سمیه، فردی واقعی یا نمادی اجتماعی؟
کیوان مرادپور
•
بنابراین میتوان گفت که از نگاه سیاسی و درهر دو حالت مستقیم یا غیر مستقیم، مقصرنهایی حکومت است، بدان معنی که میتوان این واقعه ناگوار و وحشیانه را تجاوز خود حکومت به جامعه تفسیر کرد، جامعهای که اگر بر همین منوال پیش رود، نمیتوان آینده روشنی برای آن متصور شد. آری، سمیه نماد خود این جامعه است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۲۱ آوريل ۲۰۱۲
روایت خبری تجاوز و قتل سمیه فیض الهپور (در شهرستان بوکان) را همه میدانیم و اکنون جهت روشن شدن لایهها و معانی و تاثیرات این رویداد دردناک، باید به تحلیل آن پرداخت. به منظور انجام این امر، لزومی وجود ندارد که منتظر پاسخ تحقیقات تاخیری و غیرکارشناسی پلیس یا عملکرد سلیقهای و ناقص مجموعه دادگستری باشیم، آنهم در سیستمی که همه به قابل اعتماد نبودن گزارشات دستگاههای آن واقفند چه بدلیل عملکرد عمدا نادرست ونامسئولانه نهادهای قضایی و انتظامی (از جمله در ماجرای تجاوز عدهای اراذل به یک دختر نوجوان بوکانی و پخش فیلم آن ازطریق گوشیهای موبایل) باشد و یا بدلیل روابط دوستانه این نهادها با افراد همیشه مظنون در چنین جنایاتی (که هرکدام از ما حداقل یکبار به چشم خویش این روابط را نظارهگر بودهایم.)
اما برای پاسخ به سٶال بالا، میتوان از دو زاویه به حادثه مذکور نگریست. نخست اینکه، بگوییم در جامعه امروزی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، مشکلات و معضلات گونانی که ناشی از سوءمدیریت سیاسی است همه لایهها، ابعاد و حوزههای جامعه را از جمله اخلاق، اقتصاد، فرهنگ و ... در نوردیده اند، تا حدی که نمیتوان در شرایط کنونی و با امکانات و فرصتهای موجود به فکر برطرف کردن قطعی و واقعی آنها بود. درواقع اگر از این زاویه که میخواهد مسئله را صرفا در سطح افقی جامعه تبیین کند و آنرا موضوعی تنها اجتماعی قلمداد نماید بنگریم، در یکطرف حکومت جمهوری اسلامی قرار دارد که با اعمال برنامهها ، روشها و اهداف نادرست خود در جامعه و بدون آنکه به پیامدهایشان بیاندیشد یا راهکاری صحیح ارائه دهد، ساختار و حوزه عمومی جامعه را به بستری مناسب جهت پیدایش و رشد انواع و اقسام معضلات اجتماعی تبدیل کرده است که از آن جملهاند بیکاری، نابرابری جنسی، کاهش امید به آینده و ... و در طرف دیگر جامعه قرار دارد که پس از ناتوانی در رفع و رجوع این همه مشکلات و تناقضات بوجودآمده، در مراحل بعدی آنها را در قالب خشونتهای اجتماعی و حتی جنایاتی از این دست بروز میدهد. آری، سمیه قربانی وضعیت نابهنجار این جامعه است.
اما نگاه بالا نمیتواند کل قضیه را توضیح دهد، بلکه باید رویکرد دیگری را در پیش گرفت که مسئله مذکور را از جنبه سیاسی و بطور عمودی مورد تحلیل قرار میدهد، و آن بدین طریق میسر است که نه بر خود رویداد، بلکه تاکید را بر کسانی بگـذاریم که در صحنه واقعی آن به عنوان کنشگر قراردارند: دختری نوجوان، مورد تجاوز و مقتول در پایین و فرد یا افراد (با هویت فعلا نامشخص که تقریبا همیشه مردم قبل از پلیس آنرا پیدا میکنند) متجاوز و قاتل در بالا. در اینجا باید معنی نمادین حضور این افراد در این واقعه را فهمید. دختری با مشخصات و در جایگاه سمیه میتواند نماد پاکی، معصومیت و ناموس یک جامعه در هیات خواهری کوچک باشد که میتوان به آینده آن امیدوار بود و بر جامعه است که او را در مشکلات پیش رویش یاری دهد. اما افراد دیگر چه؟ فارغ از هویت فردیشان، در کل میتوان آنها را دست و سایه حکومت خواند، حکومتی که دانسته یا ندانسته (و در واقع هر دو با هم) کمر به نابودی و متلاشی کردن جامعه تحت حاکمیت خود نموده است و این امر را بصورت مستقیم (در قالب سلسله مراتبهای اجرایی شامل دستگاههای اداری- امنیتی تا افراد مزدوری که بعضا آشکارا در استخدام نهادهای حکومتی-دولتی قرار دارند و یا همانند عدهای دیگر تنها در مواقع بحران به یاری حکومت میشتابند و اکثر جزو اراذل و اوباش خیابانی میباشند) یا غیر مستقیم (بدینصورت که رویدادن وقایعی از این دست متداعی باشد با حضور حکومتی از قبیل جمهوری اسلامی که خود هم در ترویج خشونت در جامعه بزرگترین نقش را ایفا میکند و هم شرایط و انگیزههای انجام آن توسط افراد جامعه را مهیا مینماید) انجام میدهد. بنابراین میتوان گفت که از نگاه سیاسی و درهر دو حالت مستقیم یا غیر مستقیم، مقصرنهایی حکومت است، بدان معنی که میتوان این واقعه ناگوار و وحشیانه را تجاوز خود حکومت به جامعه تفسیر کرد، جامعهای که اگر بر همین منوال پیش رود، نمیتوان آینده روشنی برای آن متصور شد. آری، سمیه نماد خود این جامعه است.
|