بر خیز و بیفشان و بباران، ما را
رضا مقصدی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٨ فروردين ۱٣٨۴ -
۲٨ مارس ۲۰۰۵
از پونه پیامِ آ شنا می آید
عطر علف از عاطفه ها می آید
خیزید و به روی عاشقان ُگل ریزید
ای منتظران! بهار ما می آید
این بار، چو این بهار می باید زیست
سرشار و شکوفه بار، می باید زیست
امروز که رنگ شادیت ُسرخ تر است
شاداب تر از انار، می باید زیست
بر خیز و بیفشان و بباران، ما را
سبز است ترانه بهاران، ما را
ای شعله هرشکفته، ای آتش عشق
برخیز و برانگیز و بسوزان، ما را
من چون چمنم تو بادِ فروردینی
من، داغ هزار لاله، تو نسرینی
آزاده تر از سرودِ سروستانم
گر با من و آرزوی من، بنشینی
گندم گندم ، بتاب بر خرمنِ من
ای شاد تر از نسیم پیراهن من
آن واژه نا ُسروده ی بی تابم
بنویس مرا، کاغذ شعرت تنِ من
باز آمدن تو، باز دیدن دارد
سرسبزی لبریز تو، چیدن دارد
با این همه دردِ کهنه، نوروز! هنوز
آواز تو از دلم، شنیدن دارد
دیدار بنفشه زار را باور کن
بیداری جویبار را باور کن
بر شانه شادمانِ گلبرگ و درخت
گستردگی بهار را باور کن
|