" عتابی به خود ِ خویشتن "
جهانگیر صداقت فر
•
تو را چه میشود
که نیافروزدت بهار
دگر
به ترنم غزلی ،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ فروردين ۱٣۹۱ -
٣ آوريل ۲۰۱۲
تو را چه میشود
که نیافروزدت بهار
دگر
به ترنم غزلی ،
که نشوردت به قول قمری سرمست
شادیانهی نوروز ،
که نپالدت ز غبارهی غم
نم نمای ابر فروردین ؟
تو را چه میشود ای غمگین
که سرود خجستهی سرنا نمی کشد به طپش
-دهل گونه -
دلت را ؟
***
بهار است،
هان !
پیر ِ سالخورد !
برون بزن از خود ِ خود،
رها شو خود از قفس ِ درد....
پس از تو بسا درد بماند و تو نباشی،
مرد !
پس از تو -
بسا درد
درد
درد.
*
ز خود به در آ ی،
های !
اینک ا ت ای پیر، آخرین مجال ِ شکفتن در آستان سحر !
عبث ممان در انتظار ِ یکی بهار...
یکی بهار دگر.
رها شو چو غنچه ز تنگای کاسبرگ؛
ببین !
کمین نشسته پسا پشتِ پردهی فصل
موسم مرگ.
*********
جهانگیر صداقت فر
تیبوران - بهار ۱۳۹۱ ؛ مارس ۲۰۱۲
|