ایران سرزمین تبعیضات و آپارتاید!
سالار آشناگر
•
آنچه لازم است هر انسان آزادهای به آن، بازاندیشد، وجود به وفور تبیعیضات روزانه و روزمره شدهی آپارتایدی است که در سراسر ایران علیه اکثریتی عظیم مردم ایران دیر زمانی است حتی قبل از این نظام کاملا راسیستی، نیز اعمال شد ه ومیشود. راسیسمی که دیگر به سبب تکرارش، عادی شده و کمتر به ذوق میزند! و حتی میشود از کنارش گذشت وخم به ابرو نیاورد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ فروردين ۱٣۹۱ -
۴ آوريل ۲۰۱۲
احتمالا شمار زیادی از خوانندگان خبر مبنی بر ممنوعکردن حضور افغانیهای پناهندهی ایران را در روز سیزدهبدر در پارک کوهستانی صفه در اصفهان راخوانده یا شنیدهاند . یقیین دارم بسیاری از انسانهای خردمند و آزاده از شنیدن و یا خواندن چنین خبری که این چنین با وقاحت آشکار, تبعیض بین انسانها را نشان میدهد، ابراز انزجار کردهاند. جای شرم دارد بر ایران کسانی فرمانروایی میکنند که این تبعیض را به بهانه ی بزهکاری شماری، توجیه کرده و افغانهای آواره را به پارکی که برای همه آزاد است راه نمیدهند. دادن چنین اطلاعیهای ضد افغانی، بی اختیار آدم را بیاد آپارتاید در افریقای جنوبی میاندازد که سالیانی، بر در، بسیار جاها، ورود سگ وسیاهپوست را ممنوع کرده بودند ودر چین، نیم قرن پیش، چنین رفتاری را با زرد پوستان، در سرزمین خودشان میکردند ، واکنون در ایران امالقرای اسلامی با افغانها چنین رفتاری میشود.
شاید سخن گفتن از این چنین تحقیرها و بی حرمتیها به مذاق شماری خوش نیاید واصلا نباید این نوع بحثها به قول رهبر نظام کش داد! بله این چنین تحقیرها امری باید عادی شود وحساسیتی نباید نشان داد تا مبادا مایهی ملال خاطرحاکمان فربه شدهی ایران اسلامی شود!
آنچه لازم است هر انسان آزادهای به آن، بازاندیشد، وجود به وفور تبیعیضات روزانه و روزمره شدهی آپارتایدی است که در سراسر ایران علیه اکثریتی عظیم مردم ایران دیر زمانی است حتی قبل از این نظام کاملا راسیستی، نیز اعمال شد ه ومیشود. راسیسمی که دیگر به سبب تکرارش، عادی شده و کمتر به ذوق میزند! و حتی میشود از کنارش گذشت وخم به ابرو نیاورد.
در ایران اسلامی زنان، نیمی از جامعه ی ایران، هر روزه و هرساعت به انواع و اشکال متفاوت بسان موجودات درجه دوم، ستم به آنان جنبهی قانونی و شرعی، نیز داده شده است. واگر مرحمتی در حقشان قایل میشوند از سر شفقت به موجودات ضعیفه می باشد. آنان را از جمله موجوداتی میشمارند که خود نباید در مورد خویش تصمیم بگیرند آنان مثلا در بهرهگیری از ارث و بسیاری حقوق اجتماعی، قانونا و شرعا نیمه انسان شمرده میشوند و در دادگاه شهادت دادن فردی وبه تنهاییشان قابل قبول نخواهد بود. در بهترین حالت، باید در حق آنان مهربانی کرد تا خدمتکاری خوب باشند که بتوانند سبب مسرت والتذاذ مردان گردند! دراین باره بسیار میتوان نوشت وگفت ولی همین بس که در این حکومت آپارتاید جنسی وزن ستیز، انسانها از بدو تولد به موجودات برتر و کهتر تقسیم میشوند.
در این امالقرای اسلامی سخنی نباید از ایرانی کثیرالمله زد چرا که خاطر از ما بهتران رنجیده خواهد شد و چه کفر بزرگی که در ایران از اقوام و میلیتهای متفاوت دم زد! اینان با انکار و حذف صورت مسئله تصور میکنند، میشود به همین روال ادامه داد و مواجه با واکنشی نشوند. بزعم آنان، تفاوتها امری طبیعی است و همه امت اسلام هستند، ولی یک نفر بلوچ وترک و کرد وعرب باید از همان کودکی یاد بگیرد که زبانش را در مدرسه و ادارات و امکان دولتی عوض کند واز همان کودکی یاد بگیرد که او باید با زبان رسمی درس بخواند وزبان مادری مایهی سرفرازیش نباشد. ازهمان اوان زندگی احساس کمی بکند چرا که نسبت به فارس زبانان، طبیعی است که همسان، توانا در زبان فارسی نباشد واین درک مطالب علمی و درسی را طبعا دشوارتر خواهد کرد واگر نتواند خوب به زبان فارسی تکلم کند و دارای لهجه باشد، به دلیل اینکه ، جزء ملت برتر نیست و باید قبول کند که تحقیر شود و زبانش مورد استهزا قرار گیرد و به جوکها درمورد زبانش عادت کند. باید عادت کند که کم ارزشتر از دیگران است و آسیبهای روانی واجتماعی ناشی از این عدم همارزشی را بپذیرد. درسراسر زندگیش آثار این نابرابری را باید یدک بکشد ودم برنیارد چرا که جزء امت اسلامی حساب شده و به دلیل ترک وکرد وبلوچ وعرب وترکمن وغیرفارس متولد شدن وبخصوص چنانکه از خانوادهای با مذهبی غیراز مذهب رسمی کشور بزرگ شده باشد، باید قبول کند که، شایستگی ندارد که حتی خواب ببیند که رئیس جمهور یا مقامی صاحب قدرت سیاسی ونظامی، حتی در همین نظام امالقرای اسلامی شود. تازه اگر مذهب بهایی و یا زرتشتی و کلیمی داشته باشد کهخود میدانید که باید منتظر چه عقوبتهایی باشد. بطور کلی باید در مسائل حساس سیاسی و قدرت وحاکمیت ، حتی به نسبت توان واستعداد وشایستگی نیز نبایدانتظاری داشته باشد.
اگربخواهد در ادارات و اماکن رسمی دولتی، مورد لطف قرار گیرد واستخدام شود، اگر اسمی غیر از اسامی مورد پسند مذهب رسمی دارد، بهتر است پیشتر خود آنرا عوض کند چرا در غیراینصورت در عمل باید منتظر عقوباتش باشد.
اما هر از چند گاهی نیز باید به تمامیت ارضی ایران نیز قسم بخورد، تا مبادا خاطر بسیاری آزرده گردد. آنانی که برای انسانها ارزشی همسان در تمام عرصههای سیاسی و حقوقی و اجتماعی قایل نیستند و موجودیت میلیتها را انکار میکنند، وبه جای حل مسئله صورت مسله را پاک میکنند ، انتظار دارند که دیگر ملیتها، در همهی شرایط، بلاخره تسلیم خواست آنان گردند و مرزدارنی باوفا و غیور باشند. و به منطقهای عامدا از هر نظری عقب مانده شده، قناعت کنند.
در جایی که صحبت از زور است دیگر نیازی به استدلال نیست و بالاخره منطق زور وتوازان قوا حکم میکند واین نیز در دنیای متحول کنونی هر لحظه متغیر است و پایدار نیست.
اما در جاییکه که صحبت از همزیستی مسالمت آمیز است، شایسته است، دیگرانی که هیچگاه به جرم زاده شدن در خانوادهای بلوچ ویا عرب و کرد وترک وترکمن و غیر فارس تحقیر نشدهاند و هیچگاه طعم تلخ بیحقوقی اجتماعی و سیاسی را نچشیدهاند،لازم است هربار بگویند ودر عمل ثابت کنند که برابری طلبند و خواستار زندگی مسالمتآمیز ومتحدانه وهم ارزش باهم هستند. و این وظیفهی انسانهای دموکرات و والایی است که ارزش باهم بودن و متساویالحقوق بودن را میدانند و در تلاشند نه به سان حاکمان ایران ، از طریق زور، بلکه ازطریق دموکراتیک، ایرانی آباد وآزاد و بری از هر نوع تبعیض و راسیسم در هر شکل و شمایلی، را بنیان نهند.
|