بیماری در قلمرو اجتماعی
نگاهی به تعیین کننده های اقتصادی – اجتماعی در ایجاد بیماری
مزدک دانشور
•
تکیه بر عوامل اجتماعی و اقتصادی در سلامت و بیماری باعث می شود که راه حلهای سریع و ژورنالیستی برای مسایل چندان مورد توجه قرار نگیرد. راه حلهای شعبده بازانه ای که نه تنها بر حل سریع معضلاتی چون ایدز، اعتیاد و خشونت تاکید می کند بلکه برای بیماریهای سبک زندگی چون دیابت و سرطان و انسداد شرائین نیز نسخه های سریع الاثر می پیچند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۲۰ آوريل ۲۰۱۲
اگر در مقاله ای بخوانیم و یا از قول آقای دکتری با ته لهجه ی انگلیسی در تلویزیون بشنویم که نشانگان سندرم ایمنی اکتسابی به این دلیل ایجاد می شود که یک رتروویروس از طریق خون یا مایعات مترشحه ی تناسلی به بدن وارد شده و در سلولهای دفاعی بدن تکثیر شده و گیرنده های خاصی را در لنفوسیتهای تی بدن انسانی مورد حمله قرار می دهد و در نهایت موجب کاهش ایمنی شده و عفونتهایی که برای انسان سالم خطری ایجاد نمی کند، بدل به سم مهلکی شده و بیمار را از توش و توان می اندازد، با وجود اصطلاحات تخصصی به کار رفته تمامی آن را می پذیریم و رابطه ی علت و معلولی بین وارد شدن ویروس به خون و مبتلا شدن به بیماری برای ما البته که بدیهی است.
اگر از قول یک روشنفکر راستگرای اروپایی بشنویم که به علت فرهنگ بی بند و باری در آفریقای جنوب صحرا و تعدد روابط جنسی بدون استفاده از کاندوم، ابتلا به بیماری ایدز در آن ناحیه بسیار بالاست چندان مقاومتی نخواهیم کرد. یا حتی اگر از قول انسان شناسی معروف که شکل رابطه ی جنسی در منطقه ای از آفریقا را مورد مطالعه قرار داده و تمایل مردان برای رابطه ی جنسی "خشک" را دیده، بشنویم(Kun, ۱۹۹٨:۹٣) که این عادت جنسی به علت زخمهای متعددی که در مهبل زنان ایجاد می کند آنان را مستعد ابتلا ایدز می نماید شاید از این رفتار مردان آفریقایی تبار متعجب شویم ولی از اینکه فرهنگ را عامل انتقال و ایجاد ایدز بدانیم، خود را سرزنش نخواهیم کرد. و بالعکس، اگر کسی مدعی شود که کم بودن میزان ابتلا به ایدز در افریقای شمالی به علت فرهنگ خاص مذهبی-قومی آن منطقه است با او همدلی خواهیم کرد.
حال اگر کسی ادعا کند که آپارتاید ( نظام سیاسی- اقتصادی خاصِ مبتنی بر تبعیض نهادینه برپایه ی رنگ پوست در آفریقای جنوبی سابق) می تواند موجد و موجب ابتلا به ایدز باشد، البته که با عدم پذیرش ما رو به رو خواهد شد. زیرا شاید ندانیم که نظام سیاسی- اقتصادی آپارتاید به علت عدم پذیرش مردان سیاه در مدارج تحصیلی و کارهای اداری، آنان را وادار می کرد تا به کارهای یدی آنهم در معادن دوردست یا مجتمعهای صنعتی متمرکز بپردازند و لاجرم این کارگران مجبور بودند در خوابگاههای تمام مردانه زندگی کنند و به مدت طولانی از همسرانشان دور باشند و به همین دلیل احتمال تماسهای جنسی خارج از چهارچوب خانواده در آنان افزایش می یافت. از سوی دیگر و به علت اینکه امکان نقل و انتقال بانکی برای سیاهپوستان میسر نبود و یا به سختی تامین می شد، همسران آنان نیز به موقع نمی توانستند از بخور و نمیری که همسرانشان می فرستادند بهره مند شوند و برای تامین مایحتاج خانواده، گاه تن به خودفروشی می دادند. به علاوه چون سیاهپوستان در این نظام سرکوبگر از امکانات تحصیلی و کسب مهارت برخوردار نبودند، در این روابط جنسی متعددی که برقرار می کردند، لاجرم از وسایل حفاظتی و پیشگیری استفاده نمی کردند و یا حتی نمی دانستند که باید از آن بهره ببرند. نتیجه چه بود؟ آفریقای جنوبی بدل به یکی از کشورهایی شد که ایدز در آن کابوسی دهشتناک است با آمارهایی هراس انگیز از مبتلایان.(Helman, ۲۰۰۷:۶)
به راستی چرا وقتی از بیولوژی و پاتولوژی آنهم در سطح سلولی برای توضیح یک بیماری یا علل ابتلا به آن صحبت می کنیم برای مخاطب پذیرفته تر است تا از عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بیماری؟ چرا وقتی یک وزیر دولت محافظه کار انگلیس از فرهنگ و خرده فرهنگ در ایجاد بیماری و یا تامین سلامت در محله ی Bethnal Green and Bow، محله ی اهالی بنگلادش و بسیار فقیرنشین لندن، سخن می گوید برای مخاطبان قابل قبول است ولی فقر و تبعیض نهادینه و سرکوب اجتماعی در ایجاد روان نژندیها و دشواریها به چشم نمی آید؟ چرا برقراری رابطه ی علت و معلولی میان مسایل اقتصادی اجتماعی و سیاسی و ایجاد بیماری تا این حد سخت مورد پذیرش قرار می گیرد؟ آیا این ایدئولوژی نئولیبرالی نیست که مداوم عوامل ساختاری را از چشم ما دور می کند و بر عوامل بیولوژیک، فردی و فرهنگی تاکید می کند؟ آیا این سخن از مارگارت تاچر، بانوی آهنین سرمایه داری بازار آزاد، نیست که "جامعه چیزی جز مردان و زنان منفرد نیست" و به معنای نفی عوامل اجتماعی؟
البته می توان فرض کرد که تکیه بر عوامل اجتماعی و اقتصادی در سلامت و بیماری باعث می شود که راه حلهای سریع و ژورنالیستی برای مسایل چندان مورد توجه قرار نگیرد. راه حلهای شعبده بازانه ای که نه تنها بر حل سریع معضلاتی چون ایدز، اعتیاد و خشونت تاکید می کند بلکه برای بیماریهای سبک زندگی چون دیابت و سرطان و انسداد شرائین نیز نسخه های سریع الاثر می پیچند. نسخه هایی تک قرصی و معجزه گون، دستگاههای ورزشی همه کاره و ماساژورهای گرانقیمت و خارق العاده. این ایدئولوژیِ به هم پیوسته، تجویزهای دیگری نیز در آستین دارد: نسخه هایی چون تخریب محل زندگی حاشیه نشینان شهری و برقراری اردوگاههای کار اجباری برای معتادان و پاک کردن محلات از اشرار و خشونت ورزان.
برای کسانی که چشمهایشان را بر روی واقعیتهای اقتصادی- اجتماعی- سیاسی می بندند البته ساده است که بیماری و سلامت را در ژنتیک، هیستوپاتولوژی و حداکثر در فرهنگ ببینند. اما اگر بر این باور باشیم که رابطه ی علی و معلولی می تواند از سطوح خرد به کلان بیاید و تعیین کننده های اجتماعی نیز موجدان بیماری هستند، آنگاه راه حلهای سریع و خارق العاده چندان جذابیتی برایمان نخواهد داشت. راه حلهایی که جز مخدوش کردن آگاهی مخاطب قصدی ندارند و برای سلامت بشر نسخه هایی می پیچند که خود بیماری زاست.
|