اعتراضاتِ نمایش گونه
سیمین روزگرد
•
در جوامع سرمایهداری که روبنای فکری و پس زمینهی ذهنی کارگران را فرهنگی زاییدهی همین نظام تشکیل میدهد، هنگام برپایی یک تجمع اعتراض آمیز، چهارچوبهای همین ساختار، با رعایت استانداردها و جذابیتهای بصری حفظ میشود و این دقیقاً بخشی از جامعهی نمایشیای است که "گی دوبور" جامعهشناس انقلابی به آن اشاره میکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۱۴ می ۲۰۱۲
در جامعهی نمایش و نولیبرالزدهی سرمایهداری متاخر، علیرغم اینکه مردم از آزادیهای نسبیای مانند برپایی تجمعات، فعالیت احزاب و سایر تشکلهای صنفی- سندیکائی برخوردارند، کارگران اتمیزه شده و بالطبع از همبستگی طبقاتی در چهارچوب جهانی برخوردار نیستند. از این رو کارگران هر کشور با دغدغههای منطقهای و محدود خود به صحنه میآیند و متناسب با فرهنگ و پیش زمینههای ذهنی و فکری خود اعتراضشان را بیان میکنند.
در کشورهای سرمایهداری، فرهنگِ تحت هژمونی این ساختار، جزو ساز و برگ ایدئولوژیک دولت (به تعبیر لوئی آلتوسر) درآمده است. در چنین جامعهی کالاشدهای که تمامی مناسبات جامعه به شکل کالاهای قابل خرید و فروش و از سوی دیگر قابل نمایش درآمده است، اعتراض نیز جدای این منطق انگاشته نمیشود.
برای اثباتِ چنین ادعایی کافی ست به بسیاری از تجمعات (مثلاً در یکم می اخیر) نگاهی گذرا بیندازیم. در این نوع از اعتراضات بعضاً شاهد رقص و پایکوبی (هرچند که نمادِ اعتراضی داشته باشد) هستیم، شعارها که اتفاقاً با همراهی بخش کوچکی از جمعیت هم مواجه میشوند، معمولاً ساختار شکن نیستند و خیابان در کمتر از نیم روز به حالتِ قبلیاش بازمیگردد. تجمع کنندگان خودشان هم آگاهند که قرار نیست هیچ کارِ خاصی جز پیاده روی- آن هم در یک مسیرِ از پیش تعیین شده که اگر فردی از آن خارج شود هم توسط باقیِ افراد آنارشیست خوانده میشود- انجام دهند و درست به همین خاطر است که پلیسها هم به آنها اعتماد دارند و سعی میکنند زیاده مته به خشخاش نگذارند و در حالی که باتومهایشان را در نزدیکترین نقطه به واکنشِ دستِ راست قرار دادهاند و بیسیمهایشان هم روشن است، با لبخندی پیروزمندانه و البته مشمئز کننده در کنار مردم قدم میزنند که آنها از چنین اعتراضی که رضایت کاذب به همراه میآورد و از سوی دیگر ترفند امتیازِ اعطای آزادی به مخالفان را به آنان میدهد، استقبال هم میکنند.
کارگر اما یک نمایش نیست که خود سوژه است و به یک روز-مناسبت هم محدود نمیشود. در جوامع سرمایهداری اما که روبنای فکری و پس زمینهی ذهنی کارگران را فرهنگی زاییدهی همین نظام تشکیل میدهد، هنگام برپایی یک تجمع اعتراض آمیز، چهارچوبهای همین ساختار، با رعایت استانداردها و جذابیتهای بصری حفظ میشود و این دقیقاً بخشی از جامعهی نمایشیای است که "گی دوبور" جامعهشناس انقلابی به آن اشاره میکند.
چنین تجمعاتی که عموماً به اصطلاحِ دهان پر کنِ مسالمت آمیز هم مزین هستند، در نهایت برای یادمانها یا مثلاً روز جهانی بهداشت کارایی بیشتری دارند.
از دیگر سو، این روند در نظامهای توتالیتر تا آنجا دیگرگونه است که حتی "اندیشه"ی تشکیل یک تجمع معمولاً با سرکوب مواجه میشود. مردم در اینجا برای بدیهیترین حقوقشان هم بایستی ستیز کنند. و اینجاست که تفاوت تجمعات روز کارگر در شهرهایی مانند سنندج ایران و مثلاً تورنتوی کانادا عیان میشود.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا کلیت چنین ستیزی برای دستیابی به همان حقوق نیم بند است که پس از دستیابی به آن اعتراضها متوقف شود؟ پاسخ اما ساده است؛ سرمایه داری همه چیز را درون خودش جذب و هضم میکند حتی به اعتراض هم فرمی سانتی مانتال و نمایش گونه میدهد و آن را به نوعی مصرف نمایشی تقلیل میدهد. تحلیل این مهم در قالب جامعهٔ نمایش، به خوبی نشان میدهد که همه چیز در این سیستم به کالا بدل میشود و خود کالا نیز به عنوان بازنمود چیزهای دیگر ظاهر میشود.
پلیس باتوم به دستی که معترضان را همراهی و مشایعت میکند، قصد دارد اعتراض آنها را "کنترل" کند تا از سطح در نگذرد و از مسیری که دولت طبقاتی سرمایهداری تعیین کرده است عدول نکند. به این تعبیر اعتراض کنندگان از آزادی برخوردارند اما آزادی آن "نیم بند" است. "نیم بند"؛ چرا که ساختار طبقاتی موجود از آزادی بیان و انتقاد برای استحکام بخشیدن به خود بهره میبرد؛ و حتی خودش در نقد خودش پیشقدم میشود زیرا در صورتی که سیستم سرمایهداری، خود قادر به تولید نقد خود باشد، نشاندهنده آن است که خود واقعاً بیبدیل و غیرقابل قطع نظرکردن است. هدف تمام نقدها و طنزهای نمایشی علیه سیستم، آگاهانه یا ناآگاهانه همین است: "شریکشدن در قدرت نقد، برای آسیبناپذیرکردن سیستم".
یک دیکتاتور یا یک سیستم استبدادی با سرکوب مستقیم و عریان نقدها، در حقیقت اقرار میکند که تغییر ناممکن نیست و نقدها میتوانند موثر باشند، در حالیکه سرمایهداری که خود را هم پیوند دائمی دموکراسی و آزادی میپندارد با اعطای چنین آزادیهایی و سهیم کردن دیگران در انتقاد، پیام وحشتناکی صادر میکند که در چند جمله خلاصه میشود: "البته که نقد کنید، ما همه مخالف بیماری هستیم، ولی نقد فایدهای ندارد."
|