چهار شعر منتشر نشده
علی عبدالرضایی
•
زیباتری آری
حتی همین حالا که چشمت اشک دارد
دل می بری چون ماه زیر آب
باری
از من ابرقدرت تری در پیش داری
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۴ فروردين ۱٣۹۱ -
۲ آوريل ۲۰۱۲
• ویروس
زیباتری آری
حتی همین حالا که چشمت اشک دارد
دل می بری چون ماه زیر آب
باری
از من ابرقدرت تری در پیش داری
این تازه آغاز عزیز ماجراست
ویروس تنهایی همین عاشق کشی هاست
امروز ترکم می کنی
فردا تو را آن دیگری
صورتحسابی با کس دیگر نداری
شورش علیه صورت خود می کنی
بیچاره حتی ماه آن بالای بالا
از بس که عاشق کشته حالا دست تنهاست
• دستیار
توی دلم دنبال عاشق نگرد
جز آشغال اشغال نکرده مرا
یک عده می دهند
که تنهاترم کنند
یک عده می برند
که تنهاترین
دل را همه دارند
همه دلدارند
دور و برم ریخته به بسیاری
بااینهمه کاری ندارم غیرِ بیکاری
بی بند و باری کرده دستم بند
جز دستبند
منی که دست داشتم
همیشه در دستِ یار
نداشته ام دستیاری
• زنبور
نیشی که کردی برقرار این بار هم شد زهرِ مار
حالا که پوزم را زدی کن پوزخندت برکنار
تعویض کن جای لبت با پوز و لبخندی بزن
کاری بکن تا زهرِ خود منها کند از نیش مار
پیچی به اندامت بده پستان خود دیوانه کن
تا لرز گیرد سینه ام لب روی لبهایم بذار
بیخود برای مصلحت این پا و آن پا می کنی
کبرای تصمیم خودت را توی خواب من بیار
آنکه تو را دارد ندارد با کسِ دیگر صنم
کمبودِ سارا می کند حتی خودِ دارا ندار
بیخود حسادت می کنی با کندوی زنهای بور
کیفیت چشمت عسل ، زنبور می خواهم چکار!؟
•میخ
چارمیخ و میخکوبِ روی تو با هم شدم
میخ تر وقتی که از چشم تو افتادم شدم
تخته ای کم داشتم دیگر نمی خوردم به در
تخته ای کم بود اما میخ دست کم شدم
از همان روزی که دیوارت نگاهم قاب زد
میخ را وقتی که دست راستت دادم شدم
گرچه کارم با خیال تخت گاهی تخته شد
گرچه گاهی ضربه سنگین بود و قدری خم شدم
میخ را تا بیخ توی تخته کردم عاقبت
راستم کردی به ضربی باز هم آدم شدم
میخ تر از خود ندیدم عاشقی دور و برم
هرچه کوبیدی سرم من بیشتر محکم شدم
صفحه شعر علی عبدالرضایی در فیس بوک
www.facebook.com
|