نوری زاد: خاتمی از مردم کنده شد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱٣ اسفند ۱٣۹۰ -
٣ مارس ۲۰۱۲
دویچه وله: محمد نوریزاد پیشبینی میکند با توجه به پافشاری مردم بر خواستهای خود و مقاومت حاکمیت، ایران روزهایی خونین چون امروز سوریه پیش رو دارد. او در نامهاش مینویسد به جای آیتاللهها خود را به آتش خواهد کشید.
محمد نوریزاد، روزنامهنگار و کارگردان منتقد حکومت ایران، در گفتوگو با دویچه وله پیشبینی کرد که آینده ایران شبیه به وضعیت فعلی سوریه باشد. او «تنگناهای خونین و روزهای بسیار سخت و سهمگینی» را در انتظار ایران میبیند.
آقای نوریزاد در بیست و پنجمین نامه خود به آیتالله خامنهای با دعوت از آیتاللههای ایران به خودسوزی اعتراضی و با بیان اینکه «آیتاللههای ایران برای معافیت از خودسوزی به هزار دلیل شرعی متوسل خواهند شد» مینویسد: «من به جای همه آیتاللهها خودم را به آتش میکشم.»
او در این نامه با اشاره به "کلاهبرداری انتخاباتی"، خطاب به نمایندگان مجلس مینویسد: «بسیار زود خواهید دانست آنچه خوردهاید جز خون نبوده است.»
محمد نوریزاد درباره اخبار منتشر شده توسط رسانههای ایران درباره حضور محمد خاتمی، رئیسجمهور پیشین ایران، در انتخابات مجلس شورای اسلامی به دویچه وله گفت: «اگر آقای خاتمی به لحاظ فردی در انتخابات شرکت کرده کار درستی کرده اما فردا اجازه نخواهد داشت حرف از جمع یا از "ما" بزند.»
دویچه وله: در نامه بیست و پنجم به رهبر جمهوری اسلامی ایران از خودسوزی آیتاللهها به دلیل بیآبرویی اسلام سخن گفتید و نوشتید: «من به جای همه آیتاللهها خودم را به آتش میکشم.» به چه علت به این نتیجه نمادین رسیدید؟
محمد نوریزاد: باورم بر این است که در آینده، روزهای بسیار سخت و سهمگین پیش رو خواهیم داشت. به این جهت که مردم فهیم و بخش وسیعی از فرهیختگان که خواستار تغییر و اصلاح امور هستند، بر خواستههای خودشان پافشاری خواهند کرد و حاکمیت در برابر این خواسته مقاومت خواهد کرد. این اصرار از یک طرف و این مقاومت از طرف دیگر ما را به تنگناهای خونین خواهد کشاند.
مثل همین اتفاقی که الان در سوریه و بحرین یا پیشتر در تونس و مصر رخ داده است. مگر در سوریه، بحرین یا در مصر چه خبر بود؟ جز این که مردم خواستار تغییرهای بنیادین بودند و حاکمیت در برابر این تغییر و خواست به حق مردم ایستادگی کرد و کار به تنگنا کشیده شد. این روند در آینده بسیار نزدیک پیش روی ما خواهد بود و ما را با روزهای خونین مواجه خواهد کرد.
علت این که به آسیبهای بزرگ دینی و معرفتی در این سرزمین اشاره کردم، هیچ نبوده الا اینکه ما دعب دین و اسلام داریم. سخن از خدا و پیغمبر راندیم و آدم کشتیم. سخن از خدا و پیغمبر راندیم و ظلم کردیم و غارت کردیم و مردم را در تنگنا قرار دادیم. سخن از خدا گفتیم و سانسور کردیم. سخن از خدا گفتیم و مصادره کردیم، اعدام کردیم. به هر حال یک پای رفتار ما مبتنیست بر محاکمههای اسلامی یا دلایل اسلامی که هیچ ربطی به دین خدا و اسلام و این چیزها ندارد. چیزی اختراع کردیم و مبتنی بر آن اختراع اعدام کردیم و مبتنی بر آن اختراع غارت کردیم، مصادره کردیم.
مردم خواستار تغییر هستند و حاکمیت مقاومت خواهد کرد. ما در آینده به تنگناهای خونین مبتلا خواهیم شد. این چیزی است که من را نگران کرده است. به عنوان یک فرد از این جامعه، نگران روزهای خونین برای این مردم هستم. در نامه بیست و پنجم، پیشنهاد کردم که هشت آیتالله خود را به آتش بکشند و جلوی این خونریزی بزرگ را بگیرند. این هشت نفر میتوانند یک دگرگونی بزرگ در جامعه ایجاد بکنند. به خاطر اینکه مثلا پاسداران ما که اسلحه و دلار در اختیار دارند چشم مساعدی به آیتاللهها دارند. اگر در آنها تردیدی ایجاد شود، خواهناخواه یک انشقاق در درون حاکمیت رخ خواهد داد.
پیشنهاد کردم اگر این هشت آیتالله خود را به آتش بکشند، از کشتار وسیعی که عنقریب به سمت ما هجوم میآورد، مبرا خواهیم ماند، سالم در خواهیم رفت یا یک مسالمت بزرگ در جامعه ما رخ خواهد داد. وگرنه من به شکل نمادین خودم را به آتش خواهم کشید، یعنی جور آنها را من خودم به عهده خواهم گرفت.
در نامه بیست و پنجم نوشتید که نگارش نامههای پیوسته خود به آیتالله خامنهای را پایان میدهید و نوشتن خطاب به مردم را ادامه می دهید. آیا از پاسخگویی این نامهها توسط آیتالله خامنهای ناامید شدهاید؟
در همین نامه نوشتم که اگر من بر هر در میکوفتم به هر حال در باز میشد. من اگر شکوههای خودم را پیش یک حاکم نسل اندر نسل کافر هم میبردم یک پاسخکی به سمت من پرتاب میکرد. اینکه چرا ایشان پاسخ ندادند را میتوان اینطور تعبیر کرد که بنا بر ضربالمثلی جواب ابلهان خاموشی است. اگر بلاهتی در سخنان من است، پس این همه تقاضای مردم معترض چیست؟
اگر بلاهتی در نوشتههای من است که پاسخ آن خاموشی است، پس این همه مفسده در حاکمیت از کجا ناشی میشود. مگر میشود حاکمیتی با دین آمیخته باشد و بعد سخن من معترض با بلاهت و نازیبایی همراه باشد.
به هر تقدیر ناامید نیستم. فعلا نوشتههای هفتگی من به ایشان پایان میپذیرد و حالا سراغ دیگران میروم. رو به نمایندگان خواهم نوشت، رو به سپاهیان و بسیجیان خواهم نوشت. اگر لازم شد، ماه بعد، دو ماه بعد باز هم به ایشان نامه خواهم نوشت ولی این تسلسل هفتگی پایان یافته است.
علت این است که افق من انتخابات بود. واقعا فکر میکردم در این انتخابات با این نوشتهها یا با مثلا رساندن صدای اعتراض مردمی که خواستار تغییر هستند اتفاقی در چند و چون جامعه خواهد افتاد. مثلا بخشی از زندانیان سیاسی آزاد خواهند شد، نگاه فراخی به انتخابات صورت خواهد گرفت. ولی این اتفاق نیفتاد و حاکمیت محکم به راه خود ادامه داد. اتفاقا این روزها عبوستر و عصبیتر هم هست. نا امید نیستم، انشاالله خواهم نوشت ولی این تسلسل هفتگی به نگارش هر از گاه تغییر ماهیت داده است.
انتخابات مجلس شورای اسلامی در حالی برگزار شد که برای بسیاری از خبرنگاران خارجی در آستانه انتخابات ویزا صادر نشد. بنا بر اخبار، عده ای از خبرنگاران خارجی هم که به ایران آمدند با اتوبوس به صورت گروهی برای پوشش اخبار برده شدند. در این شرایط درباره اخباری که مقامات و رسانهها دولتی درباره افزایش حضور شرکت کنندگان نسبت به دوره های قبل منتشر می کنند چه فکر میکنید؟
یک نفر از سمت من معترض به عنوان ناظر پای صندوقهای رای نیست. طبیعیست که در چنین شرایطی آمار دست من برگزارکننده انتخابات است. اعلام نتایج در اختیار من برگزارکننده انتخابات است و خروجی انتخابات هم در اختیار من است. وقتی من حضور ندارم، اشرافی بر چند و چون انتخابات ندارم، طبیعیست که از هر زاویه، خروجی در اختیار برگزارکنندگان انتخابات است.
باورمان بر این است که این یک نمایش بود که بالاخره باید انجام میشد. مگر میشود بخش وسیعی از مردم معترض باشند و نماینده نداشته باشند و یکجانبه و بدون رقابت نمایندگی به وسط بروند و در یک انتخابات سالم کار به سرانجام برسد؟! من هم در نامه پانزدهم از این به عنوان یک خیمهشببازی ملی نام بردم. این انتخابات به هیچ وجه مرضی مردم یا لااقل بخشی از مردمان معترض که خواستار یک انتخابات سالم بودند نبوده است. متاسفانه یک طرز فکر ثابت و مشخص به وسط آمده و حالا در خودشان یک اختلافکی هم دارند.
همه آنهایی که در انتخابات شرکت کردند، حرف تازهای برای گفتن ندارند. تکرار همان آدمهای مطیع و رام و ثابت گذشته هستند، نه نگرش تازهای، نه برنامه تازهای، نه حرف تازهای، نه افق نگاه تازهای. همان آدمهای دلمردهی رام مطیعی که سابق هم بودهاند و هیچ وقت هم منشا خیر و اثر درستی نبودهاند.
اتفاقا اختلاف در آرا باعث رشد میشود. منظور از اختلاف، تشتت و درگیری نیست. اختلاف نظر و اختلاف رویه باعث رشد میشود. اگر فقط و فقط در هستی خداوند بود، رشدی اتفاق نمیافتاد. پای به پای خدا، شیطان است و این دگرگونی ایجاد میکند و باعث رشد میشود. متاسفانه در انتخابات این امر فهمیده نشد و ما یک انتخابات آرام و یکدست و بدون رقابتی را از سر گذراندیم و یک نمایش را به سرانجام آوردیم.
خبرگزاریهای داخل ایران از حضور محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق، در انتخابات مجلس شورای اسلامی خبر دادهاند. با انتشار این خبر برخی اصلاحطلبان از محمد خاتمی انتقاد کردهاند و برخی به او حق دادهاند. شما در اینباره چه فکر میکنید؟
فکر میکنم آقای خاتمی به عنوان فرد و فقط به عنوان یک فرد رفته و رای داده است. من اگر او را یک رهبر فکری بدانم، رفتار ایشان غلط است. برای اینکه خود به تنهایی رفته و پیش از این اعلام کرده بود که ما در انتخابات شرکت نمیکنیم.
به عنوان یک فرد تقبیحی بر او نمیبینم. به عنوان یک فرد رفته و کاری هم به دیگران نداشته است. الان از شما میشنوم که آقای خاتمی در انتخابات شرکت کرده چون به اینترنت دسترسی ندارم. ولی اینکه دیروز اعلام کرده من شرکت نمیکنم یا ما شرکت نمیکنیم، اگر به لحاظ فردی رفته در انتخابات شرکت کرده به خود او مربوط است. منتها ایشان دیگر آقای خاتمی سابق نیست. چون از جمع کنده شده و بهصورت فرد در این انتخابات شرکت کرده است.
آقای خاتمی که تا به حال اصرار داشت که جمعیتی از مثلا اصلاحطلبان یا افرادی که خواستار تغییر هستند در کنار ایشان هستند، چهطور یکدفعه سرزده بلند شده و رفته رای داده است، هیچ توجیهی ندارم. جز اینکه رفتاری غیر شهروندی از او برآمده، تعبیر دیگری بر این حرکت ایشان نمیتوانم بگویم.
از یک طرف اگر به عنوان فرد رای داده کار درستی انجام داده است. منتها فردا آقای خاتمی اجازه نخواهد داشت حرف از جمع بزند و حرف از "ما" بگوید. مثلا بگوید "مردم" یا "بخشی از مردم معترض". بلکه میتواند بگوید من خاتمی نظرم این است. اجازه ندارد حرفی از جمع بزند. حرف از جمع وقتی میتوانست بزند که مردم را هم دعوت میکرد من دارم میروم در انتخابات شرکت کنم، شما هم بیایید. آنجا بود که مردم تکلیف خودشان را میدانستند. ولی حالا که در انتخابات شرکت کرده است انگار از مردم کنده شده و به عنوان یک فرد رای داده است.
|