پاسخ خانم زهرا ربانی املشی به نوشته مادر دکتر مهدی خزعلی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٨ اسفند ۱٣۹۰ -
۱٨ مارس ۲۰۱۲
بسمه تعالی
حضور محترم سرکار حاجیه خانم خزعلی
پس از عرض سلام، نامه جنابعالی را در سایتهای زنجیرهای زیارت کردم. ظاهرا نامه اینجانب مستقیم به دست شما نرسیده که فرمودهاید آن را در سایتهای "بیگانه" مشاهده نمودهاید. چنانچه در رساندن مستقیم نامه به شما قصوری صورت گرفته عذرخواهی میکنم.
البته اغلب این سایتها که شما "بیگانه" لقب دادهاید، توسط اشخاصی اداره میشوند که غالباً وطندوست و متدین و قرآن پژوه هستند، ولی سایتهای زنجیرهای که نامه شما را منعکس کردهاند، اغلب به وسیله افراد و نهادهای گمنامی اداره میشوند که مردم حتی از دانستن هویت مسئولین آن محروم و بیخبرند.
بعضی از مطالبی که شما نسبت به من ابراز داشتهاید از مصادیق تهمت است؛ هدف من از نوشتن نامه تشویق شما به اقدامات عاجلی برای حفظ جان فرزندتان آقای دکتر مهدی خزعلی بود که مظلومانه جانش به خطر افتاده است و هیچگونه قصد دیگری مانند قضاوت در مورد عقاید شما و یا تلاش برای تغییر آن نداشتم.
متاسفانه من آن آزادی و مصونیتی را که شما دارید ندارم، تا بتوانم آنچه میخواهم بگویم و بنویسم تا در روزنامهها و سایتهای رسمی و دولتی و البته فیلتر نشده در معرض قضاوت عموم قرار گیرد، اما درهمین حد، برای تنویر افکارعمومی بهخصوص جوانانی که دنبال حقیقت هستند مطالب ذیل را عرض میکنم:
۱- من آزاد فکری و آزاد اندیشی را از پدر بزرگوارم آموختهام. برای مثال ایشان با اینکه ارادت خاصی نسبت به مرحوم آیت الله بهجت داشت ولی در مقابل همه افکار او تسلیم نبود. دوستی دیرینه آیت الله بهجت با مرحوم پدربزرگم موجب آن شده بود که پدرم مورد لطف و راهنماییهای ایشان قرار بگیرد؛ از جمله راهنماییهای ایشان این بود که همواره او را از مبارزه با حکومت شاهنشاهی نهی کرده و میفرمودند: "دست از این کارها بردارید، هر قیامی که قبل از قیام حضرت حجت(عج) صورت گیرد باطل است"؛ اما آزاد فکری و آزاد اندیشی به پدرم اجازه نمیداد که دست از مبارزه و همراهی با نهضت آیتالله خمینی بردارد.
این کلام گهربار امام علی(ع) که فرمودند: "اعرف الحق تعرف اهله" باید سرمشق ما باشد و افراد باید با ملاکهای حق سنجیده شوند و نه اینکه افراد را ملاک و الگو قرار دهیم و حق را از افراد جایزالخطا بیاموزیم. به یاد دارم که عالم عامل و اسوه استقامت آیتالله منتظری همیشه عمل به این حدیث شریف را توصیه میفرمودند که: "لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق".
۲- جنابعالی فرمودهاید که «مقایسه بین این زمان و آن زمان غیرمنصفانه و ناجوانمردانه است». من در نامه به شما در مقام مقایسه دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی نبودم، چون اساساً این دو رژیم ماهیتاً نباید قابل مقایسه باشند، امّا آیا ظلم در قبل و بعد از انقلاب تفاوت دارد؟ آیا میتوانید بگویید چون در قبل از انقلاب شاهان حاکم بودند ظلم امری نکوهیده بود اما اکنون که فقها حاکمند ظلم قبیح نیست؟ آیا ظلم را که قباحت ذاتی دارد باید توجیه کرد و یا باید با آن مبارزه نمود؟ مضافاً اینکه مبارزه با ظلم و بیعدالتی در زمانی که حکومت به نام اسلام است ضرورت بیشتری دارد. ظلم در حکومت اسلامی علاوه بر آثار تخریب کننده خاص خود، چهره دین را نیز مخدوش کرده ومتاسفانه خدشه بر اعتقادات مردم از مهمترین خساراتی است که ایجاد میکند. جنابعالی به راه دوری نروید، کافی است صحبتها و قضاوتهای نوههای عزیز خود (فرزندان آقا مهدی) که از نحوه زندانی نمودن پدر ارجمند خود و برخوردهایی که با او به جرم آزاد اندیشی و حقگویی در حکومتی که به نام دین بر پا شده است انجام گرفته، بشنوید. نگویید اینها بچهاند و جوان و گول خورده، بلکه آنان وابستگیشان به دنیا کم است و دارای وجدان پاکی هستند که هنوز با سیاست و توجیهات و ... آلوده نشده است.
٣- بسیار موجب تعجب و البته تاسف است که مسائل و گرایشات سیاسی آنقدر اصل شده است که مهر مادری را، که مثال نازدنی است، تحتالشعاع قرار داده و مادر، فرزند خود را که بیگناه زندانی و مضروب شده است محکوم میکند. مگر فرزند شما آقا مهدی، غیر از امر به معروف و نهی از منکر زبانی، گناه و جرم دیگری مرتکب شده است؟ آیا از او که تحصیل کرده و دنیا دیده و از فرهیختگان جامعه میباشد انتظار دارید که چشم و گوش بسته تسلیم دیگران باشد؟
حضرتعالی به جای اینکه به بازجویان چراغ سبز بدهید که ظلم بیشتری به فرزند شما و دیگر فرزندان این ملت بنمایند، آنان را از این راه کج و راه انحراف از صراط مستقیم باز دارید و با کلام خود به جوانان ثابت نمایید که ارزشهای اسلامی و انسانی مثل امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و بیعدالتی هنوز زنده است و باید زنده بماند.
۴- جنابعالی از اینکه من دو فرزندتان را مقایسه کردهام تعجب کردهاید ولی انصافاً زمانی که حسین شما و ما شعار مرگ بر شاه سر میداد چقدر احتمال این را میداد که مورد اصابت گلوله قرار بگیرد و شهید شود؟ میلیونها نفر مردم آن زمان شعار مرگ بر شاه میدادند ولی شهید و مجروح نگردیدند؛ ولی اکنون مهدی ما و شما برای دفاع از همان ارزشهایی که با هزینه خون شهدا به دست آمده است جان بر کف نهاده و آگاهانه به انجام وظیفه شرعی خود مشغول است. آیا بازهم فکر میکنید فقط آن شهید بزرگوار راهش را خود انتخاب کرده و این عزیز اغفال شده است؟!
۵- جنابعالی در نامه خود از آیات قرآن و نهجالبلاغه بسیار استفاده کردهاید ولی این مسأله مورد غفلت قرار گرفته که اساساً روح قرآن و نهجالبلاغه مبارزه با ظلم و استکبار و بیعدالتی است. اگر بخواهیم به تکتک آیات قرآن به تنهایی و بدون توجه به شأن نزول آنها نگاه کنیم، تفسیرهای متفاوت و گاه متضاد به دست میآید. با توجه به کل آیات قرآن و شأن نزول آنها و روایات و سنت معصومین علیهم السلام، برداشت درست از اسلام حاصل میشود.
۶- مثال خوبی زدید "قطار انقلاب"، ما همه با هم سوار این قطار شدیم. من اگر، به زعم شما، از قطار انقلاب پیاده شده بودم دیگر برای تکتک مردمان آن، چه آنان که ظلم روا میدارند و چه آنان که مورد ظلم واقع میشوند، دل نمیسوزاندم. من اگر پیاده شده بودم حاکمان را مورد نقد قرار نمیدادم و امر به معروف و نهی از منکر را با همه هزینههای آن انجام نمیدادم. اما از نظر من، در این قطار مورد نظر شما، هر وسیلهای هدفم را توجیه نمیکند، وقتی هدف خدا شد مگر میشود به ابزار و وسایلی مثل ظلم و شکنجه و تجاوز و زندان متوسل شد؟
رحم و شفقت و گذشت و ایثار و شجاعت و شهامت و انجام وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر راه وصال حق است. لذا اگر روزی قرار باشد در این قطار "من" جای "خدا" را بگیرد ترجیح میدهم حتی در بیابانی، همچون ربذه، ابوذروار پیاده شوم و در آنجا بمیرم ولی به مدینهای نرسم که در آن بیت المالش حیف و میل میشود، منتقدانش به زندان میافتند، چاپلوسان و متملقانش تشویق میگردند و رعایایش روز به روز ضعیفتر میگردند.
۷- فرق است بین ولایتی که شما به آن تمسک میجویید و بر اساس آن حبس و حصر و تبعیدها را تأیید میکنید و ولایتی که ما به آن قائلیم و امیدواریم وسیله نجات ما در این دنیا و جهان آخرت باشد. ما به ولایت پیامبر و ائمه اطهار سلامالله علیهم معتقدیم و آنان را مقتدا و پیشوای خود میدانیم. ائمه معصومین نه تنها مخالفین و منتقدین خود، بلکه کافرین و مشرکین را تحمل میکردند و برخوردشان با آنان همیشه سازنده و آموزنده بوده است.
شما نیز میدانید که جرم آقای دکتر مهدی خزعلی، چیزی جز استقلال اندیشه و تبعیت نکردن بیچون و چرا از دیگران نیست و این نتیجه مطالعات و مشاهدات و تجربیات خود ایشان است نه "وسوسههای شیاطین داخل و خارج و توهمات" که شما فرمودهاید. و صد البته اگر با این اختلافات و ناهمسوییها درست برخورد شود باعث تضارب افکار و آرا شده و در نهایت با انتخاب قول احسن، رشد جامعه بالا میرود، ولی متأسفانه به جای چنین برخوردی، ایشان و دیگر دگراندیشان را زندانی نموده و آنان را از حقوق اولیه انسانی و اسلامی محروم کردهاند. والسلام.
زهرا ربانی املشی ۲٨/۱۲/۱٣۹۰
|