جمهوری اسلامی و گفتمان سکسوالیته
عطا جمالی
•
هم اندیشی بین (فروید و بانیان جمهوری اسلامی)! که اساس زندگی اجتماعی انسان را سکس و مقوله سکسوالیته میدانند، از یک طرف علوم انسانی ومخصوصا علم سیاست را به قهقرا کشانده است و از طرفی دیگر راههای سرکوب اجتماعی را بسی بازتر و گستردهتر نموده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۱ اسفند ۱٣۹۰ -
۱ مارس ۲۰۱۲
سکسوالیته سیاسی، یکی از قویترین ابزار جذب و سرکوب در دست حاکمان اسلامی ایران، نه تنها به عنوان یک نرم افزار ایدیولوژیک و راهبردی جهت سرکوب بلکه همیشه درمقاطع حساس به عنوان یک حربه جذب مورد استفاده قرار گرفته است،
گفتمان سکسوالیته در ایران بعد از جمهوری اسلامی شاید بیش از هر زمان دیگری در این سرزمین گسترده بوده و دامن زدن به این گفتمان معطوف به سرکوب، اساسی ترین پایه معارف سیاسی و پردازش اجتماعی بوده است. نگاههای جنسی به خطوط خارج از اراده تن انسان تا معماری و شهر سازی، تا تدوین قانون اساسی و تا روابط درون خانوادگی، این فرضیه را در ذهن متبلور میکند که اسلام سکسی ترین دین انسان میباشد، به این معنا که نگاه به سکس به معنای رابطه جنسی، یکی از اساسی ترین شاخصههای شناسندهی آن میباشد. حال به درستی یا نادرستی این فرضیه کاری نداریم و در پی اثبات آن نیز نیستیم، زیرا نه متاله هستیم و نه قصد دامن زدن به چنین گفتمانی را داریم!
از اولین شعارهای امام اول جمهوری اسلامی یعنی روح الله خمینی که میگفت: "شما را به مقام انسانیت میرسانیم" تا جنگ هشت ساله با عراق، تا دوران سازندگی! (دوران رفسنجانی)، تا هشت سالهی خاتمی و هشت ساله احمدی نژاد و تا سی و چهارمین سالروز انقلاب اسلامی مرکزیت تمامی ابعاد حاکمیت و همچنین تا حد زیادی مخالفت با حاکمیت بر محور سکسوالیته چرخیده و بدین شیوه میتوان گفت دامن زدن به گفتمان سکسوالیته بیشترین انرژی نیروهای سیاسی، فرهنگی، آموزشی، اجتمایی و حتا اقتصادی را به خود اختصاص داده است، گویا سکسوالیته است که بنیاد هستی بر آن نهاده شده و هدفمند کردن آن در راستای تعالیم اسلامی تنها وظیفه ظهور و بعثت جمهوری اسلامی است.
خمینی قصد داشت برای تعالی مقام بشر ایرانی به طبقات بالای انسانی، همه دغدغههای مخیله متبوعان انقلابش را شهوات جنسی تصویر کند و دن کیشوت وار به جنگ توهماتش برود - البته با این تفاوت که دن کیشوت هیچگاه دچار چنان توهمات مبتذلی نشد و آزاری هم به کسی نرساند – و با به راه انداختن یک ضد گفتمان تراشیده سعی به دامن زدن به آن نماید به شیوهای که از آموزشهای ابتدایی گرفته تا بالاترین مقاطع آموزشی همیشه خداوند خود به عنوان فرشته نگهبان خلوتگاههای شهوانی جهت نت برداریهای لازمه معرفی شده است.
جنگ هشت ساله با عراق جهت پاسداری از ناموس و شرف مردم ایران بود (ناموس و شرف یک مفهوم در تعالیم دینی اسلام است که تنها با حفاظت از بکارت زن محفوظ میماند) و دلایل برخاسته از اذهان شهوانی حاکمیت سرزمین ایران تنها زمانی میتوانستند به دفاع و هجوم برخیزند که سرزمین را زنی در شرف تجاوز جنسی شدن تصور کنند، بلکه با نهیب خداوند فرستندهی دین اسلام تکانی بخورند و این زن شهوت زدهی با پاچهها و گیس و گردن و سینههای تحریک کننده که بی شک حلال خودشان بود را از دست دشمنان متجاوز شیر مادر نخورده نجات بخشند.
دوران سازندگی به هرچه پوشیدهتر کردن این باکرهی رهانیده از دست متجاوزان اختصاص داشت و این بنیاد ویران جامعهی ایرانی چون فاحشهای بی آبرو در نظر گرفته شد که تک تک مردانش خشتهای بارویی به ارتفاع عرش شدند و کلیت آموزههای اخلاقی و دینی و انقلابیشان بر محور زنانگی ایران بنیاد نهاده شد و مسئول سازندگی با ریشه کن کردن غرایض جنسی شدند. باشد که به خصایای اسلامی و اهداف والای امام اول جمهوریت اسلامیشان خدشهای وارد نیاید.
تعالیم و عملکردهای تمام سالهای قبل از خاتمی فضا را به گونهای تعبیه کرده بود که یکی از اساسی ترین مبانی اصلاح طلبی و اصلاحگری باز چیزی فراتر از محوریت سکسوالیته نباشد و از شعارهای انتخاباتی بر اساس آزادی بیشتر برای روابط دختر و پسر تا کمتر کردن سانسور مطبوعات که در گستردهتر شدن شمار مطبوعات پردازنده به مسائل سکس (مجلات به محور خانواده) تا سریالها و فیلمهای بر محور روابط زن و مرد تا کمتر کردن فشارها بر روابط هم دانشگاهیان و صدالبته تاکید بر خوش لباس بودن رئیس جمهور در افکار عمومی، به گونهای دیگر به همان گفتمان سکسوالیته دامن زده شد.
دوران احمدی نژاد که تا کنون نیز ادامه دارد دورانی است که همه چیز سکس است، از ریاست جمهوری گرفته تا نفس کشیدن یک شهروند، تا کت مشهور رئیس جمهور و ریش هیچگاه نتراشیدهاش و دیدار با کاترین اشتون، تا مسئله اتمی، تا کودتای ٨٨، تا "جناح فتنه!"، تا تبلیغات انتخاباتی و تا سالروز ٢٢ بهمن و تا همین الان که بنده با این نوشتار قصد دارم ناموس اسلامیت انقلاب ٣٣ ساله را مورد تجاوز قرار دهم.
هم اندیشی بین (فروید و بانیان جمهوری اسلامی)! که اساس زندگی اجتماعی انسان را سکس و مقوله سکسوالیته میدانند، از یک طرف علوم انسانی ومخصوصا علم سیاست را به قهقرا کشانده است و از طرفی دیگر راههای سرکوب اجتماعی را بسی بازتر و گستردهتر نموده. وقتی که فروید با آن متد روانکاوی مردسالارانهاش اودیپوس را حامل شهوتی پدر کش تعریف کرد، نه فقط علمی انسانی را به پیش نبرد بلکه راههای سرکوب انسان را بسی معقولتر از گذشته خود جلوه داد و آنک که دولت جمهوری اسلامی که خود را پدر ملت ایران و همه متبوعان را خواهران و برادران تعریف کرده است، برادرانی که همه از نوادگان ادیپوس پدرکش و خواهران را از نوادگان الکترای مادرکش، بی شک (پدر) بیشترین راهها جهت حفاظت از خود در پیش خواهد گرفت و با این حال چه بهتر از به ابتذال کشیدن سکسوالیته از طریق به گفتمان کردن آن میتواند چنان زرههی بر تن آن باشد؟
گفتمان و ضدگفتمان هردو دواننده ریشههای گفتمانند و نمیتوانند حقیقتی جدای از هم داشته باشند چون در هر حال مبحث سخن در هردو یکی است و آن نیز سکسوالیته میباشد.
|