در میان پرونده های مرتدین
کولن مورفی
- مترجم: کیوان مهجور
•
وقتی بنای "تفتیش عقاید" در میانه قرن شانزدهم به پایان رسید پاپ دستور داد تا بر سر دربنا بر سنگ مرمر بنویسند "مرکز حفاظت از محرومیت ارتداد". این عبارت توسط سربازان ناپلئون در زمان اشغال رم از سر در این بنا پاک شد. پاک کردن چند کلمه کار ساده ایست، اما از میان بردن میراثش کاری است بس دشوار
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ اسفند ۱٣۹۰ -
۱۲ مارس ۲۰۱۲
کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی، محاکمه های سریع کسانی که بر "موضع " خود باقی مانده بودند، محاکمه های پس از انتخابات ٨٨ و اعترافات تلویزیونی پس از آن یاد آور دوره "تفتیش عقاید"ی بود که تصور می شد به "زباله دان تاریخ "سپرده شده است. همزمان با آن وقایع شگفت آور زندان ابوغریب، ایجاد زندان خارج از حیطه قوانین مدنی در گوانتانامو و اخیرا لایحه پذیرش اعترافات زندانیانی که شکنجه شده اند در دادگاه ها که توسط نخست وزیر کانادا به مجلس این کشور ارائه شده یاد آور سخن زنده یاد "هوشنگ گلشیری" است که نوشته بود پس از اعدام ها، شکنجه ها، اعترافات تلویزیونی فهمیدم تاریخ اصلا "زباله دانی" ندارد.
ژانویه امسال کتاب "هیات منصفه خدا: "تفتیش عقاید" و بنای جهان نو"به قلم کولن مورفی منتشر شد. مقاله زیر توسط خود نویسنده در ماهنامه "هیومانیست" شماره ژانویه ٢٠١٢ به چاپ رسیده است.
کیوان مهجور
چندی پیش در یک روز گرم پائیزی از پهنای وسیع میدان پطرس قدیس گذشتم. در زیر طاقی هائی در ردیف ستون های "بلینی"لختی توقف کردم و راه خود را به ورای نگهبان سویسی که بی اعتنا دم دروازه آهنی ایستاده بودادامه دادم.او اوراقم را نگاه کرد، آنها را به من برگرداند و سلامی نظامی داد. انتظار چنین کاری از او نداشتم و بی اختیار پاسخ سلامش را دادم، اما لحظه ای بعد متوجه شدم که این سلام به جهت عبورکاردینالی است که از پشت سرمن عبورمی کرد.درست پس از دروازه بنائی با معماری رنسانسی وجود دارد به رنگ قهوه ای روشن. این مرکز اداری "جماعت کلیسائی آموزه های مذهبی" است که کارش به زبان اساسنامه کار پاپ که در سال ١٩٨٨ توسط ژان پل دوم رسما اعلام شده " تبلیغ و حفظ آموزه های دینی و اخلاق" درسرتاسرعالم کاتولیکی است. بر مبنای این اساسنامه " هرمطلب که به موضوع تبلیغ و حفظ آموزه های دینی و اخلاق مربوط می شود در حوزه کاری این "جماعت" است. مسئولیتی وسیع و گسترده. هرگونه مدرک ارزشمند، یا تصمیمی که درهرکجای واتیکان گرفته می شود باید به امضای این "جماعت" برسد.مدت زیادی است که این "جماعت" وجود دارد، گرچه تا زمان تشکیل شورای دوم واتیکان نام دیگری داشت: " انجمن روحانی دفتر مقدس". در زبان قدیمی واتیکان درست مثل آنکه از "کرملین "یا "وایت هال" سخن بگوئی ازعبارت "اداره مقدس"استفاده می شد.
اما پیش از آنکه این انجمن "دفتر مقدس" نامیده شود تا سال ١٩٨٠ نام دیگری داشت؛ "انجمن جهانی تفتیش عقاید ". این انجمن فی الوقع مرکز تفتیش عقاید بود- کوششی جهانی توسط کلیسا برای برخورد به هروسیله، حتی در بی رحمانه ترین صورت، با کسانی که در چشم کلیسا دشمنان "داخل" و "خارج" از کلیسا محسوب می شدند.
مکانی که اکنون محل انجمن است در سال ١٥٤٢ وقتی که پاپ در میانه حملات پروتستانیسم و عقاید "انحرافی" دیگر تصمیم گرفت که تحقیقات مفتشانه ای که بطور متناوب در مکان هائی پرت و دور اتفاق افتاده باید در مرکزی- نوعی بخش روحانی "اداره امنیت ملی"- متمرکز شودتا اطلاعات آن بتواندمورد استفاده قرار گیرد.
"تفتیش عقاید" در قرون وسطی آغاز شده بود تا با موارد ارتداد در مسیحیت برخورد کندو در اسپانیا در تحت کنترل دولت به مساله یهودیان و مسلمین بپردازد. پاپ پل سوم وظیفه "تفتیش عقاید" را آنچنان ضروری و حیاتی می دانست که ساختمان کلیسای پطرس قدیس را رها کرده و کارگران را برای پایان دادن به ساختمان این مرکز گماشت، در گذشته این محل دفاتر منشی هابودو در عین حال سلولهائی برای زندانیان داشت.
انجمن "آموزه های دین" بسیاری از عناصر تفتیش عقاید و طرح اداری آن را بهمراه مقدار زیادی از سوابق اداری به ارث برد. مدارک "تفتیش عقاید" اساسا در همین ساختمان نگهداری می شد. برای چهارقرن این آرشیو به روی خارج بسته ماند. در سال ١٩٨٨ در نهایت تعجب بسیاری واتیکان تصمیم گرفت که آرشیو را در اختیار محققین قرار دهد.
هر آرشیوی خزانه ای از خوب و بد تمدنی است که به وجود آورده است. این یکی هم استثنا نیست. این آرشیو وجود خود را مدیون "تفتیش عقاید" است اما به درک جهان امروزما کمک می کند.ما "تفتیش عقاید" را با "ادوار تاریک" تاریخ همراه می دانیم. اما "تفتیش عقیده" هر"تفتیش عقیده ای" چیست؟ مجموعه ای از روش های انظباطی است که گروه خاصی را نشانه رفته است، در لفافه ای از قانون پنهان شده، بطورمنظمی مرتب شده، با نظارت مخفیانه بر زندگی اشخاص حمایت شده، با سختگیری برای دیگران محل عبرت ساخته ، در زمان تداوم پیدا کرده،و با تاسیس موسسه ای قدرتمند به توجیه تصوری از یک "حقیقت" پرداخته است. به همین سبب " تفتیش عقاید" یک "یادگار" نیست یک "طلیعه دار" است.
گشایش آرشیو واتیکان به دوره طلائی تحقیق در باره "تفتیش عقاید" می انجامد.مفهوم "تفتیش عقاید" به عنوان نیروی یکپارچه به کارگردانی هوشیارانه وهدفمند "چشمی که هرگزنمی خوابد " آنچنانکه "ویلیام پرسکات" مورخ گفته دیگر قابل دفاع نیست. سرمایه گذاری است که درتلخی و زهرآگینی نسبی خود درهرعصری وزمانه ای از جائی به جائی دیگر صورت متفاوتی پیدا کرده است."تفتیش عقاید" عبارت مناسب یک تند نویس است. اما "تفتیش عقاید" های بسیاری وجود داشته است. کشف دیگر تحقیقات مدرن این است که تا جائی که به روش مربوط است، دادگاه های "تفتیش عقاید"بر خلاف دادگاه های سکولار همزمان خودشان اغلب وسواس زیادی به خرج می دادند و تناقضی در کارشان نبود. البته میزان از سطح پائین تری بر خوردار بود. تحقیقات تازه در تعداد قربانیان نیز تجدید نظر کرده ، بر آوردهای قدیمی تعداد افرادی را که سوزانده شده بودند تا بیش از یک میلیون نفر می دانست. امروزه این تعداد نزدیک به ده هزار نفر برآورد می شود. یعنی دو در صد کسانی که به هر دلیلی به دادگاه های تفتیش عقاید کشانده شده اند.بهر حال هرتعداد به قتل رسیده باشند، دادگاه ها برای صد ها هزارنفر مجازات تعیین کرد وهرکدام ازاین موارد ترس و وحشتی عظیم در سطحی گسترده پراکند. تعجبی ندارد که این وحشت کماکان و تااین حد تاثیر گذار است.
اما اگر بخواهیم بین خطوط این مدارک، نانوشته ها را بخوانیم، محققین درس های بزرگتری برای عرضه دارند.تفتیش عقاید می تواند چیزی بزرگتر عظیمتر و پر توطئه ترازاعمالی باشد که قرن ها پیش توسط تنها یک سازمان مذهبی صورت گرفته است . این توانائی از نیروهای بزرگتر و وسیع تری به جهان مدرن آورده شده، صورت هائی متنوع از "تفتیش عقاید" که دست در دست جهان مدرن بسط و توسعه می یابد.این نتیجه ای ناگزیرونگران کننده است.سوال اصلی اینجا است؛چرا "تفتیش عقاید" به وجود آمد؟ عدم تحمل، تنفر، سوء ظن
یک گروه نسبت به گروهی دیگرهمیشه وجود داشت ودرطول تاریخ این واقعیت همواره به شکنجه و آزار و اذیت انجامیده ، اینکه موسسه ای برای حفظ و تداوم آزاروشکنجه تاسیس شودتا به بقای آن یاری بخشد تا قرون وسطی اتفاق نیفتاده بود. ابزارآتش و خاکستر نفرت وجود نداشت.وقتی ابزارش موجود شد، "تفتیش عقاید" واقعیت زندگی شد. این تنها به مذهب محدود نمی شد، سیاسی هم بود.اهداف می توانند بزرگ یا کوچک باشند . این "تفتیش عقاید" است که می تواند در نظام حکومتی و جامعه مدنی که به زندگی ما نظم می بخشد نفوذ کند و ریشه بدواند.
ابزارها چنین اند؛ مجموعه ی از قانون مورد نیاز است ، وسیله اجرای این قوانین باید یکسان ومتحدالشکل باشد، برای بازجوئی ها تکنیک هائی ایجاد شود که قادر باشد اطلاعات مورد لزوم را به دست آورد، روش هائی باید به وجود آید تا بتوان مدارک به دست آمده را طوری طبقه بندی کرد تادر مواقع لزوم با مراجعه به آن به اطلاعات دسترسی داشت.مکانیسمی اداری، به یک بوروکراسی با کادری تربیت شده که بتواند به اداره این موسسه بپردازد نیازاست.این توانائی باید چنان باشد که نه تنها بتوان اطلاعات به دست آمده را تا مسافاتی قابل توجه بفرستد، به موازات آن قادرباشد اطلاعات دیگران را نیزنه تنها محدود بلکه، در یک کلمه سانسور کند.
"تفتیش عقاید" با استفاده از همه این ابزارها برپا شد. دانشگاه های جدید نظمی به کتاب قانون بخشیدند، "ارتداد" را به دقت تعریف کردند و درنتیجه روشن ساختند که دشمنان "درونی" و "بیرونی" کلیسا چه کسانی هستند. بوروکراسی کلیسا صورت حرفه ای پیدا کرد. دفترپاپ که در سال ١٢٠٠ تنها سی صد نامه نوشته بود یک قرن بعد ٥٠٠٠٠ نامه و فتوا صادر کرده بود.بازجویان آموخته بودند چگونه مدارک خود را تنظیم کنند که قابل دسترسی و استفاده باشد؛ شهادت یک نفر در دادگاه می توانست در یک دهه بعد مورد استفاده دادگاهی دیگرقرار گیرد.دستورالعمل هایی نوشته شد که به بازجویان می آموخت تاچگونه متهمین را بازجوئی کنند. شباهت این دستورالعمل ها، روش ها، روانشناسی که در این بازجوئی ها به کار گرفته می شد را با دستورالعمل های نظامیان ومراکزجاسوسی عصر حاضر نمی توان نادیده گرفت.بازجوئی و شکنجه نظم پیدا کرد اما قوانینش مثل همیشه "انعطاف پذیر" ماند.
ابزارهای تازه بودند اما ذهنیت اعتقاد راسخ به "حقیقتی مطلق" عمری طولانی داشت.مفتشین در ظاهر به اعتقاد به "یقینی اخلاقی" با یکدیگر مشترک بودند. در جهانی که "ایقانی اخلاقی" غیر قابل تصور مجاز می شود، حرمت "وجدان خصوصی" و "فردی" دیگر غیر قابل تعرض نیست. تکنیک هائی که شخص بی گناه را در سناریوئی از پیش نوشته شده به اعتراف وا می دارد بیش از پیش پیچیده می شود.درقرن چهاردهم مفتشی فرانسیسکن خصوصی به فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه گفته بود که اگردوقدیس، پطرس و پل هم به دادگاه او آورده شوند، هیچ شکی ندارد که تکنیک هایش در بازجوئی آنها به محکومیتشان می انجامد.
این همه بنظر قرون وسطائی می آید اما قرون وسطائی نیست.محققین ممکن است درباره "دولت توتالیتر" و مشخصاتش به بحث و گفتگو بنشینند اما آرزوی در کنترل در آوردن فکرورفتاردیگران همراه با این اعتقاد که خدا یا تاریخ عاقبت با نظر موافق درباره رفتارشان قضاوت خوهد کرد زمینه روایت غم انگیز صد سال گذشته حکومت های پلیسی، جنگ های کثیف، پاکسازی قومی، وحشت از کمونیسم، فتوا ها، جاسوسی های الکترونیکی، مداخله و تجاوز به نام "امنیت ملی"، شده است.
یک روزدرآرشیو به جعبه چوبی براقی برخوردم که شبیه کشوهای کارت های کتابخانه های قدیمی با لولائی چوبی در بالای آن بود.در هر جعبه کارت ها در تمام طول جعبه کنار هم قرار گرفته بود.لبه بالائی کارتها از شدت استعمال به رنگ بنفش در آمده بود. این فهرست کتاب های ممنوعه بود.آخرین آن در سال ١٩٤٠ صادر شده بود.پس از چهارصد سال استفاده از این فهرست در سال ١٩٦٦ رسما متوقف شد. این جعبه آنقدر قدیمی به نظر می رسید که بوی کهنگی آن سال های دوری را به خاطر می آورد. اما نفس این کار در اساس با دیوار چین چه تفاوتی داشت؟
آنچه "تفتیش عقاید" را از دیگر شکل های ناشکیبائی جدا می کند توانائی اش در باقی ماندن آنست که حمایتی نهادینه شده می گیرد و ادامه پیدا می کند. امروزعناصر اولیه که می تواند به رفتار مفتشانه قوت بخشد، وسعت بخشد و تعمیق کند هیچکدام اهمیت خود را در سالهای آتیه از دست نخواهند داد. تنها قدرتمندتر می شوند.
در نظربه "تفتیش عقاید" می بینیم که غرب ازآستانه جهانی عبورکرده و به جهانی دیگر وارد می شود. شکنجه سکوی پرش تازه ای برای خود یافته که ازتارعنکبوتی از قوانین استاندارد شده، ارتباطات اداری و مکانیسم های کنترل شده قدرت برخوردار است. این امور نه با یاری جنگجویان که با نخبگان تحصیل کرده ، نه با کمک اوباش بلکه با حرفه ای هائی ماهر اداره می شود. هر اذیت و آزار وشکنجه مذهبی و سیاسی که رخ می دهد به کمک چنین نیروهائی انجام شده است.آنها اطمینان می دهند که نقطه آغاز اولیه و این آزارها ظاهری شبیه بهم دارند.و چنان جلوه که متوقف کردن شکنجه کار سختی است. و این دلیل سهولت نقل و انتقال شکنجه از فضای مذهبی به جهان حکومت های سکولار و ایدئو لوژیک شده است.
از دریچه "تفتیش عقاید" است که اکنون می توانیم به جهانی که در آن زندگی می کنیم نگاه کنیم.
وقتی بنای "تفتیش عقاید' در میانه قرن شانزدهم به پایان رسید پاپ دستور داد تا بر سر دربنا بر سنگ مرمر بنویسند " مرکزحفاظت ازمحرومیت ارتداد" این عبارت توسط سربازان ناپلئون در زمان اشغال رم از سر در این بنا پاک شد. پاک کردن چند کلمه کار ساده ایست،اما از میان بردن میراثش کاری است بس دشوار.
|