رطب خورده منع رطب کی کند؟ - حسین اسدی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۶ اسفند ۱٣۹۰ -
۶ مارس ۲۰۱۲
خوشا بحال آنان که جمهوری اسلامی را از همان ابتدا قبول نداشته اند، و مجبور هم نیستند برای هر ترفند جدیدی که از طرف رهبران این رژ یم انجام میگیرد، بدنبال تفسیر و تشریح آن بگردند. یکی از عوام فریبی های رایج در نظام ولایت فقیه راه انداختن گاه بگاه نمایشنامه های مضحک "انتخابات" است، که بظاهر بجهت"مشروعیت" بخشیدن به نظام و تحقق اصل "میزان رآی ملت است" انجام گرفته و هر بارهم حالت مضحک تری بخود می گیرد و، طی آن، مانند همه ی نظام های توتالیتر، بخش دیگری از نیروهای وفادار به نظام حذف و عملأ تصفیه میشوند.
یکی از مشخصات بارز انتخابات در جمهوری اسلامی این است که شرکت کنندگان در آن، چه انتخاب شونده و چه راًی دهنده، بدون توجه به اینکه اصولا امکان برگذاری انتخاباتی آزاد، به روش معمول در کشورهای دموکراتیک در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی وجود ندارد و چنانچه انتخاب هم بشوند، انتخاب آنان نیز متکی بر همین شرایط غیردموکراتیک خواهد بود، دست به این کار می زنند. چنانچه در آن پیروز باشند انتخابات را سالم، آزاد و صحیح می خوانند، و به محض اینکه نتیجه حاصل از آن مطابق با میل و خواست آنان نباشد و یکی از قیود متعددی که انجام هرگونه مراجعه آزاد به آرای مردم را غیرممکن میسازد گریبان آنها را بگیرد "داد و فر یاد بر آرند که مسلمانی نیست".
این عارضه انتخاباتی این بار گریبانگیر اصلاح طلبان بصورت اعم و بصورت مشخص تر شخص آقای خاتمی گردیده است. آقای خاتمی که همیشه دل در گرو حفظ نظام جمهوری اسلامی داشته و از قربانی کردن هیچ چیز در این راه ابا نکرده است، هنوز هم برایش مشکل است که قبول نماید درچارچوب قوانین موجود جمهوری اسلامی امکان برگذاری هیچگونه انتخابات آزادی وجود ندارد، و مردم سالاری دینی هم که ایشان وعده اش را می دهند در نمک زار ولایت فقیه و جمهوری اسلامی سرابی بیش نیست. برای ایشان ظاهرا هنوز هم مشکل است قبول نمایند که تاریخ مصرف اصلاح طلبان درون نظام نزد مقام ولایت و رهبری باتمام رسیده است و ناز و غمزه کسانی همچون ایشان هم دیگر خریداری ندارد. ایشان بر اساس همین تصور غلط در چند ماه گذشته و درغیاب سایر رهبران اصلاح طلب (موسوی، کروبی) و بظاهر از طرف همه آنان اعلام نمودند که:
"بنده میگویم بیایید فضا را آماده کنید زندانیان آزاد شوند، حصرها برداشته شود، فضا باز شود این مردم ما اینقدر بزرگوار و خوبند، این جوانان ما که اینقدر رنج دیده اند اگر این فضا باز شود و به آینده امیدوار باشند دارای گذشت اند، در این صورت مملکت تضمین و تامین می شود".
و پس از اینکه "شرایط حداقلی" هم که او اعلام کرده بود برآورده نشد، در آذرماه سال جاری اعلام کرد که: "وقتی همه نشانهها دلالت بر این دارد که نباید در انتخابات شرکت کنیم، شرکت در انتخابات معنایی ندارد."
سایر اصلاح طلبان هم به تبعیت از او مردم را به عدم شرکت در انتخابات دعوت نمودند. ولی محمد خاتمی بناگاه و در روز انتخابات تغییر عقیده داد و حفظ و تقویت نظامی را که در مجموع خود مورد تنفر مردم است بر حفظ حیثیت خویش و احترام به اعتمادی که بخشی از مردم به جریان اصلاح طلبی نشان داده بودند ترجیح داد، و در حوزه ای در دماوند در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی شرکت نموده و رأی خود به "جمهوری اسلامی"(!) را به صندوق انداخت.
آقای خاتمی دلیل این عدم وفا به عهد را چنین بیان کرد که: "ابعاد متعددی از موضوعات مختلف که هر لحظه بر تصمیمات میتواند اثرگذار شود، خواستار درک این پیچیدگیها ا از سوی همگان شد."، که چون بیانی نامفهوم و ناروشن است قابل قبول کسی واقع نگردید و سرخوردگی زیادی را در میان اصلاح طلبان و پیروان او بوجود آورد. و در حقیقت هم باور کردنی نیست که شخصی چون او بر پایه مشتی شایعات دست به چنین قمار خطرناکی زده و آخرین میخ را بر تابوت اصلاح طلبی و اصلاح طلبان کوبیده باشد.
اما آنچه بعید نیست این است که آقای خاتمی با تذکر و یا تهدید کسی و یا با مروری مجدد بر شرایطی که خود تحت آن به ریاست جمهوری رسید، پیش شرط های خود برای عدم شرکت درانتخابات را بنا به مثل "رطب خورده منع رطب کی کند " نادرست تشخیص داده، وبا قاضی نمودن وجدان خویش دست به چنین عملی زده باشند.
آقای خاتمی حتما بخاطر آورده اند که ریاست جمهوری ایشان نیز محصول حق کشی های شورای نگهبانی است که همیشه بعنوان ابزاری در خدمت ولی فقیه عمل نموده وخود به یکی از موانع عمده بر گذاری انتخاباتی آزاد در ایران تبدیل گردیده است. اقای خاتمی بعید نیست باین نتیجه رسیده باشد که پیش شرط های کنونی ایشان بی اعتبار است، چه دردوران اول ریاست جمهوری او هم نه تنها فضای سیاسی بازی بر جامعه حاکم نبود و نه تنها زندانیان سیاسی وعقیدتی بی شماری در زندان ها وجود داشتند و آزاد نگردیدند، بلکه قتل های زنجیره ای فجیع روشنفکران و سیاستمداران و حمله ارازل اوباش حکومتی به خوابگاه دانشجویان که طی آن جوانان دانشجو به قتل رسیدند ویا به دلیل شرکت در تظاهراتی آرام به زندانهای طویل المدت محکوم شدند نیز در همان زمان اتفاق افتاده است. و با اینهمه وبر خلاف شروط امروزی شان خود را دو باره کاندیدا نموده و بعنوان رێیس جمهور ولایت فقیه برای چهارسال دیگر زمینه ساز روی کار آمدن یکی از فاسد ترین حکومت هایی گردیدند که امروز مملکت ما را به مرز نابودی کشانده است.
در انتخابات اخیر ولی فقیه نشان داد که بغیراز تن دادن بدون هیچ قید و شرط افرادی به فرامین او واطاعت محض آنان از او بدون هیچگونه چون و چرایی هیج چیزی دیگری را تحمل نمیکند. کارگردانان اصلی در این انتخابات هم کسانی بودند که اصولا باوری به رآی مردم ندارند. و اصلی ترین کارگردان صحنه مصباح یزدی بود که اصولا ارزشی برای انتخابات و رآی مردم قائل نیست، و معتقد است که:
" مردم چه کاره اند که به کسی حق بدهند مگر خودشان چنین حقی را دارند؟! مردم تعیین کرده اند ... مردم چه حقی داشته اند... قانون یعنی خدا و مجری قانون یعنی کسی که خدا تعیین کرده ... حکومت باید براساس اسلام و با اذن ولی امر حقیقی یعنی امام معصوم که به فقها داده شده باید تعیین شود.
بدون اذن او و بدون نصب او رئیس جمهور حکومت غاصب است و به تعبیر او طاغوت است ... رئیس لاجمهور منتخب مردم اگر از طرف ولی فقیه نصب نشود طاغوت است ."
آقای خاتمی و یارانشان پس از این انتخابات بایستی بالا خره درک کرده باشند، که کارگردانان کنونی نظام خود را بی نیاز از مردم و رآی و نظر آنان نموده اند، و در همین راستا نیازی هم به اصلا ح طلبان و اصلاح طلبی نمی بینند. بنا براین اکنون نوبت آقای خاتمی و یاران ایشان است که بین اطاعت بی چون و چرا از ولی فقیه و یا قرار گرفتن در کنار مردم برای ساختار جامعه ای باز و دموکراتیک بر خرابه های نظام ولایت فقیه یکی را انتخاب نمایند.
حسین اسدی
اسفند ۱٣۹۰
|