یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ۲۴ آوريل ۲۰۱۲


 «گام اول برای فرجامی خوش» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می خوانید:
از زمان اعلام ادامه مذاکرات ۱+۵ با ایران در بغداد، همچنان توجه به این مذاکرات ادامه دارد و اعلام مثبت بودن مذاکرات استانبول ۲، امیدواری به نتیجه‌بخش بودن نشست بغداد را افزایش داده است.
نظر به این‌که کمتر از یک ماه به انجام این مذاکرات مانده است نکات زیر در این باره درخور توجه است.
اولا تعیین بغداد به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران بوده است و برگزاری نشستی با چنین اهمیتی نه تنها به اعتبار بین‌المللی عراق می‌افزاید، بلکه نشان‌دهنده عمق روابط راهبردی ایران با عراق از سویی و حضور فعال و تعیین‌کننده ایران در این مذاکرات از سوی دیگر است.
دوم این‌که، زمان برگزاری این مذاکرات سوم خرداد (۲٣ مه) است و سوم خرداد نزد ایرانیان تداعی‌کننده روز بزرگ و پرافتخار آزادی خرمشهر است؛ آزادی‌ای که امام راحل (ره) آن را به خداوند نسبت داد.
انتخاب این روز که حتما با هوشمندی هیأت مذاکره‌کننده ایرانی صورت گرفته است نیز از هم‌اکنون این پیام را با خود دارد که هیأت ایرانی بی‌توجهی و حتی کم‌توجهی ۱+۵ به جایگاه و نقش جمهوری اسلامی ایران را برنمی‌تابد و مذاکره‌کنندگان طرف مقابل قبل از ورود به مذاکرات باید ذهن خودشان را از یک گفت‌وگوی از بالا به پایین خالی و با اذعان به این نقش، مذاکرات را آغاز کنند.
درک صحیح و منطقی ۱+۵ از جایگاه ایران می‌تواند فرصت بزرگی را برای طرفین رقم بزند.
شاید عبارت روز گذشته سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و مذاکره‌کننده ارشد جمهوری اسلامی ایران در دیدار با نوری ‌المالکی همین مسأله را گوشزد می‌کند: فرجام نشست بغداد در گرو درک صحیح از ظرفیت‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک فرصت برای همکاری است.
اگر پیش‌بینی‌ها درست باشد و مذاکرات بغداد منجر به توافقی بر روی چارچوب عملی مذاکرات یا همان مدالیته بشود، قاعدتا یکی از محورهای مهم، گام‌هایی است که دو طرف باید بردارند و این‌که گام اول را کدام طرف باید آغاز کند؟ اجمالا می‌توان گفت: گام‌ها باید معنی‌دار و محسوس باشند. ثانیاً به دلایل مختلف گام اول را ۱+۵ باید بردارد، چرا؟
نخست این‌که جمهوری اسلامی ایران مانند هر کشور دیگری مطابق معاهده NPT حق برخورداری از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای را دارد و نه در گذشته، نه امروز و نه در آینده چیزی بیش از این نخواسته و نمی‌خواهد.
تلاش ۱۰ ساله غرب به زمامداری آمریکا تلاش برای محروم کردن ایران از این حق مسلم بوده است و امروز که ۱+۵ پذیرفته است NPT مبنای مذاکرات باشد باید گام اول را برای اثبات حسن نیت خود بردارد.
دیگر این‌که طی ۱۰ سال فراز و فرود موضوع هسته‌ای ایران و بر اساس توافقنامه‌های سعدآباد، بروکسل و پاریس، این جمهوری اسلامی ایران بوده است که برای اثبات حسن‌نیت خود و جلب اعتماد طرف مقابل گام برداشت و حتی تمامی فعالیت‌های هسته‌ای خود را برای حدود دو سال به حالت تعلیق درآورد و پروتکل الحاقی را داوطلبانه پذیرفت و این در حالی بوده است که طرف مقابل هیچ تعهد جدی را نپذیرفته و آنچه را هم پذیرفته بود انجام نداد لذا امروز نوبت ۱+۵ است که اعتماد ایران را جلب و حسن نیت خود را به اثبات برساند.
سوم این‌که غرب همواره طی سال‌های گذشته و با تبلیغاتی پرطمطراق، مدعی دادن مشوق‌‌ها برای کوتاه آمدن ایران بوده است.
بسته‌های تشویقی پر از خالی! امروز غرب می‌تواند و باید به طور واقعی نشان دهد که حاضر به برداشتن گام عملی است آن هم نه برای کوتاه آمدن ایران بلکه برای به نتیجه رساندن پرونده‌ای که خودش آن را گشوده است و بالاخره این‌که راهبرد غرب در مواجهه با ایران، راهبرد چماق و هویج بوده است.
راهبردی که ثمره آن برای غرب تاکنون سرشکستگی و ناکامی و برای جمهوری اسلامی ایران عزت و سربلندی بوده است.
اکنون نوبت آن است که این راهبرد دچار دگرگونی شود و سیاست گفت‌وگو و فشار به گفت‌وگو و همکاری تغییر یابد.
توصیه می‌شود ۱+۵ برای دست یافتن به فرجامی خوش در مذاکرات بغداد از هم‌اکنون به فکر گام اول خود باشد.

کیهان: «ای قصه بهشت زکویت حکایتی»
«ای قصه بهشت زکویت حکایتی» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
می خواهم از نو ایمان بیاورم؛ بیاموزید مرا! زندگی را و مرگ را... عیش را و عشق را... محبت را و بغض را... فساد را و صلاح را... صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ بیاموزید مرا! می خواهم زندگی کنم... در این شهر شلوغ. راستی شهر چرا بلواست؟ مدینه حادثه خیز است.
شگفت شهری و حکایتی! اولین حکایتش را باید از یهودیان پرسید و شنید که از صدها سال پیش کوچیدند و به این جا آمدند.
که می دانستند پیامبر آخرالزمان از همین جا پرچم برمی افرازد. آمدند تا اگر موسی از آنهاست، مصطفی(ص) نیز از آنان باشد! اما نبود. پیامبر آخرالزمان که با تمام نشانه ها آمد و شناختند او را، باب حسادت و بغض و کینه را با او گشودند. شناختند و کتمان کردند.
کافران که به تردید می افتادند و می خواستند ایمان بیاورند، از آنها به عنوان اهل کتاب می پرسیدند تا قوت قلب بگیرند اما آنها سر بزنگاه- بعد از قرن ها انتظار- آنچه می دانستند را کتمان کردند.
آیا ندیدی کسانی را که بهره ای از کتاب داشتند؟ به جبت و طاغوت (بت و بت پرستان) ایمان می آورند و درباره کافران می گویند آنها از کسانی که ایمان آورده اند، هدایت یافته ترند! آنها کسانی هستند که خداوند لعنت شان کرده است و هرکس را خداوند از رحمت خود دور کند، هرگز یاوری برای او نخواهی یافت. آیا حسادت می ورزند به آنچه خداوند از فضل خود به مردم می دهد؟...» (آیات ۵۱ تا ۵۴ سوره اعراف).
«هان! شما را چه می شود؟! می بینیم که هنوز کفن پیامبرتان خشک نشده، بر سر جانشینی او اختلاف کرده اید!». این را یهودیان به پسر ابوطالب می گویند، با زبانی که آمیخته به طعنه است. اما پسر ابوطالب با آنها همدلی نمی کند.
«اگر ما بر سر جانشینی پیامبرمان اختلاف پیدا کردیم، شما اصل پیامبری موسی را انکار و در آن اختلاف کردید. شما تازه از دریا گذشته و نجات یافته بودید که قومی بت پرست را دیدید و گفتید یا موسی! برای ما نیز بتی مانند بت آنان بتراش. و موسی گفت شما عجب قوم نادانی هستید»... عجب! شهر پر از هیاهو شده است.
زبان یهودیان هم- که به بت پرستان قوت قلب می دادند تا در ترجیح جبت و طاغوت بر آخرین فرستاده خدا تردید نکنند- دراز شده است. پاسخ پسر ابوطالب به دار و دسته یهودیان، کوبنده است اما فقط اوست که چنین پاسخی می دهد.
دیگران گویا هیچ ابایی ندارند که با عمل و غوغای خود، مهر تأیید بر طعنه یهودیان بزنند. تو بگو! حق کجاست و باطل کدام، آن جا که توسن قدرت طلبی و ریاست بی محابا می تازد. خودت را بگذار جای یک ناظر بیطرف! اصلا جای یک ناظر یهودی که سالها با عذاب وجدان زیسته!- که آیا مسلمان شود و ایمان بیاورد یا یهودی بماند و باقی عمر را بدون عذاب وجدان، بیندوزد و زندگی کند اما حالا می بیند که گویا جنگ قدرت است- خودت را جای او بگذار و انصاف بده! انصاف بده که این مسلمانی ارزش پذیرفتن دارد؟
نه برادر! اندکی صبوری کن در قضاوت! کسی می خواهد ایمان بیاورد در همین شلوغی شهر و گم شدن حقیقت در گردوغبار آمیزش حق و باطل. و ایمان می آورد مرد یهودی که سالها تعصب ورزیده و یهودی مانده.
او در گرد و خاک همین بلوا حقیقت را یافته است، حقیقت سعادت و همه خوشبختی را. نیاموزید او را زندگی را و مرگ را، عیش را و عشق را، دوزخ و بهشت را، فساد و صلاح را، که او به چشم خویش می بیند «حق» را و... اشهدان لااله الله و اشهد انّ محمداً رسول الله.
