از آرمانشهر تا ویران شهر
سیامک طاهری
•
ویرانی جهان سرمایه داری؛ گسترش بیکاری؛ گسترش فاصله طبقاتی؛ پایین آمدن و متوقف شدن رشد اقتصادی – و در پاره ای موارد منفی شدن رشد اقتصادی – گسترش جنگ های امپریالیستی؛ ویرانی زیست بوم خطر هلاک جمعی بشری را افزایش هردم بیشتری می دهد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ فروردين ۱٣۹۱ -
۲۶ مارس ۲۰۱۲
درباره بحران اقتصادی چهانی مطالب بسیاری گفته ونوشته شده است. وجود چنین پدیده ای درجهان را دیگر کسی نمی تواند منکر شود. هیچ آینده روشنی هم در پیش روی سرمایه داری وجود ندارد. نظریه پردازان سرمایه داری مدت ها است که بر مبنای دو استدلال می کوشند تا سرنشینان این کشتی شکسته را به آینده امیدوار سازند واز هجوم همگانی برای ترک آن جلوگیری نمایند.اولین استدلال رجوع به تاریخ است. بر مبنای این شبه استدلال چون سرمایه داری از بحران های پیشین نجات یافته است پس از بحران اخیر نیز خلاصی می یابد. اینان فراموش می کنند درآن زمان که امپراتوری های گسترده مصر؛ ایران ؛ رم ویا چین بر جهان حکومت می کردند همین استدلال را می شد بکار برد. ولی تجربه تاریخی را نمی توان به یک دوره کوتاه ازتاریخ محدود کرد. تاریخ حکومت های سرمایه داری در جهان تا امروز بسیار کوتاه تر از دوران فئودالیسم است.آیا حامیان فئودالیسم در گذشته حق نداشته اند با همین استدلال فئودالیسم را سیستمی ابدی بیانگارند. فراموش نکنیم که این استدلال برای فئودالیسم بسیار زیبنده تر بود تا سرمایه داری. اگر قیام ها وشورش ها وانقلابات چندی که بر علیه سرمایه داری انجام یافته وبا شکست نسبی همراه شده است. شمار اینگونه مبارزات در دوران چند هزاره ساله فئودالیسم بسیار بیشتر بوده است. بر مبنای نگاه علمی به تاریخ تا شرایط مشخصی برای تحول اجتماعی پدیدار نشود میزان موفقیت های جنبش ها برای تغییر محدود خواهد بود وامکان جایگزینی سیستمی نوین به جای سیستم کهنه وجود ندارد. از همین رو است که مبارزات ضد سرمایه داری تا کنون به نتیجه قطعی برای از میان برداشتن آن وبنیانگذاری نظمی نوبه جای نظم فرتوت سرمایه داری نرسیده است. اینکه چه مقدار از این نبود شرایط مربوط به شرایط عینی وچه مقدار از آن به شرایط ذهنی ارتباط داشته است موضوع بحث دیگری است که امیدوارم در فرصت مناسبی پیگیری شود.
بخش دیگر شبه استدلال مدافعان سرمایه داری نبود آلترناتیو برای سرمایه داری است. اینان با بزرگنمایی خطاهای انجام یافته می کوشند تا اینگونه بنمایانند که هیچ راه برون رفتی از جهنم سرمایه داری برای بشریت وجود ندارد وچاره ای نیست جز تحمل وضع موجود. این مدافعان سینه چاک سرمایه داری نیز فراموش می کنند - ویا خود را به فراموشی می زنند - که زندگی همواره آفریننده پدیده های نویی است که در گذشته وجود نداشته است. البته هر پدیده نویی که از درون کهنه بیرون می آید ؛ بناچار از تجارب گذشته بهره می برد ؛ از خطا های آن می آموزد واز نکات درست آن بهره می برد. آلترناتیو آینده نیز ضمن سود جویی از نکات درست جنبش های پیشن ضد سرمایه داری خواهد کوشید از اشتباهات آن پرهیز کند.
پاره ای از مدافعان نظم سرمایه داری کار دفاع کور کورانه از این نظم کهنه را به جایی رسانده اند که برای آن نوعی تقدس ایجاد کرده تا آن را از نقد ویا آسیب در امان نگاه دارند. این افراد با بیان این که سرمایه داری دارای نظمی خود تنظیم گراست و توان آنرا دارد که معایب خود را ترمیم سازد واز این رو از هر گزندی محفوظ است ؛ آن را دارای عمری ابدی فرض می کنند. اینان با دادن پوشش عمر جاودانه به این پدیده گذرا ی زندگی بشری به گونه غیر مستقیم به استدلال معتقدان به مذهب که عمر ابدی را مخصوص خدا می دانند نزدیک شده وبرای سرمایه داری نیزداشتن همین توانایی را تصور می کنند. اینجا دیگر سخن بر سر هواداری از سرمایه نیست بلکه سخن از سرمایه پرستی است. به این ترتیب سرمایه داری پس از تسخیر زمین خیز خود را برای تسخیر آسمان نیز آغاز کرده است. واین نمی تواند از سوی معتقدان به دین جز کفر گویی تعبیر دیگری بیابد. از سوی دیگر استدلال این دسته از سرمایه پرستان با استدلال دسته نخست - رویکرد به تاریخ ؛ آن هم دوره کوتاهی از تاریخ- در تناقض می افتد ؛ چرا که درتاریخ جوامع بشری هیچ نظم ثابت وغیر قابل تغییری را سراغ نداریم. برعکس تاریخ جوامع بشری تاریخ تغییرات وزوال نظم های کهن وپیدایی وبالایی یابی نظم های نوین است.
اما واقعیات زندگی گویاترین سلاح نقد چنین اندیشه های کهنه ای است. ویرانی جهان سرمایه داری؛ گسترش بیکاری؛ گسترش فاصله طبقاتی؛ پایین آمدن و متوقف شدن رشد اقتصادی – و در پاره ای موارد منفی شدن رشد اقتصادی – گسترش جنگ های امپریالیستی؛ ویرانی زیست بوم که خطر هلاک جمعی بشری را افزایش هردم بیشتری می دهد؛ بحران کمبود منابع طبیعی و...همه و همه شرایطی را به وجود آورده اند که هر روز جمع بیشتری را به جستجوی راه برون رفت از این بحران همه گیر می کشاند. این طیف گسترده ودم افزون استدلال ها نوینی را تولید می کنند. استدلال های نوین خود نیازمند واژه گان واصطلاحات نویی هستند.بدینگونه است که فرهنگ ضد سرمایه داری بشری گسترش می یابد. از جمله اصطلاحات و واژه گان نوظهور اصطلاح ویران شهر است که به تازه گی در میان بخش های نسبتا وسیعی از نظریه پردازان جاری شده است.
اصطلاح آرمانشهر را همگان می شناسند. این واژه بوسیله افلاتون به گنجینه واژگان بشری هدیه شده است. واژه ویران شهر در مقابل ان کلمه بکار می رود. اگر آرمانشهر تجسم آروزهای بشری برای برپایی جامعه ای آرمانی است؛ ویرانشهر نتیجه کارکرد وحاصل عملکرد نظام سرمایه داری ّ.ومرگ آرزو و امید است. در ویرانشهرها امید به زندگی بهتر رو به خاموشی می گذارد ؛ یافتن کار به آروزیی دست نیافتنی تبدیل می شود وشمار بیکاران ؛ حاشیه نشینان ؛ کارتون خواب ها وبی خانمان به شکل روزافزنی گسترش می یابد. ویرانشهر نماد کامل مرگ رویا در زندگی انسانی است. زندگی ای که انسان ها بی هیچ امید وآروزیی فقط در تلاش گذران روزهای خود وسیر کردن شکم خود هستند . در ویرانشهر ها با انسان هایی مواجه ایم که به سن بازنشستگی رسیده اند ولی به علت بالا رفتن حد نصاب سنی برای بازنشستگی امکان بازنشستگی نمی یابند ؛ با جوانانی مواجه ایم که از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند ولی کاری نمی یابند ؛ با کارگرانی برخورد می کنیم که حقوق آنان به شکل مستمر کاهش می یابد وبا بیمارانی برخورد می کنیم که امکان معالجه خود به دلیل گران بودن هزینه درمان را ندارند. با شهر هایی روبرو هستیم که که زیستگاه انسان ها را نابود می کنند و...ویرانشهر نماد بازگشت به توحش مدرن در زندگانی انسانی است. آیا برای توحش آلترناتیوی وجود ندارد؟
|