یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۱ فروردين ۱٣۹۱ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۲


 «آنچه رخ نداد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛یک شیوه مفید برای فهم اینکه در مذاکرات اسلامبول واقعا چه گذشت این است که این مذاکرات را از منظر «اتفاق هایی که نیفتاد» بررسی کنیم.
حدود ۶ ماه مانده به این مذاکرات و در حالی که غربی ها هنوز خاطره مذاکرات اسلامبول ۱ را در ذهن داشتند، مهمترین دغدغه ۱+۵ این بود که چگونه می توان ایران را وادار کرد، دست از سرسختی بردارد و محاسبات راهبردی اش را تعدیل کند.
اولا، فوری ترین موضوع برای آمریکا و اسرائیل این بود که برنامه هسته ای ایران از اینکه هست جلوتر نرود. بنابراین موجی از عملیات نیمه سخت، به شکل حمله سایبری، ترور دانشمندان هسته ای و همچنین سختگیری در ورود مواد و قطعات به ایران و مهم تر از همه اینها قطع آنچه که آمریکایی ها آن را منابع مالی برنامه هسته ای ایران می نامیدند به راه افتاد. اما اگر ملاک تند یا کند شدن برنامه هسته ای ایران را گسترش تاسیسات و افزایش تولید مواد هسته ای بدانیم، این عملیات به هیچ کدام از اهداف خود نرسید. دانشمندان ترور شدند، اما این امر دانشمندان دیگر را به این نتیجه رساند که باید سخت تر کار کنند و انتقام شهیدانشان را بگیرند. حمله سایبری به تاسیسات هسته ای انجام شد ولی تنها فایده اش این بود که دانشمندان ایرانی نه فقط مهارت های دفاع سایبری را آموختند بلکه خیلی زود توان انجام حملات وسیع سایبری در محیط دشمن را هم پیدا کردند. تحریم ها تولید کنندگان ایرانی را به تکاپو و خلق ابتکارهای جدید واداشت و درزمانی کوتاه منجر به خودکفایی در حوزه هایی شد که تا قبل از تحریم ها به واردات معتاد بود. منابع مالی برنامه هسته ای ایران هم قطع نشد، چرا که درآمد ناشی از گران شدن نفت در اثر جنجال روانی تحریم ها -توجه کنید که تحریم نفتی نه از جانب اروپا و نه از جانب آمریکا هنوز اجرایی نشده و همه چیز فعلا در حد حرف است- بسیار بیشتر از کاهش درآمدی بود که به خاطر کاهش اندک صادرات نفت ایران به وقوع پیوست.
بنابراین، قرار بود ایران در حالی وارد مذاکرات اسلامبول ۲ شود که برنامه هسته ای آن در آستانه ورشکستگی قرار گرفته باشد. اما ایران در حالی به اسلامبول رفت که فردو در آستانه بهره برداری قرار داشت، بیش از یکصد کیلو مواد هسته ای ۲۰ درصد و چند هزار کیلو ذخیره اورانیوم ۵ درصد تولید کرده بود، سوخت داخلی تولید شده در راکتور تهران بارگذاری و با موفقیت تست شده بود، مکان یابی تاسیسات جدید هسته ای به اتمام رسیده و برنامه هایی برای افزایش تولید مواد هسته ای هم اعلام شده بود.
عملیات نیمه سخت غرب، نه برنامه هسته ای ایران را متوقف کرد و نه از سرعت آن کاست، برعکس تنها اتفاقی که افتاد عمق یافتن، مصون شدن و سرعت گرفتن این برنامه بود و این اولین ستونی بود که بنای راهبرد مذاکراتی ایران در اسلامبول بر پایه آن نهاده شد.
ثانیا، پیش از مذاکرات اسلامبول همه تلاش غرب این بود که ایران را متقاعد کند که اگر روند مذاکرات به تعبیر اعضای گروه ۱+۵ پیشرفت نداشته باشد، گزینه نظامی با قوت روی میز است. بر اساس یک تقسیم کار میان اسرائیل و آمریکا، بنابر این شد که اسرائیل، ایران را تهدید به حمله نظامی در صورت صرف نظر نکردن از برنامه هسته ای اش بکند و آمریکا هم این تهدید را تایید کند. تئوری اسرائیلی ها این بود که اگر آمریکا با تهدید نظامی مرزبندی داشته باشد وآن را تایید نکند، آن وقت ایران این تهدید را معتبر تلقی نخواهد کرد و در نتیجه جدی نخواهد گرفت. اما آیا بنا بود واقعا کسی به ایران حمله کند؟ حالا روشن شده است که چنین طراحی از ابتدا وجود نداشته است.
هدف آمریکا و اسرائیل از پروژه ایجاد تهدید معتبر نظامی در واقع دو چیز بود:
نخست، ارزیابی اسرائیلی ها و آمریکایی ها اجماعا این است که ایران تنها زمانی برنامه هسته ای اش را متوقف خواهد کرد که حس کند پافشاری بر این برنامه در حال تبدیل شدن به تهدیدی برای موجودیت نظام جمهوری اسلامی است. نتیجه ای که اسرائیلی ها از این فرض می گیرند این است که پس ایران باید دورنمای تهدید موجودیت خود را ببیند تا برنامه هسته ای را متوقف کند و این ممکن نیست مگر اینکه ایران حس کند غرب حاضر است برای جلوگیری از هسته ای شدن ایران حتی گزینه نظامی را هم به کار بگیرد. علت اینکه باراک اوباما در کنفرانس اخیر آیپک اعلام کرد سیاست دولتش در مقابل برنامه هسته ای ایران مهار و بازدارندگی نیست بلکه جلوگیری از هسته ای شدن ایران است دقیقا همین بود که آمریکایی ها به زعم خودشان می خواستند این پیام رابه ایران برسانند که خطر درگیری نظامی را کمتر از خطر هسته ای شدن ایران می دانند. در نتیجه اسرائیل از آمریکا خواست به صراحت اعلام کند که همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی را روی میز دارد و شرایط شفافی را هم برای استفاده از این گزینه پیش روی ایران بگذارد.
دوم، تصور اسرائیلی ها این است که جهان زیر بار تشدید تحریم های ایران نخواهد رفت الا اینکه حس کند مقاومت در برابر این امر ممکن است به شعله ور شدن آتش جنگی جدید در منطقه بینجامد. تهدید به حمله، در واقع ابزاری برای وادار کردن کشورهایی مانند اعضای اتحادیه اروپا به تشدید تحریم هاست و در واقع این تعبیر برخی استراتژیست های غربی کاملا صحیح است که آمریکا و اسرائیل شدیدترین گزینه ممکن علیه ایران را تحریم می دانند و حمله اساسا جزو گزینه های ممکن ارزیابی نمی شود بلکه صرفا ابزاری برای موثر کردن گزینه تحریم است؛ ابزاری که به زعم آنها هم اثرپذیری ایران از تحریم ها را افزایش می دهد و هم کشورهای مختلف را وادار می کند در اعمال و اجرای تحریم ها جدی تر باشند.
بسیار خوب، این پروژه جنگ روانی عظیم به چه سرنوشتی گرفتار شد و آیا غربی ها توانستند از تنور آن نانی برای مذاکرات اسلامبول بیرون بیاورند؟ سرنوشت پروژه ایجاد تهدید معتبر نظامی حقیقتا عبرت آموز است. ابتدای کار آمریکایی ها این استدلال را پذیرفتند که اگر ایران گزینه نظامی را- آن هم از سوی آمریکا نه اسرائیل- روی میز نبیند، دلیلی برای کوتاه آمدن خواهد داشت. بنابراین مقام های آمریکایی شروع کردند به خط و نشان کشیدن در این باره که «توان نظامی» آنها برای مقابله با برنامه هسته ای ایران کافی است، طرح های حمله در حال نهایی شدن است و هیچ گزینه ای منتفی نیست. اما در کمال ناباوری، تاثیر این لفاظی ها به هیچ وجه آن چیزی نبود که آمریکا تصور می کرد و اسرائیل پیش بینی کرده بود.
اولا؛ ایران به سرعت در صدد پاسخ برآمد و تمرین های نظامی ویژه ای انجام دادکه نشان می داد نه فقط برای دفاع در مقابل هرگونه حمله آماده است بلکه حتی اگر ضرورت داشته باشد، این آمادگی را دارد که قبل از آنکه کار به اقدام بکشد و در حالی که دشمن هنوز در مرحله تهدید قرار دارد، دست به اقدام پیشگیرانه بزند. در نتیجه آمریکایی ها دیدند که در حالی که آنها تلاش می کردند تنش با ایران را در یک وضعیت کنترل شده نگه دارند، هر لحظه احتمال دارد این تنش به طور کامل از کنترل خارج شود و ایران با اعتماد به نفس کامل آمریکا را وارد یک درگیری مرگبار و البته ناخواسته کند. علت اینکه باراک اوباما زمستان گذشته در نامه ای مکتوب به ایران صریحا اعلام کرد گزینه نظامی از دید این کشور روی میز نیست، دقیقا همین بود که آمریکایی ها دیدند ایران نترسیده بلکه خود را برای جنگ آماده کرده است!
ثانیا؛ تهدیدهای پی در پی درباره احتمال حمله به ایران قیمت نفت (و در نتیجه درآمد ایران) را به شدت بالا برد، اقتصاد نیمه جان جهانی را دچار رکودی مضاعف کرد و با افزایش بی سابقه قیمت بنزین یک مشکل سیاست داخلی جدی برای آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی فراهم آورد. در واقع آمریکایی ها حس کردند این لفاظی مسخره دارد نتیجه معکوس می دهد، صدمه ای به ایران نزده اما ممکن است هر لحظه دودمان آنها را بر باد بدهد و به همین دلیل بود که باراک اوباما اسفند گذشته با صراحت تمام اعلام کرد کسانی که دم از حمله به ایران می زنند عده ای ابله یاوه گو هستند که درباره هزینه های احتمالی این اقدام به مردم آمریکا دروغ می گویند.
نتیجه خوشمزه این است: در حالی که پروژه ایجاد تهدید معتبر نظامی بنا بود ایران رابترساند و منفعل کند، در کمال ناباوری و در زمانی کوتاه این راز مگو را از پی پرده برون انداخت که بزرگترین مخالف این گزینه دولت آمریکاست یعنی همان دولتی که بنا بود با سیاه بازی این گزینه را معتبر جلوه بدهد! تهدید نظامی نه فقط معتبر نشد بلکه نه به دست ایران بلکه به دست خود آمریکایی ها با صراحتی بی سابقه از روی میز برداشته شد و نمایندگان آمریکا در حالی به اسلامبول آمدند که می دانستند تهدید به حمله نظامی از دید ایران چیزی جز یک شوخی بی مزه تلقی نخواهد شد و به همین دلیل هم بود که نه آمریکا و نه دیگر کشورهای عضو گروه ۱+۵ حتی به بیان این تهدید نزدیک هم نشدند.
تا اینجا فقط درباره دو عامل از آنچه که باید در اسلامبول رخ می داد ولی نداد صحبت کردیم. حداقل ٣ عامل دیگر مانده است که باید درباره آنها بحث کرد ولی در اینجا مجالی برای این کار نیست.
وقتی درباره این ٣ عامل هم به اندازه کافی بحث شود و استدلال های مربوط به این امر را که چرا این عوامل آنطور که آمریکایی ها می خواستند ایجاد نشد مرور گردد، آن وقت به وضوح می توان دریافت که چرا ۱+۵ از موضعی پایین در مذاکرات اسلامبول ۲ شرکت کرده بود.

خراسان:نگرانی ها و حساسیت های مرحله دوم هدفمندی یارانه ها
«نگرانی ها و حساسیت های مرحله دوم هدفمندی یارانه ها»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی عرفانیان است که در آن می‌خوانید؛هدفمندی یارانه ها که به اذعان بیشتر صاحبنظران و کارشناسان اقتصادی جزو مهمترین اصلاحات اقتصادی، ایران است، اکنون در شرایط حساس چگونگی اجرا درمرحله دوم قرار دارد، از یک سو دولت اصرار برای اجرای سریع تر مرحله دوم این قانون با شیب نسبتا تند دارد و از سوی دیگر تعدادی از نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی خواستار بازنگری در نحوه اجرای قانون در مرحله دوم و نگران از تبعات تورمی آن هستند، در این رهگذر گزارش رسمی بانک مرکزی که دیروز منتشر شد بسیار قابل تامل بود در بخشی از آن گزارش تصریح شده بود کاهش ضریب جینی (شاخص اقتصادی که نشان دهنده نابرابری توزیع درآمد است و بین صفر و یک است و هرچه به صفر نزدیک باشد وضعیت توزیع درآمد عادلانه تر است) در کشور تا زمانی ادامه خواهد یافت که تورم ناشی از اجرای قانون هدفمندسازی یارانه ها به میزانی نباشد که همه یارانه های نقدی را برای جبران افزایش قیمت ها جذب کند، در غیر این صورت افزایش مجدد ضریب جینی دور از انتظار نخواهد بود. در بخش دیگری از گزارش بانک مرکزی آمده است: انتظار می رود با توجه به این که دهک های بالای درآمدی برای رفع احتیاجات خود با محدودیت های مالی روبه رو نیستند، یارانه های نقدی اثر چندانی بر مخارج واقعی این خانوارها نداشته باشد و فقط اثر تورم هزینه های جاری خانوارها را خنثی نماید اما دهک های پایین تر به دلیل محدودیت های شدید درآمدی برای رفع احتیاجات خود به یارانه های نقدی متکی اند.
بانک مرکزی در ادامه گزارش اذعان کرده است که در ۲سال گذشته افزایش ضریب حقوق کارمندان و کارگران کمتر از نرخ تورم بوده است و این مسئله موجب کاهش میزان امکانات رفاهی آنها شده است.با دقت نظر در گزارش بانک مرکزی به عنوان نهادی که مجموعه گزارش ها درباره رصد وضعیت شاخص های اقتصادی کشور را تهیه می کند می توان دریافت که نگرانی ها درباره افزایش تورم در کشور در صورت اجرای شتابزده و بدون درنظرگرفتن مکانیزم های کنترلی جدی است.
حساسیت های مرحله دوم هدفمندی یارانه ها
صرف نظر از این موضوع که به لحاظ قانونی دولت تا زمانی که بودجه سال ۹۱ در مجلس تصویب نشده باشد و اعتبار مرحله دوم هدفمندی در بودجه سالانه دیده نشود مجوز اجرای مرحله دوم را نخواهد داشت به ۳دلیل عمده مرحله دوم هدفمندی یارانه ها دارای حساسیت خاصی است نخست این که به دلیل افزایش شدید قیمت ارز دولتی و آزاد در چند ماه گذشته تورم سنگینی به همه اقلام مصرفی سبد خانوار به ویژه مواد خوراکی وارد شد که محاسبات بانک مرکزی نیز نشان دهنده رشد متوسط ۳۵ درصدی بود، بدیهی است در این شرایط اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها با شیب تند افزایش قیمت ها می تواند فشار هزینه ای بیش از یارانه نقدی که قرار است در مرحله دوم به افراد داده شود، به آنها تحمیل کند.
به عبارت واضح تر یک مکانیزم اجرایی بد می تواند نتایجی غیرقابل قبول برای قانونی که دارای زیربناهای تئوریک قابل دفاع است داشته باشد. دلیل دومی که باعث حساسیت مرحله دوم اجرای هدفمندی یارانه هاست عمل نکردن دولت به تعهدات خود در حمایت از بخش تولید و نپرداختن سهم ۳۰درصدی این بخش از درآمدها در مرحله اول است که نهایتا به کاهش ظرفیت تولید یا خارج از گردونه رقابت شدن برخی از واحدها منجر شده است، بدیهی است چنانچه دولت تغییر رویکردی در حمایت از بخش تولید در مرحله دوم هدفمندی نداشته باشد و بخواهد با همان روال مرحله اول از پرداخت کردن سهم این بخش طفره رود، این موضوع را باید ضربه جبران ناپذیر به این بخش دانست که البته وعده آقای فرزین سخنگوی کارگروه تحول اقتصادی دولت که اظهار داشته است مرحله دوم هدفمندی با نگاه حمایت از تولید اجرا خواهد شد این امیدواری را به وجود می آورد که دولت کاستی های حمایت از تولید را در مرحله دوم جبران کند.
اما دلیل سومی که باعث حساسیت مرحله دوم هدفمندی یارانه ها شده است وضعیت خاص کشور در شرایط کنونی و تشدید تحریم های اقتصادی ایجاد موانع مبادلات تجاری از سوی دشمنان قسم خورده ایران اسلامی است شرایطی که چنانچه با اقدامات نسنجیده و کارشناسی نشده مسئولان اقتصادی کشور همراه باشد درسالی که با درایت و هوشمندی مقام معظم رهبری سال حمایت از تولید ملی و سرمایه ایرانی نام گرفته است می تواند موجب افزایش نوسان های قیمتی، ایجاد بی ثباتی اقتصادی و مبهم شدن چشم اندازهای برنامه ریزی برای کارآفرینان و صنعتگران شود و نهایتا خودتحریمی های پیش بینی نشده ای را به همراه داشته باشد.
بنابراین با توجه به این دلایل اجرای مرحله دوم هدفمندی دارای حساسیت بالایی است که دولت با مرور تجربه اجرایی مرحله اول می تواند روند اجرایی مرحله دوم را ترمیم کند.
غفلت از اصلاح زیرساخت های نظام توزیع
دولت در مرحله اول هدفمندی یارانه ها اقدام به ذخیر ه سازی گسترده تعدادی از کالاهای اساسی در انبارها کرد و در مواقعی که بازار نیاز به این کالاها داشت با استفاده از این ذخیره ها در ۳ تا ۴ ماه ابتدایی مرحله اول هدفمندی خیلی خوب توانست بازار را کنترل کند اما از ۳ماهه دوم سال ۹۰ با اتمام این ذخیره ها و کاهش نظارت دولت به تدریج رشد شتابان تورم آغاز شد و در انتهای سال ۹۰ و ابتدای سال جاری به اوج خود رسید.
به عبارت واضح تر ذخیره سازی فقط باعث تاخیر ۴ تا ۶ ماهه در گرانی ها شد، با این اوصاف ضمن رد نکردن ضرورت ذخیره سازی کالاها در مرحله دوم پیشنهاد اجرای اصلاحات در زیرساخت های نظام توزیع کشور در مرحله دوم هدفمندی یارانه ها را داریم، شواهد و قراین و بررسی ها نشان می دهد بیشترین سودجویی ها و سوءاستفاده ها از فضای روانی تورمی ایجاد شده در التهاب های قیمتی در بخش توزیع کشور رقم می خورد.دولت در طرح های هفت گانه تحول اقتصادی اصلاح نظام توزیع را تدوین کرده بود اما متاسفانه این اصلاحات به شکل گسترده و بنیادین در کشور اجرا نشده است، که چنان چه اجرا شود می تواند تورم ناشی از هدفمندی یارانه ها را به شکل مطلوبی کنترل کند.
ضعف نظام آماری کشور
یکی دیگر از مقوله هایی که نشان داده است قوه مجریه برای ایفای نقش خود به شکل مطلوب ضعف دارد، به روز نبودن نظام آماری کشور و ضعف های ساختاری تشکیلات مربوطه است، ارسال پیامک های اخیر برای انصراف از دریافت یارانه نشان داد که دولت در تشخیص افرادی که به واقع متمکن هستند و می توانند از دریافت یارانه انصراف دهند، اشراف کامل آماری ندارد و در این میان تعداد قابل توجهی از افراد که جزو طبقات میانی جامعه اند در لیست پردرآمدها قرار گرفته اند. این موضوع علاوه بر این که نگاه مبتنی بر افزایش عدالت در توزیع یارانه را به چالش می کشاند، تصویر شفاف و روشنی از میزان افزایش یارانه ها برای بقیه افراد نیز ارائه نمی دهد.
به عبارت واضح تر مشخص نیست که چه تعداد از مردم از دریافت یارانه انصراف می دهند و چه تعدادی از مابه التفاوت افزایش یارانه برخوردار می شوند؟
افزایش حجم یارانه نقدی و تبعات احتمالی
اظهارنظرهای اخیر آقای فرزین، سخنگوی کارگروه تحول اقتصادی دولت در مورد پیشنهاد لحاظ کردن ۱۰۰ یا ۱۳۰ هزار میلیارد تومان بودجه برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها در لایحه بودجه ۹۱، این نگرانی را به وجود آورد که تزریق این مقدار نقدینگی تلاطم دوباره بازارها را به دنبال داشته باشد، کما این که سال گذشته که بودجه هدفمندی یارانه ها ۵۴ هزار میلیارد تومان بود، بسیاری از کارشناسان اقتصادی بخشی از نوسان های شدید قیمتی در بازار طلا و سکه و ارز را ناشی از نقدینگی ارائه شده توسط دولت به افراد می دانستند .
صداقت در اطلاع رسانی و پرهیز از اظهارات بدون پشتوانه کارشناسی
سخن آخر این که، صداقت و شفافیت در اطلاع رسانی درباره ادامه اجرای قانون هدفمندی یارانه ها بهترین راهکار برای ممانعت از شکل گیری تصورات غیرواقعی است و تجربه نیز نشان می دهد حرکت بر این اساس دارای بازخوردهای مطلوب تری است، در همین راستا باید متذکر شد که از برخی اظهارنظرهای غیرکارشناسی نظیر این موضوع که اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه ها باعث افزایش تورم نمی شود، بلکه تورم را کاهش می دهد باید پرهیز کرد، زیرا نه پشتوانه کارشناسی دارد و نه عقلایی است.   

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛در ایام جانسوز فاطمیه و روزهای حزن انگیز شهادت حبیبه خدا و یگانه دختر رسالت، همسر امامت و شجره طوبای ولایت، حضرت زهرای اطهر سلام‌الله علیها بسر می‌بریم؛ بانوی بزرگی که با آنکه در جوانی، خزان دید ولی در همان دوران کوتاه عمر خود درسهای فراوانی برای مسلمانان به یادگار گذاشت. زندگانی حضرت فاطمه(س) از آغاز تا پایان به زیور ایمان، عفاف، حجاب، پاکی، صداقت، فضیلت و شکیبایی آراسته بود و این ویژگیها دست به دست هم داده بودند تا زندگی نمونه‌ای بسازند که برای همه نسل‌ها و همه اعصار سرمشق خوب زیستن و حیات متعالی باشد.
در آغاز این هفته انجام مذاکرات هسته‌ای با گروه ۱+۵ در اسلامبول پس از ماهها توقف گفتگوها، فی نفسه رویداد مهمی بود که در صدر خبرهای رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت ولی آنچه که بیش از گذشته بر اهمیت این دور از گفتگوها افزود، خویشتنداری طرفین، واقع بینی و احترام متقابل بود که توانست مذاکرات این دور را از کشمکش‌های موجود و دخالت‌های سابقه‌دار برهاند و آنرا به سوی یک رویکرد هوشمندانه، مثبت و سازنده سوق دهد. طرفین مذاکره پس از پایان گفتگوهای اسلامبول، عزم خود را برای ادامه رایزنیها در بغداد اعلام کرده و اظهار امیدواری کردند به نتایج مثبتی دست یابند.
به نظر می‌رسد دور جدید مذاکرات هسته‌ای بر خلاف دوره‌های گذشته با منطق سازنده دنبال شد و پرهیز گروه ۱+۵ از مطرح کردن پیش شرط‌ها و دوری جستن از زبان تهدید توانست بن بست چند ماهه حاکم بر گفتگوها را بشکند. در همین رابطه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در استقبال از پیگیری منطقی مذاکرات تاکید کرد این مذاکرات نشان داد هرگاه گفتگوها با منطقی صحیح دنبال شود، بازتاب سازنده و مثبتی در داخل و خارج از کشور خواهد داشت و بنظر می‌رسد مذاکرات با تعامل سازنده‌ای از سوی طرفین همراه بوده است.
هفته جاری جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی انتظامی با فرمانده کل قوا دیدار کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طی رهنمودهایی جلب رضایت مردم را زمینه ساز جلب رضایت الهی دانسته و تأمین امنیت را از وظایف اصلی نیروی انتظامی برشمردند. ایشان تصریح کردند "چنانچه جامعه‌ای امنیت نداشته باشد، هیچ کار سازمان یافته‌ای در جهت پیشرفت و ارتقاء آن کشور تضمین نخواهد شد."
رهبر انقلاب با تاکید بر ضرورت برنامه ریزی مبتنی بر خرد جمعی، تلاش مجاهدانه و از سر دلسوزی برای پیشرفت و حرکت رو به جلوی کشور، تحقق برنامه‌ها و اجرای صحیح آن را منوط به تأمین امنیت و احساس آرامش درونی جامعه دانستند. ایشان همچنین ضمن برشمردن برخی آسیب پذیری‌های فردی و سازمانی افزودند: "همانگونه که ممکن است افراد به لحاظ روحی و ذهنی دچار آسیب پذیری شوند، سازمانها نیز در معرض رخنه فساد و آسیب هستند که همواره خردمندانه و با توجه کافی، باید مراقبتهای لازم را به عمل آورد."
روز ارتش از مناسبت‌های این هفته بود. همه ساله در ۲۹ فروردین در گرامیداشت روز ارتش، رژه نظامی در سراسر کشور برگزار می‌شود و در آن توان دفاعی و بازدارندگی نیروهای مسلح در دفاع از کیان انقلاب و تمامیت ارضی کشور به نمایش در می‌آید. واقعیت اینست که جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با دشمنان جرار و قداره‌بندان بین‌المللی و مستکبران جهانی مواجه بوده که به صراحت نیت شوم خود را برای مقابله و حتی براندازی آن اعلام کرده‌اند.
از این جهت عقل و تدبیر حکم می‌کند که در مقابل دشمنان همواره آماده بود و از هر تلاشی برای افزایش توان دفاعی غافل نبود ولی استکبار جهانی و قدرتهای سلطه گر که تولید کنندگان عمده تسلیحات در جهان هستند با بزرگنمایی قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد ایران هراسی تلاش کرده‌اند کشورهای منطقه را در مقام وحشت از ایران به خریدهای هنگفت تسلیحاتی وادار کنند. بدین ترتیب غرب همواره از این وضعیت و تغییر جایگاه دوست و دشمن برای همسایگان ایران به نفع سیاستهای منفعت طلبانه خود استفاده کرده است.
در موضوعات خارجی هفته، ادامه اعتراض‌ها در بحرین، ورود ناظران بین‌المللی به سوریه، رد صلاحیت چند نامزد انتخابات ریاست جمهوری مصر، عملیات گسترده طالبان در افغانستان و کودتای ناموفق در قطر، اهم رویدادهای خبری را تشکیل می‌دادند.
در بحرین، مردم این کشور به اعتراضات خود علیه نظام دیکتاتوری آل خلیفه ادامه می‌دهند. این در حالی است که رژیم بحرین، در تلاش برای بهبود بخشیدن به موقعیت متزلزل و بی‌اعتباری روزافزون، اقدام به برگزاری یک مسابقه بین‌المللی کرده است. رژیم بحرین با این اقدام می‌خواهد چنین وانمود کند که اوضاع را تحت کنترل درآورده و مردم، برنامه‌های اصلاحات رژیم را پذیرفته‌اند.
تظاهرات اخیر مردم بحرین برای خنثی کردن این ترفند رژیم آل خلیفه بوده است. در این تظاهرات مردم بحرین اصلاحات ادعایی رژیم منامه را نمایشی خوانده و آنرا رد کردند. نیروهای امنیتی بحرین طی روزهای اخیر ۶۰ نفر از فعالان سیاسی مطرح این کشور را بازداشت و روانه زندان کردند تا به زعم خود ابتکار عمل را از مخالفان در آستانه برگزاری مسابقه ورزشی مذکور سلب کنند.
در تحولی دیگر، سازمان عفو بین‌المللی در گزارشی اذعان کرد رژیم بحرین، علیرغم ادعای اصلاحات، به سیاست‌های سرکوبگرانه‌اش ادامه می‌دهد و بازداشت‌های گسترده، شکنجه‌های شدید زندانیان و سرکوب تظاهرات با گازهای سمی همچنان در این رژیم رایج است. اکثریت مردم بحرین از بیعدالتی، نبود آزادی و سیاست‌های تبعیض‌آمیز رنج می‌برند و به آن معترض هستند ولی رژیم بحرین، به جای تامین خواسته مردم، اعتراضات را با وحشی‌گری و قلع و قمع‌ مخالفان پاسخ داده است.
این هفته، سوریه شاهد تحول تازه‌ای بود. در پی تصویب قطعنامه‌ای جدید در شورای امنیت که مورد تایید همه اعضای شورای امنیت قرار گرفت مقرر شد ناظرانی به سوریه اعزام شوند. وظیفه این ناظران، آنچنانکه در قطعنامه مذکور مورد اشاره قرا رگرفته است، نظارت بر آتش‌بس میان طرفین و فراهم ساختن زمینه اجرای طرح "کوفی عنان" درباره سوریه می‌باشد.
روز دوشنبه، ٣۰ ناظر وارد دمشق شدند و بناست شمار این ناظران تا ۲۵۰ نفر افزایش یابد. سوریه، واکنشی مثبت به این اقدام سازمان ملل نشان داده است. ولید معلم، وزیر خارجه سوریه در سفر خود به چین، اعلام کرد: حضور این ناظران به نفع دولت سوریه است زیرا که می‌تواند به ثبات در سوریه کمک کند و ثبات نیز به نفع ماست. سازمان ملل در اولین گزارش خود پس از حضور ناظران در سوریه، اعلام کرده است خشونت‌ها در این کشور به مقیاس زیادی کاهش پیدا کرده است هر چند هنوز درگیری‌های پراکنده و محدودی رخ می‌دهد.
با اینحال، عواملی وجود دارد که این آتش‌بس را شکننده می‌سازد از جمله اینکه برخی طرفهای خارجی، و مشخصاً آمریکا و دولتهای عربستان و قطر، قلباً تمایلی به حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران سوریه ندارند و دو روز پیش بود که قطر بار دیگر بر مسلح کردن مخالفان تاکید کرد. امیر قطر مدعی شد: "آنچه در حال حاضر مخالفان سوریه نیاز دارند طرح‌های صلح نیست بلکه سلاح است!"
در مصر، رد صلاحیت ۱۰ نامزد انتخابات ریاست جمهوری، واکنش‌های گسترده‌ای در پی داشت و خبرهای این کشور را بار دیگر به مرکز توجه رسانه‌ها کشاند. روز چهارشنبه کمیته انخابات ریاست جمهوری مصر رسماً رد صلاحیت ۱۰ نامزد انتخابات را به طور نهایی تایید کرد. "عمر سلیمان" رئیس سازمان اطلاعات رژیم مبارک، "خیرات الشاطر" نامزد گروه اخوان‌المسلمین و "حازم ابواسماعیل" نامزد سلفی‌ها از جمله مهمترین افراد رد صلاحیت شده هستند.
کمیته انتخابات مصر در حال حاضر توسط شورای نظامی حاکم اداره می‌شود. ناظران، معتقدند اعضای شورای نظامی حاکم در صدد جلوگیری از تصدی پست حساس ریاست جمهوری توسط اسلام‌گراها هستند و رد صلاحیت عمر سلیمان را نیز توجیهی برای قلع و قمع نامزدهای شاخص اسلام‌گرا قرار داده‌اند. اکنون با کنار گذاشتن چهره‌های مطرح اسلام‌گرا، راه برای نامزدهای مورد اعتماد نظامی‌ها از جمله عمرو موسی باز شده است.
این هفته، افغانستان صحنه عملیات گسترده طالبان در مرکز این کشور بود. دهها نفر از نیروهای طالبان موفق شدند در چند منطقه حساس کابل مستقر شده و عملیات خود را صورت دهند. مهاجمان در این عملیات چند سفارت‌خانه خارجی، یک هتل و مجلس افغانستان را هدف قرار دادند. منابع امنیتی کابل اعلام کرده‌اند در این عملیات حدود ۵۰ نفر کشته شده‌اند.
اظهارنظر "رایان کروکر" سفیر آمریکا در کابل که بیان کرد، "عملیات اخیر ایجاب می‌کند ما باید همچنان در افغانستان بمانیم" این ظن را قوت بخشیده است که عملیات تروریستی اخیر با هماهنگی آمریکایی‌ها صورت گرفته است. واقعیت این است که هیات حاکمه آمریکا راغب نیست لقمه افغانستان را به راحتی از دست بدهد و در صدد یافتن توجیهی برای جهان و افکار عمومی آمریکاست که همچنان در افغانستان بماند.
این هفته، انتشار یک گزارش از شبکه العربیه، جهان را با شوک خبری مواجه کرد. شبکه العربیه که متعلق به عربستان است در سایت اینترنتی خود خبری را قرار داد مبنی بر اینکه در قطر کودتا شده ولی به دلیل دخالت آمریکا این کودتا به فرجام نرسیده است. براساس این گزارش، نیروهایی از ارتش به فرماندهی "العطیه" دست به کودتا زده و در پی این اتفاق، در اطراف کاخ ریاست جمهوری درگیری‌های شدیدی رخ داده است. این گزارش اضافه کرده است که امیرقطر با دخالت آمریکایی‌ها که در این کشور پایگاه نظامی دارند موفق شده است از مهلکه فرار کند.
العربیه ساعتی بعد این خبر را بدون هیچ دلیلی از سایت اینترنتی خود حذف کرده است. پیشتر نیز گزارش‌هایی دال بر بروز اختلاف‌های عمیق در خاندان حاکم منتشر شده بود. البته سایت العربیه روز گذشته و پس از گذشت ۲۴ ساعت مدعی شد این خبر صحت نداشته بلکه ارتش الکترونیکی سوریه، باحمله به سایت این شبکه، خبر مذکور را منتشر کرده است. نکته قابل تامل در سانسور کامل این خبر در رسانه‌های غربی می‌باشد و این شبکه‌ها که حتی برای موارد بسیار جزیی‌تر، ساعتها خبر، گزارش و تفسیر تهیه می‌کنند در برابر این خبر مهم سکوت اختیار کرده‌اند.

رسالت:جبهه متحد و پایداری دیو و دلبر نیستند
«جبهه متحد و پایداری دیو و دلبر نیستند»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛شناخت ما از فرهنگ سیاسی باید شناختی پویا و زنده باشد. فرهنگ سیاسی به عنوان مجموعه ای از باورها، ارزشها، هنجارها و مهارتهای سیاسی که بر حیات سیاسی یک جامعه اثر می گذارد زیربنای رقابتهای سیاسی و گزینش کارگزاران حکومتی را تشکیل می دهد به طور مستمر در حال ترمیم و بازسازی است. ۹ دی ۱٣٨٨ نقطه عزیمت دوران جدیدی در فضای سیاسی حاکم بر کشور بود که فرهنگ سیاسی ایران به خصوص در حوزه رقابت های سیاسی را دستخوش تغییرات عمده ای کرد.
نقد درون گفتمانی صریح و بی پرده اصولگرایان طی چند ماه گذشته و در انتخابات مجلس شورای اسلامی بار دیگر عیار جناح بندی های جدید در کشور را بالا برد. یکی از این تحولات در ادبیات رقابت بود که موجب جایگزینی فرهنگ «نقد» به جای فرهنگ «طرد» شد. رقابت اخلاقی اصولگرایان در بیشتر موارد ثابت کرد می توان در یک کارزار انتخاباتی وارد شد بدون اینکه به مناقشات فلسفی و هویتی دامن زد.
عبور از تبلیغات منفی و گرایش به رویکردهای اخلاقی و اثباتی به جای نگرشهای سلبی- که در نهایت به نفی کل دستاوردهای نظام می انجامد- یکی از رهاوردهای این دور از رقابت های مجلس شورای اسلامی بود. اگر چه در انتخابات نهم مجلس هنوز رگه هایی از پویش‌های منفی به منظور دوقطبی سازی و سیاه و سفید کردن فضای حاکم بر کشور به چشم می خورد اما اغلب اصولگرایان اصیل تلاش کردند یک الگوی ماندگار از رقابت را از خود به جای بگذارند.در دنیایی که به تعبیر ژان بودریار تصویر، واقعی تر از واقعیت است واقع نمایی بسی دشوار می نماید.
در «رژیم تصورات» کتاب وانمایی های بودریار، پروپاگاندای تبلیغاتی بی رحمانه شخصیتها را ترور می کند و هیچ ردپا و اثر انگشتی از خود به جا نمی گذارد. در این دهشتکده عصر ارتباطات که برای تسخیر افکارعمومی توسل به هر نوع از ادوات جنگ روانی اعم از تحریف واقعیات، شایعه، اغراق، تفرقه، فریب، ترور شخصیت به اشتباه مجاز شمرده می شود گریز جوانمردانه از منفی گرایی و رویکرد به رقابت سیاسی و تبلیغاتی مثبت تنها با تقوای سیاسی میسر است.
نقد، یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده‌های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است و ظرفیت نقدپذیری یک ارزش است. انتخابات به عنوان متداول ترین صورت مشارکت سیاسی عرصه شناسایی نقاط قوت و ضعف منتخبین ملت است. انتخابات نهم قدرت نقادی و ظرفیت های نقدپذیری جریانات مختلف اصولگرا را به معرض نمایش گذاشت. اصولگرایان با دو رویکرد حداکثری و حداقلی روبروی هم صف آرایی کردند. اصولگرایانی که وحدت و جذب حداکثری را برای کشور مصلحت می دانستند در برابر جریانی که به دنبال خلوص در بین اصولگرایان است و معتقد به خالص سازی است.دیالوگ های سیاسی در ایام انتخابات که در پیوند مستمر با تبلیغات منفی و مثبت نامزدها جریان می یابند در صورتی که آیین گفتگو را رعایت کنند می تواند به ارزیابی و قضاوت دقیق رای دهندگان از برنامه‌ها و عملکردهای کاندیدا ها کمک کند.
«درو وستن» (‏Drew Westen‏) در کتاب معروف خود بنام «مغز سیاسی» (‏The Political Brain‏) به بررسی و تحلیل رویکردهای تبلیغاتی مثبت و منفی می پردازد. وی ضمن پذیرش اصل تمایل نامزدها به تبلیغات تنگ نظرانه و منفی علیه رقبایشان در عین حال معتقد است:«منفی گرایی مفرط ممکن است کاندیدا را به منزله شخصی عصبانی جلوه دهد، و یک کاندیدای عصبانی هرگز موفق به کسب پیروزی نمی شود.»
تجربه ٣٣ سال مردم سالاری در ایران نیز به کرات نشان داده هر چند محدود و کاملا کانالیزه اما سابقه واقعیت مبارزات منفی را نمی توان در انتخابات مختلف انکار کرد. نامزدها به عنوان نماینده سیاستها، مواضع و منافع جریانات رقیب در انتخابات ضمن تبیین برنامه های خود گوشه چشمی هم به مبارزه منفی علیه نامزد رقیب دارند.
در انتخابات نهم این اولین باری بود که اصولگرایان مانع از تفوق رویکردهای منفی در تبلیغات انتخاباتی شدند و طرفین کوشیدند تا جایی که ممکن است از نگاه ها و رفتارهای سلبی پرهیز کنند. اصولگرایان کارنامه موفقی در خدمت به مردم، توسعه عدالت در کشور و گزارش ملموسی از پیشرفت برای ارائه به افکار عمومی دارند که آنها را از هر گونه مبارزه منفی و تخریب رقبا بی نیاز می کند.
این در حالی است که پیش از این اصلاح طلبان با راهبرد تبلیغاتی «دیو ودلبر » می کوشیدند ضمن دیوسازی از جریان اصولگرایی که امروز رئوس اجرایی وتقنینی کشور را در دست دارد پرستیژ دلبر گونه به خودبگیرد واز این فضا حداکثر استفاده را برای پیشبرد اهداف انتخاباتی خود ببرند. دوم خردادی‌ها به دلیل قابلیت‌های ضعیف خود درمعادلات سیاسی کشور اولین جریانی بودند که از هندسه چندضلعی رقابت لطمه دیدند.
قطب‌بندی فضای سیاسی کشور با توسل به نقاشی یک جامعه ستیزآلود امکان بی‌بدیلی رابرای رشد گروه‌های دوم خردادی فراهم کرده بود که البته در سال‌های اخیر باظهور اضلاع دیگر طبیعتا این طیف ضعیف از گردونه رقابت حذف شدند. . گروه های اصلاح طلب طی سالیان گذشته با اخلال در فرایند رقابت مثبت در پی برقراری نوعی از توازن قدرت سیاسی هستند که بازتاب افکارعمومی نبود .
اگر در قرن بیستم رویکردهای واگرایانه احزاب سیاسی اعم از راست و چپ به بیشترین اوج خود رسید، اما بدون شک باید گفت هزاره سوم، دوران همگرایی احزاب و گروه‌های سیاسی است. با پیشرفت فرآیند بلوغ سیاسی واجتماعی رای دهندگان در اکثر نظام‌های پیشرفته حزبی، میدان برای گروه‌های سیاسی میانه‌رو باز شده است واحزاب در منتهی الیه چپ و راست سعی می‌کنند با تاکید بر اشتراکات مورد توافق عمومی به جلب آرای شهروندان همت گمارند.
در کشورما تاریخ یکصدساله احزاب از زمان اعتدالیون و عامیون تا به دوره ای که اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در مقابل هم صف‌آرایی کرده‌ بودند همواره ثابت شده گرایشات افراطی جایگاه چندانی در میان مردم نداشته و اگر مدت کوتاهی نیز این گروه‌ها توانسته‌اند اقبال عمومی را با خود همراه کنند به سان فواره‌های یک آبنما به سرعت بالا رفته‌اند اما سریع‌تر در افکار عمومی هبوط و سقوط کرده‌اند.امروز دوران جدیدی در هندسه رقابت های سیاسی ایران ایجاد شده که طبیعتا ضرورت ها، لوازم و پیامدهای خاص خود را در پی دارد. از این رو به نظر می رسد گروه ها و جریانات سیاسی متناسب با این دوران جدید باید آهنگ کردارها و رفتارهای سیاسی خود را تنظیم کنند.

حمایت:شورای فرو پاشیده
«شورای فرو پاشیده»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛وزرای خارجه و شورای همکاری خلیج فارس سه شنبه در نشست ریاض به بررسی تحولات منطقه بویژه مسائل سوریه و ادعاهای واهی و زیاده طلبانه امارات در قبال ایران پرداختند. هر چند که کشورهای کویت، قطر، امارات، عمان، عربستان، بحرین تلاش کردند تا با محور قرار دادن این دو موضوع، اتحاد خود را به نمایش گذارند، اما بررسی تحولات شورا حقایق دیگری را آشکار می‌سازد.
اولا به رغم آنکه سه دهه از عمر این شورای ۶ عضوی می‌گذرد و آنها نتوانسته‌اند حتی اختلافات درونی خود را رفع کنند چنانکه اختلافات مرزی و فکری میان این کشورها ادامه دارد. آنها حتی توان توافق برای داشتن پول واحد را ندارند چه برسد به اینکه برای منطقه تصمیم واحد اتخاذ کنند. ضعف و ناتوانی آنها چنان بوده که آنها نتوانسته‌اند ادعای عضویت مراکش و اردن را اجرایی سازند.
ثانیا در قبال اصلی ترین خواسته ملتهای منطقه یعنی حمایت از فلسطین ، شورا کارنامه‌ای شکست خورده دارد چنانکه نه تنها نتوانسته کمکی به فلسطین داشته باشند بلکه به عامل تشدید درد و رنج فلسطینی‌ها مبدل شده است. اسناد از روابط پنهان این کشورها با صهیونیستها و تلاش واحد آنها برای ضربه زدن به مقاومت حکایت دارد.
ثالثا کشورهای مذکور در حالی ادعای حل بحرانهای منطقه را سر می دهند که در درون خودشان نتوانسته اند خواستهای مردمی را محقق سازند. امروز کشورهایی مانند بحرین، امارات، عربستان، قطر، کویت، با مجموعه ای از اعتراض‌های مردمی مواجه هستند که صرفا با سانسور خبری و سرکوب به پنهان سازی اعتراض‌ها پرداخته‌اند.
البته آنها در این زمینه نیز ناموفق بوده و همچنان بحران در این کشورها ادامه دارد. رابعا کشورهای مذکورکه ادعای وحدت و استقلال سر می‌دهند در عمل وابسته به امریکا هستند و برای خدمت به آن هر اقدامی صورت می‌دهند.
از سرازیر کردن سرمایه‌های مالی به بازار امریکا گرفته تا اختصاص دادن پایگاه نظامی به این کشور تا بحران سازی برای توجیه دخالتهای امریکا در منطقه تماما از سوی این کشورها برای خدمت به واشنگتن صورت می‌گیرد. آنها که از پایگاه مردمی برخوردار نمی‌باشند و در منطقه نیز از یکدیگر در هراس هستند رویکرد به امریکا را تنها مولفه برای حفظ قدرت می‌دانند. آنها برای این کار حتی منافع ملی خود را نیز قربانی می‌سازند.
بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که برخی از اعضای شورا نظیر امارات و عربستان، بحرین، قطر بر اساس موضوعیت و ظرفیتهای خود در چارچوب اهداف امریکا رفتار می‌کنند. امری که نمود آنها را در عملکردآنها در قبال سوریه ، ایران، بحرین می‌توان مشاهده کرد.
نکته قابل توجه آنکه آنها با ادعای حمایت از حقوق انسانها و تعهد عربی خود در حالی دخالت نظامی در سوریه می‌پردازند که با نادیده گرفتن این ادعاها به کشتار مردم در بحرین مبادرت می‌ورزند. به هر تقدیر بررسی وضعیت درونی شورای همکاری خلیج فارس نشان می‌دهد که این شورا در عمل از هم فرو پاشیده و از آن جز نامی باقی نمانده است.
ادعاها و هوچی گری‌های آنها نیز نه از روی قدرت بلکه سرپوش بر شکست و ناکامی آنها است که تلاش دارند تا با این اقدام بر مشکلات داخلی، ضعف منطقه‌ای و جهانی خود سرپوش گذارند در حالی که جهانیان اذعان دارند که اتحاد این کشورها دیگر مفهومی ندارد و اجلاسهای آنها برای گرفتن عکس‌های یادگاری است. هر کدام از این کشورها حتی چشم دیدن همدیگر را نداشته و از پشت به هم خنجر می زنند.

آفرینش:وبلاگ نویسی، دنیای خوب و بد
«وبلاگ نویسی، دنیای خوب و بد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم فائزه رفیعی طباطبایی است که در آن می‌خوانید؛مفهوم حقیقت از دیرباز یکی از دغدغه های اساسی ذهن بشر بوده است اما در حال حاضر با وسعت دنیای مجازی اینترنت، مرز عالم واقع و مجاز بیش از پیش مبهم و نامشخص شده است. یکی از ابزارهایی که امروزه بسیار مورد استقبال اقشار مختلف جامعه قرار گرفته است و امکانات نامحدودی در اختیار افراد قرار می دهد وبلاگ است.
وبلاگ نویسی در سال های اخیر در کشور ما به شدت مورد استقبال قرار گرفته است و از آنجا که برای ایجاد آن هیچ هزینه ای پرداخت نمی شود و به سادگی می توان با کمترین اطلاعات کامپیوتری اقدام به ساخت یک وبلاگ کرد، بسیاری از افراد با اهداف متفاوتی دست به این کار می زنند.
نکته جالب توجه تنوع موضوع و کارکردهای متفاوت وبلاگ هاست. با اندکی تامل می توان فهمید افرادی که اقدام به وبلاگ نویسی می کنند عموما افرادی هستند که همصحبت مناسبی در دنیای حقیقی ندارند و یا به علت محدودیت های متفاوت از جمله معلولیت های جسمی، عدم اعتماد به نفس و یا ملاحظات اجتماعی قادر به ایجاد ارتباط با افراد دیگر نیستند.
به همین خاطر یکی از مزایای وبلاگ نویسی پر شدن خلاء همصحبت مناسب و به اشتراک گذاشتن تجربه های فردی است. افراد انواع تجربه های خود را در معرض استفاده عموم قرار می دهند. از تجربیات ساده آشپزی و فرزند داری تا مسائل بغرنج خانوادگی و اجتماعی. در این میان می توان به تاثیر مثبت وبلاگ های مذهبی و آموزشی اشاره کرد که باعث بالا رفتن میزان معنویت و سطح معلومات جامعه می شود.
با وجود تمام مزایای نام برده، وبلاگ نویسی نیز مانند سایر ابزارهای مدرن تکنولوژی ابعاد متفاوتی دارد و استفاده ناصحیح از آن باعث آثار سوء اجتماعی و اخلاقی خواهد شد. گاهی زوایای منفی این پدیده اجتماعی شامل: سودجویی های مالی، نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی، گسترش فساد اخلاقی و ... است.
البته کاملا آشکار است که این استفاده های اشتباه نباید مانع از گسترش پدیده وبلاگ نویسی شود چرا که نمی توان امتیازات خوب و مثبت این پدیده را نادیده گرفت.امتیازاتی مانند: آشنایی با فرهنگ های متفاوت و نگرش های تازه، آموزش مسائل کاربردی خانواده ها، عرضه بی واسطه آثار هنری و ادبی نسل جوان و نوجوان، تفریح و سرگرمی کم هزینه و آسان، دسترسی به مسائل روز دنیا و ... .
لذا برای مبارزه با آثار مخرب وبلاگ نویسی، ضروری است تا پلیس نظارت عمیق و دقیقی بر مطالب وبلاگ ها داشته باشد. ولی از آنجا که تعداد این وبلاگ ها نامحدود است، بهترین راه، فرهنگ سازی و آموزش جوانان و نوجوانان کشور است.
اقداماتی نظیر انتخاب وبلاگ برتر یا مسابقات وب نویسی که چندی است به بهانه های متفاوت و با موضوعات مختلف برگزار می شود باعث اعتلای سطح فرهنگ جامعه و استقبال از وبلاگ های برتر و عالی می شود.خانواده ها نیز می توانند با آموزش و تربیت صحیح فرزندان خود و نظارت بر فعالیت های اینترنتی آنان مانع از گسترش وبلاگ های منفی و ناسالم شوند.

ملت ما:حلول سهراب سپهری در دل طبیعت
«حلول سهراب سپهری در دل طبیعت»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم عبدالعلی دستغیب است که در آن می‌خوانید؛سهراب سپهری یکی از نمایندگان موفق شعر معاصر است و با توجه به اسلوب بیانی خاصی که دارد می‌شود گفت که در ردیف شاعران بسیار موفق شعر نو قرار می‌گیرد و از نظر ایجاد فرم تازه و مضامین رمانتیک چهره شاخصی دارد و شعرش از برخی جنبه‌ها از جمله وزن و برخی تعابیر به شعر فروغ فرخزاد نزدیک است. این دو شاعر از لحاظ بیان شباهت‌هایی به هم دارند اما از نظر اندیشه خیر. این دو بی‌آن‌که بدانند پیش درآمد و سرآغازان شعر گفتار و شعر پست‌مدرن هستند سپهری از نظر وزن و به کار‌گیری ابداعات جدید ‌در شعرش، نخستین شاعری است که تحت تاثیر نیما یوشیج است اما شعرش با شعر او، اخوان و شاملو تفاوت دارد.
یکی از مهم‌ترین دلایل تفاوت شعر سهراب سپهری با اخوان، شاملو و نصرت رحمانی از آن جهت است که این شاعران به شعر رئالیستی توجه داشتند، یعنی در شعرشان نظربه واقعیت دارند اما سهراب سپهری چنین رویه‌ای را در شعر پیش نمی‌گیرد. شاعرانی چون شاملو و نیما نظر به تغییر دادن نهاد‌های اجتماعی داشتند و این شاعران برآمده و محصول حوادث و تفکراتی هستند که پس از مشروطه در جامعه رواج پیدا کرد. اما سهراب سپهری شاعر عارفی است که بیش از موضوعی فلسفه ذهنش را به خود مشغول کرده است.
سهراب سپهری در سال‌های نخست که شعر می‌گفت، به‌ویژه شعرهای اولیه اش که نتیجه آشنایی او با شعرهای هایکو شاعران چینی و ژاپنی و متاثر از « ذن بودیسم» بود، طبعا جدی گرفته نمی‌شد و به دلیل این‌که استعاراتی که به کار می‌برد دور از دانستگی مردم ما بود و همچنین به دور از سیاست و مبارزات اجتماعی، کمی مهجور ماند. نامفهوم بودن شعرهایش به‌ویژه در «مرگ رنگ» او کاملا مشهود است. او در شعرش از مسائلی سخن می‌گوید که با فضای شعر فارسی آنچنان الفتی ندارد.
او مثلا در بخشی از شعرش می‌گوید: هنگامی که دود از پنجره بیرون می‌پرید/ چشمانش/ خوابی را گم کرده بود. استعاره و تعابیری که سهراب در این تکه از شعرش به کار می‌برد همه آبستره هستند این موضوع را به‌راحتی می‌توان در نقاشی‌های این مقطع از کار حرفه‌ای او مشاهده کرد.
البته پیش از او شاعرانی چون هوشنگ ایرانی، بیژن جلالی و شرف‌الدین خراسانی نیز فضای چنینی را در شعرشان خلق کرده بودند، اما در میان شاعرانی که عناصر طبیعی را در شعرشان استفاده کرده‌اند؛ سهراب سپهری به بهترین شیوه ممکن آب را توصیف کرده است و زمانی که می‌خواهد از بیابان‌ها و گل و گیاه کاشان در شعرش سخن بگوید از تجربه محسوس فراتر می‌رود و به حوزه اشراق نزدیک می‌شود.
سهراب همه‌چیز را در شعرش محسوس می‌بیند اما با این همه هنوز در مقاطع نخست شاعری‌اش بسیاری از تعابیر در شعرش به روشنی بیان نمی‌شود و انتزاعی باقی می‌ماند. او در شعرش قصد دارد تمایز میان سوژه و ابژه را بهم بریزد و می‌خواهد در دل طبیعت حلول کند: رخت‌ها را بکنیم/ آب در ی قدمی است.
شعرهای سپهری در سال‌های ٣۰ و ۴۰ که در بحبوحه مبارزات اجتماعی بود کمی خارج از آهنگ جلوه می‌کرد. ‌در سال‌های دهه ۴۰ یکی از معترضان به شعر سهراب کار او را «وجه اشرافی بودایی» نامید. و بعدها هم احمد شاملو که نظرگاه اجتماعی خاصی داشت گفت که سپهری شعرهای جدی ندارد و استناد کرده بود به شعر «آب را گل نکنیم» و بیان کرده بود که من زمانی که می‌بینم بر لب همان آب سر بی‌گناهی را می‌برند نمی‌توانم هیچ اعتنایی نداشته باشم انتقادهایی هم نسبت به وزن شعر «صدای پای آب» توسط محمدرضا شفیعی کدکنی بیان شد که این‌گونه شعرها بحر طویل است که هنوز شکل مناسبی به خود نگرفته است.
اعتراضات و انتقاداتی که در آن دوره درباره شعر سپهری ارایه شد، نتیجه تب سیاسی حادی بود که در آن زمان جامعه را فرا گرفته بود. وجه دیگر نقد مربوط به بیان سپهری بود که گفته می‌شد مثلا در منظومه «صدای پای آب» بیان کاملا انتزاعی است و به دور از دانسته‌های مردم ما.
اعتراضات و نقدهایی از این دست صحیح نبود و نقد ادبی به حساب نمی‌آید از آن جهت که برداشت‌های سلیقه‌ای هم در آن دخیل بوده است.
این نوع قضاوت‌ها نتیجه اشتباهاتی بود که نسل ما درباره شعر و ادبیات داشت. ما توجه نداشتیم که ادبیات انواع گوناگون دارد. ممکن است یک شعر حماسی باشد مانند اشعار نیما و شاملو، تراژیک باشد مانند کارهای اخوان، تغزلی باشد مانند کارهای فریدون توللی و...
اگر کسی می‌خواست راجع به شعر سپهری قضاوت صحیح کند، می‌بایست که نوع شعر سپهری را تشخیص می‌داد. نوع شعر او عرفانی و افکارش رمانتیک است که باید در نظر بگیریم این قالب و اندیشه هنوز در جهان طرفدارانی دارد و در آینده هم خواهد داشت. اگر بخواهیم به صورت منصفانه آثار سپهری را با سنگ محک نقد حرفه‌ای بسنجیم، باید ببینیم که در اشعارش کجا موفق بوده و کجا ناموفق. وی بیان داشت: دوران زندگی سپهری که پیش از موعد طبیعی به سر رسید، باعث شد که او نتواند فرم تازه‌ای را که به وجود آورده بود تکمیل کند.
البته توجه داشته باشیم همان اشعاری که مانده و نسبت به شاعران دیگر حجم کمتری دارد بسیار راهگشا بوده است. سهراب سپهری در اشعار خود ستاینده طبیعت و آرامش طلب و صلح طلب مطلق است. در بیان و اندیشه شعری سپهری در اواخر عمر به‌ویژه در دفاتر «مسافر» و «ما هیچ، ‌ما نگاه» تحولی رخ داد تا آن حد که آرامش‌های بودایی را که در شعرهای اولش نشان می‌دهد به هیچ عنوان رو نمی‌کند، بلکه دنیای غریبی را روایت می‌کند که در آن راوی شعر دچار شکست زبانی شده است.
ما شاهدیم که بسیاری از منتقدان هنوز هم در نقد ادبی خود، انواع شعر را تشخیص نمی‌دهند و می‌خواهند یک نظرگاه واحد را به اشعار همه شاعران تحمیل کنند. سپهری وقتی می‌خواهد به مفردات بین حوزه ریاضی و حوزه ارگانیک نزدیک شود، در حوزه‌های رمزی نزدیک می‌شود و بسیاری از اشیا را در نقاشی‌هایش در شکل‌های مثلث، دایره و فرمول ریاضی آورده است. او در شعرهایش تعابیر محزونی دارد، او وقتی در شعرش سخن از تاریکی می‌گوید به گونه‌ای وجهه‌ای از زندگی شخصی‌اش را نمایان می‌کند.
سپهری شخصی بسیار متواضع و دقیق بود. اما نمی‌توان منکر شیزوفرنی او بود این موضوع به خوبی در شعرش قابل بررسی است و اختلات عصبی‌اش به خوبی در شعرش، خودش را نشان داده است. البته بیش‌تر هنرمندان شیزوفرنی هستند اما تنها افرادی که عمیق هستند می‌توانند روی این اختلال خود کار کنند و کمتر موجب بروز آن شوند.
روزی در منزل سیاوش کسرایی نشسته بودیم که سهراب وارد شد و طرح‌های نقاشی‌اش هم در دستش بود و گوشه‌ای نشست و کمی درباره اشعارش صحبت کردیم و چند پیشنهاد به او دادم که با آغوش باز پذیرفت. در آخر به او گفتم که دفتر «حجم سبز» را می‌خواهم تهیه کنم و آن را بخوانم او به من گفت که این دفتر را دارم و فردا به دست شما می‌رسانم. فردای آن روز سپهری با من تماس گرفت و گفت: کتاب را در انتشارات نیل گذاشته‌ام و من رفتم و کتاب را گرفتم.
در ابتدای کتاب مطلب ساده‌ای نوشته بود. من از وقت‌شناسی و دقت نظر او خوشم آمد. این تنها خاطره من از سهراب سپهری بود. در این دیدار و گفت‌وگویی که با هم داشتیم به روحیه انزواطلبی او اشاره کردم و او به صراحت به من گفت زمانی که در شهر به سر می‌برم هیاهوی شهر و اشخاص به‌شدت من را رنج می‌دهد حتی زمانی که به صحرا می‌روم نیز قصد دارم که این آشفتگی را تا حدودی درمان کنم. برای او رنگ‌ها، صدا‌ها و کلمات هراسی را در پی داشتند، از این روست که بسیاری از سطرها و تعابیر شعرش بر جان مخاطب نفوذ می کند.

تهران امروز:چرا زیرمیزی به پزشکی رسید؟
«چرا زیرمیزی به پزشکی رسید؟»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دکتر محمد مهدی گلمکانی است که در آن می‌خوانید؛ظهور پدیده‌های خارج از عرفی نظیر «زیر میزی» در پزشکی که در بیشتر مشاغل دیده می‌شود، معلول مجموعه‌ای از علت‌هاست. عللی که سبب می‌شود نظامی که تامین کننده حداقل شرایط شغلی است، با اختلال مواجه شود. وقتی این نظام در حیطه پزشکی دچار مشکل شده، بدون شک رابطه پزشک و بیمار تحت تاثیر قرار می‌گیرد. چرا که این نظام باید بر‌اساس استانداردهای جهانی تعریف شود.
مانند توجه داشتن به مشکلاتی در تعرفه‌های پزشکی و یا تعهداتی که بیمه‌ها به آن عمل نمی‌کنند و حتی قصور از پرداخت مبالغ مالی به پزشکان که باید در موعد مقرر صورت بگیرد. چنین عواملی سبب می‌شود انحرافاتی صورت بگیرد و این در حالی است که به دلیل وجود این مشکلات، سیستم‌های نظارتی هم برای آنکه نظارتی سختگیرانه داشته باشد و به این نظارت استمرار ببخشد، هیچ توجیه قانع کننده‌ای ندارد و اصلا نمی‌توان با ابزارهای نظارتی مقابل این مشکل ایستاد.
موثرترین راه مقابله با این پدیده این است که متولیان برنامه‌ریزی باید متناسب با حرفه پزشکی و تامین معیشت پزشکان با توجه به درجه لیاقت و زحمات آنها، نظام تامین کننده این شغل را برنامه‌ریزی کنند. مثلا بیمه‌ها با رعایت استانداردهای تعریف‌شده نظام پرداخت خود به پزشکان را تعریف کرده و نظام تعرفه‌گذاری، از سوی مراجع قانونگذاری و سازمان نظام پزشکی با همکاری دولت در تعرفه‌ها تجدیدنظر کند. چرا که دود عدم‌تعهد پزشکان، به چشم مردم می‌رود. اگر معتقدیم منافع مردم بر منافع شخصی ارجحیت دارد، باید به این امر رسیدگی کرده و این موضوع را در نظر داشته باشیم که برخی از پزشکان نسبت به تعرفه‌ها انتقاد دارند. بسیار شنیده می‌شود که پزشکی انتقاد می‌کند که مثلا حق العمل در فلان حرفه خدماتی یا فلان رشته مهندسی در زمانی که آن خدمت ارائه می‌شود، بسیار بیشتر از خدمات پزشکی است.
هرچند هیچ بهانه‌ای برای بروز چنین تخلفاتی از سوی پزشکان قابل پذیرش نیست، چرا که در کنار تمامی مشکلات این حرفه، مبحثی به نام اخلاق پزشکی نیز وجود دارد که همه پزشکان از آن آگاهند.
وجود تمامی این اختلال‌ها دلیلی بر این نیست که اخلاق حرفه‌ای در این شغل رعایت نشود و پزشک به طور خودسرانه به مردم فشار مضاعفی وارد کرده، کلاهبرداری کند و این پدیده «زشت» را ترویج دهد. ناگفته نماند که جامعه پزشکی کشور جامعه‌ای شریف است. اما در این میان هستند معدود افرادی که دامان مقدس نظام پزشکی را آلوده‌اند. اینجاست که نیاز به بازگشت به مبانی و اصول اخلاق حرفه‌ای و ایجاد تعهد اخلاقی برای جلوگیری از انحراف در همه مشاغل از جمله پزشکی احساس می‌شود. برای برداشتن این گام همه دستگاه‌ها و در صدر آن دستگاه‌های دولتی باید تلاش کنند.

فرهیختگان:زبان هزار طوطی سعدی
«زبان هزار طوطی سعدی»عنوان یادداشت روز روزنامه فرهیختگان به قلم بهروز قزلباش است که در آن می‌خوانید؛ سعدی، چنان زبان شیرین و خیال دلکشی دارد که باید او را از نظر آراستگی و سلامت در زبان و بیان و سهل و ممتنع‌بودن در خیال و عمق و صمیمیت در معانی بلند، معشوق هزار طوطی زبان فارسی دانست.
از این حیث، سعدی را نمی‌توان با دیگران مقابل نشاند و در برابر نهاد و یگانه انگاشت. به قول شریف خودش: «اگر آفتاب با او زند از گزاف لافی، مه نو چه زَهره دارد، که بود سم سمندش».
حقیقت این است که با همه ادعاهایی که شاعران متاخر در تعالی زبان و بیان فارسی دارند، هنوز هم که هنوز است، ‌وقتی که قرار است بیتی شاهد مثال معنا، حکمت یا سخنی از سر عشق و محبت یا از سر غم و اندوه بر زبان بیاوریم خیال چاره‌ای جز چیدن خوشه‌ای از درخت کهن و پرثمر حافظ و سعدی ندارد.
مفهوم این خوشه‌چینی از خرمن ادب و هنر سعدی، مولوی، نظامی و... این است که در زبان و خیال و معنا، شعر معاصر فارسی بسیار اندک‌مایه است وگرنه باید چیزی در خاطر مسافران جمال و جلال و عزت و جاه حضرت معشوقه، از همین زبان نزدیک مانده باشد اما نیست، دست‌کم پرشمار نیست. سعدی در همان مقام که مجاز می‌گوید، شرح عشق می‌کند، به تشریح فراق می‌پردازد که محصول رازدانگی خال لب یاری است که در حجاب انشای عشق می‌کند و نه در افشای تن، انشای هوس. آنجا که می‌گوید: «آنکه هلاک من همی خواهد و من سلامتش/ هرچه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش- میوه نمی‌دهد به کس، باغ تفرج است و بس/ جز به نظر نمی‌رسد، سیب درخت قامتش» زبان در خیال چنان منزه می‌شود که به تن نیالاید و باب هوا، نجابت زبان را به مخاطره نکشد.
و آنجا که از سر حکمت زبان به شرح نازکاری اندوه از فراق یار می‌گشاید و بیان را در خدمت آن از پیچیدگی بر گیسوی معنا می‌گذراند و بر سادگی آیینه ختم می‌کند، چنان سهل و ممتنع است که نظیری بر آن نیست.
می‌فرماید: «داروی دل نمی‌کنم، کان که مریض عشق شد/ هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش»
و در مقام رضا از معشوق آورده است: «جنگ نمی‌کنم اگر دست به تیغ می‌برد/ بلکه به خون مطالبت هم نکنم قیامتش»و در پرهیز رندانه از هوا (رندانه از آن بابت که ظاهرا در تایید، سخن می‌گوید اما در مقام انکار هواپرستی است) ... و هوس و آلودگی نفس به آرزوهای تنانه دل می‌فرماید: «هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل/ گوش مدار سعدیا بر خبر سلامتش».
مصلح‌الدین، آنجا که مستی را غرق‌شدن در طلب وصال تعریف می‌کند و بر آن چنان بی‌تاب است که «لب تشنه آب را» می‌فرماید: «ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را/ اول مرا سیراب کن وان‌گه بده اصحاب را» و بعد چنان خود را غرق می‌یابد که نجاتی از آن نمی‌بیند؛ «وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم/ اکنون همان پنداشتم دریای بی‌پایاب را» و علت عشق را در کشش معشوقه می‌یابد و تشریح می‌کند که «سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو/ ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را!!» و اینگونه است که سعدی حال عارفانه و عاشقانه انسان را در معرفت به مقام معشوقه مقید می‌کند و همه قیدها، حالت‌ها، اوصاف بین کشش معشوقه و پرهیز او و نیاز عاشق و اسارت او به میل معشوقه را در عالی‌ترین وجه زبان و بیان و خیال و معنی به تصویر می‌کشد. او معلم خیال شاعرانه است و حکیم سخن در زبان او هزار طوطی شکرشکن شیرین‌گفتار می‌شود که از هزار چهره دلربای آیینه نگار می‌سراید و از هزار مژگان تماشای جلوه یار بر دل هزارپاره انسان‌های بی‌شمار، خون می‌گرید. هرچند مدعی است که «من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن/ گر وی به تیرم می‌زند/ استاده‌ام نشاب را».
اینگونه است که سعدی، یعنی همه جَلوت و خلوت عشق در ظاهر و باطن آدم و حوا؛ وگرنه نمی‌توانست تا امروز مفسر جلوات آیینگی روح مردانه و شارح بواطن حرکات جمالی زنانه مخاطبان خود در طول سال‌های پس از خود باشد و ای‌بسا که هزاره‌ها بگذرند و سعدی همچنان که بود و هست، باشد. که خود فرموده است «بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس/ حد همین است سخندانی و زیبایی را.»
شگفتا که روزگار تاریک و در فراق عاشقان را هنوز صبحی در ترانه‌های جهان نیست و از روزگار سعدی تمام «حدیث»، «عشق» بر همین سیاق و رواق، ورق و طبقی دارد از ادب عاشقانه او که فرمود: «سعدیا، نو بتی، امشب دهل صبح نکوفت/ یا مگر روز نباشد شب تنهایی را؟» و از سر ادب در تایید سعدی و اطاعت از او مقرَّم که… روز نباشد شب تنهایی را و این «حدیث» همچنان بر زبان جان من و ماست. و چه داغی ست، داغ عشق...

شرق:اشکال قانونی چاپ ایران‌چک
«اشکال قانونی چاپ ایران‌چک»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد حاتمی‌یزد است که در آن می‌خوانید؛پیرامون ممنوعیت چاپ چک‌پول‌ها توسط بانک مرکزی که رییس مجلس نیز به آن اشاره کرده‌اند باید به این نکته توجه کرد که در واقع چکی که صادر می‌شود اگر توسط ذی‌نفع از حساب بانکی برداشت شود، موجب خلق پول نمی‌شود. یعنی اگر صادر‌کننده چک از اعتبار کافی برخورد باشد و چک بی‌آنکه نقد شود دست‌به‌دست بچرخد به معنای خلق پول یا افزایش حجم پول به میزان چک‌های صادرشده نیست.
اما در مقابل، «ایران‌چک‌ها» همان نقشی را که اسکناس‌های ۱۰ هزارتومانی و پنج هزارتومانی و غیره ایفا می‌کنند را دارا هستند. در واقع «ایران‌چک»‌ها، چک نیستند و همان پول نقد در گردش در جامعه شده‌اند که توسط دریافت‌کننده به صورت اسکناس برای خرید و فروش و ادای دین و پرداخت بدهی و... استفاده می‌شود و به تعبیری، نقش اسکناس را ایفا می‌کند.
بنابراین، حجم ایران‌چک‌های صادرشده را باید به حجم اسکناس‌های چاپ‌شده اضافه کرد در حالی ‌که در آمار رسمی به‌چنین نکته مهمی توجه نمی‌شود. انتشار اسکناس از مقررات و ضوابط خاصی تبعیت می‌کند به این معنا که باید نمایندگان مجلس، نمایندگان دولت، نمایندگان بخش خصوصی و نمایندگان قوه‌قضاییه در کمیته‌های چاپ اسکناس حضور داشته باشند و حجم اسکناس منتشرشده را تصویب کنند و بر اساس نظرات کارشناسان نوع و رنگ اسکناس مشخص شود و در اختیار عموم قرار گیرد.
پس اگر آقای لاریجانی می‌گوید صدور «ایران‌چک»‌ها قانونی نیست انتقاد کاملا درست و بجایی است زیرا این چک‌ها نقش چک را ندارند بلکه نقش اسکناس را پیدا کرده‌اند درحالی که فرآیند قانونی اسکناس را طی نکرده‌اند. هم برای آنکه ارقام دقیق‌تر باشد و هم برای آنکه رویه‌های قانونی برای انتشار اسکناس رعایت شود لازم است فرآیندی را که اسکناس‌ها طی کردند، این چک‌پول‌ها نیز طی کنند تا قانونی شوند.
اگر این مراحل انجام شود اختیار صدور چک از حیطه اختیارات بانک مرکزی، خارج شده و در اختیار مجموعه حاکمیت قرار می‌گیرد. در صورت عملی‌شدن این مساله می‌توان نقدینگی و تورم را نیز کنترل کرد. در ایران تورم دلایل مختلفی دارد که مهم‌ترین دلیل آن عدم توجه به حجم نقدینگی موجود در کشور است، در نتیجه یکی از ریشه‌های نقدینگی، انتشار بی‌رویه اسکناس است که آثار به مراتب بیشتری در افزایش حجم نقدینگی و تورم در کشور دارد.
تا زمانی که این چک‌ها توسط بانک‌های تجاری صادر می‌شد و بانک مرکزی شاهد و ناظر خلق پول توسط آنها بود، گاه‌به‌گاه تلاش می‌کرد تا به عنوان چک آنها را جا بیندازد که موفق نشد از این رو در زمان ریاست آقای مظاهری اختیار صدور ایران‌چک‌ها از بانک‌های تجاری گرفته شد و در اختیار بانک مرکزی قرار گرفت. این در حالی است که بانک مرکزی به تنهایی مجوز صدور این چک‌ها را ندارد چرا که ماهیت آنها چک نیست.

مردم سالاری:حرفهای استیضاحی که مرده متولد شد
«حرفهای استیضاحی که مرده متولد شد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛ طرح استیضاح وزیر کار به علت انتصاب سعید مرتضوی ، اگر چه قبل از آنکه جان بگیرد ، مرده بود اما اگر گوشی برای شنیدن باشد ، می توان حرفهایی را که این استیضاح انجام نشده بیان کرد، شنید:
۱- از همان اول که شایعه انتصاب سعید مرتضوی شنیده شد و پس از آن اعلام شد که در صورتی که چنین انتصابی صورت بگیرد ، وزیر کار استیضاح می‌شود ، این سوال در ذهن بسیاری شکل گرفت که چرا وزیر کار باید استیضاح شود ؟! در حالی که معلوم بود که این انتصاب از ناحیه احمدی نژاد انجام گرفته، و وزیر کار اگرچنین نمی کرد ، مثل بسیاری از وزرای سابق ، سریعا برکنار می‌شد! در واقع بدیهی بود که اولا اعلام استیضاح وزیر قبل از انتصاب مرتضوی، مانع از این انتصاب نخواهد شد، زیرا هیچ عاقلی از ترس مرگ (بخوانید استیضاح!) حاضر نیست دست به خودکشی (باز هم بخوانید برکناری با وضعیت ناخوشایند!) بزند. ثانیا این استیضاح چندان جدی نخواهد شد،که اگر جدیتی در کار بود، استیضاح کنندگان باید سراغ احمدی نژاد می رفتند ، نه وزیر کار که در این ماجرا چندان کاره‌ای نیست! این سوال هنوز هم وجود دارد و متاسفانه پاسخهایی که بدان داده می شود چندان مثبت نیست. خوشبینانه‌ترین پاسخ این است که بعضی نمایندگان با نامهای بزرگ، هنوز پختگی سیاسی ندارند و از تجزیه و تحلیل‌های نسبتا ساده هم ناتوان هستند! همانطور که عرض شد این خوشبینانه ترین پاسخ است!
۲- حالا بیایید داستان این استیضاح منتفی شده را با طرح سوال از احمدی نژاد مقایسه کنیم. اسفند سال گذشته وقتی بعد از ماهها پایمردی علی مطهری، قرار شد بالاخره سوال از احمدی نژاد در صحن علنی انجام پذیرد، چند نفر از نمایندگانی که این روزها در استیضاح وزیر کار، چه در طرح استیضاح و چه در حکمیت، نقش داشتند، با صدور بیانیه و نطق و مصاحبه در مخالفت با طرح سوال از احمدی نژاد، پرداختند. در بیانیه‌ای که در این خصوص وبا امضای ۷ نماینده (احمد توکلی ، حسین نجابت ، پرویز سروری ،الیاس نادران، زهره الهیان ،حسین فدایی،علی زاکانی.
همه این نمایندگان بجز فدایی نامه استیضاح وزیر کار را هم امضا کرده بودند) در تاریخ ۲۱ اسفند منتشر شد ، ضمن پیشنهاد گفتگو به جای طرح سوال، آمده بود: «سوال از رئیس جمهور محترم و پاسخ ایشان علی القاعده می تواند در شفافیت مسایل و ابهام زدایی مفید باشد اما نگرانی ما آن است که چنین نشود و خواسته و ناخواسته به رغم اهتمام و دقت خوبی که نمایندگان و رئیس جمهور دارند، از حاشیه‌ها به اغراض متعارف سیاسی، آلوده شود که در این صورت از طرفی فایده‌ای برای کشور و ملت نخواهد داشت بلکه به تعامل سازنده و قانونمند و گره گشای مجلس و دولت آسیب می رساند و فضا را احتمالا نا شفاف تر می‌سازد».
این نمایندگان پس از برگزاری جلسه سوال از احمدی نژاد با انتشار بیانیه دیگری، عنوان کردند: «ما پیش از این یادآور شده بودیم که استفاده از این حق قانونی، در بستر نامساعد، ابتر و عبث خواهد بود و همچنین نگران تبعات و خسارات منفی آن بودیم و نسبت به ایجاد چالشی جدید بین مجلس و دولت هشدار داده بودیم؛ اما متاسفانه چنان شد که از آن پرهیز داشتیم. ما معتقدیم آنچه امروز در مجلس در مقام پاسخ مطرح شد نه تنها باعث وهن مجلس بلکه وهن دولت و قوه قضائیه و خلاصهوهن جمهوری اسلامی گردید و موجبات کدورت و اختلاف و کشمکش جدیدی را فراهم ساخت و سرمایه با ارزشی را بدون منفعت درخور به هدر دادیم.بدیهی است که دود این آتش تنها به چشم مردم خواهد رفت و نتیجه این قبیل فرافکنی‌ها غفلت از مشکلاتی مثل گرانی افسارگسیخته و بیکاری و اعتیاد و آلودگی محیط زیست و مفاسد مالی خواهد بود و راه همکاری دولت و مجلس را برای اداره معقول و قانونمند کشور ناهموارتر خواهد نمود». با چنین سابقه‌ای، حالا چند نکته را می توان با این نمایندگان ارجمند مطرح کرد:
الف- چرا نسخه‌ای که برای طرح سوال از احمدی نژاد پیچیده می شد ، در استیضاح وزیر کار دنبال نشد؟ یعنی از همان روزهای پیش از انتصاب مرتضوی، از استیضاح وزیر سخن گفته شد و کسی به فکر گفت‌وگو نبود ؟! آیا جز این است که اصولا گفت‌وگو در شرایط فعلی با دولتمردان به جایی نمی‌رسد؟ و جز این است که برخلاف تحلیل این نمایندگان، طرح سوال از احمدی‌نژاد اقدام صحیحی بود که اتفاقا باعث شفافیت بیشتر شد و پس از آن، افرادی که با خوش بینی عجیب خود، واقعیت احمدی نژاد را نمی‌خواستند باور کنند ، دانستند که رئیس قوه مجریه چگونه با مجلس برخورد می کند.
ب- اگر حکمیت در ماجرای استیضاح وزیر کار را در راستای دغدغه های این نمایندگان در بیانیه‌های مزبور بدانیم ، آیا واقعا این حکمیت، فایده‌ای برای کشور و ملت داشت؟! آیا به تعامل سازنده و قانونمند و گره‌گشای مجلس و دولت کمک کرد؟! آیا باعث وهن مجلس، وهن دولت و... نگردید؟! آیا این چند هفته که به طرح موضوع استیضاح گذشت، غفلت از مشکلاتی مثل گرانی افسارگسیخته و بیکاری و اعتیاد و آلودگی محیط زیست و مفاسد مالی را به دنبال نداشت. با این همه اگر این استیضاح پابر جا می‌ماند، قابل دفاع بود اما واقعا این که یک روز قول شرف تکذیب شود، یک روز روزنامه دولت بازگشت مرتضوی را درس عبرت برای مخالفان بداند و اما و اگرها ادامه یابد، وهن مجلس است، در حالی که مجلس می توانست با سربلندی (مثل داستان کردان ) از این جریان بیرون بیاید.
٣- یکی از مواردی که در ماجرای حکمیت و منتفی شدن استیضاح مهم بود، نقش آقای حداد عادل بود . حداد عادل یکی از گزینه های بالقوه ریاست مجلس نهم است و همین برجستگی می توانسته یکی از دلایل نقش آفرینی وی در این ماجرا باشد که فی نفسه اصلا مذموم نیست؛ اما این ماجرا و پایان نامناسبش بار دیگر نشان داد که احتمالا او هم نمی‌تواند حتی در مقام ریاست مجلس از پس دولتمردان برآید.
هر اتفاق اگربا چشم خرد و نیت تجربه‌اندوزی، دیده شود، می‌تواند راهگشای آینده باشد، همچنان که این استیضاح و حکمیت، با همه تلخی‌هایش می‌تواند چنین باشد.

دنیای اقتصاد:مجلس و شعار سال
«مجلس و شعار سال»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن می‌خوانید؛نظام بودجه هر کشور نشان‌دهنده جهت‌گیری‌های کلان اقتصادی آن است. در حقیقت معماری نهایی سیستم اقتصادی در چارچوب سیاست‌های کلان کشور توسط مجلس شورای اسلامی است.
انتظار می‌رود نهادی که می‌خواهد و باید در راس امور باشد، مسوولیت‌های مالی خویش را در قبال استراتژی نظام در سال ۹۱ یعنی شعار سال تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی به روشنی تبیین کند.
در این باب دو فرض مسلم است:
۱- تولید مداری تنها راه تامین اشتغال و کنترل تورم است. مساله‌ای که برای آحاد جامعه حائز اهمیتی فوق‌العاده است.
۲- هدف تحریم‌ها ایجاد فشار و تنگنا بر اقتصاد و تولید کشور، افزایش هزینه‌های تولید، توسعه بیکاری و تورم است؛ بنابراین توجه به هدف مشخص تحریم‌ها در تمامی تصمیم‌گیری‌ها باید مورد توجه جدی قرار گیرد. پس هدف و موضوع هم از جهت مردم و نیازهایشان و هم از سوی مخالفان حقوق ملت ایران کاملا روشن و مشخص است. با فرضیات فوق و مشکلات موجود در تولید و اقتصاد کشور مجلس می‌تواند با توجه به نکات ذیل که استخراج آن بدیهی است، کشور را برای سال تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی آماده سازد.
الف- نرخ ارز: برابری نرخ ارز و پول ملی از موضوعات مهم اقتصادی است. تورم در ده ‌سال گذشته به صورت تجمیعی حداقل ۲٨۰ درصد است، در مقابل رشد نرخ ارز حدود ٣۲ درصد بوده است. این عدم تعادل شکافی به نفع واردات ایجاد نموده که تبعات آن بر همگان روشن است.
هرچند به صورت طبیعی این عدم تعادل طی ماه‌های گذشته خود را نشان داد، لیکن سیستم چندنرخی بودن ارز و ایجاد فضای امنیتی در هر مساله‌ای که اقتصاد متاثر از آن است، جز ایجاد رانت و فساد نتیجه‌ای ندارد. از مجلس انتظار می‌رود با تصمیمی شجاعانه با استفاده از مدل‌های علمی و خبرگان و کارآفرینان به نرخ تعادلی برسد، البته می‌توان صرفا برای کالاهای اساسی نرخ ترجیحی و با نظارت توزیعی اعمال کرد. این روند می‌تواند بر صادرات کشور و شکستن فضای تحریم‌ها فوق‌العاده موثر باشد. اصلاح نرخ ارز متناسب با تورم موضوعی است که به صراحت در قانون برنامه چهارم و پنجم بر آن تاکید شده است.
ب- مرحله دوم هدفمندی: با وجود قوانین تصویب شده احتمالا به دلیل نبود منابع مالی، دولت نتوانست مصوبات مربوط به تامین منابع بلاعوض (۲۰ و ٣۰ درصد) را اعمال کند. افزایش چندصد درصدی حامل‌های انرژی و عدم تامین نقدینگی باعث کاهش تولید و تعدیل نیروی انسانی در واحدهای تولیدی شده است. پیشنهاد می‌شود برای یک سال فاز دوم هدفمندی در واحدهای تولید به تعویق افتاده و مرحله دوم پس از مطالعه نتایج مرحله اول انجام گیرد.
ج- مالیات: در بودجه سال ۹۱ به‌رغم پیش‌بینی مشکلات در واحدهای تولید، افزایش سهم مالیات لحاظ شده است. پیشنهاد می‌شود به دلیل عدم انجام تعهدات مرحله اول هدفمندی در باب تولید ارقام تعهدی قانون در مالیات سال ۹۱ تهاتر شده یا حداقل افزایش سهم مالیاتی واحدهای تولیدی در سال ۹۱ لحاظ نشود. علاوه بر آن امکان بخشودگی ۱۰۰ درصد جرایم مالیاتی به مدیران استانی تفویض شود.
د- ارزش افزوده: هرچند فلسفه دریافت مالیات ارزش افزوده به مصرف‌کننده معطوف می‌شود لیکن عملا قانون به گونه‌ای پیش رفته که تولیدکننده باید آن را پرداخت کند. پیشنهاد می‌شود در سال ۹۱ افزایش در مبلغ مذکور لحاظ نشده و امکان تقسیط آن به مدیران مالیاتی داده شود.
ه- بدهی‌های دستگاه‌های دولتی به پیمانکاران: از مشکلات جدی کارآفرینان کشور افزایش بدهی‌های دولت به آنان است. از یک سو پیمانکاران با تامین منابع مالی از بانک‌ها مجبور به پرداخت هزینه‌های سنگین مالی با سودهای بالا و جرایم هستند، از سوی دیگر دولت از پرداخت دیون سر باز می‌زند. این مساله چرخه‌ای منفی و ویرانگر ایجاد کرده است. پیشنهاد می‌شود با چاپ اوراق خزانه امکان تهاتر بدهی کارآفرینان به بانک‌ها و سایر بخش‌ها با طلب از دولت فراهم شود.
آنچه کشور بیش از پیش در این شرایط نیاز دارد امکان برنامه‌ریزی متناسب با اوضاع خاص فعلی است. مقام معظم رهبری با دوراندیشی شعار امسال را متناسب با نیازها و تهدیدات و فرصت‌ها بیان فرمودند. اینک وظیفه همگان اعم از کارآفرینان، مردم و دستگاه‌های مسوول است که هر کس بنا به سهم و مسوولیت خویش برای حفظ استقلال کشور تلاش کند، لیکن آنچه مهم است نقشه راه این دفاع اقتصادی است، بخش عمده‌ای از طرح مسلما توسط مجلس شورای اسلامی و در قالب قانون بودجه متجلی خواهد شد.
امید است نمایندگان عزیز با توجه به شرایط کشور و اطلاعاتی که از تولید در مناطق و حوزه‌های انتخاباتی خود دارند با اقداماتی شجاعانه کشور را برای عبور از سال مهم ۹۱ آماده سازند.

جهان صنعت: پذیرش رسمی تضعیف ریال
«پذیرش رسمی تضعیف ریال»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نرگس حسین‌نژاد است که در آن می‌خوانید؛ موافقت مجلس با دلار ۱۲۲۶ تومانی در بودجه ۹۱ به معنای آن است که هم دولت و هم مجلس گرانی نرخ ارز را پذیرفته‌اند. پیش از این اظهارنظرهای مجلسیان از مخالفت صریح و آشکار با افزایش نرخ ارز حکایت داشت با این حال مخالفت‌ها در شرایطی که ارز به شدت در بازار نوسان داشت و این نوسان با آغاز تحریم‌های یکجانبه علیه کشورمان همراه بود چندان پررنگ نشد.
شاید منتقدان گمان می‌کردند که باید این گرانی ۲۶ درصدی که دولت به آن تن داده را به دلیل «شرایط» پذیرفت اما پذیرفتن آن در قانون بودجه هیچ توجیهی ندارد . در شرایطی که نرخ ارز این روزها آهنگ کاهش گرفته، تصویب این عدد در بودجه ۹۱ به معنای آن است که مجلس رسما پذیرفته که ارزش پول ملی در مقابل ریال کم شده است ،‌ حال آنکه تمام تلاش دولت و مجلس باید این باشد که پول ملی تقویت شود.
بازگشت به دلار یک هزار و ۵۰ تومانی در بودجه سال‌گذشته هم نمی‌تواند مشکلات بودجه امسال را حل کند اما اگر قرار باشد که گرانی ارز را بودجه امسال جبران کند، این هدف‌گذاری نمی‌تواند منطقی باشد. در قانون برنامه پنجم و قانون بانکداری بدون ربا، دولت باید نرخ ارز را به صورت شناور مدیریت شده تعیین کند، حال آنکه پذیرش دلار ۱۲۲۶ تومانی به معنای پذیرش ناتوانی دولت در مدیریت بازار پول خواهد بود. نکته دیگری که باید برای تصویب دلار ۱۲۲۶ تومانی متذکر شد، موضوع لحاظ کردن یک تبصره برای مازاد نرخ ارز است.
براساس مصوبه کمیسیون تلفیق، دولت از این پس نمی‌تواند مابه التفاوت فروش دلار را مستقیما برداشت کند و باید به یک ردیف دیگر واریز کند. اگرچه این اقدام کمیسیون تلفیق به نوعی می‌تواند مانع بی‌انضباطی فروش دلار در بودجه باشد اما باید توجه داشت که پیش از این حساب ذخیره ارزی برای نوسانات بهای نفت وجود داشت که اگر دولت بیش از نیاز بودجه‌ای نفت بفروشد، مازاد آن را به حساب ذخیره ارزی که اینک به صندوق توسعه ملی تغییر نام داده واریز کند، این درحالی است که مصوبه کمیسیون تلفیق برای ایجاد یک تبصره در بودجه موجب افزایش دیوان‌سالاری خواهد شد.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست