ایرج زهری، کارشناس و کارگردان برجسته تئاتر درگذشت
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۱۱ می ۲۰۱۲
دویچه وله: ایرج زهری، کارشناس و کارگردان برجسته تئاتر در شهر بوخوم درگذشت. از این هنرمند توانای هنر نمایش دهها اثر ماندگار باقی مانده است. زهری هنگام مرگ ۷۹ سال داشت.
ایرج زهری، منتقد و کارگردان تئاتر ایران، حوالی ساعت ۸ و ۲۰ دقیقه شامگاه چهارشنبه (۹ مه) در منزل خود در شهر بوخوم آلمان درگذشت. او تنها چند روزی پیشتر از بیمارستان به خانه برگشته بود و قرار بود برای ادامه درمان هفتهای سه بار به بیمارستان مراجعه کند.
زهری حدود ۶ هفته پیش برای آخرین بار به ایران سفر کرد تا هم با دوستان و خانواده دیداری کند و هم به کار نشر برخی از کتابهای خود سروسامانی دهد. او که خود میدانست این "سفر وداع" خواهد بود، سه هفته بعد به خاطر شدت بیماری به آلمان برگشت.
زهری از حدود ۶ ماه پیش به خاطر بیماری سرطان خون تحت درمان بود و هنگام مرگ ۷۹ سال داشت.
همه چیز در راه تئاتر
ایرج زهری در سال ۱۳۱۱ در تهران متولد شد. پس از گرفتن دیپلم از دبیرستان رازی برای تحصیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت، اما بر اثر آشنایی با هنر تئاتر زندگی او دگرگون شد. او با خود عهد کرد که جز اشتغال به تئاتر به هیچ کار دیگری نپردازد. با این عشق پرشور بود که برای تحصیل تئاتر عازم آلمان شد.
زهری پس از تحصیل تئاتر در مونیخ در سال ۱۳۴۵ به ایران برگشت. او با بیشتر بنیادهای نمایشی و نهادهای هنری، هم به عنوان کارگردان و بازیگر و هم به عنوان منتقد و مدرس همکاری نزدیک برقرار کرد.
تا پیش از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ ایرج زهری از کارشناسان دانشور و دلسوز تئاتر در ایران شناخته میشد. او به ویژه در معرفی تئاتر مدرن اروپایی به ایران گامهای بزرگی برداشت.
زهری مرد نمایش بود، هم در صحنه تئاتر، هم روی اکران تلویزیون و هم پشت بلندگوی رادیو. او طی همکاری ۱۲ ساله خود با بنیادهای گوناگون تئاتری دهها نمایشنامه نوشت و اجرا کرد.
ترجمههای زیبا و دقیق، مقالات تئوریک و نقدهای زهری مرتب در مجلات فرهنگی مانند نگین، تماشا و رودکی منتشر میشد.
مهاجرتی ناخواسته پس از انقلاب
زهری طبعی مستقل و آزاده داشت و هرگز با پلشتیهای سیاسی آلوده نشد، با وجود این پس از انقلاب کار و زندگی او به دشواری افتاد.
مسئولان "انقلابی" تلویزیون که کرسی و مقام را به خوبی میشناختند، اما قدر دانش و هنر را نمیدانستند، در اوایل سال ۱۳۵۹ طی نامهای اداری ایرج زهری را از کلیه سمتهایش برکنار کردند. در نامهای کوتاه به او اطلاع دادند: «به خدمت آقای ایرج زهری در سازمان صدا و سیمای جمهنوری اسلامی بر اساس رأی شورای پاکسازی و سالمسازی سازمانها و دستگاههای دولتی به صورت انفصال دائم خاتمه داده شد.»
زهری از اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی به آلمان مهاجرت کرد که آن را وطن دوم خود میدانست.
او به رغم فشارها و سختیهای زندگی، از کار و تلاش باز نایستاد، از هر فرصتی برای اجرای نمایش بهره گرفت، و در غربت بیشتر وقت خود را به کارهای پژوهشی و ترجمه متون نمایشی اختصاص داد.
از ایرج زهری چندین نمایشنامه به جا مانده است که بیشتر لحنی طنزآمیز و انتقادی دارند و بیشتر آنها در ایران یا خارج، به کارگردانی خود او یا هنرمندان دیگر، به روی صحنه رفتهاند.
ایرج زهری دهها اثر نمایشی را از زبانهای آلمانی و فرانسوی به زبان فارسی ترجمه و منتشر کرده است. بسیاری از ترجمههای او نخست با تیراژی اندک در خارج منتشر شد، اما بعد توسط ناشران معتبر در ایران بازنشر یافت و مورد استقبال اهل تئاتر قرار گرفت.
ایرج زهری از نویسندگان پرآوازهی غرب آثار فراوانی را به فارسی برگردانده است، مانند: گئورگ بوشنر، برتولت برشت، ارنست توللر، اوگوست استریندبرگ، داریو فو، کورت گوتز، هاینر مولر، کارل فالنتین، ژان تردیو و... بیشتر این آثار در ایران توسط انتشاراتیهای معتبری مانند "نشر قطره"، "معین"، "افراز" و "دشتستان" منتشر شدهاند.
زهری از اوایل دهه ۱۳۸۰ به ایران برگشت و کوشید به عنوان مربی و مشاور هنری با گروههای تئاتری، به ویژه جوانان علاقهمند به تئاتر همکاری کند.
ایرج زهری خاطرات خود را در کتابی به عنوان "یادها و بودها" به یادگار گذاشته که در ایران توسط "نشر معین" منتشر شده است. این کتاب تنها خاطرات شخصی نیست، بلکه به نوعی تاریخچه سرگذشت تئاتر مدرن در ایران به شمار میرود.
در این کتاب زهری با لحنی ساده و صادقانه فراز و نشیب زندگی و آزمون های تلخ و شیرین خود را بازگو میکند و خواننده با ذهن باز، منش انسانی و ذهن کاوشگر و پویای او آشنا میشود. در گوشهای از این کتاب با بیانی ساده و دلنشین هم شیوه زندگی و هم راه و رسم هنری خود را روشن کرده است.
او مینویسد: «من هیچوقت نتوانسته بودم برای مدت زیادی یک جا، در یک اداره، یک خانه، یک شهر دوام بیاورم. به مجردی که حس میکردم زندانی شدهام، فرار میکردم. تنها جایی که چهارده سال آزگار کار کردم تلویزیون بود. تلویزیون برای من حکم سکوی پرش، فرودگاه و بهتر بگویم: پروازگاه را داشت. در مدتی که در تلویزیون بودم برای مجله تماشا، نگین، خوشه و روزنامهها نقد مینوشتم و در چند موسسه آموزشی درس میگفتم. اگر غیر از این بود از تلویزیون هم میگریختم...
ماندن در یک اداره و چسبیدن به یک میز برای ترقی، از کارمندی به ریاست و مدیرکلی و بالاتر و بالاتر با طبیعت لولیوار من سازگار نبود. من شاید بیش از شش ساعت خواب نداشتم. همه فکر و ذکرم تئاتر بود. البته که میدانستم اگر پیوسته حاضر به خدمت، انعطافپذیر، ملاحظهکار و حرف رئیس و بزرگتر گوشکن باشم و زبان تند و قلم تندترم را نگه دارم، نانم توی روغن خواهد بود، ولی اعتقاد داشتم و دارم که تئاتر را باید روی صحنه بازی کرد و نه در زندگی، در رژیمهای استبدادی همه تئاتر بازی میکنند. من هم گاهی، دانسته یا نادانسته، تئاتر بازی کردهام. در چنین اوقاتی همیشه از خودم به شدت بدم آمده است.»
در پایان این سرگذشت میتوان گواهی داد که ایرج زهری همان گونه زیست که خود پسندیده و خواسته بود: با وجدانی آرام و بیدار.
|