یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پاسخ به نوشته آقای واحدی
در نقد نوشته های من طی سالهای گذشته ـ ۴ (بخش پایانی)


عباس مقدم


• بی شک جامعه ما قادر خواهد بود قدم در راهی بگذارد، که با درک واحد از دموکراسی، تکثر گرایی و پلورالیسم را پاس بدارد. در چنین جامعه ای هر ایرانی، با پذیرش تنوع قومی، فرهنگی، زبانی و دینی جامعه خود، تلاش خواهد نمود تا جامعه مورد نظر یعنی "گلشن زیبایی بنام ایران" را زیباتر نماید! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ اسفند ۱٣۹۰ -  ۲۴ فوريه ۲۰۱۲


دوست عزیز آقای واحدی، در بخش پایانی لازم است نگاهی به صفوف جنبش و آپوزسیون بیندازیم. ولی ابتدا لازم است راه خود را از ناسیونالیست های تجزیه طلب ایران ستیز1، و از سوی دیگر ناسیونالیست های تمامیت خواه 2، جدا کرده و به صراحت بگویم که: به تصور من این دو را هرگز نمی توان جزو آپوزسیون دموکرات به حساب آورد! زیرا اولی نه تنها با دموکراسی سر سازش ندارد، بلکه با ایران و ایرانی سر خصومت دارد! و دومی با دموکراسی چنان بیگانه است که نمی تواند درون آپوزسیون باشد.
در سالهای گذشته جنبش مردمسالاری به علت عدم توجه کافی به خواسته های فرهنگی و قومی، هنوز نتوانسته است، نفوذ خود را به اندازه کافی به سرتاسر ایران گسترش دهد. از طرفی دیگر، بخشی از فعالان قومی که درک درستی از رابطه جنبش سراسری با مطالبات قومی و فرهنگی ندارد؛ با بدبینی و به بهانه بی توجهی جنبش سراسری به خواسته های فرهنگی و قومی دیگر مناطق، و با زدن برچسب "شونیستی" سعی بر بی اعتبار نمودن جنبش که قلب تپنده آن در تهران است، می نمایند!
البته در این میان نباید از فشار نیروهای تجزیه طلب بر فعالان قومی، غافل بود. تجزیه طلبان که با نشان دادن "در باغ سبز!" سعی دارند در بین اقشار ناآگاه جوامع خود، پایگاهی به دست بیاورند، برای منفعل کردن فعالان قومی، آنان را به سازش و کم کاری متهم می کنند. فعالان قومی نیز به امید ایزوله کردن تجزیه طلبان، با تاکید بیش از پیش بر خواسته های فرهنگی و قومی، و تاکید بر اولویت این خواسته ها نسبت به دموکراسی، از جنبش مردمسالاری دور می شوند.
علاوه برآن، این گونه موضع گیریهای فعالان قومی، بر آن دسته از نیروهای درون آپوزسیون که شناخت درستی از خواسته های فرهنگی اقوام ایرانی ندارند، تاثیر منفی گذاشته و خواست های فرهنگی اقوام ایرانی را نشانه "تجزیه طلبی" تلقی کرده، و در مقابل این خواسته ها واکنش منفی نشان می دهند؛ و این واکنش منفی به نوبه خود، پراکندگی صفوف آپوزسیون را تشدید می کند.
با شکل گیری جنبش سبز، که جنبش سراسری را وارد فاز جدیدی نمود، نشانه هایی از توجه افراد تاثیر گذار3 این جنبش به مطالبات قومی و فرهنگی اقوام ایرانی، دیده می شود. این جنبش ظرفیت آن را دارد که با پوشش قرار دادن خواسته های قومی و فرهنگی، دامنه نفوذ خود را به اقصی نقاط ایران گسترش دهد، به شرط آنکه فعالان قومی نیز به نوبه خود با حمایت از جنبش سبز، خواسته های فرهنگی و قومی را بخشی از جنبش سبز مطرح کنند.
با توجه به پراکندگی آپوزسیون، رژیم جمهوری اسلامی با بهره برداری کامل از این وضع، روز به روز دامنه سرکوب را گسترش می دهد. رژیم با اعدام، قتل، تجاوز جنسی، و انواع شکنجه های روحی و جسمی، و احکام سنگین زندان، هر اعتراضی را سرکوب می کند؛ بی آنکه در این سرکوب خشن، تفاوتی بین فعالان قومی و جنبش سبز قایل گردد.
از طرفی نشانه های قوی حکایت از آن دارد، که رژیم با دامن زدن به اختلافات قومی، و ایجاد "نفرت قومی" سعی می کند صفوف آپوزسیون را بیش از پیش دچار تفرقه نماید. امروز علاوه بر تفرقه و تشتت در صفوف آپوزسیون و جامعه، نفرت قومی در برخی از مناطق چنان است که ممکن است قبل از اینکه جامعه ما به دموکراسی نایل آید، به سرنوشت "یوگسلاوی" دچار شود!
راستی چه کسی مسئول و مسبب پراکندگی آپوزسیون است؟ آیا این وضع، ضرب المثل انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن!" را در ذهنمان زنده نمی کند؟ آیا سخنرانی های کرد ستیزانه ملا حسنی امام جمعه ارومیه، ما را نگران نمی کند؟ آیا نباید به این بیندیشیم که ممکن است رژیم برای پراکنده نمودن بیش از پیش آپوزسیون، دامی بر سر راه فعالان قومی گسترده باشد؟
دوست عزیز آقای واحدی، رفقای مورد نظر که به گفته شما "باوجود دارا بودن پتانسیل بالا در هدایت این نوع حرکتها نخواستند و یا نتوانستند" در "جنبش هویت طلبانه مردم آذربایجان" شرکت کنند، برای عدم همکاری خود دلایلی دارند! آیا از دلایل این رفقا واقعا بی اطلاع هستید؟ اگر شما با اولویت به دموکراسی، مطالبات قومی و فرهنگی را از زیر مجموعه مطالبات دموکراتیک قرار می دادید، بازهم رفقای مورد نظر، از شما دوری می گزیدند؟
اعتراف خود شما:"... در نتیجه رهبری حرکت ملی بدست نیروهای ضعیف و در عین حال افراطی و در پاره ای موارد، راست گرا و تمامیت خواهِ ناسیونالیست افتاد. ..." کافیست، تا یقین کنیم که اگر مطالبات قومی و فرهنگی، مقدم بر دموکراسی و مردمسالاری باشد، بی شک "نیروهای افراطی" که هیچ پایبندی به دموکراسی و مردمساری ندارند، در راس همچو جنبش هایی قرار خواهند گرفت!
به تصور من "نیروهای راست گرا و تمامیت خواه" مورد نظر شما بخوبی آگاهند که اگر جامعه ی ما بتواند با شیوه دموکراتیک، قدم به دموکراسی بگذارد، نه تنها آنان هیچ جایی در این تحول نخواهند داشت، بلکه در چنین جامعه ای در سایه مردمسالاری و آزادی احزاب و مطبوعات، می توان اصل های فراموش شده "انجمن های ایالتی و ولایتی" در قانون اساسی مشروطه، را احیا نمود؛ و با طرح ایده "خود گردانی منطقه ای" زمینه نگارش قانون اساسی مدرنی را فراهم نمود، که با همه پرسی و تصویب آن نقطه پایانی بر تمرکز قدرت گذاشت!
البته با توجه به برداشت های سلیقه ای از دموکراسی و مردمسالاری، لازم است که در ابعادی گسترده به بسط و تفسیر دموکراسی پرداخت. باید با صراحت گفت که مردمسالاری مورد نظر در جامعه ما، با توجه به تنوع قومی و فرهنگی، باید بتواند امکانی فراهم آورد، که در آن هر گروهی از مردم که علایق سیاسی، فرهنگی، زبانی، مذهبی ویژه ای دارند، بتوانند با تمام علایق خود زندگی کرده و آن را شکوفا سازند!
جای هیچ شکی نیست آنهایی که از دموکراسی وحشت دارند، به هر طریق ممکن سعی خواهند کرد که با دامن زدن به تشتت و نفرت قومی ، مانع یک پارچگی آپوزسیون و مانع از دسترسی جامعه به دموکراسی باشند. ولی اگر آپوزسیون، چه سرتاسری و چه منطقه ای، بتواند:
1 ـ صف خود را از نیروهایی که با دموکراسی سر سازش ندارند، جدا کنند؛
2 ـ با آگاهی از جدا ناپذیر بودن خواسته های قومی و فرهنگی با جنبش مردمسالاری، به گسترش جنبش دموکراسی خواهی بپردازند؛
بی شک جامعه ما قادر خواهد بود قدم در راهی بگذارد، که با درک واحد از دموکراسی، تکثر گرایی و پلورالیسم را پاس بدارد. در چنین جامعه ای هر ایرانی، با پذیرش تنوع قومی، فرهنگی، زبانی و دینی جامعه خود، تلاش خواهد نمود تا جامعه مورد نظر یعنی "گلشن زیبایی بنام ایران" را زیباتر نماید!

http://abasmogaddam.blogfa.com

ـــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امروز ایران ستیزی و تجزیه طلبی را می توان در برنامه های تلویزیون "گوناز" به وضوح مشاهده کرد.
2 ـ در زمان رضاشاه اندیشه یکسان سازی، به تقلید از آتاترک در ایران نیز قوت گرفت؛ گرچه این ایده ناموفق ماند، ولی بقایای اندیشه هنوز در جامعه وجود دارد.
3 ـ نمونه این گونه توجه را در مصاحبه های کروبی می توان دید، که اعتراض برخی را نیز بر انگیخت. همچنین استقبال از موسوی در تبریز و سخنرانی وی به زبان ترکی، و برنامه های هنری در این مراسم همگی حاکی از حمایت غیر قابل انتظار از جنبش سبز را نشان داد. کلیپ زیر نشانگر گوشه ای از حمایت آذربایجانیان از موسوی و جنبش سبز را نشان می دهد:
www.youtube.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست