یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آتش نشانی


طاهره بارئی


• دَم پارک که میرسم
در باز است
و از دهان مجسمه ی سنگی
شرحه شرحه آب میریزد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ فروردين ۱٣۹۱ -  ۲٨ مارس ۲۰۱۲


 دَم پارک که میرسم
در باز است
و از دهان مجسمه ی سنگی
شرحه شرحه آب میریزد
چه خوب!
دیگر لازم نیست مثل مرغ سربریده
مدتها دور میله ها چرخیده
و ساعتم را نگاه کنم

با خیال راحت برگشته
راه پشت سر را می نگرم
فکر میکنم آن خانه ی دوردست
آن دو راهی
این جاده
رفت آمد های زیگزاک
پامچال ها را به بند کشیده
و کتاب کلمات را خط خطی کرده است

باید بپرم
از روی چهارشنبه سوری کلیّات
آتش نشانی همین نزدیکی هاست
پسران جوان
با کلاههای ایمنی
صبح ها فوتبال تمرین میکنند
گاه
سر در پی هم، خندان
پشت نردبان طنابی
چون صفی از زائران صعود نوبت گرفته
گاه با لوله های قطور سیاه
خیابان را قُرُق کرده
و همین جائی را که ایستاده ام
با خط کشی های جدید
به سوی مقاصدی نامعلوم بسط می دهند

کارشان
باز کردن حلق است
راه دادن به صدا ها
زرورقی که باز میکنند
از دور یک آدامس نیست
کلمه ایست
که از شش کنج آن
کتاب آبها سر میروند

روزی که خانه را میگرفتیم
نگران سر وصدای آتش نشانی بودیم
امروزفکر میکنم
آشیانه ای بوده
که ما را فرا می خوانده است

اگر قرار باشد
تا انتهای بهار
حتی خود تابستان
آنقدر می پرم
تا پامچال ها جان بگیرند
و صفحات بی رمق آنوقتها
آرام آرام
از هم فاصله گرفته
ودر وجود رابطه ای میانشان
به فکر فرو روند

آنوقت به سراغ آتش نشانی میروم
تا در رنگ آبیم
ماشینهای سرخش را
غرق کنم


فوریه ۲۰۰۷
بازنویسی ۲۰۱۲



 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست