اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٣۰ شهريور ۱٣٨٣ -
۲۰ سپتامبر ۲۰۰۴
در آستانه ی در
دری گشوده به من باش.
۲
دروازه را به روی شبم بستم
گفتم:
با آفتاب ِ خاطره بنشینم.
۳
وقتی تو نیستی
انگور
در کجای جهان است؟
۴
شاداب کن مرا
بگشا!
آغوش را به جانب این آب.
۵
صیاد ِ لحظه های درخشنده!
دستی بر آر
شادی، کنار توست.
۶
بیا بریده ی لبخندی
کنار ِ سفره ی من بگذار!
۷
بگو!
برهنه بگو!
زبان ِ عاطفه
عریانی ست.
۸
به من نگاه می کند این راه
رهی که منتظر ِ شوق ِ گام های من است.
۹
دیدار می کنی
چون صبح، از کناره ی پرچین.
بیدار می کنی
خواب ِ هزار خاطره ی دوردست را.
۱۰
به همسرائی من
زنی دوباره فرود آمد
زنی که صاعقه در دل داشت.
۱۱
برخیز!
مهتاب را به سینه، بیاویز!
۱۲
پناه می جویم
به یک تبسم ِ روشن
به یک نگاه ِ زلال.
۱۳
تو نیستی
ولی تغزل ِ یک چشم
در شبم جاری ست.
۱۴
تمام عمر دویدم
تمام لحظه ی سبز
که در کنار تو باشم
ای عشق!
۱۵
نه آن درخت بلندی
به سایه سار ِ تو بنشینم
نه ساحل مهتاب
که از صفای تو باشم.
خیال ِ هر شبه یی.
۱۶
هراس ِ هر شبه دارم
چو شیشه از هر سنگ.
۱۷
ای آب های بندر ِ چمخاله!
انسانی از تبار ِ شمایم.
۱۸
مرا به خاطره مسپار
کسی به خاطره ام
سنگ می زند.
۱۹
از تو یک نگاه
از من ِ شکفته یک غزل به رنگ ِ آب.
۲۰
تا عشق هست
مثل پرنده یی
در ذهن ِ هر درخت
گذر دارم.
___________
از کتاب «نفس ِ نازک ِ نیلوفر»
|