می بیند هارون معاصر- برادر موسی- را که زمزمه می کند «یا ابن امّ! انّ القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی». و شهادتین می گوید. مرد یهودی تو را چه می شود؟ «این مرد را که امروز چنین دست بسته برای بیعت می برند، می شناسمش.
صاحب ذوالفقاری است که همین چند سال پیش پهلوانان را یکی پس از دیگری بر زمین زد و از عرب و عجم، کسی جرئت ایستادن در برابر بازوان و شمشیر او را ندارد. او عمروبن عبدود را بر زمین کوبید. او در قلعه خیبر را از جا کند که چهل تن نمی توانستند.
او حالا هم می تواند اما... دست بسته می بریدش برای ستاندن بیعت. او دین تازه من و زندگی و مرگ و آخرت و بهشت من است... شهادت می دهم که محمد(ص) فرستاده خداست».
... اما بهشت، مرد یهودی! نام «راضیه مرضیه» و «مرتضی» را بر سرادق جنت نوشته اند. این، بشارت پیامبر اعظم(ص) است هنگامی که از معراج ملکوت برگشت.
«داخل بهشت شدم پس دیدم با طلا بر در آن نوشته اند لااله الاالله، محمد حبیب الله، علی ولی الله، فاطمه امه الله، الحسن و الحسین صفوه الله، علی مبغ ضیهم لعنه الله... نوشته اند فاطمه بنده مخصوص خداست... و لعنت خداوند بر دشمنان آنان». فاطمه(س) بوی بهشت می دهد. «... پس هرگاه مشتاق بوی بهشت شوم، دخترم فاطمه را می بویم».
جناب عایشه بارها دیده که چگونه رسول خدا (ص) پیش پای فاطمه بلند می شود و او را به سینه می چسباند و می بوسد و می بوید. مرد یهودی! علی(ع) هم این گونه است، فاطمه(س) را عاشقانه دوست دارد.
«به خدا سوگند او را نرنجاندم و به خشم نیاوردم... او نیز نه مرا رنجاند و نه نافرمانی کرد. و هرگاه در سیمای وی می نگریستم، همّ و غم و حزن و اندوه من برطرف می شد».
ای قصه بهشت ز کویت حکایتی شرح جمال حور ز رویت روایتی... حدیث عشق و حکایت هجران اگر می خواهی، اینک در مسجد و کوچه و بازار شهر گشوده شده است. «در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود- کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد».
عصمت کبرای الهی- به ناچار- از پرده برون آمده تا جان نازنین خویش را سپر بلای مردی کند که در عرش و فرش پهلوانی جز او نمی شناسند اما او به حکم مصلحت الهی، مأمور به صبری تلخ تر از زهر و برنده تر از تیزی شمشیر است.
صبوری علی حتی طاقت فاطمه را هم طاق می کند؛ چون جنین در خود پیچیده! اما بی تابی فاطمه، فقط برای رنج مردافکن مولای خود است.
علی تنهاست و کدام رنج برای فاطمه گرانبارتر از این؟! علی عشق فاطمه است؛ بشنو! «انّ السّعید کل السّعید حق السّعید من احبّ علیّاً فی حیاته و بعد موته».
عشق فاطمه به فریاد آمده است. بدانید مردم! همانا سعادتمند- به تمامی سعادت و حقیقت آن- کسی است که علی را در زندگی و پس از مرگش دوست بدارد... و رنج بی وفایی و ستم بر امام که فزونی می گیرد تا آنجا که حتی قلب مرد یهودی را می گدازد، حق باید داد فاطمه(س) اراده مرقد پیامبر خدا کند به قصد نفرین پیمان شکنان و جفاکاران.
«سلمان دریاب فاطمه را که اگر نفرین کند، زمین همه آنها را در کام خود فرو می برد.» این پیغام علی است.
سلمان به محضر فاطمه(س) می رسد و درخواست می کند که از تصمیم خود درگذرد. «سلمان! آنها قصد جان علی را دارند و من بر این صبر نتوانم.
مرا به حال خود بگذار تا در کنار مرقد پدرم، موی پریشان کنم و استغاثه به درگاه خداوند برم.» سلمان دوباره درخواست می کند و این بار می گوید که پیغام، پیغام علی است.
«حال که چنین است برمی گردم و صبر می کنم و از جان می شنوم سخن او را و اطاعت می کنم.» فاطمه جانش برای علی می رفت که در نوبتی دیگر از جفاها بر علی به خشم آمد و مهاجمان با مشاهده غضب او، دست از امام کشیدند.
آنجا بود که فاطمه به عشق جان بخشید و خطاب به علی فرمود «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء یا ابا الحسن... روحم فدای تو و جانم سپر بلای تو یا اباالحسن! اگر در خیر و نیکی به سر ببری با تو خواهم بود و اگر در سختی و محنت سرکنی، با تو سر خواهم کرد»... اما نازنین برگزیده خدا کجا و بار غم بزرگ جفا بر علی کجا؟.
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من؟ اگر هنوز از راز عشق و حکایت هجران می جویی، نظاره کن که تقدیر حضرت صدیقه کبری بیش از سه ماه ماندن در این جهان پس از رحلت پیامبر(ص) نبود اما امیر مومنان باید هنوز سه سال دیگر تا آن سحر که از غصه نجاتش دادند، در میانه میدان مجاهدت، با بینش و بصیرت تمام صبوری می کرد.
عایشه شهادت می دهد که «من روی زمین کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم» و «در میان مردم کسی را شبیه تر از فاطمه به پیامبر از نظر کلام و گفتار ندیدم» بنابراین می توان گفت فاطمه سلام الله علیها آن روز در مسجد از زبان پیامبر(ص) خطبه فدکیه را خواند که فرمود: «خداوند اطاعت ما را مایه نظام دین و امامت ما را امان از تفرقه و جهاد را مایه عزت اسلام قرار داد... آنگاه که خداوند خانه پیامبران و آرامگاه اولیا را برای پیامبرش برگزید، نفاق پنهان در شما ظاهر شد و جامه دین کهنه گردید... و شیطان سر از مخفیگاه بیرون آورد و شما را فرا خواند، دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید و برای فریب خوردن آماده اید... پس به کجا برمی گردید با آن که راه را شناخته اید؟ و چه چیز را کتمان می کنید پس از آن که حقیقت را یافته اید؟ ... همانا شما را می بینم که به عیش و رفاه چسبیده اید و آن را که شایسته بود به عنوان مولا و مقتدای خود برگزینید، از خود دور ساخته اید و به خیال خود از سختی به آسایش رهنمون شده اید.
پس آب [ایمان] را که در دهان خود جمع کرده بودید، یکباره همه را بیرون ریختید و هرچه را خورده بودید، بالا آوردید (و البته به فرموده قرآن) کفر شما و تمام انسان های روی زمین زیانی به خدا نمی رساند....».
از زبان پیامبر گفت آن روز که به زنان عیادت کننده فرمود «به خدا صبح کردم در حالی که بی میل به دنیای بی وفای شما و آزرده از مردان شما هستم. آنان را آزمودم و همه را دور انداختم. و چه قدر زشت است سستی عقیده و تباهی سخن... به خدا سوگند که دنیا ریسمان بندگی برگردن آنها انداخت و دام خود را برای آنان گسترد.
پس مرگ و ذلت بر قوم ستمکار باد! وای بر آنان! از علی به کجا روی برگرداندند؟ سوگند به خدا که دشمنی آنها با علی تنها به خاطر برندگی شمشیر او و استواری اش در راه حق و ثبات قدم علیه باطل است... همانا نطفه فتنه و فساد بسته شد و اکنون منتظر بارور شدن آن باشید و پس از این به جای شیر، از شتران خود خون کثیف و سمّ سوزان بدوشید» و نیز آنجا که به ام سلمه خبر داد «به خدا سوگند آن کس که بر امام او ستم شود و نه به دستور خدا و نه توصیه فرستاده او عمل نکند، پرده حرمت او دریده و هتک می شود. اما آنچه با علی کردند، کینه های جنگ بدر و میراث جنگ احد بود که در قلب های منافقان مخفی بود و اکنون که پیامبر رحمت کرده، بیرون ریخته است.»
«سلام بر تو ای رسول خدا از جانب من و دخترت که در جوار تو فرود آمد». فردا شب که «انسیه حورا(س)» در برابر دیدگان متحیر فرشتگان و بی تابی حسن و حسین و زینب علیهم السلام غریبانه در خاک شود، «قدر مخفی» خداست که از دیده ها پنهان می شود. مرد تازه مسلمان! مرقد زهرا(س) قرن ها این چنین ناشناخته خواهد ماند. اما تو بهتر می دانی که کران تا کران جهان پر از نشانه فاطمه(س) و آوای محبت اوست.
مرد تازه مسلمان! بیا ایمان خود تازه کنیم... به عشق فاطمه و علی. بیا زندگی کنیم عشق را و ولایت را.
... گر نگاهی به ما کند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
روز محشر از شفاعت خویش
همچو مرغی که دانه برچیند
دردها را دوا کند زهرا
گرنگاهی به ما کند زهرا...
حشر دیگر به پا کند زهرا
دوستان را جدا کند زهرا...

جمهوری اسلامی: «انزوای رژیم صهیونیستی در اروپا»
«انزوای رژیم صهیونیستی در اروپا» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
براساس نتایج نظرسنجی‌هائی که یکی از آنها را اخیراً اتحادیه اروپا منتشر کرده اکثریت مردم اروپا رژیم صهیونیستی را بزرگترین تهدید علیه صلح و امنیت جهانی می‌دانند و خواستار محو آن از منطقه خاورمیانه هستند. مردم اروپا در چند نظرسنجی دیگر نیز مشابه همین مطلب را گفته‌اند.
نظرسنجی مورد نظر اتحادیه اروپا که می‌گوید مردم اروپا خواستار محو اسرائیل هستند، پس از آن صورت گرفت که انتشار اشعار ضد صهیونیستی «گونترگراس» نویسنده مشهور آلمانی با بازتاب گسترده‌ای مواجه شد.
این شاعر آلمانی اخیراً طی قصیده‌ای به شدت از رژیم صهیونیستی انتقاد کرد و خطاب به اروپایی‌ها اعلام نمود چه نیازی هست که مردم اروپا از رژیم متجاوز و قانون شکنی چون اسرائیل، تا این حد حمایت کنند؟
بیان این مطلب همانگونه که انتظار می‌رفت خشم محافل صهیونیستی را برانگیخت و در اثر تحریکات صهیونیست ‌ها این شاعر صریح و آزاداندیش آماج حملات رژیم صهیونیستی و عوامل آن در اروپا قرار گرفت.
براساس نظرسنجی اتحادیه اروپا حدود ٨۰ درصد پاسخ دهندگان از مواضع گونترگراس حمایت کرده اند، واقعیتی که نشان از عمق تنفر و انزجار مردم اروپا از رژیم صهیونیستی دارد.
واقعیت‌های عیان شده در نظرسنجی اخیر، اگرچه بسیار مهم و قابل تأمل می‌باشد ولی نکته غیرمنتظره‌ای نبوده است.
اساساً افکار عمومی اروپا مدتهاست از صهیونیسم و نماد عینی آن یعنی رژیم صهیونیستی منزجر و متنفر است ومردم سعی کرده‌اند این نظر خود را در مناسبت‌های مختلف ابراز کنند.
صهیونیستها با توسل به ابزارهای قدرتمندی که در اروپا به خصوص پس از جنگ جهانی اول در اختیار گرفته‌اند هر صدای مخالف و معترضی را خفه کرده‌اند.
بسیاری از نهادهای مردمی و شخصیت‌های ادبی و فرهنگی اروپا از صهیونیسم بیزار هستند و در مقاطع گوناگون نیز هزینه و بهای این مخالفت خود را پرداخته‌اند و حتی بسیاری از آنها به سبب انتقاد از رژیم صهیونیستی و مقوله ساختگی «هولوکاست» به زندان افتاده‌اند.
صهیونیست‌ها با گستاخی تمام، حتی انتقاد لفظی از سیاست‌های اسرائیل و تردید درباره ادعای صهیونیست ها در مورد «هولوکاست» را خط قرمز قرار داده و به صورتی بسیار تحقیرآمیز، مردم اروپا را به گروگان فکری خود در آورده‌اند. متأسفانه دولتمردان اروپا نیز این رفتار تحقیرآمیز را پذیرفته‌اند و اعتراضی به آن ندارند.
در مورد عوامل قدرت گرفتن و نفوذ سابق صهیونیسم در اروپا به نکات زیر باید اشاره کرد:
۱ـ نقش قدرتمند لابی صهیونیسم در صحنه سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی اروپا و در نتیجه، نفوذ گسترده و بی‌چون و چرای آن در به قدرت رسیدن دولتمردان اروپایی و باقیماندن آنها در قدرت.
۲ـ ترس ساختگی از نازیسم برای اروپائی ها و اینکه هر کس در اروپا بر ضد رژیم صهیونیستی موضع بگیرد، برچسب طرفدار نازیسم می‌خورد و باید متحمل فشارها و انتقادهای غیرقابل پیش‌بینی شود.
٣ـ القای اسلام ترسی و تهدید نشان دادن فلسطینی‌ها و عمدتاً مسلمانان، از جمله تروریست جلوه دادن فلسطینی‌ها توسط صهیونیست‌ها از طریق محافل تبلیغاتی و مطبوعاتی اروپا و متقابلاً، متمدن و قانونمند نشان دادن رژیم صهیونیستی. براساس این سیاست تبلیغاتی، هر کس از فلسطینی‌ها حمایت کند متهم به حمایت از تروریسم می‌شود. این ترفند شیطانی و این بمباران تبلیغاتی آنچنان اروپایی‌ها را در برگرفته است که در برخی موارد، این ظن برای افکار عمومی اروپا ایجاد می‌شود که رژیم صهیونیستی با ارتکاب جنایات‌های گسترده، در واقع از خود دفاع می‌کند!
۴ـ فشار آمریکا به سیاستمداران و دولتمردان اروپا برای حمایت از رژیم صهیونیستی، عامل مهم دیگری است که موجب حمایت کورکورانه دولتهای اروپایی از رژیم صهیونیستی شده است.
آمریکایی‌ها در چارچوب اتحاد سنتی خود با اروپا، دولتهای اروپایی را مجاب کرده‌اند که با سیاست های بین‌المللی آمریکا همسو باشند و در چارچوب این همکاری، حمایت از رژیم صهیونیستی را به عنوان بخشی غیرقابل بحث و انکار از این همکاری به دولت‌های اروپایی تحمیل کرده‌اند.
به عبارت دیگر، هر دولتی در اروپا از این سیاست پیروی نکند و یا احتمالاً از حقوق فلسطینی‌ها حمایت کند نه تنها از سوی اسرائیل تهدید می‌شود بلکه باید انواع فشارها را از سوی آمریکا تحمل نماید.
علیرغم این وضعیت، انتشار نظرسنجی‌های اخیر بیانگر اوجگیری بی‌سابقه احساسات و گرایشات ضد صهیونیستی در اروپاست و این نکته، می‌تواند آغازی برای خلاص شدن اروپا از یوغ سرسپردگی محض به صهیونیسم باشد.
تشدید موج گرایشات ضد صهیونیستی در اروپا به حدی رسیده است که به اذعان منابع رژیم صهیونیستی بسیاری از مقامات این رژیم رغبتی برای سفر به اروپا و ظاهر شدن در میان مردم اروپا را ندارند.
این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که تحولات یکسال و نیم اخیر منطقه خاورمیانه و اوج گیری انقلاب‌های مردم در کشورهای عربی در منفی شدن سریع دیدگاه ملت‌های اروپا به نفع ملت فلسطین و بر ضد رژیم صهیونیستی نقش داشته است.
تردیدی نیست که انقلاب‌های مردمی و حذف دیکتاتورها در کشورهای عربی و استقرار تدریجی حکومت‌های مردمی در منطقه خاورمیانه، رژیم صهیونیستی را به شدت تضعیف کرده و این رژیم را به انزوای بی‌سابقه‌ای دچار ساخته است.
اعزام کاروانهای امدادرسانی به سرزمین‌های اشغالی که اخیراً رایج شده و شمار قابل ملاحظه‌ای از مردم اروپا در ترکیب این کاروان‌ها حضور دارند نشانه دیگری از این واقعیت است که ملت‌های اروپایی درصدد برآمده‌اند خود را از وابستگی برده وار و مناسبات خفت بار با رژیم صهیونیستی رها سازند و این یعنی انزوای بی‌سابقه رژیم صهیونیستی در جهان.

رسالت: «خدا با ماست»
«خدا با ماست» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
نیروهای نظامی آمریکا در چهارم اردیبهشت ۵۹ در عملیاتی موسوم به «دلتا» در صحرای طبس پیاده شدند. هدف از این حمله به ظاهر آزاد کردن گروگان‌ها در تهران و تست ضربه‌پذیری ایران و اندازه توان نظامی جمهوری اسلامی در مقابله با این دست حملات بود.
آنها همه چیز را دقیقا محاسبه و تمرین کرده بودند. نیروهای آمریکایی برای این عملیات ویژه در «فورتبرگ» آمریکا آموزش دیده و در فرودگاه کارولینای شمالی بارها آن را تمرین کرده بودند.
هشت هلی کوپتر نظامی به همراه سه هواپیمای غول پیکر سی ۱٣۰ در عمق خاک ایران در صحرای طبس فرود آمدند تا به یک ماجراجویی نظامی که طراحان آن در چاه جاه‌طلبی و غرور و تکبر غرقه بودند شکل عملی دهند.
قرار بود سرهنگ چارلی بکویث و سرگرد میدوز قهرمانان این ماجراجویی باشند.
هنگامی که نیمه‌های شب هشت هلی‌کوپتر نفربر از عرشه ناو نیمیتز برخاستند و در ارتفاع کم با عبور از نقاط کور رادار وارد حریم ایران شدند در ۱۲۰ کیلومتری کرمان یکی از هلی‌کوپترها دچار نقص فنی شد و به ناو برگشت.
هنگام ورود به صحرای طبس هم یکی دیگر از هلی‌کوپترها باز دچار نقص فنی شد. موقعیت به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید اطلاع داده شد کارتر دستور توقف عملیات را صادر کرد.
هنگامی که آمریکایی‌ها قصد بازگشت داشتند توفانی از شن برخاست با آنکه پیش‌بینی‌های آنها یک شب مهتابی در صحرا بود اما همه محاسبات یک دفعه به هم خورد و یک هواپیما با یک هلی‌کوپتر با هم در میان توفان برخورد کردند و هر دو در جا آتش گرفتند. بقیه پا به فرار گذاشتند و خود را به ناو رساندند.
برژینسکی حال کارتر را این‌طور توصیف کرد؛ پس از خبر برخورد کارتر سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روی میز گذاشت و مثل مار زخمی به خود می‌پیچید و به اطرافیانش بد و بیراه می‌گفت!
