی و مشکلات اجتماعی و اقتصادی در هر کشور دیگری حضور داشتند میتوانستند طومار نظام سیاسی حاکم بر خود را در هم بپیچند و تغییرات سیاسی و اجتماعی گسترده یی را ایجاد کنند.
در روزهای بعد از خرداد ٨٨ مردم ناراضی از دخالت حاکمیت در نتیجه انتخابات،درد ناشی از اصابت کارد به استخوان را طی یک شکل گیری و ایجاد یک آگاهی جمعی احساس کرد. آن کارد همچنان بر استخوان باقی ماند اما خیزش ناشی از آن آگاهی عمومی به سکون و خاموشی گرائید . در طول این دو سال از یک سو سرکوب ها و همچنین تدبیرهای جمهوری اسلامی و از سوی دیگر کم کاری و غفلت اپوزیسیون در اتخاذ راهکارهای خاص شرایط اجتماعی ایران که تضمین کننده و تداوم دهنده آگاهی و خیزش جمعی و عمومی باشد باعث شد که بروز رفتار اعتراضی با اخلال روبرو شود. حاکمیت علیرغم بحران هایی که دچارش بود در سطح اطلاع رسانی و ذهنیت سازی عمومی از همه چیز بحران زدایی کرد و اپوزیسیون با همه امکانات رسانه یی که در اختیار داشت اعم از ماهواره و اینترنت ناتوان از تقابل و هم آوردی با حاکمیت بود. و به عده یی نخبه فکری و سیاسی مخالف و نیز حداکثر به چند هزار کاربر علاقمند به مسایل سیاسی و اجتماعی در اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی که درصدشان از حد و حدود " اقلیت " تجاوز نمیکند و عموما اهل نظر دادنند تاعمل کردن دل بست . نتیجه آن شد که در پی ناتوانی در عملیاتی کردن برخی ایده های فکری خود( که در چنینی وضعیتی دیگر اتفاقی نیست که پر از تناقض و غیر مناسب با شرایط اجتماعی ایران باشد) موفق نشد خبری از دستگیری ،شکنجه، توقیف ،اعتصاب،اعدام، فساد، دروغ و دسیسه به قشری از اقشار جامعه برساند و علت و ریشه های بیعدالتی و ظلم و و نیز آلترناتیو وضعیت موجود را بیان کند. در این شرایط اذهان عمومی کاملا بی دفاع در اختیار تبلیغات حاکمیت قرار گرفت و اراده مردم معترض به وضعیت موجود به ضعف و انفعال رسید... .
تا کمتر از دو هفته دیگر انتخابات دیگری توسط جمهوری اسلامی برگزار خواهد شد. در اهمیت این انتخابات همین بس که میزان بالای مشارکت مردم در آن می تواند نا امیدی از رفرم اجتماعی و سیاسی توسط مردم ایران را افزایش دهد و در غیاب اراده یی اجتماعی برای تغییر نظام سیاسی و در فقدان چنین شعور فراگیری که خواهان تغییرات گسترده هستند ، احتمال افتادن عنان اختیار تعیین سرنوشت به دست نیروهای نظامی مداخله گر غربی را افزایش دهد. مسئله نگران کننده اینست در شرایطی که فراخوان دهندگان برای حضور خیابانی در ۲۵ بهمن ناتوان از رساندن پیام خود به گوش مردم هستند چگونه می توان امیدوار بود که در فراخوانی بزرگتر و با اهمیت تر مانند تحریم انتخابات فرمایشی در رساندن پیام خود مبنی بر عدم مشارکت وتحریم موفق عمل کنند و ضمن آنکه اکثریت را از اصل ماوقع که تحریم و عدم مشارکت در انتخابات است با خبر کنند ، اذهان آن دسته از مردمی که لزومی بر تحریم نمیبینند را اقناع و مجاب کنند و به ضرورت تحریم آگاه کنند؟ آیا فراخوان ۲۵بهمن حکم آزمونی شکست خورده را ندارد را که قرار است بار دیگر آزموده شود؟ و با این روشهای آزموده شده چگونه خطای آزمونی دیگرکه از بد حادثه بسیار پراهمیت است توجیه خواهد شد؟
مردم بر اساس ضرورت های خود تصمیم میگیرند. این ضرورت ها تابع شرایط مختلف شکل می گیرد. حاکمیت در ایران با ابزارهای مختلف از قبیل توزیع مناسبتی ثروت، ارعاب، فریب و ... توان ساختن شرایط مطلوب برای هدایت موقت افکار عمومی جهت رسیدن به ضرورت های منطبق با منافع خود را دارد. هر چند این توانایی مطلق، پایدار و همیشه قرین با موفقیت نیست. اما در مقایسه با توانایی نیروهای اپوزیسیون در شکل دهی و هدایت بخش بزرگی از افکارعمومی دست بالا را دارد.در چنین وضعیتی انتخاباتی پیش روست که برای هر دو طرف از اهمیت تعیین کننده برخوردار است. برنامه حاکمیت برای برد در این انتخابات و کشاندن مقدار بیشتری از مردم به پای صندوق ها کم و بیش معلوم و مشخص است. اما نگرانی اصلی در این است که نیروهای طرفدار تحریم، استراتژی معلوم و مناسب با شرایط اجتماعی حاضر که دستیابی به نتیجه دلخواهِ کاستن از مشارکت مردم در انتخابات فرمایشی ست را ندارند و به طور کلیشه و غیر کارآمد صرفا به دادن فراخوان هایی با مخاطب نامعلوم و صدور اعلامیه و بیانیه بسنده کرده اند. در چنین وضعیتی معلوم نیست که فردای روز انتخابات ۱۲ اسفند موقعیت کسانی که خواهان ایجاد تغییرات گسترده با دخالت اراده ی عمومی واجتماعی هستند و نگران استمرار وضعیت موجود و دخالت نیروهای نظامی خارجی برای تغییر در نظام سیاسی اند چگونه خواهد بود ؟
آن چیز که ما تماشاگران نگران و خاموش آنیم اینست که زمان بر علیه منافع و مطالبات دموکراسی خواهانه یی که فقط از راه تقویت مطالبات اجتماعی قابل دستیابی ست در حال گذر است. تحولات و رخدادهای سیاسی در ایران، منطقه و در فضای بین الملل روندی پرشتاب به خود گرفته است . متوقف ساختن سیاستمداران و بازیگردان های صحنه چه در ایران و چه در فضای جهانی که قطع به یقین رویکردهایشان ضد منافع صلح طلبانه و آزادیخواهانه بسیاری از نخبگان، روشنفکران وبخش بزرگی از مردم ایران است، عملی مستلزم دشواری و صرف وقت بسیار است. پرسش اصلی اینست که با توجه به زمان پیش رو و امکانات حاضر و بضاعت فکری مخالفان جمهوری اسلامی چه تمهیداتی را میتوان در نظر گرفت تا انفعال اجتماعی موجود به حداقل اندازه برسد و زمینه برای تحریم فعال انتخابات فراهم گردد ؟  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست