یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیام آقای ابوالحسن بنی صدر به مناسبت اول ماه مه، روز کارگر



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ٣۰ آوريل ۲۰۱۲


چرا زحمتکشان می باید به جنبش در آیند؟

کارگران و زحمتکشان ایران
    بحران اقتصادی که غرب و دیگر نقاط جهان را در برگرفته است، واقعیت هائی را، آشکار، در برابر دید شما و همه زحمتکشان جهان قرار داده است:
    واقعیت آشکار اول، این واقعیت است که کشورهائی که اقتصادهاشان یا نزدیک به مصرف محور شده اند (انگلستان) و یا در حال مصرف محور شدن بوده اند و قرضه های بزرگ می داشته اند (امریکا که هنوز نخستین اقتصاد جهان است)، آسیب های بزرگ دیده اند و می بینند. در عوض، کشورهائی که تولید محور مانده اند و یا بیشتر تولید محور هستند و قرضه های بزرگ ندارند، از بحران یا صدمه ندیده اند و یا بسیار کم صدمه دیده اند. در میان این کشورها، آنها که عدالت اجتماعی را بیشتر رعایت کرده یعنی توزیع درآمدها و امکان ها را عادلانه تر کرده اند، بازهم کمتر خسران دیده اند.
    واقعیت دوم، بازهم آشکار، این واقعیت است که در کشورهای بحران زده، «ریاضت اقتصادی» را، بمثابه تنها علاج بیرون رفتن از بحران، به کارگران و زحمتکشان، عموم مردم کم درآمد، تحمیل کرده اند: نه تنها باوجود افزایش قیمتها، مزدها افزایش نمی یابند و یا افزایش درخور را نمی یابند و در مواردی از آنها کاسته می شوند، بلکه زحمتکشان از بیمه ها و تأمین های اجتماعی کمتری برخوردار می شوند. طرفه این که نظام بانکی که سازماندهی سرمایه داری مالی و پولی است و، در این بحران، نقش اول را داشته است، سرمایه های عظیمی را دریافت کرده است، بی آنکه ملزم شود این سرمایه ها را در تولید محور کردن اقتصادها، به قصد جذب بیکاری و کاستن از کسریها و مصون تر کردن اقتصادها در برابر این بحران و بحرانهای دیگری که استبداد فراگیر سرمایه داری ببار خواهد آورد، بکار اندازد.
    واقعیت سوم، همچنان آشکار، این واقعیت است که وقتی بحران به منتهای شدت خود رسید، از «اخلاقمند کردن سرمایه داری» سخن به میان آوردند. اما در عمل، ضد ارزشهای اخلاق، در جمع اصل «زورمند باحق و بی زور بی حق است»، بر سرنوشت مردم زحمتکش جهان، بیش از پیش، حاکم گشته است. توضیح این که در همه جای جهان، زحمتکشان، پیشاروی قدرت سرمایه داری، بی دفاع تر شده اند.
    واقعیت چهارم، آشکارتر، این واقعیت است که زیر عنوان جهانی کردن، سرمایه داری جهانی، با استفاده از اختلاف سطح دستمزدها و هزینه های تولید، در کشورهای مختلف، به ترتیبی سرمایه گذاری می کند، که هزینه ها حداقل و سود حداکثر بگردد. در نتیجه، کشورهائی که در آنها، هزینه تولید بالا است، اقتصادها توان مقاومت را از دست می دهند و در برابر، قدرت سرمایه، بیش از بیش، بی دفاع می شوند. از این رو، فکر حمایت از تولید داخلی در این گونه کشورها در حال قوت گرفتن است. در کشوری چون ایران که، فعالیتهای تولیدی میزان پول در جریان و قدرت خرید را معین نمی کند بلکه دولتهای استبدادی هستند که نقدینه ای با حجم عظیم ایجاد و به اقتصاد تحمیل می کنند، دروازه های کشور را بر روی واردات باز می کنند و اقتصاد مصرف محور را جانشین اقتصاد تولید محور می گردانند. بدیهی است بهای سنگین این سیاست اقتصادی رژیم رانت خواران را، زحمتکشان می پردازند.
    واقعیت پنجم، آشکارتر از چهار واقعیت بالا، این واقعیت است که توزیع درآمد حاصل از کار، بطور مستمر، به زیان کار و به سود سرمایه، نابرابر شده است و می شود. در همه اقتصادها، افزایش میزان بیکاری، سهم کارگران را بازهم کمتر می کند.
    واقعیت ششم، آشکارتر از همه، این واقعیت است که فقدان اندیشه راهنمائی که به جای تنظیم رابطه انسان با قدرت، رابطه او را با استقلال و آزادی و دیگر حقوق ذاتیش تنظیم کند، سبب گشته است که حزب های راست و چپ میانه رو، در غرب، ناتوان از گشودن افق جدید بر روی انسان، کارگران و زحمتکشان را در موقعیتی قرارداده اند که آنان ناگزیر از روی آوردن حتی به تمایلها و حزب های راست افراطی گشته اند.
       باتوجه به این واقعیتها و واقعیتهای دیگر است که زحمتکشان می باید به بیان استقلال و آزادی بها دهند. این اندیشه راهنما است که استقلال و آزادی انسان را با عدالت اجتماعی سازگار می گرداند و رابطه زحمتکشان را نه با قدرت سرمایه که با استقلال و آزادی ذاتی انسان برقرار می کند. عدالت اجتماعی را میزان می گرداند و افق رشد پایدار را بر روی انسان می گشاید. رهائی انسان از استبداد فراگیر قدرت را میسر می کند. این قدرت، در هر جامعه ای، به شکلهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، در می آید. با این تفاوت که دربرخی از کشورها بیشتر خود را به شکل سیاسی می نمایاند و در برخی دیگر، بیشتر به شکل اقتصادی، در کشورهائی که امر بر تبعیض های ملی و قومی و جنسی و نژادی است، بیشتر به شکلهای اجتماعی و فرهنگی است که خود را می نمایاند.
    منشور اقتصاد تولید محور که به جامعه ایرانی و همه دیگر جامعه ها پیشنهاد می کنم، امکان می دهد تضاد اجتماعی که اینک اساس فعالیتهای اقتصادی و رابطه ها در جامعه ها گشته است، به یمن چنین اقتصادی که میزان آن عدالت اجتماعی و بنایش بر تولید برای پاسخ دادن به نیازهای انسان و، نه قدرت است، جای به توحید اجتماعی بسپارد.
    اینک برشما است که با دیگر مردم ایران، مردمی که ستم می بینند، زنان و جوانان و همه آنها که محکوم به کار مخرب گشته اند (آنها که به کارهای کاذب مشغولند و یا بی کارند و یا زمان کار مفید آنها کمتر از یک ساعت در روز و بسا چند دقیقه است)، در جنبش همگانی برای استقرار ولایت جمهور مردم، متحد شوید. تردید نکنید که تا زمانی که انسانهای مستقل و آزاد نگشته اید، در مدار بسته بد و بدتر، به گذار مداوم از بد به بدتر می مانید. چون برخاستید، ایستادگان بر حق را خواهید دید و درکنار خویش خواهید یافت.

۱۲ اردیبهشت ۱٣۹۱ برابر ۱ ماه مه ۲۰۱۲، برابر
ابوالحسن بنی صدر


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست