تشکل و سازماندهی پیش زمینه ای برای اتحاد چپ و ایجاد جبهه ای متحد و دمکراتیک
امیرهوشنگ اطیابی
•
ساده اندیشی است اگر تصور شود، بدون سازماندهی منسجم احزاب سیاسی و به طورکلی اپوزیسیون، بتوان نقشی در قدرت سیاسی ایفا کرد یا تاثیرگذار بود. برد همیشه با آنانی است که با برنامه و سازماندهی، مطابق شرایط، نیازها و جذابیت های زمانه کارمی کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۱ اسفند ۱٣۹۰ -
۱۱ مارس ۲۰۱۲
تشکل و سازماندهی، پیش زمینه ای برای اتحاد چپ و ایجاد جبهه ای متحد و دمکراتیک
هیچ کس دستی به سوی کس نمی آورد
هیچ کس در روی دیگر کس نمی خندید
باغ های آرزو بی برگ
آسمان اشک ها پربار
مجموعه ی پراکنده ی حزب توده ایران و معتقدین مشی توده ای، به عنوان پرسابقه ترین سازمان سیاسی کشور، با سنت های غنی سازماندهی سیاسی و صنفی، می تواند و باید به ضرورت تاریخی کنونی پاسخ دهد و نقشی کلیدی در تحولات عظیم پیشِ رویِ کشور ایفا کند- علیرغم ضربات مهلک و جنایتکارانه ی رژیم ولایی، علیرغم فروپاشی سیستم سوسیالیستی و علیرغم تفرقه، تشتت و پراکندگی فلج کننده، در سی سال گذشته. باوجود گذشت بیست وسه سال از محو جنایتکارانه ی تواناترین رهبری تاریخ این حزب، همه ی نیروهای پیشرویِ معتقد به مشی توده ای، مجموعه ی آموزش ها و توانایی های آنان را باخود دارند. آن ها به طور بالقوه می توانند -با استفاده از امکانات عظیم دنیای امروز، با درس از تجاربی غنی و با رویکردی مناسب زمانه- بسیار بیش از گذشته، موثر افتند و پلی باشند برای دره ای عمیق بین خود با نسل جدید. آن دانش و توانایی هایی که رهبری آن روز حزب، با آگاهی عمیق به فرصتی کم و خطرات نابودی خود، تمام توانش را به کار برد تا آن را وسیعا و در اسرع وقت به معتقدین مشی توده ای و نیروهای انقلابی کشور منتقل کند. این توان بالقوه، تنها با سازماندهی و تشکل نوین ما می تواند بالفعل شود. پراکندگی، از ما-چه فردی و چه گروهی- به لحاظ کارآیی، تنها کاریکاتوری سیاسی-سازمانی می سازد که به هیچوجه در قد و اندازه ی حزبی هفتاد ساله و سازمان های معتقد به مشی توده ای با صدها شهید انقلابی نیست. ما با قاطعیت می بایست تمام شیوه هایی را که موجب شکست مهلک سیستم جهانی سوسیالیستی و عدم کارآیی احزاب کمونیست در دنیای امروز شده است را کنار بگذاریم. با رویای دنیای دوقطبی دیروز نمی توان برای دنیای یک قطبی امروز نسخه پیچید. نمی توان در قلب دمکراسی بورژوایی غرب خود را مخفی کرد؛ با همان شیوه ی پشت دیوارهای برلین روابط حزبی را اداره کرد؛ به دمکراسی درون حزبی و حقوق اعضا بی توجه بود، آن را کاملا نقض کرد و نظرات متفاوت در چارچوب اصول مشترک را تحمل نکرد. این شیوه ها تنها کمک به یکه تازی سرمایه داری جهانی و متحدین دیکتاتورش در کشورمان است.
