یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خاتمی یعنی فرصت سوز ... - شهریار رستمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۱ اسفند ۱٣۹۰ -  ۱۱ مارس ۲۰۱۲


تقلب حیرت انگیز جمهوری اسلامی در انتخابات ٨٨ و متعاقب آن سرکوب وکشتار وحشیانه مردم و حبس و حصر فعالین سیاسی و رهبرانی که آشکارا به اصل نظام جمهوری اسلامی و آرمان هایش اعلام وفاداری میکردند نشان داد که این نظام عملا به مرز اصلاح ناپذیری رسیده است .
اما انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی برآمده از آن یک شبه چنین به وادی وحشی گری ودرنده خویی نرسیده و جنایات بزرگ امروز نتیجه ی انباشته شدن و تداوم انحرافات کوچک و بزرگ دیروز است.
مسولیت به وجود آمدن چنین شرایط هولناکی به دوش همه ی ما ملت ایران است و به طریق اولی این مسولیت متوجه روشنفکران تاریک اندیش و سیاستمدارانی است که در مراحل مختلف متوجه این انحرافات شده اما به زعم خودشان به خاطر مصالحی در برابر آنها سکوت کرده یا با این انحرافات همگام شده اند .
بانیان این انحرافات و کج روی ها که جای خود دارند، همانها که منافع ملی را با علم و از روی عمد فدای منافع شخصی و گروهی کرده اند .
و سید محمد خاتمی یکی از آن سیاستمدارانی است که تا خرداد ۷۶ با جهت گیری کلی جمهوری اسلامی با تمام اشتباهاتش همسو بوده و پس از آن هم که ضرورت اصلاح روند گذشته را دریافت تن به مخاطرات این اصلاح نداد .
اصلاحات چیزی جز دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی و فرهنگ ملت ایران نیست و سید محمد خاتمی با شعار اصلاحات توانست رای اکثریت ملت ایران را جلب کرده و با پایگاه اجتماعی فراگیری به ریاست جمهوری ملت ایران در نظام جمهوری اسلامی برسد .
اما این دموکراسی خواهی اصلاح طلبانه ی سید محمد خاتمی درست در نقطه ی مقابل اقتدار گرایی سید علی خامنه ای رهبر مقتدر ایران قرار داشت .
تضاد ماهوی میان اهداف محمد خاتمی و علی خامنه ای لاجرم آنها را رویا روی یکدیگر قرار میداد .
مساله این بود که رهبر جبهه دموکراسی خواهی مجبور بود برای پیگیری فرآیند دموکراتیزاسیون در برابر شخص دیکتاتور بایستد ، اما خاتمی مرد این ایستادگی نبود .
تمایل مردم به آزادی و تغییر از یک سو و فضای نسبتا آزاد به وجود آمده از پس دوم خرداد از سوی دیگر دست به دست یکدیگر داده و سبب به وجود آمدن تغییرات فرهنگی نسبتا گسترده ای در جامعه ایران شد بدون آنکه توازن قوا موجود در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی به طور محسوس و پایداری تغییر کند .
در حقیقت اصلاح طلبان با ترویج فر هنگی مدرن در قالب آزادی و دموکراسی و حقوق شهروندی و ... سبب آزار علی خامنه ای میشدند بدون آنکه برای کم کردن اختیارات و کاهش قدرتش کاری کرده باشند .
چنین شد که علی خامه ای به هیولایی رنجیده خاطر بدل شد و همین کافی بود تا ولی فقیه برای ریشه کن کردن اصلاحات و آزارهایش ، شبانی مجنون به نام احمدی نژاد را در همان حکومت اصلاح طلبان یک شبه به سلطانی برساند .
به این ترتیب حاصل هشت سال اصلاحات نصفه نیمه و ناقص سید محمد خاتمی ، چیزی جز تشدید اقتدار گرایی و تحجر در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نبود .
در واقع اصلاحات نصفه نیمه و ناقص خاتمی همان اثری را بر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی داشت که درمان نصفه نیمه و ناقص یک بیماری بر وضعیت بیمار خواهد گذاشت و این اثر چیزی جز عود کردن بیماری نخواهد بود .
جنبش اصلاحات به دلایل متعدد و مختلفی شکست خورد اما به یقین یکی از دلائل اصلی این شکست،
بی ارادگی رهبران برای گام برداشتن در راه اصلاحات و ایستادن در برابر علی خامنه ای بود .
خاتمی ،اصلاحات بدون رویارویی با خامنه ای را می پسندید و این چیزی نبود جز خیال خام براندازی دیکتاوری بدون مواجهه با شخص دیکتاتور .
به این ترتیب سید محمد خاتمی با کوتاه آمدن پی در پی در برابر زیاده خواهی و اقتدار گرایی علی خامنه ای به یکی از عوامل اصلی شکست اصلاحات و به بیراهه رفتن و اصلاح ناپذیر شدن نظام جمهوری اسلامی بدل شد .
رای امروز سید محمد خاتمی نیز در چهار چوب همان مشی سیاسی گذشته ایشان قابل تفسیر است .
متاسفانه تلاش خاتمی برای قطع نشدن ارتباط معترضین و مخالفین با حکومت و به زعم خود پایبند بودن به موضع اصلاح طلبی او را ناخواسته به همراهی و همگامی با علی خامنه ای و تایید اقتدار گرایی اش کشانده است.
به نظر می رسد خاتمی اساسا هدف را گم یا آن را فدای مسالمت جویی خود کرده است .
تعین شرط برای ورود به انتخابات،آنهم در شرایطی که اقتدار گرایان از لزوم توبه کردن فتنه گران برای بازگشت به حکومت دم میزدند و طبیعتا برآورده نشدن و حتی به سخره گرفته شدن این شروط و با این وجود شرکت در انتخابات و آنگاه متوسل شدن به تعبیر و تفسیر و حتی دروغگویی جهت بخشیدن وجهه ای اخلاقی به عملکرد خود ، اثری جز کاهش اعتبار و تقلیل پایگاه اجتماعی خاتمی نداشته و در یک کلام چیزی جز خود زنی و خود سوزی سیاسی نبود .
و این خود سوزی ها درشرایطی صورت میگیرد که رهبرانی با پایگاه اجتماعی فراگیر یکی از ابزار و عومل اصلی برای کشاندن دیکتانورها به پشت میز مذاکره جهت چانه زنی بر سر حقوق ملت ها هستند .
خاتمی در اوج اقتدارخود و با آن پایگاه اجتماعی فراگیرش هم نتوانست علی خامنه ای را به کوتاه آمدن وا دارد اکنون که دیگر نه تنها قدرت سیاسی اش را از دست داده بلکه پایگاه اجتماعی اش هم با گرفتن چنین تصمیمات و عملکرد نسنجیده ای روز به روز در حال کاهش است .
علی خامنه ای تنها چیزی که از خاتمی می خواهد و می پذیرد، همراهی و همگامی است ولا غیر .
کاش خاتمی هم، چون هاشمی رفسنجانی با سکوت و بدون موضع گیری ای خاص وارد انتخابات میشد.
خاتمی با چنین موضع گیری ها و کارنامه ای نشان داده که نه تنها سیاستمداری کار کشته، بلکه اساسا سیاستمدار نبوده و نمیتواند یک ناجی باشد .
او نشان داده که چیزی از قواعد دنیای سیاست نمیداند و به همین دلیل بهتر است به همان "گفتگو" در باب تمدن ها برگشته و "چانه زنی" در عرصه سیاست را رها کند .
مساله این است که در عالم سیاست "گاهی" باید ایستاد ،اما خاتمی "هیچ گاه" نایستاد و به این معنا خاتمی سیاستمدار نیست .
هشت سال حکومت اصلاح طلبان مناسب ترین شرایط بود برای آنکه دولت و مجلس دست به دست یکدیگر داده و به پشوانه ملت در برابر اقتدار گرایی علی خامنه ای ایستاده و راه دشوار دموکراسی را بپیمایند .
این ایستادگی یقینا هزینه هایی در پی داشت اما نه هزینه ای بیشتر از هزینه های تا امروز بی ثمری که ملت ایران از پس از خرداد ٨٨ پرداخته است .
این ایستادگی یقینا هزینه داشت اما نه هزینه هایی بیشتر از ۶۰۰میلیارد دلار درآمد بر باد رفته نفت ، پنج قطعنامه شورای امنیت ،انسداد سیاسی داخلی ، رسیدن به بن بست در سیاست خارجی و کشانده شدن کشور به آستانه جنگی ویرانگر که ممکن است به تجزیه ی ایران منتهی شود .
به این معنا خاتمی یعنی فرصت سوز .... 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست