اسلام سیاسی در چمبره ی حجاب
اکبر کرمی
•
در چنین شرایطی حمایت همه جانبه از جمعیت جوان و رو به آینده ای که به صورت غریزی (و حتا آگاهانه) در برابر حجاب اجباری و سبک زندگی تحمیلی ایستاده و با تاکید شجاعانه بر زیست جنسی دلخواه خود، سرکردگی اسلام گراها را در پهنه ی عمومی به چالش گرفته است، می تواند اسلام گراها را به عقب نشینی وادارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱۷ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۶ می ۲۰۱۲
اگر بتوانیم برخی از باورها و پیش داوری های خود در مورد اسلام و حجاب اسلامی را در گیومه قرار دهیم، آن گاه شاید بتوانیم در چشم اندازی تازه، در نسبت اسلام سیاسی و پدیده ی حجاب از نو داوری کنیم. ما عادت کرده ایم اسلام و حجاب را در چهارچوب دروغ بزرگی که اسلام سیاسی از پیوند اسلام و پارسایی جنسی پرداخته است، به تماشا بنشینیم، در حالی که کاوش در تاریخ مسلمانان به آسانی می تواند از این دروغ بزرگ پرده برگیرد و نشان دهد که اسلام تاریخی (دست کم خوانش های نخستین آن) در پهنه ی سکس، تا حد عجاب آوری آسان گیر و اهل مدارا است.
تا آن جا که به امر حجاب (با شکل و شمایل امروز آن) مربوط است، بسیاری از متقدمین، یا مخالف آن بوده اند یا دست کم در مورد آن ساکت مانده اند.(1) اگر چنین است، اسلام سیاسی چرا اینگونه سفت و سخت در پدیده ی مزاحم و مهاجم حجاب پیچیده است و سرنوشت خود را این چنین کور، به پارسایی جنسی گره زده است؟ به عبارت دیگر، اسلام سیاسی چرا چنین دروغ بزرگی را ساخته است؟ و چه نیازی به آن دارد؟
در این چشم انداز، شاید آسیب شناسی پدیده ی ننگین "حجاب اجباری" در ایران امروز، بتواند راهی به رهایی بگشاید.
الف) آسان گیری اعجاب آور خوانش های نخستین اسلام در پهنه ی سکس.
اول: شواهد تاریخی
• پیامبر اسلام با سیزده زن یا کنیز زندگی زناشویی داشت.
• بر اساس برخی منابع، پیامبر در سال دوم هجری در دهه ی ششم عمر خود، در حالی که عایشه هنوز 9 سال داشت با وی ازدواج کرد.(2)
• بسیاری از پشوایان دینی و برگزیده گان تاریخ ما همسران متعدد و کنیزکان بسیار داشتند.
• در تاریخ اسلام زنان و دختران بسیاری به عنوان غنیمت جنگی به جنگجویان مسلمان پیشکش شده اند.
به نظر می رسد بهره وری جنسی از زنان در ورژن های نخستین اسلام به آسانی یک بده بستان ساده انجام می پذیرفت و مسلمانان در تصویر روابط جنسی و کام گیری از زیبارویان و کنیزکان گام های بلندی برداشته اند. نیم نگاهی به متون دینی، تاریخی، فقهی و ادبی که با آب و تاب در پهنه ی سکس پرداخته شده است و به هرزه نگاری های رایج پهلو می زند، می تواند تابویی را که اسلام گراها از سکس ساخته اند درهم شکند.
دوم: شواهد فقهی
شواهد فقهی بسیاری می توان آورد که نشان دهد بسیاری از اسلام ها و مسلمانان همچنان در پدیده ی ازدواج و بهره وری جنسی آسان گیرند؛ هر چند شکاف های عمیقی عرف رنگین زیست جنسی مسلمانان را از سنت های دینی و تاریخی آنان جدا می کند. نمونه های فقهی زیر- که مشتی است از خروار- می تواند نشان دهد که پارسایی جنسی در اسلام هم چنان جایی ندارد.
• عقد نکاح (ازدواج)
واژه ی "نکاح" به معنای «وطی و جماع» است؛ هر چند به طور مجازی به معنای عقدِ نکاح نیز به کار رفته است. بر این اساس، عقد نکاح، تـوافق دو تن (اراده) برای شروع رابطه ی جنسی و زناشویی است. چنین توافقی در فقه اسلامی از جمله ی عقود و معاملات است و متناسب با شرایط می تواند به روز شود. نمونه هایی هم چون ازدواج معاطاتی(3)، ازدواج موقت(4)، ازدواج مسیار(5) و ... تلاش هایی هستند در این راستا. اگر به موارد بالا، امکان چند همسری، امکان آسان طلاق، امکان کام جویی بسیار آسان از کنیزکان و نیز ممتنع بودن اثبات بسیاری از جرایم سکسی را اضافه کنیم، آشکار می شود که پارسایی جنسی – دست کم برای مردان- در اسلام تاریخی جایی ندارد.
سوم: نواندیشی های دینی
• حجاب امری سنتی و عرفی است و نه دستوری قرانی.
نواندیشان مسلمان با مراجعه به ورژن های نخستین اسلام و نیز بازخوانی قران، به درستی نشان می دهند که حجاب – دست کم در مرتبه ای که اسلام گراها ادعا دارند- نسبتی با اسلام تاریخی ندارد. در قران 3 آیه ی مشخص در مورد حجاب آمده است، که هیچ کدام نسبتی با خوانش های متاخر اسلام گرا ندارد.
«و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینت های خود را جز آن مقدار که پیداست، آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فروگذارند و زینت های خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا ... و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود.» (نور/31)
«ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: «جلباب های خود را فروافکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است».(احزاب/59)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید... هنگامی که از زنان پیامبر سوال میکنید، مستقیمً روبهرو نشوید و از پشت پوششی این کار را انجام دهید...» (احزاب/53)
به شهادت آیه های بالا، به نظر می رسد قرآن در چگونگی پوشش بدن، مو و حتا گردن و دست و پا دستور صریحی برای زنان ندارد. از همین روست که بسیاری از نواندیشان مسلمان بر این باورند که شریعت اسلامی اصراری بر آن چه امروز با عنوان "حجاب اسلامی " شناخته می شود، نداشته است. به باور این گروه برای حجابی که امروزه به عنوان پرچم اسلام بلند شده است، دلایل دینی قابل قبولی نمیتوان آورد.
محمد سعید العشماوی، متفکر مصری به صراحت وجوب امر حجاب را به چالش گرفته است. به باور وی «حکم همیشگی آناست که وقار زن حفظ شود و آرایش و خودنمایی برای مردان بیگانه صورت نگیرد؛ به جز آن، آنچه در شریعت آمده است، اگر قابل پذیرش باشد بر احکام موقت دلالت دارد؛ و مسأله حجاب با وضع کنونی از اختلاطهای نابه جای اندیشه دینی یا میراث مردمی است. چه، پوشش و لباس از امورعرفی است و جزو عبادات و واجبات دینی نمیباشد.»
چنین راهی را پیشتر " عبدالله احمد نیعم" و استاد برجسته اش "طه محمد سودانی" با تعبیر خلاقانه ای که از مفهوم "نسخ" پیش نهادند، گشوده بودند. به باور آنان پیام های مولوی و جاوید قران در آیات مکی است؛ در نتیجه، آیات مکی می توانند و باید در شرایط جدید آیات مدنی را نسخ و دوباره بکار آیند.(6)
نواندیش مسلمان یوسفی اشکوری نیز، در کنفرانس برلین بر این رهیافت تاکید می گذارد؛ به باور وی اجتماعیات، حتا آن ها که در قران آمده اند، تاریخمندند و اساسن و ذاتن تغییرپذیر. «من معتقدم که مسئله حجاب یک مقوله تغییرپذیر است. پوشش یک عرف است و یک فرهنگ مربوط به زمان و مکان خاص. حکم قطعی در این زمینه وجود ندارد، باید دید پیامد باحجابی و بی حجابی چیست».(7)
نظرات اشکوری در امر حجاب (برخلاف جوسازی های جمهوری اسلامی) در تاریخ اسلام بی سابقه نیست؛ چه، مقدس اردبیلی پیشتر در سده نهم هجری نیز دلایل موجود برای وجوب پوشش موی سر را کافی نمیدانست و احتمال استحباب آن را میداد. چنین رهیافتی در نزد فقهای امامیه کم سابقه هم نبوده است و می تواند ادامه ی منطقی اصل "آسان گیری" در فقه شیعی باشد؛ به باور فقیه برجسته مقدس اردبیلی "احتیاط در دین" باید به "احتیاط در حفظ دین دینداران" بازگردد.
• حجاب واجب است، اما اجباری نیست.
در مرتبه ای پایین تر، برخی از نواندیشان مسلمان و نیز برخی از سنت گرایان، هر چند بر وجوب حجاب در اسلام تاکید دارند، اما آن را اجباری نمی انگارند و حجاب اجباری را با تاریخ اسلام و اسلام تاریخی هم ساز نمی یابند.
آیتالله طالقانی آشکارا بر اجباری نبودن حجاب تاکید کرده است: «حتی برای زن های مسلمان هم در حجاب اجباری نیست چه برسد به اقلیت های مذهبی؛ ما نمی گوییم زنها به ادارات نروند و هیچ کس هم نمیگوید...زنان عضو فعال اجتماع ما هستند...اسلام و قرآن و مراجع دین می خواهند شخصیت زن حفظ شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟ مگر چادر می پوشیدند؟...کی در این راهپیمایی ها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بی حجاب بیایند؟ این ها خودشان احساس مسئولیت کردند. اما حالا اینکه روسری سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است»(8).
«حجاب اسلامی یعنی حجاب وقار، حجاب شخصیت، ساخته من و فقیه و اینها هم نیست، نص صریح قرآن است. آیه حجاب برای شخصیت دادن به زنان است، شخصیت انسانی و ملی اش در کشور ما، اگر ما میخواهیم سرتا پا مقلد باشیم... ما، اسلام، قرآن و مراجع دینی میخواهند زنان ما شخصیتشان حفظ بشود. اصل مساله این است که هیچ اجباری هم در کار نیست و مساله چادر هم نیست».(9)
در چنین چشم اندازی باید پرسید: چرا اسلام گرایی این گونه سفت و کور سرنوشت خود را به سرنوشت حجاب اسلامی گره زده است؟ و چرا اسلام گرایان از این که با سخت گیری های آنان مسلمانان و غیرمسلمانان کرور کرور از عطای اسلام و لقای آن می گریزند، خم به ابرو نمی آورد؟
ب) آسیب شناسی پیوند اسلام سیاسی با حجاب و پارسایی جنسی
سرانجام حباب جهان اسلام در مواجهه با مدرنیته و دستاوردهای باشکوه آن ترکید و اجتماع مسلمانان که آبستن بحران ها و شکاف های متعددی بود از هم پاشید. مسلمانان، پریشان و ناباور، ناچار در آستانه ی مدرنیته ایستادند و چهره ی چیره ی خود را در آیینه ی جهان جدید به تماشا نشستند. چهره ای تکیده و ژولیده که با خاطره ی شکوهمند قومی و خودبزرگ بینی ها مالوف تاریخی هماهنگ نبود؛ شکوهی که با فروپاشی امپراتوری عثمانی و تکه و پاره شدن ایران بزرگ، دیگر از آن اثری نمانده بود و با حاشیه نشینی مسلمانان هم چون استخوانی در زخم، جان و روان آنان را می آزرد. بحران هویت و بازگشت به دژ درون (در پوشش اخلاق و بنیادگرایی) از تظاهرات نخستین این حاشیه نشینی طولانی در جهان جدید بود؛ جهانی که در انفجار اطلاعات و ارتباطات هر روز کوچک و کوچک تر می شود و خواب از خلوت مومنان می رباید.
اسلام گرایی، حجاب و پارسایی جنسی در آغاز، نوعی واکنش و سرپوش بر این بحران ها بود؛ واکنشی که آرام آرام مسلمانان را در مواجهه با جهان جدید و پسماندهای استعمار و جنگ سرد به خوانش سیاسی از اسلام سوق داد. اسلام سیاسی نوک پیکان چنین راهبردی بود؛ که حل همه یا پاره ای از مشکلات مسلمانان را به بازیابی اسلام اصیل و بازگشت به سنت سلف صالح حواله می داد. هرچند حجاب و پارسایی جنسی در ابتدای راه، چهره ی چیره ی بازگشت به اسلام و بازخوانی تاریخ و متن نبود، اما سرانجام با تاسیس نخستین حکومت اسلامی/فقهی در ایران و پیوند نامبارکش با قدرت سیاسی، گنجایش آن را یافت که به پرچم اسلام سیاسی تبدیل شود. پرچمی که هم به آن ها تشخص می دهد و هم بی اخلاقی عمیق آنان را پنهان می سازد. پرچمی که به اسلام گراها فرصت داد بتوانند در سایه ی حجاب و ادعای پارسایی جنسی در برابر "دیگری" به جمع و جور کردن "خود" بپردازند. دوگانه های مردم فریبی هم چون "برهنگی" در برابر "پوشیدگی" و "بی اخلاقی" در برابر "اخلاق" میوه هایی بودند که اسلام گرایی از این هماوردی دون کیشوت وار چید. این خودنمایی اخلاقی واکنش وارونه ای است که اخلاق کژدیسه و تبعیض آمیز آنان را بزک می کند؛ و تصور کنید از اخلاق اسلام تاریخی که تا خرخره در تبعیض فرورفته است، در جهان جدید که نسبتش با تبعیض مثل جن و بسم الله است، چه می ماند؟
عجیب نیست اگر دون کیشوت های زمانه ی ما برهنگی را "برهنگی فرهنگی" می خوانند و اخلاق را - که آرام آرام جایش را به قانون می دهد(10)- به هایمنیزم (اهمیت دادن به پرده ی هایمن و باکرگی) فرومی کاهند.
کاهش اخلاق به پوشیدگی و حجاب (که ادامه ی منطقی و روانی هایمنیزم است) هر چند در مرحله ی مبارزه با "دیگران"، قبض قدرت و تاسیس دولت، به کار اسلام گراها می آمد و می آید و می توانست و همچنان می تواند به بسیج توده های مسلمانان – که از اضطراب های جنسی عمیق رنج می برند- بینجامد، اما در دوران استقرار مشکل آفرین است؛ چه، حجاب به مسلمانان این امکان را می دهد که با برداشتن آرام آن، اسلام سیاسی یا دست کم خوانش مستقر از اسلام سیاسی را به چالش بکشند. تبدیل حجاب به "حجاب اجباری" واکنش طبیعی اسلام گراهای مستقر بود؛ واکنشی که به قیمت دست شستن از "اخلاق نصفه نیمه ی شان" پیش رفت؛ چه، همه می دانند، هیچ اخلاقی نمی تواند بر کف اجبار و اکراه بالا رود.
اسلام گرایان پیش از تسخیر و قبض قدرت با این ادعا و دل گرمی که مسلمان در جوامع مسلمان، اکثریت دارند، حاضرند –حتا- به بازی های دمکراتیک تن دهند و از اخلاق، آزادی و حقوق بشر بگویند. اما آنان به زودی در می یابند که هم دمکراسی تنها با تن دادن به داوری اکثریت، تمام نمی شود و هم موج های اکثریت به آسانی بالا و پایین می شوند؛ در نتیجه، حجاب که در شرایط تاسیس می توانست و می تواند نمایشگر و سکوی پرش اکثریت مسلمان یک اجتماع باشد، در شرایط استقرار می تواند به آسانی نمایشگر فاصله گرفتن اجتماع از اسلام - یا دست کم خوانش اسلامی مستقر- باشد. در این صورت، حجاب اسلامی چمبره ای است بر اسلام سیاسی که دایره ی انتخاب هایش را هر روز تنگ تر می کند.
از این منظر، حجاب اجباری تنها انتخابی است که اسلام سیاسی دارد.
اسلام سیاسی یا باید به حجاب اجباری تن دهد (و به بحران مشروعیت خود با یک دروغ بزرگ چیره شود)، یا باید از خیر اسلام سیاسی عبور کند. اسلام گرایی انحصارگراتر از آن است که بتواند با این سازوکارهای مسالمت آمیز برای اعلان و اعمال حاکمیت بر سرنوشت خود همراه شود. اسلام گرایی در بستری نشو نما می کند که نمی تواند تنوع و تکثر حاکم بر اجتماع را ببیند. اسلام گرایی همچنین مطلق گراتر از آن است که بتواند "دیگری" را در زمین بازی خود تحمل کند. دگراندیشی همواره به اخراج از زمین بازی اسلام گرایی می انجامد. اسلام گرایی با دگراندیشی و نمادهای آن (از جمله آزادی پوشش) نمی تواند کنار بیاید. اسلام گرایی (به خاطر آلودگی عمیقش به رومانتیسم) محکوم است که واقعیت را به ضرب زور - حتا عریان – به شکل تصور مخدوش خود فروکاهد.
اسلام گرایی به واسطه ی راهبرد تعارض آمیزی که در مواجهه با جهان جدید در پیش گرفته است، در برابر فشارها، حتا ممکن است - به ظاهر و از روی تقیه - به آزادی عقیده تن دهد، اما با آزادی بیان و آزادی پوشش که نمادها و نمودهای آنند نمی تواند هماهنگ شود. حجاب اجباری (و البته سانسور) تنها نماد بحران مشروعیت در اسلام گرایی (در قدرت) نیست، بلکه نمود بحران در نظام دانایی آن (حتا بیرون از قدرت) نیز هست.
ج) ایران امروز و پدیده ی شوم حجاب اجباری
آیت الله خمینی و بسیاری از هوادارنش با آن که پیش از بهمن 57 هیچگاه از حجاب اجباری سخن آشکاری به میان نیاورده بودند، سرانجام در جهت ایجاد هژمونی لازم برای سرکوب و سانسور و سکوتِ دگراندیشان حجاب را در ایران اجباری کردند. حجاب اجباری هم پاسخی دم دستی و مردم فریب به مطالبات گسترده و خام اسلام خواهانه بود (که می توانست پاره ای از اجتماع را به اسلامی شدن جامعه دل خوش کند) و هم تاکتیک هوشمندانه ای بود که می توانست اولین شکاف اساسی را به دگراندیشان تحمیل کند.(11)
حجاب اجباری اگر در شرایط تاسیس و استقرار جمهوری اسلامی (در همراهی و همزادیش با سانسور) به داد اسلام گراها رسید و در تحکیم سرگردگی آنان در پهنه ی عمومی و سیاسی موثر افتاد، اکنون به مشکلی برای آنان تبدیل شده است. هر چند هنوز هم پاره ای از حاکمیت مستقر با تاکید بر حجاب اجباری و اقدامات سرکوب گرانه ی فصلی، تلاش دارد به مدیریت پهنه ی عمومی و سرکردگی خود در آن ادامه دهد و به قلع قمع مخالفان و شکار منتقدان بپردازد؛ اما آشکار است که تغییرات سیاسی، عقیدتی، جمعیتی، اطلاعاتی و ارتباطی مزیت نسبی در این پهنه را از اسلام گراها گرفته و بخش غالبی از جامعه را در برابر آنان قرار داده است. در چنین شرایطی حمایت همه جانبه از جمعیت جوان و رو به آینده ای که به صورت غریزی (و حتا آگاهانه) در برابر حجاب اجباری و سبک زندگی تحمیلی ایستاده و با تاکید شجاعانه بر زیست جنسی دلخواه خود، سرکردگی اسلام گراها را در پهنه ی عمومی به چالش گرفته است، می تواند اسلام گراها را به عقب نشینی وادارد. جضور موثر در پهنه ی عمومی از طریق تاکید بر "حق حاکمیت بر بدن" و "آزادی پوشش" تاکتیک و راهبردی است که می تواند با تحمیل یک شکاف موثر بر اسلام گراها امکان باز گشت جریان های منتقد و مخالف جمهوری اسلامی را به پهنه ی عمومی هموار کند.(12)
با پایان دادن به حجاب اجباری شاید بتوان فضایی خالی از قدرت برای گسترش جامعه ی مدنی و آمیزش اجتماعی به سامان فراهم ساخت. در غیبت جامعه مدنی قدرتمند و بنیادهای استوار آن حتا اگر کسب آزادی و برابری ممکن باشد، پاسداشت آن ممکن نخواهد بود. به باور من، "حق حاکمیت بر سرنوشت خویش" در ایران امروز، همچنان که در نوشته های دیگر نشان داده ام از معبر حق حاکمیت بر بدن می گذرد؛ چه، دفاع از دمکراسی و حقوق بشر بدون دفاع موثر از حق حاکمیت بر قلمرو تن، اگر نه یک فریب بزرگ، دست کم یک خطای بزرگ است و به جایی نمی رسد.
پانوشت ها
1. fa.wikipedia.org
2. «در حالی که شیعیان تاکید بر جوان بودن عایشه در هنگام ازدواج دارند، منابع اهل سنت بر انجام نامزدی محمد با عایشه در ۶ یا ۷ سالگی و انجام ازدواج و رفتن به خانه محمد در ۹ سالگی تا کید دارند. این درحالیست که این قضیه با دیگر موارد تاریخ اسلام ناسازگاریهای زیادی دارد. در بررسی منابع معتبر، عایشه هنگام ازدواج زنی جوان در حدود ۲۰ سال بوده است. در کتب اسلامی از جمله در صحیح بخاری آمده که در هنگام نزول سوره ی قمر، عایشه در حدی بالغ بوده که آن را حفظ کند. از آنجا که نزول این سوره در مکه و پنج سال پیش از نامزدی و نه سال قبل از ازدواج وی رخ داده، سن عایشه هنگاه ازدواج بطور حتم بیشتر از ۹ سال بودهاست. همچنین عایشه پیش از نامزدی با محمد، نامزد پسر مشرکی به نام جبیر پسر مطعم بوده است. راه دیگر بررسی سن هنگام ازدواج، مقایسه سن عایشه با خواهرش اسماء است. اسماء ۱۰ سال از عایشه بزرگتر بوده و در سال اول هجری ۲۷ سال داشته، و در سال ۷۳ هجری در سن ۱۰۰ سالگی از دنیا رفته. طبق این تحلیل، سن عایشه هنگام هجرت ۱۷ تا ۱۸ بوده و از آنجا که ازدواج در سال دوم هجرت صورتپذیرفته، سن کامل وی در موقع ازدواج ۱۹ تا ۲۰ بدست میآید. به عقیده دنیس اسپلبرگ، استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام کم سن جلوهدادن عایشه هنگام ازدواج در منابع، برای تاکید بر باکره بودن وی صورت گرفتهاست.»
fa.wikipedia.org
3. ایجاب و قبول از ارکان مهم عقود و معاملات اسلامی است؛ ایجاب و قبول گاهی لفظی است و گاهی ضمنی (فعلی که از آن به معاطات نیز تعبیر می شود). بسیاری از فقیهان برانند که معامله هم چنان که با عقد لفظی تحقق می یابد با معاطات نیز محقق می شود. از آن جا که نکاح در تقسیم بندی های فقهی، بخشی از عقود می باشد، در نتیجه نیازمند ایجاب و قبول است. در ازدواج معاطاتی، معاطات (قبول ضمنی) جایگزین قبول و عقد لفظی در نکاح می شود. به عبارت دیگر، در این نوع ازدواج چنانچه، دو تن امکان شرعی ازدواج داشته باشند، می توانند به اسانی حتا بدون خواندن خطبه ی عقد به نکاح یکدیگر در آیند.
www.rasekhoon.net
هر چند غالب فقیهان امامیه ی بر لزوم لفظی بودن ایجاب و قبول تاکید می گذارند، اما «هیچ دلیل قابل اعتمادی بر بی¬اعتباری نکاح معاطاتی در تمام مصادیق آن در دست نیست و بعضی مصادیق آن صحیح است.»
www.iranpress.ir
4. ازدواج موقت (متعه) که در زبان عامیانه به صیغه معروف است، نوعی ازدواج در مذهب شیعه است. تفاوت اصلی آن با ازدواج عادی در مدتدار بودن آن است، به این معنا که عقد برای مدت معینی بسته میشود و با پایان آن رابطهٔ زوجیت خود به خود منقضی میشود. در میان مسلمانان در مورد جواز این ازدواج اختلاف نظر است اهل سنت و برخی دیگر از فرق اسلامی آن را حرام و شیعیان امامی آن را مشروع و صحیح میدانند.
fa.wikipedia.org
5. ازدواج مسیار نوعی ازدواج در فقه اسلامی است که در آن زن و شوهر به گونه ای مشروط در عقد نکاح یکدیگر قرار می گیرند. در این ازدواج، برخی از حقوق و تکالیف، مانند نفقه، زندگی مشترک، تعیین مسکن توسط شوهر و حق قسم (حق مساوی در همبستری در هنگام چند همسری) صرف نظر میشود. در نکاح مسیار معمولاً زن و شوهر جدا از یکدیگر زندگی میکنند و ازدواج بهطور رسمی ثبت نمیشود. این نوع از ازدواج بیشتر در میان عرب های سنی مذهب ساکن عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس، جوانانی که امکان آغاز زندگی مستقل ندارند، مردانی که بدون همسر خود به مسافرت می روند، زنان مطلقه یا بیوه ای که تمایل به زندگی مشترک ندارند و زنان مسنی که هنوز ازدواج نکردهاند، شایع است.
fa.wikipedia.org
6. عبدالله احمد نعیم، نواندیشی دینی و حقوق بشر، ترجمه حسنعلی نوریها، فرهنگ اندیشه،1381
7. www.ettelaat.net
8. www.zamaaneh.com
9. همان
10. zamaaneh.com
11. رفتار آیت الله خمینی و تاکید او بر اجباری بودن امر حجاب با خوانش وی از اصل ولایت مطلقه ی فقیه هماهنگ می باشد، هر چند با مناسبات حقوقی حاکم بر ایران هماهنگ نیست. به عبارت دیگر، آیت الله خمینی به عنوان ولی فقیه می توانست احکام اولیه ی اسلام را تعطیل کند ( از این منظر اشکال نواندیشان مسلمان بر او وارد نخواهد بود) اما او (اگر وفادار به انگاره ی ولایت مطلقه ی فقیه می ماند) نمی توانست و نمی بایست برخلاف اعلامیه ی جهانی حقوق بشر (که برای ایران الزام آور است) اقدام می کرد.
www.newsecularism.com
12. چنانچه خواست برچیدن حجاب اجباری از ایران به یک درخواست ملی قدرتمند تبدیل شود، به دلایل ذیل می تواند یک راهبرد مناسب برای شکست بن بست سیاسی ایران امروز باشد.
اول: چنین درخواستی پشتوانه ی اجتماعی و فرهنگی قدرتمندی دارد و به عنوان "خواستی محدود" می تواند به "مقاومتی نامحدود" سازمان دهد.
دوم: چنین درخواستی از اولویت ها و فوریت های اجتماع جوان ماست و چنانچه به طور جدی در دستور کار کوشندگان اجتماعی، سیاسی و حقوق بشری قرار گیرد می تواند به آزاد سازی ظرفیت های اجتماعی فراوانی بینجامد.
سوم: چنین درخواستی مطابق با اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است و حمایت جهانی گسترده ای را می انگیزد.
چهارم: هم نظری گسترده ای روی آن وجود دارد، در نتیجه می تواند به گسترش وفاق ملی کمک برساند.
پنجم: چنین درخواستی در "حدفاصل انقلاب و آزادی" است و مخالفتی با باورهای دینی اکثریت مسلمانان اجتماع ندارد و ظرفیت آن را دارد که به طرح یا لایحه ای قانونی تبدیل شود.
ششم: مقاومت و نافرمانی مدنی گسترده ای در برابر حجاب اجباری وجود دارد که با تمرکز و هماهنگی جریان های مدافع حقوق بشر، پرانرژی تر هم خواهد شد. دفاع معنوی، اجتماعی و سیاسی از چنین حقی می تواند امکان فتح پهنه ی عمومی را برای شهربندان فراهم آورد.
هفتم: استبداد همواره در دادن آزادی های اجتماعی دست و دل بازی بیشتری دارد.
هشتم: بسیاری از جریان های "دوپهلو" که همچنان در کنار حاکمیت ایستاده اند در این کوشش ترجیح خواهند داد که در کنار مخالفان وضع موجود قرار بگیرند.
نهم: برخی از جریان های هم سو با حاکمیت مستقر خودشان - یا دست کم خانواده هایشان- با حجاب اجباری موافق نیستند.
دهم: حجاب اجباری و پی آمدهای پیدا (نقض گسترده ی حقوق بشر، بن بست در آمیزش اجتماعی به سامان) و پنهان آن (فساد، فحشا و بسیاری از ناامنی های اجتماعی) یکی از بنار(علت )های اصلی حضور قدرت در پهنه ی عمومی است. به عنوان نمونه نگاه کنید به وضعیت اسفبار ورزشگاه ها که با حذف زنان (که ادامه ی منطقی حجاب اجباری است) به چه فاجعه ای انجامیده است.
|