اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش ششم) - محمود خادمی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۱۴ می ۲۰۱۲
اصلاح طلبان و خامنه ای
اصلاح طلبان حکومتی ( خط امامی های سابق ) در واقع معتقدین محتوائی و هواداران اصلی اسلام ِ سیاسی و تئوری " ولایت فقیه " ــ میراث اصلی خمینی ــ میباشند . آنها شاخصان و مبلغان اصلی و پیش برندگان اولیه اسلامِ سیاسیِ بودند که خمینی دجال ــ بنیانگذار جمهوری اسلامی ــ بنیان گذاشت . آنان با ولی فقیه و دیگر سردمداران فعلی نظام دینی قرابتها و پیوندهای آرمانی و اعتقادی متعددی داشته و دارند که به آنها سخت پای بند میباشند . از جمله اینکه ؛ آنان مانند اصولگرایان به جدائی دین از قدرت سیاسی اعتقادی ندارند ؛ به " ولایت فقیه " معتقدند و به قانون اساسی مبتنی بر شریعت همین نظام اعتقاد دارند . اکثر آنان چون حاکمان فعلی زمانی که در قدرت بودند به دستور ولی فقیه ــ خمینی ــ در کشتار ؛ شکنجه و سرکوب مخالفین در دهه اول جمهوری اسلامی دخالت داشته و بنا بگفته مهدی خزعلی به خاطر یک اعلامیه حکم اعدام صادر میکرده اند .
مهدی خزعلی در جدیدترین اظهارات خود که در یوتوپ نیز پخش گردیده است میگوید : اینهائی که اصلاح طلب هستند و شما فکر می کنید خیلی علیه السلام هستند ؛ اینها خیلی هایشان با یک اعلامیه حکم اعدام صادر کرده اند .
بدلیل همین قرابتها ؛ اصلاح طلبان همیشه مرز سرخ های نظام دینی را رعایت نموده ؛ در زمین ولایت فقیه بازی کرده و به چارچوب های نظام وفادار مانده اند . اختلاف اصلی آنان با ولی فقیه و سر دمداران فعلی نظام بر سر قدرتی است که در گذشته به آنان تعلق داشته و اکنون با زور اصول گرایان ــ باند خامنه ای ــ از آن محروم گشته اند . البته اصلاح طلبان همیشه انتقاداتی به ولی فقیهی خامنه ای داشته اند ؛ ولی این انتقادات بیشتر شکلی و ناظر به شیوه ی حکمرانی وی بوده و به هیچ وجه جنبه محتوائی نداشته و " اصل ولایت فقیه " را هدف قرار نمی داده است .
اصلاج طلبان خوب میدانند که با نفی خمینی ؛ تئوری ولایت فقیه ( میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی ) که تنها پشتوانه خامنه ای در این جایگاه می باشد ؛ دود شده و به هوا خواهد رفت و شیرازه این نظام قرون وسطائیِ دینی از هم گسسته خواهد شد . و اتفاقا" درست بهمین خاطر است که ؛ بر جنایات و شقاوت های خمینی چشم می پوشند . آنها می خواهند با نادیده گرفتن و چشم پوشی بر جنایات گذشته نظام ــ دوران طلائی امام ــ ؛ تداوم این نظام را با یک ولی فقیه دیگر ( خامنه ای و یا ولی فقیه ی انسانی تر ) میسر گردانند . از نظر آقایان اصلاح طلب ؛ ولایت فقیه بالذاته و به خودی خود مشکل و معضل مردم و کشور ایران نیست ؛ بلکه نحوه اجرا و پیاده کردن این تئوری است که مشکلات کنونی جامعه ایران را باعث شده است .
در حالی ؛ اصلاح طلبان چنین تبلیغات مسمومی را در جامعه رواج میدهند که ؛ استبداد و جنایت پیشگیِ خامنه ای قبل از هر چیز مدیون طبیعت و ذات استبدادی تفکر " ولایت مطلقه فقیهی " است که خمینی پلید از خود به ارث گذاشته است ؛ البته این طبیعت استبدادی ــ بدلیل زمینه ها و شرایط فردی لازم ــ در وجود خامنه ای سریعتر و بهتر عجین شده است .
اصلاح طلبان عوام فریبانه تحلیلِ انحرافی دیگری را نیز در جامعه رواج میدهند . آنها اینگونه تبلیغ میکنند که گویا احمدی نژاد ؛ اشخاصی از سر دمداران نظام و یا در نهایت خامنه ای ؛ مسببین اصلی بحرانها و گرفتاریهای کشور و مردم هستند ( نه اینکه رویکرد فردی این جنایتکاران بی تأثیر بوده ؛ بلکه عامل اصلی اینهمه جنایت و پلیدی نبوده است ) ؛ آنها سعی دارند اینگونه القاء نمایند که ؛ انگار سوء رفتارهای شخصی این نفرات باعث این همه فجایع در کشور گردیده و با تغییر این نفرات ؛ همه مشکلات بر طرف می شود .
در حالیکه امروزه بعد از سی و چند سال جنایت و ویرا نگری مستمر و نابودی حرث و نسل مردم ایران توسط نظام دینی حاکم ؛ بر همگان روشن شده است که ؛ مسبب اصلی سیه روزی مردم و کشور در قدم اول نظام مبتنی بر ولایت فقیه ( با ولی فقیه دوران طلائی یا ولی فقیه فعلی و یا هر ولی فقیه دیگر ) است . بنابراین مشکل بنیادی مردم ایران نظامِ قرون وسطائی حاکم است و نه اشخاص ؛ یعنی مشکل اصلی ؛ روح حاکم بر ساز و کاری است که با هدف برقراری و تحکیم سلطه استبداد دینی بر کشور تنظیم شده است و جریان دارد .
بر این اساس ؛ اصلاح طلبان به جای تقدم دادن و اولویت بخشی به اصل تحول خواهی و پیگیری مطالبات آزادیخواهانه و حقوق عادلانه مردم ایران ؛ حفظ این نظام استبدادی را اولویت اصلی خود قرار داده اند . کما اینکه مردم و جوانان دلیر کشور شاهد بودند که چگونه در جریان قیام اعتراضی مردم دامنه مطالبات جنبش اعتراضی را به حدی کاهش دادند که به قول آقایان موسوی و کروبی تکاپو های اعتراضی به مدار ساختار شکنانه نرسد و با حفظ نظام سازگار باشد .
خواسته ای که آقایان موسوی و کروبی و دیگر رهبران اصلاح طلب در نامه ای به منتظری بصراحت آن را بیان کردند . آنها در این نامه به منتظری نوشتند : علت انتشار این بیانیه ( بیانیه شماره 11 موسوی و کروبی ) و حرکات قبلی این است که تکاپو های اعتراضی مردم در چارچوب نظام باقی بماند و در دام ساختار شکنان خطرناک نیفتد .
موسوی و کروبی در این نامه به روشنی بیان کرده اند که ؛ نه تنها حرکات و برنامه هایشان در چارچوب نظام و برای حفظ نظام بوده است ؛ بلکه تلاش دارند که حرکات اعتراضی مردم سمت و سوی سرنگونی طلبی پیدا نکند .
بنابراین سنگر گرفتن اصلاح طلبان حکومتی در پشت خمینی و رهبری وی و اعتقاد به ولایت فقیه ؛ در حالی که نظریه ولایت فقیه که کل اندیشه خمینی است نظریه ای قرون وسطائی است ــ که با هر تفسیر و تلقی که از آن صورت گیرد ؛ با یک نظام مدرن و دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر ؛ دمکراسی و آزادی تعارض بنیادی دارد ــ جز با هدف حفظ این نظام دینی صورت نمی گیرد .
تآکید و پشتیبانی اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز از خمینی و خواستاری بازگشت به دوران طلائی امام از طرف آنان در حالی است که ؛ احمدی نژاد ( که از مسببین اصلی فجایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری می باشد ) در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم ــ که به قیام مردم منجر گردید ــ نه تنها بر خلاف موسوی ؛ کروبی و اصلاح طلبان از دوران طلائی امام تعریف و تجلیل نکرد بلکه بی محابا در چهره منتقد آن دوران ظاهر شده و استوانه های نظام در آن دوران را با اتهام های مختلف رسوا و افشا نمود .
نتیجه :
1 ــ اصلاح طلبان بدون فاصله گرفتن از اسلام سیاسی و جز با محکوم کردن و نفی گذشته ننگ آلود خود ؛ نه میتوانند خود را با ولایت فقیه ( از هر نوعش ) تعیین تکلیف کنند ؛ نه میتوانند اعدام ها و شکنجه های سال 60 و قتل عام های 67 را به صراحت محکوم نمایند و همچنین ؛ نه میتوانند صادقانه به نقش و همکاری خود در استحکام پایه های استبداد دینی و سلطه حاکمان دینی بر کشور اذعان نمایند و از بابت آن از مردم ایران پوزش بخواهند .
2 ــ اصلاح طلبان در جریان قیام اعتراضی مردم ؛ در حالیکه تضاد اصلی جامعه ایران نه در رویاروئی با احمدی نژاد بلکه در نفی و نابودی ولی فقیه و جنگ تمام عیار با نظام ولایت فقیه حل و فصل می شد ؛ تضاد با احمدی نژاد و دولت وی را عمده کرده و در حالیکه مواضع مردم و جوانان ایران بسیار جلوتر از اصلاح طلبان خواستار سرنگونی نظام دینی حاکم بر کشور بود ؛ مطالبات و شعارهای جنبش را در چارچوب حفظ نظام ؛ علیه نفی احمدی نژاد کانالیزه کردند .
3 ــ بعد از جراحی و تصمیم قطعی رژیم به اخراج کامل اصلاح طلبان از گردونه قدرت و اعتراضات گسترده مردمِ عاصی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ؛ جان تازه ای به فعالیتهای اصلاح طلبان بخشیده شد و این امید کاذب در میان مخالفین رژیم ایجاد شد که گویا آنان قصد هجرت از چارچوب نظام دینی و پاره کردن بند ناف خود از رژیم ضد ملی و ضد مردمی را دارند و می خواهند به مراودات 20 و چند ساله خود با رژیم پایان دهند . متأسفانه چنین نشد و کماکان با وفا داری به مشی راهبردی سراب گونه ــ اصلاح نظام دینی ــ گذشته نه تنها به یاری مردم در مبارزه اشان با استبداد دینی کمکی نکرده و نمی کنند بلکه به مانع و ترمزی در مسیر پیشروی جنبش اعتراضی مردم تبدیل شده اند .
4 ــ اکنون دیگر ؛ بعد از 34 سال حاکمیت سیاه آخوندها بر کشور ؛ وجهه روحانیون ؛ مراجع و دیگر سردمداران دینی با کارنامه ای سیاه و جنایتکارانه ــ در اثر حضور در قدرت ــ به شدت آسیب دیده و دوران نزول و انقراض روحانیون شروع شده است . همچنین ؛ اکنون دیگر ساز کار اسلام سیاسی ــ که با تبدیل اسلام به ایدئولوژی ؛ توانست سکوی پرشِ کسب قدرت برای آخوند ها باشد ــ جاذبه و کار آیی خود را از دست داده است . در نتیجه ؛ جامعه ایران می رود بسوی حاکم کردن ارزشهای ملی و ارزش های یک جامعه مدنی و بسوی سرنوشتی سکولار .
و چنین بود که ؛ حکومت دینی و ولائی به فرایند توهم زدائی ملی و تشکیل حکومتی سکولار کمک زیادی نمود و جامعه ایران ؛ بر خلاف خواست اصلاح طلبان در حال گذار از قرون وسطایِ پر درد و رنج آخوندی بسوی نظامی دمکراتیک و سکولار است . و چنین است که اکنون دیگر ؛ مبارزه با حاکمیت دینیِ مبتنی بر ولی فقیه به مبارزه ای ملی و یک خواست عمومی تبدیل شده است .
در بخش های بعدی در این باره بیشتر خواهم نوشت
ادامه دارد
محمود خادمی ــ 14.05.2012
arezo1953@yahoo.de
|