حقوق بشر هدف یا وسیله
آیا حرکت اعتصاب غذای گنجی در حمایت از زندانیان سیاسی در ایران قابل حمایت نبود؟
سعید سلطان پور
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۰ تير ۱٣٨۵ -
۲۱ ژوئيه ۲۰۰۶
مدتهاست که همه از حقوق بشر میگویند. دیگر حتی دیکتاتورها هم خود را مدافع حقوق بشر می خوانند مثلا “جمهور ی اسلامی“ که یکی از ناقض ترین حکومتها در نقض حقوق شهروندان است، آمریکا و غرب را متهم به نفض حقوق بشر بویژه مسلمانان می کند و در همان حال چشم خود را بر نقض حقوق مسلمانان در چین و روسیه در چچن می بندد زیرا به رای روسیه و چین در پرونده اتمی نیازمند است. از ان سو آمریکائیان، به بهانه نقض حقوق بشر در ایران، فشارهای سیاسی بر جمهور ی اسلامی وارد میکنند. درحالیکه در ابوغریب و گوانتانا بی خود ناقض حقوق انسانها هستند. اسرائیل که یک حکومت ایدئولوژیک مذهبی مانند جمهوری اسلامی است حقوق شهروندان عرب خود را به راحتی نقض میکند و با دیوار کشیدن از میان مزرعه ها و خانه های فلسطینی ها، در دوران تکنولوژی موشکهای دوربرد و همواپیماهای بدون سرنشین، دیوار جدائی بنا می کند، انها افراد غیر نظامی و یا شخصیتهای سیاسی را در خاک لبنان و یا فلسطین ترور و یا دستگیر و به زندان در اسرائیل منتقل میکنند ولی وقتی که طرف مقابل افراد نظامی را به اسارت میگیرد، مردم عادی فلسطین و لبنان را با بمباران کردن تاسیسات آب و برق و خانه هایشان مجازات میکنند.
صدها نفر از مردم لبنان در بمبارانها کشته میشوند ولی اسرائیل تنها از کانادا بخاطر کشته شدن ٨ لبنانی که پاسپورت کانادائی دارند معذرت می خواهد. زیرا نخست وزیر دست راستی کانادا “استیفن هارپر“ بجای میانجیگری و تلاش برای ایجاد صلح، با قربانی خواندن اسرائیل نه تنها آتش جنگ را در خاورمیانه دامن میزند بلکه جامعه چند ملیتی کانادا شامل مسلمانان و یهودیان را هم از هم دورتر می کند.
شاید انتظار اخلاقیات از دولتها یک رویائی بیش نباشد، زیرا سالهاست که کمتر سیاستمداری با اخلاقیات سر و کار دارد ولی نگرانی من از جریانات و شخصیتهائی است که هنوز به قدرت نرسیده اند و بسیاری از آنان هم با قدرت بیگانه هستند ولی حقوق بشر را بطور غیررسمی “خودی و غیر خودی“ کرده اند.
عمده جریانات اپوزیسیون حقوق بشر را در انجا نقض شده میدانند که حقوق هم اندیشان و هم مسلکان انان نقض شده باشد. به عنوان نمونه کسی از این گروهها در حمایت از حقوق شهروندی رامین جهانبگلو (به دلیل نزدیکی به خط سیاسی رفسنجانی، آمریکا) و یا مهندس موسوی خوئینی ها موضع گیری نکرد. یعنی هنوز از انقلاب درس نگرفته اند که باید از حق دفاع کرد بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی زندانی است؟
وقتی گنجی در زندان بود انان از انجا که در موضع ضدیت کورکورانه (نه مخالفت اصولی) با جمهوری اسلامی قرار دارند. لذا هر روز گنجی در اعتصاب غذا را مانند پیراهن عثمان علم می کردند ولی وقتی گنجی آزاد شد آنان اولین کسانی بود که پرسیدند چرا گنجی آزاد شد؟
اگر برای آزادی اندیشه و بیان تلاش کنیم دیگر نخواهیم پرسید چرا کسی آزاد شد وقتی کسی غیرقانونی دستگیر شد آنوقت یکپارچه در صفی واحد صرفنظر از عقیده و مرام برای آزادی وی اقدام میکنیم.
گنجی و افشای رفسنجانی
اکبر گنجی با افشای رفسنجانی مرد قدرتمند ایران و عامل اصلی ادامه جنگ و سرکوب دگراندیشان و نیز قتلهای زنجیره ای ادای خود را به مردم ایران کرده است. لازم به تذکر است که در ان دوران اگر کسی از رفسنجانی انتقاد کوچکی می کرد بدون شک دستگیر میشد. یک نمونه دستگیری امضا کنندگان نامه ۹۰ نفر در خرداد ۶۹ که اولین نامه سرگشاده به رفسنجانی بود و نمونه دیگر دستگیری دکتر محمود کاشانی فرزند آیت الله کاشانی که نماینده مجلس از کاشان بود به دلیل انتقاد از رفسنجانی در مجلس چند سالی را در اوین بود و با نوشتن ۲ بار توبه نامه باز زفسنجانی به ازادی وی رضایت نمی دهد.
شهید موسی خیابانی در تحلیل جمع بندی جنبش مسلحانه در سال ۶۰ با توجه به مصادره چند قبضه مسلسل نو سبک “یوزی“ که ساخت اسرائیل بود (از پادگان باغشاه تهران) این نیتجه گیری را می کند که رژیم از اسرائیل اسلحه می خرد که البته تاریخا مدرک قابل اتکائی نیست. در حالیکه در سال ۶۴ مهدی هاشمی برادر داماد منتظری سفر مک فارلین را به ایران که از طرف ریگان کیک و انجیل برای خمینی آورده بود را افشا کرد. کاریکه به قیمت جان هاشمی و سپس خلع منتظری انجامید. و عملا ارتباط پنهانی رژیم باآمریکا را افشا کرد ولی هیچ کسی از هاشمی به عنوان قربانی رژیم یاد نمی کند. در حالیکه اگر وی نبود سالها بغیر از حدس و گمان مدرک معتبری بر مذاکرات پنهانی آمریکا و سران جمهوری اسلامی در ان دوران جنگ ایران و عراق نبود.
دوستانی ممکن است تضادهای داخلی را عامل این جریانات معرفی کنند من هم اینرا رد نمی کنم ولی می گویم چرا بجای کار کردن بر روی تضادهای داخلی جناح ها که هیچ کسی نمی تواند منکر شود، جناحین رژیم را را با اتخاد سیاستهای غلط سکتاریستی در سرکوب ها متحد میکنید؟
اکبر گنجی با سابقه جای سوال، توانسته شکاف در جبهه مقابل بیندازد؟ چرا؟ تحلیل های مختلف می تواند وجود داشته باشد، اگر ما تحلیل درست از شرایط مشخص داشته باشیم و بجای ضدیت، واقع گرایانه مسائل را بررسی کنیم، با حمایت مشروط از حرکت وی بر اساس اصول انسانی می توانیم صف اپوزیسیون را منسجم تر کنیم.
اگر گنجی این جریان را که یک حرکت اصولی است زیرا بر اساس عدم خشونت و رعایت حقوق شهروندان استوار است راه اندازی کرده است گنجی را زیر سوال ببرید ولی قبل از گنجی خودتان را هم زیر سوال ببرید که چرا ان چنان متششت و بدون برنامه هستید که گنجی توانسته در خلا نیروهای مردمی، خطی را پیش ببرد. چه شده است که جریانات سازمانده و خط دهنده در دوران دیکتاتوری شاه و بعد از انقلاب و حمایت از مردم و نیز حمایت بخشهای جوان از انان در مقابل خمینی، اکنون به آدم آهنی های مبدل شده اید که تنها هنرش حرکتهای واکنشی در قبال کنشهای جمهور ی اسلامی است.
یکی از دلایل دلسرد شدن مردم و بی تفاوتی انان در داخل و خارج کشور را می توان سر درگمی و واکنشی جریانات دانست. جریاناتی که تنها مانند سنتی های مذهبی بر سر و سینه خود می زنند و با مراسم گرفتن های تکراری در یادبودهای شهدا با گذشته های افتخار آمیز غرق شده اید بدون اینکه به اینده راهی بیابیم.
ممکن است دستهائی در کار باشد که بخواهند اکبر گنجی را به عنوان سر جنبش علم کنند البته ممکن است ولی مگر این آمریکا هست که برای مردم ایران و جنبش ازادی خواهی آن رهبر تعیین می کند . اگر چنین بود که رضا پهلوی رهبر شده بود، عراق مشکلاتش حل شده بود. رهبری توسط مردم انتخاب میشود و مردم ایران تاریخا هیچ رهبری را بدون پرداخت هزینه و نیز بدون شجاعت و شهامت لازم در مواقع بحرانی، رهبر نکرده و نمی کنند و از همه مهمتر از مسائل مالی مبرا باشد. فکر میکنند که اگر جریانی اصولی و در ارتباط با مردم باشد که نمی شود انرا به بیراه برد و یا بر آن رهبر تحمیل کرد.
در حال حاضر اکبر گنجی و امثالهم مانند دیگر ایرانیان هستند که در یک صف برای برقراری دموکراسی و حقوق انسانها قرار دارند بدون برتری و هیچ امتیازی.
اگر گنجی ادعای رهبری کرد مسلما در آنموقع بایستی از وی مواضعش را صریحا نسبت به سرکوب سال ۶۰، قتل های ۶۷ و خمینی به عنوان فتوا دهنده ان قتل عام، ادامه جنگ ٨ ساله بی حاصل پاسخ بدهد گنجی باید در بین مردم تبرئه شده باشد و انهم امکان پذیر نیست مگر اینکه یک حکومت ملی و مردمی مبتنی بر آزادی های فردی و سیاسی در ایران برقرار شده باشد و تمامی شواهد و مدارک در کمیته حقیقت یاب بازخوانی شود. در چنین مقطعی هست نه تنها گنجی بلکه بسیاری از رهبران سیاسی جریانات نیز باید پاسخ بدهند که چگونه است که گنجی با تفکر پاسداری می تواند تکامل پیدا کند و جمهوری خواه شود و در زندان مانیفست بنویسد ولی رهبران سیاسی خارج از کشوری که در نعمت آزادی بسر می برند عقب گرد داشته اند و هنوز نتوانسته اند هیچ حرکت مثبت مستمری انجام بدهند؟
چگونه است شهدا جزنی، احمد زاده از فدائیان و حنیف و سعید محسن و.. کتب و جزوات راهنمای عمل در دروان اختناق شاه که اصلا قابل مقایسه با دوران عصر اینترنت و انبوه اطلاعات نیست تدوین کردند ولی این رهبران باقی مانده هنوز نتوانسته اند حتی یک تحلیل واقعی و درست از انقلاب و رژیم داشته باشند؟
چگونه در مدت ۲۰ سالی که در خارج از کشور در تبیعید هستند نتوانستند کادرسازی کنند. نتوانستند راهکار بیابند و نتوانستند پیوند تنگاتنگ با مردم داخل کشور ایجاد کنند؟
بقول شهید حنیف نژاد این پلیس نیست که تواناست این ما هستیم که غفلت میکنیم و باعث ضربه به خودمان میشویم.
اگر اکبر گنجی علمدار یک جریان صلح طلب شده است این را از زیرکی گنجی ندانید این را از غفلت زدگی و بی عملی خودتان بدانید.
دفاع ازحقوق انسان یک اصل پایه
از حق دفاع کنیم و نقض حقوق انسانها را در هر شکلی نکوهش کنیم. حقوق بشر یک وسیله نیست. حقوق بشر یک هدف جهانی انسانی است هر چند که مورد استفاده ابزاری قرار گرفته است. ما به عنوان انسانهای مسول وظیفه داریم هر کجای دنیا که هستیم از تورنتو تا تهران و از نیویورک تا بغداد، هر کجا در ملا پیرامونمان از خانواده تا اجتماع نقض حقوق شهروندی و انسانی را مشاهد ه کردیم در قبال ان موضع بگیریم تا برای خودمان و برای نسل جوانانمان نهادینه شود. همانگونه که صدها هزار نفر از مردم کشورهای آزاد غربی علیه اشغال عراق (قبل از حمله در خیابانها) به تظاهرات پرداختند. همانگونه که این افراد در مقایسه با جهان سومی ها به نقض حقوق بشر در کشورهای استبدادی حساس تر هستند. یعنی باید اخلاقیات را ملکه رفتار اجتماعی و سیاسی خودمان قرار دهیم . نمی شود بر نقض حقوق انسانها در گوانتانابی فریاد زد ولی بر نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی و یا اپوزیسیون سکوت کرد.
انسانها را با رعایت هوشیاری سیاسی باید بر اساس انچه که عمل میکنند باید پذیرفت. و سعی کرد با آگاهی دادن به مردم فرهنگ انانرا ارتقا داد. از گذشته یاد بگیریم و به نقد اساسی خودمان بپردازیم قبل از اینکه تاریخ و مردم ما را قضاوت کنند. هر کس را به اندازه توانائی اش بپذیریم. بیرحمانه خطوط را افشا کنیم ولی شخصیت ها را تخریب نکنیم. از حرکت اصولی با مرزبندی های روشن دفاع کنیم.
باید جبهه مردمی بر اساس اصول حقوق بشر،آزادی و اس ت قلال با حفظ هو.یت هر جریان را ایجاد و گسترش داد.
آیا روزی را خواهیم دید که جریانات سیاسی مانند ولتر به این باور برسند که من جان خود را میدهم تا تو ازادانه حرف بزنی؟
ssultanpour@yahoo.com
www.kanoun-e-bayan.blogspot.com
|