سفر به ناحیه ی صفر
رضا مقصدی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۲ تير ۱٣٨٣ -
۲ ژوئيه ۲۰۰۴
تمام روز
در آسیبِ راه
منتظرم.
و از تلفظِ آب
عبور ِ نرمِ ترا
دوباره می شنوم.
صداها
تاریک
پرنده ها
تاریک
و آرزوی درختی
- که سمتِ قلبِ من است –
تاریک است.
بلندبالایی
- از باران –
ز دور می آید
و چتر ِ چشمانش
فرازِ خاطره ام باز می شود.
سلام!
منتظرم
کلام
خاموش است
و نور
می شنود
دلی به پیرهنی می گوید:
خوشا به حالِ تنت.
کلافِ باد
به پائیزِ روزنامه می پیچد
ترنمش
نمناک
و حرف هایش
لال.
ملالِ یک تصویر
ضمیرِ کوچه ی غمناک را می آشوبد.
به چشمخانه ی من
دری به عاطفه ی سبزِ میوه ها باز است
که شورِ شعله ورِ گیلاس
حریقِ گونه ی توست
و طعمِ سرخِ انار
بهارِ بارورِ باغواره ی لبِ تو!
عبور می کنم از آتشِ ترانه ی تن
و از میانِ عطش
و از مکالمه ی سردِ چشم های غروب
و از تبسمِ یک دختر
به اعتمادِ کبوتر.
تو نیستی
نسیمِ نرگس هست
و عطرِ چشمت نیست
صدای پایت هست.
به ماه می گویم:
درین حوالی
گلبانگِ گلشنی شفاف
گم شده است
«دریغ»
می گوید:
کلامِ آخرِ هر راه، بن بست است.
|