یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فرد یا نظر؟


عبدالرضا سالک


• آنچه را که اکبر گنجی مطرح کرد با شخصیتش هماهنگی داشت. زندانی کشیدهء دلاوری که حرف و سخنش در ایران و در بیرون از ایران متفاوت نبود. نه منکر گذشتهء خود شد و نه داعیهء رهبری جنبشی را دارد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲۵ ژوئيه ۲۰۰۶


 
با آمدن آقای اکبر گنجی به خارج از کشور و حضور او در مجامع فرهنگی و حقوق بشری ایرانیان و خارجیان و نیز فراخوان اعتصاب غذای او، در عرصهء اینترنت شاهد انبوهی از مقالات و اظهار نظرهای گوناگون بوده ایم. این اظهار نظرها کماکان هم ادامه دارد و موافق و مخالف در مورد او و عملکردش فراوان نوشته و می نویسند. بعنوان نمونه آقای اسماعیل نوری علاء در مقالهء مبسوطی ضمن تمجید و تکریم جنبه های مبارزاتی اکبر گنجی، از جمله چگونگی خروج او از ایران و مخارج مسافرت او به کشوهای گوناگون را مورد پرسش قرار داده بودند. آقای فریبرز رئیس دانا گنجی را متهم به هیستری چپ ستیزی کرده و با زبانی گزنده انتخاب سه نفر یعنی آقایان اسانلو، رامین جهانبگلو و موسوی خوئینی را بهیچوجه اتفاقی ندانسته، آن را حساب شده و از روی غرض ارزیابی کرده، قرار دادن نام آقای اسانلو را در کنار آن دو اسم دیگر بمنظور "جور شدن جنس" دانسته بودند. آقای علی اشرف درویشیان هم از عدم اشاره به نام دکتر زرافشان در رأس لیست اسامی زندانیان سخت احساس برآشفتگی کرده بودند. غرض از این نوشته ارزیابی نوشته هائی از نوع نوشته های این سروران نیست، که در مواردی  دستکم برای این نگارنده هم پرسش هائی از این دست و بسیاری پرسش های دیگر در زمینهء دیدگاه های جناب گنجی چه پیش و چه پس از پایان اعتصاب غذا مطرح بوده و هست.
اما مشخصاً از یک مورد از اظهار نظرهای جناب دکتر فریبرز رئیس دانا نمی توانم بگذرم که در مصاحبهء خود با آقای سهیل آصفی مطرح کرده اند. عین پرسش و پاسخ را در زیر می خوانید:
پرسش:
"آقای دکتر، اجازه بدهید مشخص تر به این بحران اخیر خاورمیانه بپردازیم. نکته جالبی که وجود دارد سکوت مطلق جامعه روشنفکری ایران در قبال این مساله است، در حالی غالب احزاب چپ و دموکرات جهان بسیار روشن نسبت به این تحولات موضعگیری کرده اند شاید جامعه روشنفکری ما به دلیل تبلیغات وسیع حکومتی در مورد فلسطین، سعی می کند از موضعگیری صریح در این مورد بپرهیزد تا شائبه ای به وجود نیاید. اما آیا توجیه پذیر است؟"
پاسخ:
و لله یک مقدار زیادی هم از این روشنفکران نظری و فکری و حرفه ای چپگرای ما دارند بی عملی خودشان را از طریق اینکه من اگر فلان حرف را بزنم آخوند هم گفته توجیه می کنند. این منصفانه نیست. شرم آور است! شرم آور است که شما ببینید در این منطقه مردم جنوب لبنان دارند پاکسازی می شوند، مردم فلسطین دارند پاکسازی می شوند. اگر دولت لبنان به حزب الله کمک کرده، به حماس نمی خواهد این کار را بکند. برای اینکه شیعه نیستند. بنشینیم و این وقایع را نگاه کنیم و بگوییم من اگر حرف بزنم ممکن است گوشه حرفم مثل حرفهای آخوند شود. خب بشود! من از یکی از این روشنفکران می پرسم که آیا شما روسپیگری و ایدز را می پسندید؟ اگر نمی پسندید، اگر شغلت پزشکی است، اگر مانند من جامعه شناس و اقتصاددان است، نباید موضع بگیری علیه این وقایع؟ چون اگر موضع بگیری ممکن است مثلا فلان آخوند در بیرجند هم همین را گفته باشد؟ این بی عملی است. من معتقدم، همانطور که "لنین" گفت انسان وقتی وارد عرصه مبارزه می شود، دستهایش ممکن است به خیلی چیزها آلوده شود. باید بشوری و پرهیز کنی و باز به میدان بیایی .
بعبارت دیگر بنظر جناب دکتر رئیس دانا می توان حتا با آخوند هم در حمایت از حزب الله همسخن شد و نباید نگران آلودگی دستهای خود بود چرا که "لنین" هم چنین گفته و می توان بعداً دست ها را شست.
اما آنجا که پای فراخوان گنجی بمیان می آید - و اصلاً فرض را بر این بگذاریم که گنجی انتخاب خود را اصلاح هم نکرده بود و تنها برای آزادی همان سه نفر و نه همهء زندانیان سیاسی - فراخوان داده بود، ظاهراً این حکم جناب رئیس دانا دیگر کار بردی ندارد و بی شک با چنین لحن و برخوردی که در این مصاحبه شاهد بودیم، چه بسا "غسل لنینی" هم کارساز نباشد.  گمان می کنم اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان در این اعتصاب غذا با نیت آزادی  همهء زندانیان سیاسی ایران دست به چنین اقدامی زدند و فراخوان جناب گنجی – که این نگارنده نیز همچون بسیاری دیگر برای مبارزاتشان ارج و مرتبهء بلندی قائلم - تنها نقش هماهنگ کنندگی مبارزات داخل و خارج کشور را داشت که باید قدر آن را دانست.
این که در آین اشفته بازار فکری ایران و جهان، شخص اکبر گنجی در آینده بکجا خواهد رفت و چه مواضعی را پی خواهد گرفت را آینده نشان خواهد داد اما زبان هیچکس را هم در مخالفت با نظریات او دستکم در خارج از ایران نبسته اند.
قصد من اما از این نوشته پرداختن به این پرسش است که رابطهء بین فراخوان و فراخوان دهنده براستی چگونه باید باشد. آیا اگر آدم ِ نادرستی موضوع درستی را مطرح کرد باید به آن فرد ِ نادرست پرداخت یا به سخن ِ درستش و بر عکس اگر فرضاً فرد فرهیخته و شریفی، خواست ِ ناسالمی را طلب کرد شیوهء بر خورد باید چگونه باشد؟ آیا اگر دست بر قضا فردا دری به تخته خورد و – فرض محال، محال نیست – آقای رفسنجانی فراخوانی داد برای کشف حجاب! آیا باید از فراخوان او حمایت کرد؟
یا اگر زد و در ایران - که می دانیم سرزمین معجزات است - انسان آزادیخواه و فرهیخته ای چون جناب دکتر زرافشان طی فراخوانی خواستار برگزاری میتینگی در هواداری از اصل ولایت فقیه شد آیا باید به زرافشان نگاه کرد یا به فراخوانی که داده؟
بی شک اگر مرحوم راکفلر فراخوانی در نفی پول و بی ارزش بودن مادیات می داد همانقدر باعث خنده می شد که مثلاً ولتر، دزدی را بهترین شیوهء کسب درآمد معرفی می کرد.
خیال نمی کنم که هیچ عقل سلیمی حاضر شود به فراخوان هائی از آنگونه که در بالا آمد پاسخی دهد. اشکال کار در این است که در موارد یاد شده، بین فراخوان دهنده و موضوع فراخوانش تناسبی وجود ندارد.
گمان نگارنده بر این است که باید بین فرد و خواستی که مطرح می کند تعادل و تناسبی وجود داشته باشد و این مثال ها در واقع بیانگر چیزی جز افراط و تفریط نیست.
به باور من آنچه را که اکبر گنجی مطرح کرد با شخصیتش هماهنگی داشت. زندانی کشیدهء دلاوری که حرف و سخنش در ایران و در بیرون از ایران متفاوت نبود. نه منکر گذشتهء خود شد و نه داعیهء رهبری جنبشی را دارد. هزار عیب و ایراد به اندیشه های او، همچون اندیشه های هر یک از ما وارد است. از جمله او از همان شروع کار با بیان این که برای دمکرات بودن باید جمهوری خواه بود، بخش قابل ملاحظه ای از دمکرات های ایران را حذف کرد.
اما در عین حال، او در اوج بی عملی اپوزیسیون، ما را به کاری عملی فراخواند تا افکار عمومی بین المللی را نسبت به وضعیت اسفبار حقوق بشر در ایران دستکم حساس تر کند. این که موفق شد یا نه پرسشی نیست که تنها او را به پاسخگوئی اش ناگزیر سازیم، این پرسشی است از همهء ما که راستی اگر چه کسی یا کسانی در چه زمانی و با چه خصوصیات فردی و اجتماعی ما را به کاری عملی فراخواند، او را همراهی خواهیم کرد؟ و اگر همراهی نمی کنیم دستکم سنگ هم بسویش پرتاب نمی کنیم.
 
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست