رفسنجانی و آداب مذاکره
همن سیدی
•
هرچند سالیانی است که رفسنجانی عنوان مرد مذاکره و معامله را بر خود دارد اما نگاهی اجمالی به سابقه مذاکرات و تاکتیکهایش، نشان میدهد او نه در حین مذاکره و نه در قبل و بعد از آن، چندان هم کارکشته نیست. شاید در پی همین عدم موفقیتها، او اکنون نه متحدانی جدی در داخل دارد و نه اعتباری قوی در جهان خارج
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۴ فروردين ۱٣۹۱ -
۱۲ آوريل ۲۰۱۲
هنگامی که حدود یک ماه پیش رهبر جمهوری اسلامی مجددا هاشمی رفسنجانی را به ریاست مجمع تشخیص مصلحت منصوب کرد، این اقدام از زوایای مختلف تحلیل شد. یکی از جدی ترین تحلیلها، ارسال پیامی قوی به جهان خارج بود، این که هنوز در میان مقامات ارشد جمهوری اسلامی، مردان مذاکره و معامله اعتبار و جایگاهی دارند. رفسنجانی شناختهترین چهره طرفدار مذاکره و سازشهای آشکار و نهان، در هر دو عرصه داخلی و خارجی است. حتی سخنان تند و نیشدار او در روز انتخابات مجلس نیز، خامنهای را از تصمیم به انتصاب مجدد او منصرف نکرد.
هرچند سالیانی است که رفسنجانی عنوان مرد مذاکره و معامله را بر خود دارد اما نگاهی اجمالی به سابقه مذاکرات و تاکتیکهایش، نشان میدهد او نه در حین مذاکره و نه در قبل و بعد از آن، چندان هم کارکشته نیست. شاید در پی همین عدم موفقیتها، او اکنون نه متحدانی جدی در داخل دارد و نه اعتباری قوی در جهان خارج.
صرفنظر از تفاوت تاکتیکی شطرنج و پوکر، رفسنجانی با مبانی و اصول بدیهی مذاکره هم چندان آشنا نیست و قدرت تحلیل مذاکرات چند بعدی یا مذاکرات دو بعدی با نتایج برد- برد را ندارد. تاکتیکهایی چون حمله به همگام ضعف رقیب، عقبنشینی در پی بحران، تبانی و برهمزدن قواعد مذاکره، انکار توافقات قبلی و در نهایت تسلیم زور شدن، قدمتی پیش از دوران گلادیاتورها دارد و فاقد هرگونه گشایش، ابتکار و بینش افقهای دور است.
در این نوشته نگاهی مختصر به چندین تجربه مذاکرات او انداخته میشود و تاکتیکهای آن در دو عرصه داخلی و خارجی بررسی میشوند.
مذاکرات در عرصه داخلی
در پی پیروزی انقلاب و به تدریج با محکم شدن جایگاه روحانیون در حکومت جدید، رفسنجانی به لزوم برخورداری از یک دستگاه امنیتی پی برد اما او به تفاوتهای یک حکومت انقلابی با یک حکومی مستبد و نظامی توجه نکرد و با شماری از مسئولین ساواک در ردهها و شاخههای مختلف آن وارد مذاکره شد تا بنیانهای یک دستگاه امنیتی جدید را پی نهد.(۱) در واقع با این کار فرهنگ ساواک به دستگاه امنیتی حکومت جدید چنان منتقل شد که در همان سالهای نخست انقلاب، چندین بار نزدیکان رفسنجانی را هم قربانی کرد. او در خاطراتش به تذکراتی به اسدالله لاجوردی اشاره میکند (۲) اما به هیچ وجه به مشابه بودن صحنههایی که در زندانهای دوران شاه دیده بود و آنچه از زندانهای جمهوری اسلامی میشنید، اشارهای نمیکند. وی نمیگوید" شکنجههای اجتنابناپذیر" چرا بعدها هم تکرار شد، فجایعی که در ابعادی به مراتب وسیعتر و با همان آداب و رسوم تکرار میشد .
او که در زندانهای قبل از انقلاب یکبارسال ۱٣۵۴ با پرداخت رشوه به قاضی، دوران محکومیتش را از ۱۲ سال به ٣ سال کاهش داده بود و یکبار هم سال ۱٣۵۰ با توسل به آیتالله شریعتمداری و دربار، از زندان آزاد شده بود(٣)، بعد از انقلاب با سیل پروندههای رشوه به قضات و یا درخواست و واسطهگری اطرافیان خود مواجه شد.
در پی آغاز درگیری های کردستان در سال ۱٣۵٨ رفسنجانی در شورای انقلاب ماموریت یافته بود که مذاکره با رهبران کردها را آغاز کند. او فرمولی بسیار بیانعطاف، تکراری وتکبعدی را اعمال کرده بود: در یکی از صورت جلسههای شورای انقلاب درج شده است که او به مذاکرهکنندگان اعزامی به سنندج، دستور داده بود: مذاکرهای از طریق استاندار سنندج با آنها بکنید اگر حل نشد، چند نفر سران را بگیرید (۴)! این یعنی مذاکره به شرط تسلیم، یعنی به شرط پیروزی ومذاکرهای که نتیجه آن حتما باید به نفع من باشد. هرچند اینبار رهبران کردها تاکتیک را شناختند اما چند سال بعد، همین شیوه مذاکره در خارج از کشور ترتیب داده شد با این تفاوت چون امکان دستگیری طرف مذاکره کننده نبود حذف فیزیکی مورد استفاده قرار گرفت و دکتر قاسملو پای میز مذاکره ترور شد. این اقدام ضربهای بزرگ به اعتبار رفسنجانی زد و سطح و استاندارد مذاکرات او را بسیار پائین آورد.
ورود سپاه پاسداران به عرصه اقتصاد ایران نیز حاصل یکی دیگر از مذاکرات و معاملات پر هزینه رفسنجانی بود. پس از پایان جنگ، هاشمی که فرماندهی جنگ را بر عهده داشت، مورد انتقاد دو طیف کاملا متفاوت از سپاهیان واقع شده بود. شماری او را باعث اعلام پایان جنگ میدانستند و طیفی دیگر او را عامل فرسایسی و طولانی شدن جنگ میشناختند. رفسنجانی به ناچار هر دو طیف را راضی کرد که وارد عرصه اقتصادی شوند، شرکت و تشکیلات درست کنند و پیمانکاریهای پرسود را به عهده بگیرند. (۵) با ورود سپاه به این عرصه و تبدیل شدنش به یک غول اقتصادی، ورود آن به عرصه سیاست هم قابل پیشبینی بود.شرایط معاملهای که با سپاه شده بود، بدون پشتیبانی سیاسی قابل دوام نبود و ورود سپاه به این عرصه، خروج خود رفسنجانی را هم در پی داشت.
مذاکرات در عرصه خارجی
با شدت گرفتن جنگ ایران و عراق، اولاف پالمه با ابتکار صلحی که حافظ منافع ایران بود وارد تهران شد. آن زمان نیز رفسنجانی از سوی آیتالله خمینی مامور مذاکره شد. خواستههای او بسیار عجیب مینمود؛ او میخواست ضربهای کاری به صدام وارد کند و معتقد بود هنوز برای صلح زود است، ولی رد کلی مذاکره هم صلاح نیست(۶)، میخواست هم عراق مجازات شود، هم اموال مسدودشده ایران آزاد شود، هم تلاشهای ایران برای برقراری حکومتی اسلامی در عراق امری طبیعی قلمداد شود و مذاکره در مورد آزادی گروگانهای آمریکایی هم به بعد موکول شود. یعنی همه چیز برای رفسنجانی و هیچ چیز برای پالمه! نتیجه چنین مذاکرهای از آغاز معلوم است.
در پی آزادی خرمشهر و عقبنشینی عراق هم که مجددا فرصتی طلایی برای مذاکراتی سازنده و شفاف مهیا شد، رفسنجانی با اصرار و در چندین جلسه توانست نظر آیتالله خمینی برای عدم ورود به خاک عراق را تغییر دهد. او مدعی بود که اگر بخشی از خاک عراق را در اختیار داشته باشد میتواند " از موضع بالا برای گرفتن غرامت" وارد مذاکره شود(۷). انگار فقط او خواستار مذاکره از موضع بالا است! آن بخش از خاک عراق آنگونه که رفسنجانی میخواست هرگز تسخیر نشد، اما شعار تبلیغاتی این تاکتیک ( راه قدس از کربلا میگذرد) اسرائیل را به اشغال لبنان وسوسه کرد تا پیشاپیش به استقبال این لشکر برود. فاصله بازپسگیری خرمشهر و اصرار ایران برادامه جنگ تا اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل تنها چند روز بود.
شش سال بعد رفسنجانی متوجه شد که " ادامه جنگ به نفع دو کشور اسلامی نیست "(٨) اگر آن زمان ۶ سال طول کشید تا رفسنجانی متوجه اسلامی بودن کشور طرف جنگ شود، امروز پس از ۲۰ سال میگوید همان زمان متوجه " قدرت برتر بودن آمریکا " بوده و خواستار مذاکره با این دشمن دیرینه بوده است.
جنگ ایران و عراق حاشیههایی هم داشت که بسیار پر هزینه بودند و بخشی از آنها به عدم درک درست رفسنجانی از هنر مذاکره برمیگشت. در اوائل جنگ و در شرایطی که کردهای عراق جنگی را با نیروهای عراقی آغاز کرده بودند، رفسنجانی به مذاکره با آنها پرداخت و با استفاده از شرایط دشوار آنها ( هزاران تن از زنان و کودکان و سالمندان بارزانیها در اردوگاههایی در ایران بلاتکلیف و در شرایط دشواری بودند)، پیشنهاد داد که اگر همزمان با جنگ علیه عراقیها، با کردهای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی هم بجنگند، اسلحه و پول در اختیارشان قرار میدهد.(۹) او به همجبههبودن با آنها علیه عراق قانع نشد و با این تاکتیک، طرف عراقی را هم به اقدامی مشابه واداشت. آنها نیز به پشتیبانی مالی و تسلیحاتی نیروهای کرد ایرانی پرداختند. تنها پیامد این مذاکرات وسیعتر شدن دامنه و جغرافیای جنگ و باز شدن جبههای دیگر در هر دو سوی کردستان و در نهایت فاجعه حلبچه بود.
این اشتباه استراتژیک چند سال بعد در ابعادی وسیعتر تکرار شد؛ حمایت علنی ایران از مجلس اعلای اسلامی عراق و حمایت عراق از مجاهدین خلق. هنوز جمهوری اسلامی هزینه سادهانگاریها و بیابتکاریهای رفسنجانی را میپردازد. اکنون او با این سابقه و در آستانه هشتادسالگی، آیا فرد مناسبی برای مذاکره با دیپلوماتهای آمریکایی است؟
پانویس
۱- انقلاب و پیروزی- خاطرات هاشمی رفسنجانی سالهای ۵٨-۱٣۵۷صفحه ۲۰۲: نفرهای ردههای میانی و پائین ادارهها و نیروهای نظامی و انتظامی و سازمانهای وابسته به ارتش وحتی بعضی از ادارههای ساواک مثل ضد جاسوسی را حفظ و با آنها کار کردیم.
۲- عبور از بحران خاطرات سال ۱٣۶۰ پنجشنبه ۲۴ دیماه : اما شایعه اخبار مربوط به شکنجه زندانیان را مطرح کردند و آقای فهیم و اعضای بازرسی مواردی را ذکر کردند. امام از [اسدالله] لاجوردی توضیح خواستند. ایشان گفت تعزیر میکنیم و تعزیز با اجازه حکام شرع است و توضیح داده شد که به خاطر وسعت عملیات تروریستی و شلوغی زندانها و عدم امکانات کافی، چنان وضعی اجتنابناپذیر بوده است ولی دیگر از این به بعد قابل اجتناب است.
٣- انقلاب و پیروزی- صفحه ۵۴:" ... راهنمایی کرده بود که برادران میرمحمد صادقی که از دوستان ما بودندو دایی آنها آقای فخر مدرس دادستانی دادگاه نظامی بود و با شخص شاه هم روابط دوستانه داشت، موثر است..." و هاشمی رفسنجانی – دوران مبارزه ۲۴ آذر۱٣۵۰: " ...اقداماتی جهت آزادی توسط آیهالله شریعتمداری که پس ا ز۴ ماه آزاد شدند"
۴- هاشمی و انقلاب ، مسعود رضوی، صفحه ۲٨٨
۵- بیپرده با هاشمی رفسنجانی- کیهان اسفند ۱٣٨۲ صفحه ۱۵۰: ... گفتم بیائید و میدانداری کنید. بحثی در مورد پیمانکاریها کردم که پرسود است. گفتم چرا اینها را به دیگران میدهید؟ خودتان افراد باسواد دارید بیائید شرکت و تشکیلات درست کنید و این پیمانکاریها را بگیرید...
۶- عبور از بحران خاطرات سال۱٣۶۰ شنبه ٨ اسفند
۷- خاطرههای سال ۱٣۶۱ جمعه ۶ فروردین و پنجشنبه ۶ خرداد
٨- بی پرده با هاشمی رفسنجانی – کیهان اسفند ۱٣٨۲ صفحه ۹۴
۹- عبور از بحران خاطرات سال ۱٣۶۰ ، پانزدهم شهریور: درباره اسلحه بارزانی ها صحبت شد. قرار شد در صورت جنگیدن با کردهای ضدانقلاب ایرانی به آنها [اسلحه] بدهیم.
|