رژیم جنایتکار ولایی و نظام های سرمایه داری جهانی علیرغم تبلیغ فردگرایی افراطی، مزمت و سرکوب سازماندهی و حرکت جمعی و صنفی مردم، به شدت سازمان یافته و متشکلند. آن ها دارای تشکل و انواع سازمان های منسجم و موثر اقتصادی، سیاسی، حکومتی، آموزشی-تحقیقاتی، رسانه ای، جمع آوری اطلاعات و هدایت افکارعمومی هستند که با اصول نفع فردی، تقدس سیستم سرمایه داری و بازار آزاد، به طور خودبه خودی، ولی با شیوه ای قانونمند و هدایتی کلان کار می کنند. آن ها سازمان هایی هم با سیستم فرماندهی متمرکز و منسجم نظیر پلیس، ارتش، اطلاعات و امنیت نیز دارند که با دستور از بالا و اطاعت کامل کار می کنند و به شدت همه ی شهروندان، نیروهای مخالف و اعتراضات اجتماعی را کنترل می کنند. بنابراین ساده اندیشی است اگر تصور شود، بدون سازماندهی منسجم احزاب سیاسی و به طورکلی اپوزیسیون، بتوان نقشی در قدرت سیاسی ایفا کرد یا تاثیرگذار بود. برد همیشه با آنانی است که با برنامه و سازماندهی، مطابق شرایط، نیازها و جذابیت های زمانه کارمی کنند. بی توجهی به آزادی های فردی و اجتماعی، دمکراسی سازمانی، حقوق بشر، اصل مشارکت داوطلبانه و همچنین کم توجهی به شناخت عمیق سرمایه داری جهانی و شیوه های کنترل و نفوذش در جوامع، عملا موجب ناکارآیی کمونیست ها در دنیای کنونی شده است.
هر سازمان و حزبی از جمله حزب توده ی ایران اگر نتواند حضور فعال درصحنه ی سیاسی داشته باشد، محکوم به شکست و مرگ تدریجی است. طی بیش از دو دهه، قناعت به انتشار یک دوهفته نامه و حضوری ناچیز در سایر صحنه های سیاست داخلی در این فواصل، چه از نظر سیاسی و چه از نظر تشکیلاتی، درحکم مرگی تدریجی بوده است. همزمان، درطی این سال ها، همان اصول سانترالیسم-دمکراتیک سنتی نیز به تدریج به سمت سانترالیسم محض و غیرقابل توجیهی فراروییده که قدرت ابتکار، خلاقیت و جسارت انقلابی را از همه گرفته است. برچسب زنی، اتهام و گزارش دهی از نظرات و رفتارها جایگزین اظهار نظر، بحث خلاق و روشنگری شده است. گویی همه به طاعون دیکتاتوری مبتلا شده ایم. مخفی کاری در قلب دمکراسی غربی موجب عدم استفاده از آزادی موجود برای گسترش فعالیت سازمانی، انسجام سیاسی-نظری، تبلیغ و ترویج سیاسی-ایدئولوژیک و تربیت رهبرانی شناخته شده، کارآ و پاسخگو شده است. نتیجه ی چنین روشی، رخوت، بوروکراسی، بی عملی و قطع ارتباط با اعضا، هواداران و مردم بوده است. ازهمه مهم تر، این شرایط موجب قطع امید از طرف نیروهای انقلابی داخل کشور شده است که شاهد کاهش تدریجی نقش حزب و سازمان های معتقد به مشی توده ای، در کمک به گسترش جنبش مردمی در داخل کشور با استفاده از آزادی های مهاجرت است. عملا هیچکس پاسخگو نیست و معلوم نیست که چه کسانی رهبری را به عهده دارند. در حالیکه مطمئنا سازمان های اطلاعاتی سرمایه داری و رژیم به طور بالقوه می توانند همه را شناسایی کنند، به نظرمی رسد تنها مردم، اپوزیسیون و توده ای ها نامحرمند. این، برای حزب و هر سازمان معتقد به استفاده از کوچک ترین امکانات فعالیت علنی، مهلک است. چنین شرایطی در جریان بزرگ ترین جنبش های اجتماعی درطول حیات ننگین جمهوری اسلامی -جنبش اصلاحات و جنبش سبز- همسنگ یک فاجعه بوده است. فاجعه ای که تحول درکشور را سال ها به عقب راند و حزب و چنین سازمان هایی را، در نبود قطب نمایی انقلابی و کارساز، دنباله رویِ عوامل اصلاح طلب رژیم و بلندگوی آنان کرد.
ما باید به طورجدی و بدون هیچ ملاحظه ای، به شیوه ها و عملکرد خود درسال های پس از ضربه ها، در روند فروپاشی سیستم سوسیالیستی و پس از آن، بنگریم؛ تا بتوانیم به این تفرقه ی سازمانی و تشتت سیاسی-فکری پایان دهیم. با نابودی رهبری حزب و فقدان رهبرانی که بتوانند درحد درصد کوچکی جای آن را پرکنند، تنها شانس و نقطه ی قوت برای غلبه بر این ضعف کُشنده، گردهمایی، تشکل و انسجام هرچه وسیع تر و دمکراتیک تر ماست؛ تا بتوانیم نقشی تاریخی در اتحاد طرفداران مشی توده ای و تشکیل جبهه ای متحد و دمکراتیک برعلیه دیکتاتوری قرون وسطایی ولایت مطلقه ایفا کنیم؛ و سرانجام به نجاتی ملی از شر رژیم و تجاوز ویرانگر خارجی کمک کنیم. درغیراینصورت، همه ی نیروهای ملی، دمکراتیک و انقلابی ایران مانند پرِ کاهی خواهند بود در طوفانی که امپریالیسم، متجاوزین ناتو و رژیم ولایی آفریننده ی آن خواهند بود و سرانجام چاره ای نخواهیم داشت به جز گردن گذاردن به سرنوشتی محتوم نظیر سومالی، عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و... باضافه ی فاجعه ای اتمی دراثر حادثه یا تخریب تاسیسات اتمی و یا استفاده از تسلیحات غیرمتعارف. آینده ای که در آن نقشی در حد صفر یا ناچیز خواهیم داشت. در روندی خودبخودی و متشتت، بدون دخالت آگاهانه، سازمان یافته و متحدِ نیروهای دمکراتیک و پیشرو، بهترین حالت متصور، توافق سرمایه داران غارتگر حاکم با سرمایه داری جهانی است که نتیجه اش قربانی کردن خواست های عاجل مردم برای آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی خواهد بود. سی و سه سال تجربه ی نظام فقاهتی برای مردم ایران کافی است. ما دربرابر سرنوشت کشورمان و خروج از انزوایی تاریخی در جهان مسئولیم.
در این راستا همه ی معتقدین به مشی توده ای می بایست به مسئولیت تاریخی خویش عمل کرده و به سازمانگری دمکراتیک در خارج از کشور اقدام کنند. می توان با ایجاد هسته های اولیه، برای تشکیل نشست های وسیع، سمینار ها، کنفرانس ها، گروه های مشورتی چه رسمی چه غیر رسمی، چه محفلی و چه سازمانی اقدام کرد. نیروهای پیشرو و انقلابی منتظر دستور از بالا یا اجازه از کسی یا سازمانی نمی شوند تا از میهن شان، از مردم شان و از تاریخ و سنتهای الهام بخش شان دفاع کنند. تجربه ی چندساله ی قبل و پس از انقلاب نشان داده که از همین گروه های پراکنده، حزب و سازمان هایی قدرتمند سر برخواهند آورد. باید ذره ذره پای فشرد تا پهلوان شد. این گروه ها، محفل ها و نشست ها در شهرها و کشورهای مختلف می توانند به تدریج با روابطی دمکراتیک با مشارکت جمعی به هم بپیوندند، بزرگتر و وسیعتر شوند تا پیش زمینه ای باشند برای حزب یا سازمان های مدرن و قدرتمندی که بتوانند پاسخگوی نیازهای جمعیت جوان کشور باشند.
با ایمانی راسخ به توانایی همه ی معتقدین به مشی توده ای که با کولباری ارزشمند از تجربه، شناخت، دانش، پیوند و کار با توده های مردم و درس های بزرگ تاریخی که از آتش سرکوب، زندان، شکنجه، کشتار، مهاجرت، تبعیض، تفرقه و تشتت، تنگ نظری، قشری گری، اطاعت کورکورانه، یکسونگری و از همه مهمتر دیکتاتوری در همه ی اشکال فردی و جمعی اش گذشته اند، برای انجام نقش تاریخی خویش متشکل و متحد شویم.
جنگلی هستی تو ای انسان!
جنگل! ای روییده آزاده…
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد…
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
امیر اطیابی
بیستم اسفند ماه ۱٣۹۰ برابر با ۱۰ مارس ۲۰۱۲
اشعار برگرفته از منظومه ی آرش سیاوش کسرایی
***
یادآوری ضروری- آنچه در بالا گفته شد، مختص خارج از کشور و نقاطی است که در آنجا دمکراسی و آزادی نسبی برقرار است و نیروهای دمکراتیک از گزند مستقیم دستگاه های اطلاعاتی و سرکوب رژیم دور هستند. بدیهی است که در داخل کشور همه ی ارتباطات گروهی-حزبی به طور پراکنده و غیرمتمرکز است و هریک خود تصمیم گیرنده اند. هشیاری کامل در برابر عوامل اطلاعاتی، جاسوسان و نفوذی های رژیم -که چه بسا خود را دو آتشه و انقلابی جا زده و به دنبال گسترش و کشف ارتباطات و شناخت فعالینند- لازم است حفظ شود. در فعالیت های علنی، صنفی، اجتماعی، فرهنگی و غیرو نمی توان گرایش و وابستگی سیاسی به احزاب و گروه های ممنوع شده را فاش کرد. همچنین برقراری ارتباطات بدون اعتماد و شناخت کامل و متقابل می تواند مهلک باشد.
|