آمریکایی‌ها پس از اشغال لانه جاسوسی‌شان در تهران حیثیت و اقتدار سیاسی خود را بر باد دادند. آنها مجبور بودند پس از شکست نظامی در طبس ابهت و حیثیت نظامی خود را بر گردن توفان بیندازند.
آنها طعم تلخ شکست سیاسی از ملت ایران را در ۲۲ بهمن سال ۵۷ چشیده بودند و اکنون باید در افتضاحی که در طبس به بار آورده‌اند رسما شکست نظامی خود را می‌پذیرفتند. این بار این ملت ایران نبود که به آنها سیلی می‌زد بلکه آنها این سیلی را از خداوند تبارک و تعالی در صحرای طبس دریافت می‌کردند.
درسی که آمریکایی‌ها از شکست طبس گرفتند این بود که در محاسبات خود حتما خدا را هم در نظر بگیرند. از آن هنگام تاکنون آمریکایی‌ها هیچ حمله نظامی مستقیم را در دستور کار نداشته‌اند و ندارند چرا که نمی‌دانند خداوند قرار است چه بلایی سرشان بیاورد.
از عبرت‌های شگفت‌انگیز حادثه طبس این بود که برای ما و جهانیان کشف شد که در منازعه و مناقشه ملت ایران و آمریکا خداوند با ماست حتی اگر ما در خواب باشیم و قدرت کافی هم برای مقابله نداشته باشیم. راهبرد آمریکایی‌ها از آن پس تغییر کرد. آنها قرار گذاشتند هزینه برخورد با ایران را بین شرکای خود تقسیم کنند و از هرگونه پرداخت هزینه یک سویه بپرهیزند.
امروز آمریکایی‌ها تحت پوشش ۱+۵ به مقابله با ما می‌آ‌یند حتی در این پوشش هم براساس عبرتی که از حادثه طبس دارند، جرات نمی‌کنند شاخ و شانه نظامی خود را به رخ ما بکشند.
امروز آسمان ایران در تصرف فرزندان شجاع سپاه و ارتش است. امروز چشم بیدار رادارهای ایران هر شی‌ای را در آسمان رصد می‌کنند. حتی اشیایی چون پهپاد آمریکایی که قدرت رادارگریزی دارند.
اما با همه اقتدار سیاسی و نظامی که ایران دارد ما در مقابله با کفار و مشرکین امید به خدا و جنود الهی داریم. یقین داریم همان‌طور که خداوند در طبس به یاد ملت ایران بود و بینی دشمن را به خاک مالید امروز هم با ماست و ما را در صحنه‌های نبرد نظامی،‌ سیاسی و اقتصادی با آمریکا پیروز می‌کند.
هارولد براون وزیر دفاع وقت آمریکا در مورد دلایل شکست نظامی آمریکا در طبس گفته بود: «آیت الله خمینی (ره) در بالکن مقر سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین افتاد.»
وقتی ملتی اراده کرد که خدا را اطاعت کند و وقتی ملتی اراده کرد به قرآن عمل کند، با هر حرکت دست ولی خدا اتفاقاتی می‌افتد که وزیر دفاع وقت آمریکا نیز به آن اشاره داشت.
نمی‌دانم چرا دشمن این را درک می‌کند اما برخی از دوستان هنوز در حقانیت راه مردم و رهبری نظام تردید دارند. ما باید یقین کنیم که اگر راه خدا را می‌رویم خدا با ماست حتی نزدیک‌تر از رگ گردن!

سیاست روز: «توطئه‌ای در حال شکل‌گیری است»
«توطئه‌ای در حال شکل‌گیری است» عنوان سرمقاله امروز روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:
اعلام برگزاری نشست دوم ایران و ۱+۵ در بغداد، نشان داد که عراق یکی از هم‌پیمانان استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است.
رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار نخست وزیرعراق اقتدار روزافزون این کشور در دنیای عرب و منطقه را مایه خرسندی فراوان جمهوری اسلامی ایران دانستند.
هنگامی که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که بغداد نیز به عنوان یک گزینه دیگر برای برگزاری گفت‌وگوهای ۱+۵ مطرح است، نخستین کشوری که نسبت به این نظر واکنش نشان داد، ترکیه بود.
هر چند از ابتدا مکان احتمالی برگزاری مذاکرات استانبول مطرح شده بود و مقامات ترکیه این احتمال را قطعی می‌دانستند، اما طرح موضوع بغداد به عنوان گزینه دوم خشم آنکارا را برانگیخت.
هر چند در آخر، دور اول مذاکرات در استانبول برگزار شد، اما مقامات ترکیه توقع داشتند که دور دوم نیز دراستانبول برگزار شود.
سیاست ایران برای طرح گزینه بغداد، برای برگزاری دور دوم گفت‌وگوها، باعث شد تا تحرکات دیپلماتیک کشور رقیب و همسایه افزایش یابد. این افزایش تحرکات ترکیه از سفر بارزانی به ترکیه آغاز شد.
در حال حاضر کردستان عراق به عنوان اقلیم کردستان عراق به ریاست مسعود بارزانی اداره می‌شود. نقش تفرقه‌افکنانه ترکیه در عراق بسیار مشهود و اظهر من الشمس است.
پیش از سفر نوری مالکی نخست‌وزیر عراق به ایران، اردوغان پس از دیدار با بارزانی، مالکی رامتهم به ایجاد درگیری‌های قومی و طایقه‌ای کرد وگفت: «مالکی باتلاش برای به دست گرفتن قدرت در عراق تنش‌های مذهبی میان شیعه و سنی و کرد را تقویت می‌کند.».

پرسش‌هایی در این زمینه مطرح است.
ـ تضعیف دولت قانونی عراق به نفع کیست.
ـ آیا مالکی با ایجاد اختلافات مذهبی می‌خواهد تیشه به ریشه دولت خود بزند؟
پاسخ این پرسش‌ها بسیار روشن است. تضعیف دولت مالکی و روی کار آمدن دولتی سرسپرده به نفع کشورهایی است که می‌خواهند، عراق باثبات و امنیت وجود نداشته باشد. دولتی دست‌نشانده که به سوی ایران هم گرایشی نداشته باشد و حتی جسته گریخته، مواضعی نیز علیه جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کند.
این دولت مطلوبی است که برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان، قطر و ترکیه و البته آمریکا خواستار آن هستند.
پرسش دوم نیز پاسخش روشن است، هیچ دولتی توسط خودش در کشور تفرقه‌ ایجاد نمی‌کند، مگر آن که اهداف خاصی داشته باشد و دستورات خارج را پیاده کند، که البته این اتهام از دولت نوری مالکی ساقط است.
اما عراق مقتدر باثبات وامن برای بسیاری از کشورهای همسایه و منطقه دردآور است.
گرایش بغداد به ایران که می‌توان به آن پیمان استراتژیک اطلاق کرد، دفاع بغداد از بشار اسد و حتی حزب‌الله لبنان و مقاومت از مهمترین نکته‌هایی است که باعث شده کشوری مانند ترکیه ساز مخالف سر دهد و با مواضعی که علیه عراق اتخاذ کرده است، باعث تیرگی روابط دو کشور شود.
دعوت بارزانی به آنکارا نیز در همین راستا انجام شده است. ترکیه سعی بسیار دارد تا اقلیم کردستان عراق را رودر روی دولت مرکزی قرار دهد. مقامات اقلیم کردستان عراق باید نسبت به این توطئه و فتنه هوشیار باشند. اگر آقای بارزانی رویای ریاست کردستان بزرگ را با حمایت ترکیه و آمریکا در سر می‌پروراند، خیال باطلی است.
عراق یکپارچه و منسجم، تضمین کننده وجود افرادی چون بارزانی در عالم سیاست است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، نخستین کسانی که از صحنه حذف می‌شوند، اشخاصی همچون آقای بارزانی هستند.
دل خوش کردن به وعده‌های کشورهایی که هیچ اعتمادی به آنها نیست، یک ریسک بزرگ سیاسی است که به خودکشی خواهد انجامید.
بهترین گزینه برای مقامات اقلیم کردستان عراق، یکپارچه ماندن در این سرزمین کهن است.
به این جمله رهبر معظم انقلاب توجه داشته باشید که، «اقتدار روزافزون عراق دشمنانی دارد. اکنون دشمنان عراق دست به کار شده‌اند. تحولات منطقه آنقدر حساس و گسترده است که، اگر توطئه‌ای که هم‌اکنون در حال برنامه‌ریزی است، اتفاق بیفتد، تاثیر منفی بر خیزش‌های اسلامی خواهد گذاشت.»

تهران امروز: «دلایل اهمیت سفر مالکی»
«دلایل اهمیت سفر مالکی» یادداشت روز تهران امروز به قلم جعفر حق‌پناه کارشناس مسائل عراق است که در آن می خوانید:
سفر نوری المالکی نخست‌وزیر عراق به تهران را می‌توان در چند سطح مورد توجه قرار داد که اهمیت این سفر در مقطع و شرایط فعلی را بازگو می‌کند. سطح اول به تحولات و ساختار سیاسی عراق یعنی وضعیت سیاسی و امنیتی عراق باز می‌گردد.
این سفر اولین سفر بعد از نهایی شدن خروج نیروهای آمریکایی از عراق و تحویل کامل امنیت این کشور به نیروهای عراقی صورت گرفت.
پیش‌بینی می‌شد بعد از خروج نیروهای آمریکایی از عراق اوضاع شکننده‌ای در این کشور حاکم شده و دولت مالکی دچار بحران شود. از همین رو روابط بغداد و تهران بسیار تعیین کننده است.
ارتقای روابط دو کشور باعث می‌شود امنیت فعلی عراق تقویت و به ثبات بیشتر برسد. به عبارت دیگر آزمونی پیش روی دولت مالکی گذاشته شد که در این وضعیت نیازمند همکاری تهران است.
نکته دوم به آرایش سیاسی عراق باز می‌گردد. طی ماه‌های اخیر دسته‌بندی و توازن قوای جدیدی بین سه طیف اصلی عراق یعنی شیعیان، ‌اعراب سنی مذهب و نیز کردها ایجاد شده است. چنانچه شاهد موج اعتراض اعراب سنی مذهب و همراهی کردها علیه دولت نوری مالکی هستیم.
به ویژه اینکه شاهد مخالفت اعراب اهل سنت با اعمال قانون در پرونده طارق الهاشمی مواجه هستیم.طبیعتا این موضوع به شکنندگی اوضاع می‌انجامد که طی روزهای اخیر نمونه آن در ترورها و کشته شدن تعداد زیادی از مردم بغداد، ‌موصل و کروک مشاهده شد.
در این وضعیت برای برقراری موازنه و ایجاد ثبات در عراق نگاه به سمت ایران است تا بتواند توسط نفوذ سنتی خود در شیعیان و کردهای عراق ثبات را برای دولت مالکی برگرداند.
سومین عامل اهمیت سفر مالکی به تهران متوجه تحولات منطقه‌ای و نقش عراق در این تحولات است.
عراق در مسیر تحولات سوریه واقع شده است؛ مسیری که ترکیه و عراق در سمت حمایت از مخالفین حکومت دمشق و ایران در نقش حامی رژیم بشار اسد نقش آفرینی دارند. طبیعتا روابط این دو کشور یعنی ترکیه و عربستان به عنوان همسایه‌های عراق در عملکرد دولت مالکی تاثیرگذار است.
اتفاق دیگری که در خصوص عراق افتاد این است که اعراب اهل سنت و کردهای عراق از مخالفین اسد حمایت و با ترکیه و عربستان همسویی و با فشارهای آنکارا و ریاض علیه بغداد همراهی دارند.
در این وضعیت حمایت‌های ایران اهمیت و نقش آفرینی ویژه‌ای پیدا می‌کند. چرا که ایران می‌تواند با کمک به دولت مرکزی عراق برای برقراری ثبات، مقداری از فشارهای داخلی علیه دولت مالکی را کم و باعث می‌شود عراق بتواند مقابل دو همسایه خود یعنی ترکیه و عربستان موازنه برقرار کند.
همچنین باید توجه داشت که همزمان با سفر نخست‌وزیر عراق به تهران اتفاق دیگری نیز افتاد که سفر مسعود بارزانی به ترکیه بود.
رییس منطقه خودمختار کردستان عراق همکاری جدیدی را با دولت اردوغان آغاز و به نحوی فشار بر دولت مالکی را بیشتر کرده است.
این سفر با اظهارات اردوغان همراه شد که مالکی را متهم کرد عامل تشدید نزاع در عراق است. طبیعتا در خصوص سفر نخست‌وزیر عراق به تهران مسائل دو جانبه نیز در جای خود اهمیت دارد که همواره در دستور کار سفر مقامات دو کشور است.

ابتکار: «خلیج فارس یک وعده انتخاباتی نیست»
«خلیج فارس یک وعده انتخاباتی نیست» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن می خوانید:
بر اساس یک سند سری سفارت بریتانیا، یکی از اولویت‌های صدام حسین در آغاز جنگ تحمیلی این بود که در صورت موافقت حاکم رأس‌الخیمه برای سوخت‌‌رسانی به جنگنده‌های عراقی، به جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک حمله کند و سپس برای تحت فشار قرار دادن ایران در مذاکرات احتمالی، از این برگ برنده به نفع خود بهره گیرد.
اگرچه صدام حسین نتوانست به این بخش از منویات ذهنی جنون‌آمیزش جامه عمل بپوشاند اما این موضوع نشان می‌دهد که چقدر وضعیت جغرافیایی و استراتژیکی ایران برای همسایگان وسوسه‌کننده است؛ اما هر از چندگاهی کشورهای کوچک جنوب خلیج فارس به بهانه‌ای قصد آن می‌کنند تا با اقدامی مشابه آنچه که صدام حسین به تحقق آن می‌اندیشید، ولی‌نعمتان خود در دوران استعمار را به کمک بطلبند تا بخشی از این خاک وسوسه برانگیز را از آن خود کنند.
حملات هرچندگاه یکبار آنان به مفهوم مشخص و روشنی تحت عنوان «خلیج فارس» خود نشانه‌ای از این راهبرد است که البته با تحریکات قدرت‌های بزرگ همراه است.
نگاهی به تاریخ مشخص می‌کند که سن کشور امارات، دو روز کمتر از شروع دوره جدید حیات جزایر سه‌گانه است؛ دوره‌ای که شیخ ‌رأس‌الخیمه و نماینده دولت انگلیس بر حاکمیت ایران بر این سه پاره جدامانده از وطن، اعتراف کردند.
با وجود همه شواهد مستند و دلایل متقن، گهگاه و به مناسبت‌های مختلفی که بعضاً با مسائل سیاسی دیگر مرتبط است، بر آتش این موضوع دمیده می‌شود تا شاید شعله‌ای از آن برخیزد و این منطقه مهم جهان همواره با ناامنی مواجه باشد و بهانه‌ای برای حضور قدرت‌های بزرگ در آن فراهم شود.
تا اینجای ماجرا، این اتفاق در بسیاری از مناطق جهان نیز می‌افتد و مناقشات مرزی در میان برخی کشورها امری عادی است اما آنچه که در اینجا خود را بیشتر نشان می‌دهد تفاوت موضوع «خلیج فارس و جزایر آن» با مناقشات ارضی و جغرافیایی است.
اکنون خیلج فارس بیش از آنکه آبراهی استراتژیک در جنوب کشور باشد به مفهومی فرهنگی و تاریخی بدل شده‌است؛ در این میان بدون آنکه ساز و کاری دولتی و حکومتی، مردم را در این رابطه همداستان کند، وجود این مفاهیم در ناخودآگاه فرهنگی و تاریخی ایرانیان است که سبب شکل‌گیری حرکت‌های خودجوش مردمی در حمایت از این مفاهیم می‌شود و آن را از موضوعی میان دولتمردان دو کشور به اتفاقی ملی در میان مردم یک کشور تبدیل می‌کند.
حرکت‌های پرشور جوانان ایرانی در فضای مجازی پیرامون «خلیج فارس» برای همه کاربران این دنیای گسترده، امری آشناست.
اما آنچه که در این میان جلب توجه می‌کند، این است که تحرکات دولتمردان دراین‌باره بیشتر مقطعی و واکنشی است وتنها با آغاز تهدیدات کشورهای دیگر است که موج حمایت از این موضوع بالا می‌گیرد و کمی پس از عقب‌نشینی متجاوزان به این مفاهیم ملی و تاریخی، نیز فروکش می‌کند.
در بسیاری از مواقع، حتی هیجانات ملی و داخلی است که مسئولان را وادار به واکنش می‌کند؛ در جنجال‌ اخیر اماراتی‌ها پیرامون سفر رئیس‌جمهور به ابوموسی، وزارت خارجه آخرین مرجعی بود که دراین‌باره اظهارنظر کرد.
گویی قاعده بر این است که اگر در موارد این‌چنینی، صدای مردم بلند شد آن وقت باید به فکر افتاد. حال آنکه وزارت خارجه و سایر ارگان‌هایی که با مکانیسم انتخابات از دل خواسته‌های مردمی بیرون می‌آیند، موظف به حفظ میراث‌های معنوی و تاریخی مردم ایران‌زمین هستند.
به برخی از اخبار این روزها توجه کنید: «ابوموسی منطقه نمونه گردشگری اعلام شد»، «همه امکانات برای جشنواره بین‌المللی خلیج فارس در ابوموسی به کار گرفته می‌شود»، «جلسه شورای عالی استان‌ها در ابوموسی»، «طرح نمایندگان برای تشکیل استان خلیج فارس» و...
این همه خبر که به صورت ناگهانی اعلام می‌شود حتی اگر پیگیری هم شود -کمااینکه بسیاری از این‌خبرها وعده‌هایی است که به زودی با فروکش کردن امواج رسانه‌ای به فراموشی سپرده می‌شود- تنها هیجانی مقطعی به نظر می‌رسد تا رویکردی دنباله‌دار.
به نظر می‌رسد اگرچه موضوعی مانند خلیج فارس در ذهن و زبان مردم ایران به عنوان یک مفهوم ملی نهادینه شده و با هر تهدیدی، گویی خانه‌ای در ایران تهدید می‌شود اما این موضوع چنانکه باید و شاید، در میان دولتمردان و دستگاه‌های دولتی هنوز اتفاق نیفتاده‌‌است، بلکه گاه در کنار وعده احداث راه، مدرسه، پارک و...، در شمار وعده‌های انتخاباتی نیز قرار می‌گیرد حتی اگر در زمان انتخابات مطرح نشود!
موضوعی مانند خلیج فارس هیچ‌گاه نمی‌تواند و نباید به منبع خرید و کسب محبوبیت برای افراد و مسئولان بدل شود بلکه برعکس باید جایی برای خرج کردن آبرو و اعتبار باشد.
نکته آخر اینکه، خلیج فارس نه‌تنها نباید در معرض نگاه نامحرمان خارجی باشد بلکه حتی نگاه سودجویانه داخلی نیز نباید به آن دوخته شود. خلیج فارس مانند مناطق جنگی جنوب و غرب و مفاهیمی نظیر دفاع و شهادت، در هیچ وعده انتخاباتی نمی‌گنجد.

آفرینش: «تنوع قدرت طلبان و آینده سیاسی مصر»
«تنوع قدرت طلبان و آینده سیاسی مصر» سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
هرچند که تونس مبدأ حرکت های ضد دیکتاتوری بود، اما به سبب اهمیت و نقشی که مصر در بین کشورهای عربی دارد، حرکت و انقلاب مردم آن به عنوان الگویی برای دیگر کشورها مطرح شد. ساختار انقلاب مصر با انقلاب های کلاسیک متفاوت بود.
در انقلاب های کلاسیک مردم تحت رهبری یک کاریزما و یا یک حزب واحد قرار می گرفتند و بر اساس خواسته های آنها حرکت می کردند اما درمدل انقلاب مصر فقدان یک شخصیت کاریزما یا حزب مشخص را مشاهده کردیم که نقطه مرکزی این حرکت مردم بودند.
به طوری که احزاب و تشکل های مختلف پشت سر تظاهرات مردمی حرکت کردند و بعد از وقوع تحولی بزرگ به جذب مردم و منتصب کردن حرکت کنونی به نام خود بودند.
اما به سبب عدم سازماندهی و فقدان یک رهبریت واحد این خیل عظیم حرکت مردم با تقسیم بندی در قالب احزاب مختلف همانند اخوان المسلمین، الوسط، جنبش ۲۰ آوریل، عدل و سوسیال دمکرات، هیمنه خود را از دست داد. در نهایت این نظامیان بودند که به سبب داشتن قدرت و انسجام بر اوضاع مسلط شدند.
درمقابل قدرت نظامیان، این احزاب اسلام گرا همچون اخوان و سلفی ها هستند که از حمایت قابل توجه مردمی برخوردارند لذا تقابل قدرت در مصر بین نظامیان و گروه‌های اسلامی شکل گرفته است.
اخوان المسلمین یکی از احزاب و تشکل هایی است که از قدرت و تشکیلات حزبی نسبتاً قوی برخوردار است و توانسته است با ائتلاف با حزب سلفی النور، ریاست و اکثریت پارلمان مصر را به خود اختصاص دهد.
اما این چینش قدرت به هیچ وجه مورد نظر غرب به ویژه آمریکا نیست. این امر جدای از تبعات داخلی، تاثیرات فرا منطقه ای نیز خواهد داشت.
چون از دیرباز سیاست های کشور مصر به الگویی برای افکار عمومی دیگر اعراب منطقه تلقی شده است اما انقلاب کنونی مصر و تحقق روند دموکراسی درآن با مشکلاتی رو به رو است که به نظر نمی رسد به زودی و به راحتی برطرف گردد.
۱-همانطور که گفته شد انقلاب مصر از مدعیان فراوانی در سهم خواهی از قدرت برخوردار است. از احزاب و گروهای لیبرال تا افراط گرایان همگی قصد دارند تا تفکر و خواسته های خود را در شکل دهی قدرت به منصه ظهور برسانند.
۲- تسلط نظامیان بر هرم قدرت در مصر نزدیک به نیم قرن سابقه دارد و با بدنه سیاسی این کشورعجین شده است. ضمن اینکه نظامیان از سوی کشورهای خارجی همچون آمریکا حمایت می شوند. فقط کشور آمریکا سالانه یک میلیارد دلار کمک بلاعوض و نظامی به این کشور می کند.
٣- کشورهای غربی تا آنجا که بتوانند تلاش می کنند تا غیر نظامیان به عرصه های حکومت راه نیابند اما از سوی دیگر حضور تشکیلات قدرتمندی همچون اخوان المسلمین با پایگاه اجتماعی عمیق یک تناقض و تقابل را در عرصه سیاسی مصربه وجود خواهد آورد که باعث کند شدن روند دموکراتیزه شدن مصر خواهد شد.
۴- اسرائیل مسئله بسیار مهم دیگری است که در شکل گیری قدرت سیاسی در مصر نقش به سزایی دارد. نوع روابط آینده دولت حاکم بر مصر با تلاویو و برخورد با قضایایی همچون کمپ دیوید، برای هردو طرف بسیار حیاتی است. کوچکترین عکس العمل مصر به مواضع اسرائیل به سبب نقش رهبریت تاریخی مصر درجهان عرب، به منزله قرار گرفتن دوباره اعراب و اسرائیل در مقابل یکدیگر خواهد شد.
اما آنچه از مواضع گروه های اسلام گرا برداشت می شود، این است که انگیزه ای برای اتخاذ مواضع ضد صهیونیستی ندارند. به عنوان مثال اخوان المسلمین دیگر آن روحیه عمل گرایانه خود را ندارد و یا رهبران آنها گرایش به چنین رویکردی را درحال حاضر به صلاح نمی بینند.
نمونه این مدعا را می توان در سکوت اخوان در اعتراضات اولیه مردم در میدان التحریر و یا همراهی با شورای نظامی در اداره قدرت دانست. به هرحال آنچه برای آینده انقلاب مصر متصور است این که اسلام گرایان قطعاً به مناسک قدرت خواهند رسید اما درمورد سیاست های آنها باید منتظر تحولات آتی و انتخابات ریاست جمهوری در این کشور ماند.

خراسان: «آیا این ظلم نیست؟»
«آیا این ظلم نیست؟» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می خوانید:
گرچه هیچ بیان و قلمی توان وصف و ادای حق حتی یکی از شایستگی ها و فضائل حضرت فاطمه زهرا(س) را ندارد تا آن جا که شخصیت وارسته و فقیه دانشمندی چون آیت ا...جوادی آملی در کلامی با این مضمون می فرماید: حتی ائمه وقتی به فاطمه زهرا(س) می رسند، و می خواهند از او بگویند و در وصفش سخن کنند حریم می گیرند و حرمتی خاص برای مادرشان قائل می شوند.
اما به مصداق «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» می توانیم بیان و قلم را به وصف فاطمه(س) متبرک کنیم و بنویسیم که گرچه حضرتش عمر این دنیایی کوتاهی را تجربه کردند، اما اساسا خلقتش را خدایش به گونه ای در عالم هستی تقدیر فرمود که «بهانه آفرینش» و «منصوره دو عالم» باشد و مقام و منزلتش در عرش و عالم لاهوت و در پیشگاه خالق ملک و ملکوت و ناسوت بدان مرتبه باشد که در شان و مقام مرتبت حضرتش، آفریدگارش «سوره» نازل کند و وجود بی همتا و یگانه حضرت حق، خود، فاطمه اش را «کوثر» نامبردار فرماید و به پیامبرش مبارک ترین نویدها و مژده ها را دهد که به حبیبش «خیر کثیر» عطا فرموده است و به شکرانه این عطیه بی مثال الهی، پیامبر شکرگزار باشد و نماز به جای آورد و قربانی کند.
حضرت زهرای اطهر نه تنها مبارک مولود دامن محمدمصطفی(ص) و خدیجه کبری آن هم پس از روزه داری پیامبر به فرمان الهی و افطارش به مائده آسمانی است بلکه او «باطن» عالم وجود است.
حضرتش، هم زاده خانه وحی و مهبط جبرئیل امین است هم به تصریح نورانی پدر بزرگوارش که اکرم و اعظم و خاتم پیامبران الهی است شان «ام ابیها» برای رسول ا... دارد.
صدیقه طاهره همو است که پیامبر عظیم الشان فرمود: «فاطمه پاره تن من است و ... هر که او را بیازارد مرا آزرده است» و کیست که نداند رنج و آزار و اذیت حبیب خدا، آزار خداست.
حضرت بتول این دردانه رسول کفو و همسر علی(ع) اولین ایمان آورنده و اقتدا کننده به پیامبر و جانشین و وصی بر حق پیامبر است که ولایت و امامتش را حضرت رسول به فرمان الهی در غدیرخم مهر کرده است.
دخت پیامبر بنده خاص و خالص خداوند است که بندگی خدا و اطاعت از حضرتش را چندان به غایت رساند و آن چنان غرق در شناخت و عرفان و بندگی خدایش بود که جبرئیل بر پیامبر نازل می شود و عرضه می دارد که به فاطمه ام بگو از من چه می خواهد تا اجابتش کنم؟
خدایا فاطمه را چه مقامی بخشیدی و چه منزلتی عطا فرمودی که این چنین عزیزش می داری؟
و خدایا! فاطمه چگونه بندگی خالص و اطاعت محض کرد و عارف به حق آفریدگارش شد که پاسخی چنان به جبرئیل داد که بزرگان حتی از فهم و درک آن عاجزند!
چه مبارک وجودی است وجود صدیقه طاهره که «زادش» در خانه وحی، همسرش وصی پیامبر و امام بر حق، فرزندانش حسنین و زینبین و ائمه معصومین علیهم السلام اند.
شأنش «کوثر» آن سوره قرآن، قدرش چون «لیلهالقدر»، همه ذکر و گفتش ثنای حق، زندگی اش همه الگو و اسوه خلق.
ظهور و تجلی نور فاطمه زهرا(س) برای جمع عالم و آدم و لاهوتیان و ناسوتیان و ملکوتیان چه مبارک بود که زاد تمامی ائمه علیهم السلام که واسطه فیض مدام الهی هستند از وجود آسمانی و عرشی تجلی کرد.
تنها خدا و حبیبش رسول خاتم و ولی اش علی مرتضی می دانند و خبر دارند از گوهر آسمانی وجود فاطمه که یکی از مقام و مرتبت های او «فطم» است و بریدن و رهانیدن محبان و شیعیانش از آتش.
کتاب وجود فاطمه و ارزش و جلالت فاطمه را رسول ا... می دانستند که هرگاه پاره تنش بر او وارد می شد، تمام قد به احترامش قیام می فرمود و به سویش روانه می شد و به مشایعتش می رفت، خدایا این چه مقامی است که برای فاطمه ات تقدیر فرمودی که حبیبت به مشایعت او چنین مشتاق باشد.
خدایا فاطمه ات را مرتبت تا به کجا رساندی که حبیبت آن سرور و اشرف و اکرم و اعظم انبیا از او عطر بهشت استشمام کند و بر دست هایش بوسه زند.
اما خدایا! زهرای مرضیه ات را چقدر غریب کردند و بر او چقدر ظلم بی حد روا داشتند که چند ده روز بیشتر پس از رحلت جانگداز حبیبت، دنیا لیاقت حضور فاطمه ات را نیافت، بی مقداران حقیقت سوز بر در خانه اش کوفتند و بر آن «در» همان دری که فرشتگان برای عبور از آن اذن دخول می گرفتند آتش افکندند و آن در را بر پهلوی مبارکش که حرم و حریم حسنین و زینبین بود کوفتند تا خون محسنش بریزد و پس آن گاه زهرایت نیز به حبیبت بپیوندد، تا فاطمه ات را از آن پس در نزد بارگاه کبریائیت حاضر و ناظر و شفیع محشرت گردانی.
اما گویی غربت حضرت زهرای بتول نه فقط در «آن روزها» خلاصه شده است که امروز نیز هنوز آن در عالم وجود در میان بسیاری از ما به غربت و مظلومیتی دیگر دچار است، اگر کمی به گفتار و کردار خود بنگریم خواهیم دید با مشی و مرام آن دردانه عالم وجود چقدر فاصله داریم!
و آیا این ظلمی بزرگ نیست که کیمیای بی همتا و الگوی بی همانند و نجم فروزانی چون زهرای اطهر داشته باشیم و حتی در یکی از صفات و فضائل حضرتش به او شبیه نباشیم و ذره ای از کهکشان وجود او را در وجود خود نیابیم؟

جهان صنعت: «وزارت مسکن مهر یا راه و شهرسازی»
«وزارت مسکن مهر یا راه و شهرسازی» عنوان یادداشت روز روزنامه جهان صنعت به قلم محمدحسین مهرزاد است که در آن می خوانید:
وزارت راه و شهرسازی از همان ابتدای تولدش علی نیکزاد را به عنوان وزیر بالای سر خود دید، از همان روزها هم بسیاری از کارشناسان هشدار دادند که مبادا وزارت راه و شهرسازی تبدیل به محلی شود با بیشترین تمرکز روی مسکن و غفلت از حوزه‌های مختلف راه.
این هشدار اگرچه در آغاز کمی بدبینانه بود اما هرچه زمان گذشت این واقعیت بیشتر عیان شد که وزیر راه و شهرسازی به حوزه‌های مختلف ریلی، دریایی و هوایی کمترین توجه را داشته است.
از سوی دیگر با ابقای یکی از معاونان به سمت نماینده تام‌الاختیار وزیر در هدفمندی یارانه‌ها، نیکزاد از این حوزه هم رفع مسوولیت کرده است تا با خیالی آسوده به بازدیدهای اتفاقی و برنامه‌ریزی شده از مسکن مهر بپردازد.بد نیست علی نیکزاد کمی به حوزه‌های مختلف از جمله وضعیت بنادر رسیدگی کند.
دو اتفاق مهمی که طی روزهای گذشته رخ داد آنقدر بزرگ بوده است که وزیر از مدیران ارشد سازمان بنادر و دریانوردی توضیح بخواهد.
شائبه امضای قرارداد ٣۰ ساله ٣۰۷ میلیون دلاری در بندر امام خمینی (ره) با شرکتی که وجود خارجی ندارد و انتشار اسنادی که نشان داد مزایده بندر شهید رجایی به نفع کدام شرکت هدایت می‌شود زلزله‌های سهمگینی بود که فعالان بندری هنوز هم آن را باور نکرده‌اند.
براساس اسناد موجود، مدیرعامل و نماینده شرکتی که برنده مزایده ترمینال دوم بندر شهید رجایی شده است همراه با مسوولان سازمان بنادر در جلسه‌ای پیرامون همین محور با حضور مقامات ارشد دولت پیش از انتشار فراخوان مزایده حضور داشته است.
چگونه است که برنده مزایده پیش از فراخوان در جلسه «فعال‌سازی ترمینال کانتینری شماره دو بندر شهید رجایی» شرکت می‌کند؟طبق فراخوان مزایده معروف بندری، شرکت‌ها نباید به سازمان بنادر و دریانوردی بدهی داشته باشند که با این بند صحیح قانونی چند شرکت از دور مزایده حذف شدند اما شرکتی که براساس آرشیو روزنامه رسمی تا تاریخ ٣/۱۱/۹۰ حدود ۶٨ میلیارد تومان بدهی دارد به یکباره کامش از برنده شدن مزایده‌ای با این درجه از اهمیت شیرین می‌شود.
آقای نیکزاد آیا وقت آن نرسیده تا در کنار مسایل مسکن مهر که الحق بسیار هم مهم هستند اندکی نیز به سایر حوزه‌های زیر نظر خود توجه کنید؟ شرایط در ماه‌های گذشته به گونه‌ای پیش رفته است که گویی برخی معاونت‌های وزارت راه و شهرسازی به صورت جزیره‌ای اداره می‌شوند و اصلا وزیر راه از اتفاقات پیرامونی آنها اطلاع ندارد.
و سوال آخر اینکه کدام اتفاق بدتری برای بزرگ‌ترین و مهم‌ترین بندر ایران باید رخ دهد تا حساسیت وزیر را برانگیزد؟

دنیای اقتصاد: «الگویی برای رشد و تولید ملی»
«الگویی برای رشد و تولید ملی» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم فریدون وردی‌نژاد سفیر سابق ایران در چین و مشاور اتاق بازرگانی وصنایع ومعادن تهران است که در آن می خوانید:
در دنیای امروز کانون‌های قدرت و ثروت متعددی وجوددارند که درتعامل و رقابت با یکدیگر هستند. حضور در رخدادهای جهانی وگریز از حاشیه نشینی ایجاب می‌کند که همه کشورها از جمله ایران، با عبور از تنگناها و ...
... با تکیه بر دیپلماسی اقتصادی کارآمد، تلاش‌های سیاسی و اقتصادی موثری برای پیشبرد اهداف خود داشته باشند.
شاید امروزه به دلیل روند تحریم‌های خارجی، جذب مدیریت، تجربه و سرمایه‌های خارجی، انتقال تکنولوژی، صدور خدمات وگسترش تجارت با همسایگان از اولویت بالایی در مناسبات سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی برخوردار باشد اما توجه به این نکته اساسی خالی از فایده نیست که به‌رغم فشارهای سیاسی و تحریم‌های تحمیلی، مزیت‌های جمهوری اسلامی در بخش انرژی، نفت و گاز وترانزیت سرزمینی، برای بسیاری از کشورها و صاحبان سرمایه، بازرگانان وصاحبان بنگاه‌های اقتصادی وسوسه‌انگیز است.
الگوی ژئواکونومیک جهان و وجود سه بلوک اقتصادی در حاشیه اقیانوس آرام و آسیا، قاره آمریکا و اروپا نشان می‌دهدکه هر سه بلوک اقتصادی از نظر «انرژی وسوخت» نیازمند خاورمیانه و خلیج فارس و از جمله ایران هستند.
آنچه مسلم می‌نماید این است که کانون‌های اقتصادی و بنگاه‌های تجاری جهان ناچار به تعامل با کشورهای صاحب انرژی و کانون‌های قدرتمند خاورمیانه هستند تا از مزیت‌های اقتصادی و تجاری آنها بهره‌گیری کنند.
ایران، در این میان باید تلاش کند که با تکیه بر مزیت‌های اقتصادی خود، دسترسی به بازارهای منطقه‌ای و فرصت‌های تجاری، تقویت اقتصاد ملی را همپای با جذب فناوری و سرمایه‌های خارجی در کانون توجه قرار دهد.
از آنجا که اقتصاد ملی از دو مسیر تجارت و تولید با اقتصاد جهانی مرتبط می‌شود، بر دولت و بنگاه‌های جویای کسب‌وکار فرض است که قوانین و مقررات ضروری برای ایجاد تسهیلات بیشتر در این مسیر را سرلوحه کار خود قرار دهند تا با هدف تقویت تولید ملی، با اقتصاد جهانی تعامل سازنده‌ای داشته باشند.
در این راه، ایجاد یک ساختار اعتمادآفرین در بنیان‌های سیاست خارجی که در برگیرنده منافع پایه‌ای کشور باشد، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.
اما پرسش اصلی این است که توسعه ایران و تقویت کار و سرمایه ایرانی درراستای شعار سال تولید ملی چگونه و با چه ویژگی‌هایی باید دنبال شود؟ آیا ایران قادر است از تجربیات، دستاوردها و آموزه‌های سایر ملل جهان درس‌های ارزشمندی بیاموزد یا خیر؟
بدیهی است در هر کشوری «راه توسعه» ورسیدن به «آرزوهای ملی» با عبور از تنگناهای فراوان و توجه به بسترها، ارزش‌ها و داشته‌های بومی و ملی ممکن و مقدور است.
براین اساس شاید نتوان گفت که الگوی سایر کشورها در مدار توسعه ایران قابل پیاده‌سازی یا کپی‌برداری است، اما بهره‌گیری از تجربه‌های آن کشورها، مرور اشتباهات و انحرافات آنها و نگرش جامع برداشت‌ها و مقدورات و شیوه‌های موفقیت سایر ملت‌ها می‌تواند درس‌های آموزنده‌ای برای مسیر توسعه پرفراز و نشیب ایران باشد.
بر همین اساس، مطالعه اجمالی روند «رشد اقتصادی» و دستاوردهای سه دهه گذشته جمهوری خلق چین می‌تواند «تجربه‌ای آزمون شده» برای تخفیف خطاهای احتمالی و وسیله‌ای برای عبور از تهدیدها تلقی شود.
پس از انقلاب ۱۹۴۹ در چین و حاکمیت کمونیست‌ها بر این کشور و با عبور از سال‌های نخستین انقلاب، همواره دو جناح قدرت در حزب کمونیست چین ظرفیت‌های ملی را به صورت مشارکتی اداره کرده و در کادر رهبری این کشور به بحث‌های جدی پرداخته‌اند.
در یکی، دو دهه نخست انقلاب، این مباحث تحت تاثیر مائو و یاران او از رنگ و بوی چندانی برخوردار نبود، اما همواره سوالاتی نظیر پرسش‌های زیر در میان نخبگان و کادرهای حزبی جریان داشت:
- آیا اقتصاد دولتی و گسترش بدنه دولت به نفع مردم چین است؟
- عنصر ناکارآمدی در بدنه دولت را چه باید کرد؟
- چرا بهره‌وری در اقتصاد چین پایین است؟
- چگونه باید فناوری سنتی و فرسوده چین را با تکنولوژی و مدیریت روزآمد اصلاح کرد؟
- مدیریت، سرمایه، اطلاعات و توانایی‌های چینی‌های ماورای بحار و سایر ملت‌ها را چگونه می‌توان به کشور چین متصل کرد؟
ماجرا از دهه ٨۰ و با قدرت گیری بیشتر جناح عملگرا و اصلاح گر وارد مدار جدیدی شد و تفکر عمل گرایانه شعار و گفتمان غالب جامعه شد. این شعارها عبارت بودند از:
۱- ساختن چین بزرگ، مرفه و پیشرو وظیفه ای همگانی است.
۲- رفاه عمومی و توسعه وظیفه حزب و دولتمردان است.
٣- همه قشرهای اجتماعی با رهبریت حزب باید در سیاست درهای باز تولید ملی مشارکت کنند.
۴- دوستی با سایر کشورها و حل و فصل مسائل با همسایگان سرلوحه حرکت ملی خواهد بود.
۵- عقلانیت جمعی و استفاده از همه توان‌ها در تصمیم‌سازی برای همگانی کردن فرهنگ توسعه ضروری است.
۶- تولید انبوه با حداقل هزینه و قیمت ارزان و تصرف بازارهای گوناگون منطقه‌ای هدف بخش‌های تولیدی و تجاری خواهد بود.
چین در سه دهه گذشته، با بهره‌گیری مناسب از فضای بین‌المللی و رقابت ابرقدرت‌های آن دوران، امکانات منطقه‌ای را در اختیار اقتصاد فرسوده خود قرار داد و با استفاده از کاتالیزوری مناسب به نام «چینی‌های ماورای بحار»، استراتژی توسعه اقتصادی و ارتقای موقعیت بین‌المللی خود را پی گرفت.
بنابراین، روشن است که برگزیدن سیاست‌های هدفمند و برنامه‌ریزی شده درحوزه‌های علوم، فناوری، تحقیقات و تجارت، شرایط روبه رشد و پیشرفت چین را فراهم ساخت و نقطه عطفی درگذار چین از «دوران فشار و تحریم» به دوران «انفتاح تجاری و تولیدی» بود.
واقع‌گرایی، خطرپذیری و بی‌باکی و اراده عبور از فشارهای اقتصادی، سه عامل اصلی برای گذار چین از قطعه (۷۹-۴۹) بود که به «دوره اول چین» مشهور است و ژانویه ۱۹۷۹ در تاریخ چین نقطه عطفی تاریخ ساز محسوب می‌شود و قراردادهای همکاری علمی و فنی با تکیه بر توسعه تعاملی، پیوندهای نوینی برای انتقال تجارب علمی جهان به چین فراهم کرد. در این مرحله صدها هزار چینی درقالب تیم‌های آموزشی وکاری و تحصیلی به خارج رفتند و سلسله‌ای از دانشمندان و مدیران و مهندسان نواندیش چینی پدیدار شد.
از نظر اجرایی، در فاصله سال‌های ٨۴ تا ۹۵ میلادی مناطق ویژه اقتصادی و پارک‌های فناوری دنبال و طرح‌های ویژه‌ای به اجرا گذارده شد.
مهم‌ترین برنامه‌هایی که مبتنی بر فرهنگ رشد وتوسعه وتکیه بر تولید ملی و کار با چینی‌های مقیم خارج بود را می‌توان در ذیل مشاهده کرد:
۱- برنامه مشعل:
یکی از طرح‌های مهم دولت چین برنامه مشعل بود (۱۹۹٨) که در قالب آن چین حدود ۵۰ منطقه توسعه فناوری (High Tech) در مناطق و نواحی ایجاد کرد و با کمک بنگاه‌های تجاری بخش خصوصی دانشگاه‌ها به صنعت متصل شدند و معافیت‌های مالیاتی و وام‌های تسهیلاتی برای شرکت‌های بزرگ و بنگاه‌های متوسط منظور گردید.
۲- برنامه ٨۶٣:
این برنامه شامل اولویت‌های استراتژیک در عرصه اقتصاد بود که هدایت فناوری اطلاعات، لیزر، فناوری علوم دریایی و فضایی و بیوتکنولوژی و مواد عالی و فناوری خودرو را شامل شد و تسهیلات دولتی و دستاوردهای کشورهای صنعتی برای استفاده شرکت‌های بخش خصوصی چین در این مسیر تسهیل شد.
٣- برنامه صاعقه:
این حرکت، «توسعه روستایی» چین از طریق پیشرفت علوم و فناوری تولید کشاورزی را از ۱۹٨۵ به بعد همراه با آموزش عمومی روستاییان و همگانی کردن علوم کشاورزی مکانیزه مورد هدف قرار داد و زمین‌های کشاورزی در قطعات کوچک‌تر به بخش خصوصی واگذار شد.
۴- برنامه ملی اشاعه علوم و تکنولوژی:
این برنامه مبتنی بر حمایت از مراکز و شرکت‌های دولتی بود و توسعه علمی و فنی در عرصه‌های تجاری و اقتصادی را دنبال می‌کرد و دستاوردها وتجربیات مدیران آموزش دیده و چینی‌های ماورای بحار را در اختیار مدیران سنتی شرکت‌های دولتی قرار می‌داد، تا شرکت‌های دولتی کوچک‌تر شده و به بخش خصوصی سپرده شوند. این برنامه از سال ۱۹٨۰ به بعد دنبال شد و تاثیر بسزایی در رشد اقتصادی داشت.
۵- برنامه ملی توسعه اولویت‌های تحقیقات بنیادین:
این برنامه از سال ۱۹۹۷ به بعد استراتژی‌های چندوجهی برای توسعه پژوهش و تحقیقات در علوم پایه را هدف قرار داد و به تشویق مادی و معنوی در حوزه‌های اقتصاد، انرژی و بهداشت و عرصه فناوری‌های نو توجه کرد.
۶- برنامه تولیدات جدید ملی:
این برنامه همپای با گسترش همکاری‌های چین با جهان خارج، استانداردهای جهانی و مالکیت فکری و ثبت اختراعات و فناوری‌های بالا را در راس برنامه‌ها قرار داد.
با اجرای این برنامه‌ها، در اصل مدل توسعه چین، ترکیبی از عقلانیت و نظم عقلایی و سود محور آن سوی آب‌ها، همراه با ویژگی‌های بومی و چینی منظور شد و در این مسیر، اصلاحات نهادی و قانونی در بخش‌های مختلف دولتی به شکلی وسیع و همه جانبه صورت گرفت.
در یک جمع‌بندی کلی می‌توان گفت که آنچه امروز چین را به «کارخانه دنیا» تبدیل کرده و به توسعه سریع علوم و فناوری و جهانی شدن این اقتصاد انجامیده است، شناخت همه جانبه و دقیق تحولات اقتصادی دنیا و بهره‌گیری مناسب و بهنگام از امکانات ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. این تعامل با همکاری مدیریت هوشمند و ساختاریافته حزبی و توانایی‌های مدیریتی، ارتباطاتی، سرمایه‌ای و اطلاعاتی چینی‌های ماورای بحار حاصل شده است.
پس باید گفت، توان رقابتی چین امروز متکی بر توانایی‌های بسیاری است که از جمله ‌می‌توان بر توسعه هدفمند ملی و توسعه مراکز تحقیق و توسعه، همسان‌سازی قوانین و مقررات با تحولات عرصه تولید و تجارت، دیپلماسی اقتصادی فعال و استفاده از ظرفیت‌های بخش خصوصی و چینی‌های مقیم خارج و تولید متناسب با نیازهای مشتری اشاره کرد.
این الگو توانسته است رشد اقتصادی چین را تضمین نماید و اژدهای بیدار را در آستانه «توسعه اقتصاد ملی» و پذیرش نقش‌های جدید بین‌المللی قرار دهد. این الگو و راه چین، ارزش دیده شدن را دارد.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست