یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آیا سازش ایران با امریکا امکان پذیر است؟
کند و کاوی در انقلاب اسلامی ایران
و سازش و رابطه های آن با آمریکا


علی سلیمانی


• گیتس گفت لب کلام ما این بود که ما انقلاب شما را می پذیریم ما کشور شما را به رسمیت می شناسیم ما دولت شما را به رسمیت می شناسیم، ما همه سلاح ها را به شما می فروشیم ما دشمن مشترکی در همسایگی شمالی داریم، آن ها اما فقط شاه را می خواستند... و این پایان کار بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ۱٨ می ۲۰۱۲


۱. تکوین آنقلاب والتهاب های آن
بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد، انقلابی که در مراحل اولیه خویش، با شعارهای آزادی و عدالت اجتماعی به پیروزی رسید. شعارهایی که تکوین آن بیشتربا خواسته های آزادیخواهی سیاسی و محیط باز اجتماعی و یا به تعبیر امروزی برای دمکراتیزه کردن کشور تاکید داشته است. در این مبارزه گروههای سیاسی موجود در آن زمان مانند سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدائی و جبهه ملی و نهضت آزادی وحزب توده ایران نقش عمده ای را در صحنه مبارزات سیاسی ایفا کرده بودند. با تمام شهامت میتوان گفت که روحانیت در این مبارزات با وجود داشتن پایگاه عظیم اجتماعی کمترین نقش را در این روند داشته اند. اغلب مراجع دینی در آن زمان مانند آیت الله بروجردی با وجود نفوذ بی پایانش در میان طیف های مختلف اجتماع از دخالت در سیاست پرهیز کرد ه و حتی نقش تخریبی آیت اله هایی مانند کاشانی نیز در تاریخ معاصرایران بر کسی پوشیده نبوده ونیست. هزینه هایی که گروههای سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق و دیگر گروها در مبارزات سیاسی دوران پهلوی داده اند، هزینه های روحانیت نسبت به آنها در حد صفر بوده است و کشته های این تشکلها در مقایسه با روحانیت اصلا نمی تواند قابل قیاس باشد. کشته هایی که روحانیت در مبارزه با رژیم پهلوی داده به جرات میتوان گفت به ۲۰ نفر هم نمی رسند. از نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق تا پیروزی انقلاب اسلامی صد روحانی حکم محکومیت زندان دریافت نداشته اند. حال آنکه هزاران دانشجوو قشرهای مختلف اجتماعی و مخصوصا گروهای سیاسی در شکنجه گاههای رژیم پهلوی حکم محکومیت یافته و اعدام شده و یا به بیرحمانه ترین وجه در زیر شکنجه ها به قتل رسیدند. این دلیر مردان، خیابانهای شهرهای بزرگ را به مرکز جنگهای خیابانی تبدیل کرده و رنگین می ساختند و یا به زندانهای طویل المدت در دادگاههای نظامی محکوم شده و دوره محکومیت خود را تا پیروزی انقلاب میگذرانیدند. در میان طیفهای مبارز در دوران پهلوی روحانیت تنها قشری بودند که کمترین هزینه را متحمل شدند، حتی گروههایی از آنها مانند انجمن حجتیه که اکنون حاکمیت ایران را قبضه نموده و خامنه ای در دسته آنها بازیچه ای بیش نمی باشد، عدم شرکت در سیاست را تبلیغ کرده وحتی طبق اسناد ساواک در موارد مختلفی به همکاری با رژیم پهلوی نیز تن میدادند.
در سال ۱٣۵۶ که روزنامه اطلاعات وابسته به رژیم شاه، طی مقاله ای به آیت الله خمینی توهین میکند، مردم به ستوه آمده از استبداد شاهنشاهی همین امر را بهانه کرده و درشهر تبریز به قیام خونینی دست زده و تمام اماکن دولتی را در تبریز به آتش میکشند. جرقه قیام تبریز تمام شهرهای ایران را تحت تاثیر قرار داده و قیام عمومی را بر علیه رژیم شاه بستر سازی کرده و واکنشهای تندی در تمام شهرها ایران شکل میگیرد. در این روند نارضایتی های عمومی توام با احساسات تند مذهبی به شکلی متفق بر علیه حاکمیت بسیج می شوند و تمام افکار و اندیشه ها برای سرنگونی رژیم معطوف شده و متحدانه به پیش می تازند . در این قیام عمومی از طرف تمام گروههای سیاسی پذیرفته می شود نسبت به احساسات تند مذهبی که در جامعه بوجود امده بود به خاطر سرنگونی استبداد حاکم سکوت نموده و به طور مصلحتی همه جناحهای فکری ، رهبری مذهبی را قبول نموده و از واکنشهای تفرقه آمیز خود را کنار کشند . احساسات عمومی ضد شاه همراه احساسات تند مذهبی نیز که در این مقطع شدت گرفته بود به مرور در اندک مدتی به التهابی شدید در جامعه تبدیل گردید. هرگونه روند اظهار نظر را از جامعه سلب نموده و هر گونه واکنش کوچکی از طریق جامعه سرکوب میشد و به همین خاطر تمام گروهای فکری از هر گونه اظهار نظر در مراحل بعدی ناچار شدند خوداری کنند. مثلا در اوایل انقلاب شایعه دیده شدن عکس آیت الله خمینی در ماه همه جا پخش شده بود حال این سوال مطرح میشود آیا در ایران اینقدر قحط الرجال شده بود که کسی در برابر این مورد اظهار نظری نکند؟ قطعا تمام روشنفکران و حتی قشر مذهبی روشنفکر جامعه این را میدانستند که این موضوع دروغی بیش نیست و هدف از این شایعه نیز غیر از عوامفریبی چیزدیگری نمی باشد اما ناچار بودند که در برابر احساسات عمومی که هر امری بر خلاف اراده روحانیون باشد، با توجه به القائات مذهبی آنها به شدت سرکوب خواهد شد، زیرا آنها اکنون خود را پیشگامان انقلاب میدانستند، با توجه به تقدسهای کاذب دینی که در سالیان درازی در جامعه بوجود آورده و از نظر فکری آنها را به دست گرفته بودند، مردم ساده تصور نمیکردند که دروغی به این بزرگی را این روحانیون بگویند. این امر باعث شده بود که کسی نتواند در برابر التهاب عمومی جامعه نظری ابراز نماید. شاهپور بختیار که بر خلاف اراده آیت الله خمینی نخست وزیری شاه را قبول میکند نه تنها از طرف جامعه طرد می شود بلکه از سوی گروههای سیاسی نیز به حاشیه رانده می شود. وقتی آقای مهندس بازرگان در باره فرستادن سه صلوات به آیت الله خمینی و یک صلوات به پیغمبر اسلام معترض می شوند با همه سوابق مذهبی و سیاسی با واکنش شدید مردم مواجه میشوند ویا مواضع فکری آیت الله شریعتمداری که با وجود گذشت سه دهه از آن حادثه حقانیت ایشان ثابث می شود که چگونه سخنان ایشان مورد اعتراض شهرهای فارس زبان می شود و دهها موارد دیگر ... و روحانیون نیز با استفاده از این جوعمومی سوار بر موج شده با مهارتی خاص حکومت را به دست میگیرند و بزرگترین تجربه ای که آموخته بودند این بود که چگونه با استفاده از احساسات مذهبی بر جامعه مسلط شوند. روحانیون سالهای سال در کنار مردم زیسته و میدانستند که از کدوم نقطه برجامعه وارد شوند و نقطه ضعفهای مردم چه می باشد و گفتارشان نیز به زبانی ساده و عامیانه مردم بود اما واقعیت این است قشر روشنفکر ما نمیتواند به زبان مردم سخن بگوید و با آنها در آمیزد و همین امر در جامعه ما موجب شده که طیف روشنفکری در حاشیه از جامعه قرار گیرند وقتی یک مفسر سیاسی تحلیلی ارائه میکند تنها قشر کوچکی از جامعه که طیف روشنفکری نامیده می شود به آن دقت دارند اما جامعه به آن توجهی ندارد اما تحلیل سیاسی یک ملا به زبان ساده مردم در منبر او گفته می شود. اول از کربلا و مدینه و مکه وحسین و حسن و میگوید و حسابی آنها را به گریه وا میدارد و در جمع بندی نهاییش با این شعار که اسلام در خطراست پیام خود را به جامعه هم می گوید. مثلا میگوید این هایی که دم از کارگر میزنند بدانید کمونیست هستند و یا از آزادی حرف می زنند عوامل امریکا هستند باید با این ها برخورد کرد و اعدامشون کرد اینها حق زندگی در این جامعه را ندارند جامعه مذهبی ما هم بدون اینکه عواقب آن را بدانند با شعار الله اکبر خمینی رهبر حرف آن آخوند را تایئد میکردند. ملاها برای مشروعیت حرف خود به این سادگی از جامعه تائیدیه میگیرفتند. و فردایش قتل عام زندانیان سیاسی در زندانها شروع میشد. اما کدام فعال سیاسی و مبارزی اینطور و به این سادگی میتواند با مردم ارتباط بگیرد و حرف خود را به مردم بگوید؟ یک آخوند بی سواد روستایی که حتی نماز را نمیتواند به درستی تلفظ کند مردم حاضر هستند مرده خود را به دست او بسپارند تا نماز میت خوانده و بر کفن و دفن او نظارت کند اما هیچوقت نمیتواند خود را قانع کند که یک استاد دانشگاه حقوق و فقه اسلامی برای او این کار را بکند یعنی ما باید قبول کنیم که جامعه ما هنوز به آن مرزبندیهای فکری نرسیده اند و یگانه وظیفه ما امروزه باید براین باشد که این مشکل را چگونه میتوان حل کرد و روشنفکران ما باید این خلا موجود در جامعه را از بین ببرند البته در مقایسه با اول انقلاب کارهای زیادی انجام شده اما هنوز کافی نیست، گرنه....

۲. تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی
در اوج اعتراض های خیابانی در سالهای ۱٣۵۶ که اغلب روحانیون در امور سیاسی در حاشیه قرار داشتند با دیدن شور و شوقی که با نام مذهب در جامعه به وجود آمده بود به آرامی به صفوف معترضین پیوستند، اغلب آنها کسانی بودند که تا دیروزدر منابر خود به جان اعلیحضرت محمدرضا پهلوی دعا میکردند، آنها نه تنها به مردم پیوسته بلکه به مرور زمان ابتکار عمل را نیز به دست گرفتند. قبل از اینکه امام خمینی پا به ایران بگذارد رهبری جامعه را با استفاده از جو بوجود آمده تند مذهبی روحانیون به دست گرفته بودند بعد از ورود آیت الله خمینی تنها کاری که انجام گرفت تقسیم قدرت در میان روحانیون بود.
آیت الله خمینی که قبل از آمدن به ایران در محاصره و مشاوره عده ای ملی – مذهبی ها از جمله آقایان دکتر ابراهیم یزدی- صادق قطب زاده – دکتر ابوالحسن بنی صدر و......قرار گرفته بود ند، مایه دلگرمی ملی و مذهبی هایی مانند جبهه ملی و همچنین عده ای مذهبی های دمکرات منش که داعیه دمکراسی خواهی دارند مانند نهضت آزادی شده بود. بعد از ورود به ایران به یکباره سیل هجوم روحانیون خرد و درشت به حضورآیت الله خمینی با تمام قدرت شتاب گرفت. در این مرحله است که آیت الله خمینی با وجود معرفی آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت، اغلب سمت ها و پست های حساس را به روحانیون واگذار میکنند حتی عده ای از این روحانیون مانند قدوسی که بعدا دادستان کل انقلاب شد دارای سوابق ساواکی و علنا در مدرسه حقانی که اکنون زیر نظر مصباح یزدی اداره میشود، مدیریت میکرد با ساواک شاه نیزمماشات و حتی از آنها دستور میگرفته است یعنی در حقیقت روحانی بودن اشخاص با وجود سوابق ساواکی نوعی مصونیت برای شخص بوده است در دولت موقت که پرونده روحانیون ساواکی را به آیت الله خمینی جهت هرگونه اقدام به او تقدیم میکنند، اسامی و اسناد آنها را گرفته و برای اقدام لازم باز نمیگرداند. این امر آن را نشان میدهد که روحانی بودن چه قدر برای وی قابل اهمیت بوده است. روند بعدی حوادث نیز این حقیقت را ثابت کرد بطوریکه در خصوص دولت موقت آیت الله خمینی گفته که من با انتصاب آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان رئیس دولت موافق نبودم و اما در آن دوران ما چاره ای جز این نداشتیم. قوه قضاییه و ارتش و کمیته های انقلاب اسلامی تماما به نظارت روحانیون در میآید و دکتر کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی ایران در اعتراض به این سیاستها ازعضویت در هئیت دولت موقت استعفا داده و دولت موقت نیز بعد از نزدیک به ۹ ماه در اعتراض به مداخله بی مورد روحانیون در امور دولت استعفا میدهد و عملا حاکمیت بلا منازع روحانیون در ایران آغاز می شود.
تشکیل حزب جمهوری اسلامی ایران توسط عده ای از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی مانند آقایان محمدحسین بهشتی- عبدالکریم موسوی اردبیلی – علی اکبر هاشمی رفسنجانی و خامنه ای انجام میگیرد وقدرت سیاسی و اجرایی کشور توسط این حزب قبضه شده و تمام مسئولین کشوراز این تشکل نوبنیاد انتخاب میشوند. تائید تلویحی آنها از سوی آیت الله خمینی حاکی از تائید انحصارطلبی روحانیون در ایران توسط آیت الله خمینی می باشد. تشکیل این حزب حادثه بسیار مهمی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود. فضای باز سیاسی که با جرقه های انقلاب در کشور بوجود آمده بود، به تدریج جای خود را به محدودیتهای مختلفی میدهد و اولین انتخاباتی که بعد از انقلاب انجام میگیرد کاملا این موضوع را بیان میکند. مباحثاتی که بر سر ایجاد تشکیل نوع حکومت و چگونگی اجرای رفراندوم در جامعه در گرفته بود آقای خمینی با قاطعیت در برابر این مباحثات میگویند حکومت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر ونه یک کلمه کمتر. این سخنان ایشان نقطه پایانی بود که در برابر بحث هایی که در خصوص ایجاد جمهوری دمکراتیک در ایران می شد. در حقیقت این سخنرانی آن را ثابت کرد که طوفان سهمناک استبداد در حال وزیدن به کشور است و رفراندوم اری و نه به جمهوری اسلامی جز ظاهرسازی در صحنه جهانی و عوامفریبی در داخل چیزی دیگر نیست. هشدارهای کسانی چون آیت الله طالقانی که در تکوین انقلاب نقش اساسی داشتند حالا ملاحظه می شود که واقعا هم بی خود نبوده است. ایشان در یکی از سخنرانیهای خویش میگویند میترسم که استبداد دینی برگردد. زمان زیادی نمیگذرد که آن را به تجربه در روند سیاسی کشور می بینیم.

٣. موج سرکوبها
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران که توسط عده ای از روحانیون و طرفداران شاخص آیت الله خمینی که قبلا به آن اشاره گردید، تاسیس یافت. تقریبا روند کلی انقلاب را نیز تاسیس این حزب نمودار ساخت. با پیروزی انقلاب در ایران که نسیم آزادی در ایران وزیدن گرفته بود و تمام گروههای سیاسی آزادانه به فعالیتهای سیاسی پرداخته و دفاتر گوناگونآن آنها در سطح جامعه ایجاد گردیده بود. با تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران که مورد تایید آیت الله خمینی نیز بود و حزب حاکم نیز به شمار میرفت که تمام موسسات دولتی را در تصرف خویش داشت. با استفاده از همین امکانات دولتی نیز انحصارطلبی خود را در جامعه آزادی که بوجود آمده بود، با سرعت تمام بسط میداد. در این مرحله بود که به طور غیررسمی افراد معروف به لباس شخصی برای سرکوب و مبارزه با گروههای مخالف توسط این حزب سازماندهی شده بوجود آمد. اولین تشکلی که تقریبا هم زمان و با بافاصله اندک زمانی از حزب جمهوری اسلامی تاسیس یافته بود، حزب جمهوری خلق مسلمان بود که براساس نظریات آیت الله شریعتمداری که درشهرهای آذربایجان و مراکز ترک نشین و تهران طرفداران زیادی داشت تاسیس گردیده بود. یکی از مباحثات داغ آن روز نیز بحث قانون اساسی بود که آقای شریعتمداری که از رهبران دینی شیعه به شمار میرفت انتقادهای جدی به آن داشتند . و از آیت الله خمینی خواستار اصلاح قانون اساسی بود که اساس این اختلاف را عدم دخالت روحانیون در سیاست و حذف ولایت فقیه از قانون اساسی بود. این انتقادات جدی که طی سخنرانیها و مصاحبه هایی آیت الله شریعتمداری ایراد می کردند بازتابهای شدیدی را چه در داخل و چه در خارج از کشور را در پی داشت. و رژیم که با اعدام سران ارتش و طرفداران پهلوی ، که در دادگاههای چند دقیقه ای انجام داده بود، که با واکنشهای شدید جهانی مواجه شده بود این بار نیز از طرف منتقدین خود به چالش کشیده می شد. رژیم که با این انتقاد در تنگنای شدید قرار گرفت لباس شخصی های خود را به کار گرفت. هجوم آنها به بیت آیت الله شریعتمداری موجب کشته شدن یکی از محافظین بیت ایشان میگردد و مسئولین نه تنها در برابر این حرکت هیچ مواضع مشخصی ابراز نمی کنند بلکه تمام رسانه های دولتی بر علیه ایشان بسیج شده و به تبلیغ می پردازند. و دفاتر حزب خلق مسلمان که از آیت الله شریعتمداری طرفداری میکرد ند در تهران و قم و مخصوصا تبریز مورد هجوم عوامل حکومتی قرار میگیرد . در نهایت شهر تبریز که مهم ترین پایگاه حزب خلق مسلمان و آیت شریعتمداری بود مورد هجوم نیروهای مسلح پاسداران و کمیته های انقلاب اعزامی از تهران به شهر تبریز قرار می گیرد و کلیه دفاتر حزب خلق مسلمان به آتش کشیده شده و سران آن نیز دستگیر و بلا فاصله توسط سید حسین موسوی تبریزی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی تبریز، تمام دستگیر شدگان که تعداد آنها ۲۰۰ نفر گفته می شود به همراه سران حزب خلق مسلمان بدون محاکمه اعدام می شوند. و آیت الله شریعتمداری نیز تا لحظه مرگ در زندان خانگی قرار میگیرند.
این سرکوبها تنها به آذربایجان ختم نمی شود بلکه تمام مناطق حاشیه نشین ایران که از گروههای غیرفارس تشکیل شده اند، در برابر خواسته های ملی خویش به شدیدترین وجه مورد یورش قرار میگیرند. کردستان با بدترین وجه از زمین و هوا مورد بمبارانهای فاجعه آمیزقرار میگیرد و هزاران انسانهای بی گناه از زن و بچه گرفته تا پیران به بدترین وضع در یورشها جان خود را از دست میدهند. و عربهای الاحواز بعد از انفجار مشکوک لوله های نفت با تهاجم پاسداران رژیم مواجه شده و صدها جوان عرب با اتهام واهی همکاری با دولت متخاصم و وابستگی به بیگانه دستگیر و اعدام می شوند . بلوچها   و ترکان قشقایی و ترکمن های حاشیه خزر یکی پس از دیگری دچار آتش خشم کینه توزانه سران حاکمیت جمهوری اسلامی قرار میگیرند. در این سالها یکی از ناجوانمردانه ترین کار رژیم ربودن شوراهای مردم ترکمن صحرا و به قتل رساندن آنها بود. این هجومها به مردمی عادی که دارای هیچگونه تفکر سیاسی نبوده اند انجام می گرفت، تنها جرم این مردم و ملت خواسته های ملی و حتی صنفی آنها بوده که با وحشیانه ترین خشونتها مورد تهاجم قرار گرفته و قتل عام می شدند. این خشونت ها زمانی انجام می گرفت که بیش از دو سال از عمر جمهوری اسلامی نگذشته بود که چنین با انحصار طلبی و سرکوبگری حاکمیت خود را بر مردم اعمال کرده و با سرکوب خود را تثبیت میکرد.

۴. یورش به گروههای سیاسی
گروههای سیاسی در ایران قبل از انقلاب به دو دسته مذهبی و چپی تقسیم میشدند که هر یک از اینها از تشکلهای مختلفی تشکیل شده وهر گروهی مرزبندی مشخص خود را داشت. هر گونه ارتباط، با این گروهها با توجه به جو اختناق حاکم در ایران جز در دانشگاه و زندانها تقریبا غیر مقدور بود. اما زندانها مرکز دیالوگ گروههای سیاسی در کشوربه شمار می رفت. هر دو گروه مذهبی و چپی ها گروههای متفاوتی را همانطوریکه گفته شد در خود جای داده بودند و با توجه به امکانات خود بر علیه رژیم شاهنشاهی مبارزه میکردند. شکل گیری تاریخچه گروههای سیاسی در ایران تقریبا از دوران مشروطیت شروع می شود که در مرحله اول از طرفداران مشروطه درآذربایجان شروع شده و بعدا در شهرهای دیگر نیز شکل گرفته است. در دوران پهلوی نیز که متفقین ایران را متصرف کردند با جو نسبتا آزادی که بوجود آمده بود گروههای سیاسی مختلفی با انگیزه ها و گرایشهای مختلفی بوجود آمده و به فعالیت پرداختند. که از مشهورترین احزاب این دوران جبهه ملی و حزب توده ایران را میتوان نام برد. با گذشت زمان، فشار و اختناق مضاعفی که در کشور بوجود آمد، نه تنها دامنه فعالیتهای مخفی و زیرزمینی شدت گرفت بلکه گروههای رادیکالی نیز هم از میان مذهبی ها و هم از میان چپی ها شکل گرفته به فعالیت جداگانه از این تشکلها پرداختند. اوج شکل گیری این حرکتهای رادیکال عموما از سالهای ۱٣۴۰ آغاز میشوند. آغاز و شکل گیری نهضت آزادی ایران به این سالهامربوط میشود. اما گروهای سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق که از عمده ترین گروههای تاثیرگذار در صحنه سیاسی ایران می باشند بعد از این دوران بوجود آمده اند. جالب ترین نکته ای که در تشکیل این گروهها بوضوح به چشم میخورد، سرخوردگی افراد از گروههایی است که در سابق وجود داشته است مثلا تشکیل دهندگان سازمان مجاهدین خلق اغلب از کسانی بوده اند که به گروههای مذهبی از جمله نهضت آزادی ایران وابستگی داشته اند، این وابستگی فکری حتی تا دوران اوایل انقلاب وجود داشت جناب مسعود رجوی از رهبران سازمان مجاهدین خلق در مصاحبه با نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مذکور قبل از حوادث خرداد ۱٣۶۰ در تببین مواضع گروههای سیاسی مرحوم مهندس مهدی بازرگان را که از رهبران نهضت آزادی ایران بود، ایشان رااز پدران ایدلوژیک سازمان نام می برد. سازمان چریکهای فدایی خلق نیز با گرایشات چپی به نحوی از حزب توده ایران از نظر ایدلوژیک تاثیر پذیرفته بود. عده ای از آنها کسانی بوده اند که از مکتب حزب توده به صحنه سیاسی امده بودند اما با توجه به شرایط عینی جامعه آن زمان خط مشی سیاسی آن را پاسخگوی مبارزات سیاسی جامعه آن روزی ایران نمیدانستند. که بیژن جزنی و مسعود احمدزاده با تالیفات متعدد خودشان از ایدلوگهای بارز این تشکیلات بوده اند. اینها جوانان پرشوری بودند که در روند سیاسی جامعه با توجه به خلاهای موجود مبارزاتی بر اساس احساسات پاک انقلابی بوجود آمده بودند و از اتفاقات شرایط جهانی آن زمان تاثیر پذیرفته و الگوبرداری کرده بودند، بدون اینکه به شعور اجتماعی و سازگاری شرایط ایران توجه کنند.تاثیر عملکرد این گروهها بیش از آنکه تاثیری بر جامعه داشته باشد تاثیر آن را بیشتر بر حاکمیت، ملاحظه میکنیم که چگونه رژیم شاهنشاهی را به وحشت انداخته بود اما در مجموع با در نظر گرفتن شعور اجتماعی مردم به لحاظ سیاسی این حرکت ها همخوانی نداشت. در هر انقلاب و حرکت اجتماعی، بر اساس آگاهی و شعور اجتماعی و شرایط عینی اقدام لازم انجام میگیرد در حالیکه اجتماع ما در آن زمان فاقد مشخصه ها ی مبارزات قهرآمیز بود. متاسفانه بعد از انقلاب نیز باز همان اشتباهی که در زمان پهلوی انجام گرفته بود به شکلی دیگر با افراط و تفریط ها انجام گرفت. عده ای از گروههای سیاسی به قدری به رژیم نزدیک شدند که موضع گیری آنها کوچکترین اختلافی با حاکمیت نداشت و کوکورانه ازعملکرد آنها اطاعت کرده و با حاکمیت جمهوری اسلامی به همکاری پرداختند و شعارهای آنان را عینا تکرار میکردند و عده ای دیگر نیز به قدری در خصومت راه افراط در پیش گرفتند که دست به اسحله برده و همه چیز را با تفنگهای آتشین خویش به خاک و خون کشیدند و اگر بگوییم جمهوری اسلامی ایران امروزی با گذشت از حوادث بین المللی ، حاصل این افراط و تفریط های گروههای سیاسی می باشد سخنی به خطا نگفته ایم. در این مسئله شک وشبهه ای نیست که حکومت جمهوری اسلامی ایران عامل سرکوب و یورشهای مداوم به گروههای سیاسی بود و با ترفندهای مختلفی آنها را میخواست به خشونت و آشوب بکشاند اما آن چیزی که اهمیت داشت آن بود که گروههای سیاسی با آگاهی از این ترفندها نباید دست به افراط و تفریط میزدنند، باید اینرا درک میکردند که راه سومی هم میتواند وجود داشته باشد. با توجه به تجربه سه دهه از جمهوری اسلامی یورشها به احزاب و گروههای سیاسی امری اجتناب ناپذیر بوده اما آن چیزی که برای گروههای سیاسی لازم بود حفظ ارتباطات با مردم و جامعه می باشد که در راه سوم میتوانستند با آرامش تمام ، راههای آن را مورد بررسی قرار دهند که یقینا به نتیجه مطلوبی میتوانستند دست یابند گرچه این امر نیز بی هزینه نمیتوانست باشد. ترور آقای سعید حجاریان از ایدلوگهای اصلاح طلبان یکی از نمونه های بارز آن می باشد که علنا از طرف افراد وابسته به حاکمیت ترور شد، اما باید اعتراف کرد اصلاحات با همه انتقادهایی که بر آن وارد است تا به حال توانسته در این مسئله موفق تر از دیگر گروههای سیاسی در گذشته عمل نماید البته دلایل مختلفی را نیز به آن ذکر میکنند از جمله اینکه با توجه به سوابق همکاری آنها با رژیم، دسترسی آنها به منابع اطلاعاتی حکومتی را آسان نموده و از سیاستهای پشت پرده، آنها میتوانند آگاه باشندو عوامل مختلف دیگری نیز گفته می شود اما صورت قضیه هر چه باشد مهم نیست بلکه تعیین و اتخاذ خط مشی مناسب با توجه به بحرانهای موجود اهمیت دارد که گروههای سیاسی می بایست عجولانه در برابر حوادث تصمیم نگرفته و این را درک میکردند که چگونه از بحرانهای موجود گذر کنند.

۵. صدور انقلاب جمهوری اسلامی ایران
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از بدو پیدایش از تز صدور انقلاب خویش نه تنها در کشورهای جهان اسلام بلکه در کل جهان اعلام داشته و عملا نیز در این راستا قدم بر میدارد . چشم پوشی جامعه جهانی با توجه به مصالح و منافع خود عاملی برای تحکیم این سیاست ایران بوده است. بعد از تشکیل، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کار را به عهده گرفت که تاکنون نیز ادامه دارد. این تشکیلات که در مراحل اولیه با نام واحد حمایت از جبهه های آزادیبخش که فرماندهی آن را محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری برعهده داشتند و مستقیما زیر نظر آیت الله منتظری نیز اداره میشد. بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که در۷ تیر سال ۱٣۶۰ که نزدیک به ۱۲۰ نفر از اعضای حزب و سران حکومتی از جمله آیت الله بهشتی در آن به قتل رسیدند، در آن حادثه محمد منتظری نیز کشته شد. بعد از محمد منتظری نیز آقای مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری مسئولیت آن را به عهده داشتند که ایشان نیز در کشمکشهای مربوط به خلع ید آقای منتظری از قایم مقامی رهبری به اتهام قتل روحانی هوادار شاه در قبل از انقلاب بنام شمس آبادی دستگیر و بعد از شکنجه های وحشتناک به دستور مستقیم آقای ریشهری وزیر اطلاعات وقت و دیگران اعدام گردید. با وجود اینکه این تشکیلات از بدو تاسیس تاکنون در ترکیب سازمانی سپاه قرار داشته اما همیشه به صورت مستقل عمل کرده و می نماید و اکنون مستقیما تحت نظارت رهبری قرارداشته و با نام سپاه قدس شناخته می شود. و سردار قاسم سلیمانی فرماندهی آن را به عهده دارند.   تمام کارکنان سپاه قدرس مخفی نگه داشته میشود و در هیچ شهری ادارات آن از تابلو استفاده نمیکنند. و معمولا در شهرهای مرزی دارای دفاتر و نمایندگی می باشند و بزرگترین پایگاه سپاه قدس در شهرهای مشهد جهت نظارت و دخالت در امور افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق مانند تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان وارومیه جهت نظارت و دخالت درامور عراق وترکیه و در زهدان و بندر عباس جهت نظارت و دخالت در پاکستان و کشورهای عربی و اهواز جهت نظارت و دخالت در امور عراق و کشورهای عربی ودر شهرستان پارس آباد مغان واقع در استان اردبیل که دفتر آن در کمپ کشت و صنعت مغان بدون نصب تابلو قرار دارد که جهت نظارت و دخالت در کشور آذربایجان فعالیت میکنند و حوزه علمیه دینی که ۴۰ طلبه از کشور آذربایجان در آن به تحصیل علوم دینی مشغول هستند در ترکیب خود دارد که مرکز اداری و پانسیون این مدرسه در روبروی سازمان آب پارس اباد قرار گرفته و طلاب آن از هر گونه تردود در شهر ممانعت می شوند.
اولین دخالت جمهوری اسلامی ایران در عراق انجام گرفت. جنگ ٨ ساله با عراق که هزاران جوان ایرانی قربانی آن گردیده و میلیاردها دلار خسارت بر کشو وارد شد حاصل این جنگ خانمان سوز بود. حاکمیت جمهوری اسلامی با نفوذی که در میان شیعیان کربلا و نجف و دیگر شهرها ی شیعه نشین داشت به رهبری خانواده های صدر به فکرایجاد یک حکومت اسلامی گردید که با واکنش شدید حاکمیت عراق مواجه گردید. خانواده صدر به همراه هزاران خانواده عراقی مورد قتل و عام بیرحمانه قرار گرفتند.و از خانه و کاشانه خویش آواره گردیده و به ایران پناهده شوند که عده زیادی از این عراقی ها اکنون در وزارت امورخارجه مشغول به کار هستند و حتی عده ای از آنها به عالیترین مقامهای کشوری انتخاب شده اند مانند برادران لاریجانی که ریاست مجلس و قوه قضیه را به دست گرفته و ایت الله شاهرودی ریس قوه قضیه سابق و از مشاوران عالی خامنه ای که از معاودین عراقی محسوب می شوند.
از اصلی ترین کاری که حاکمیت انجام داده و موفقیتهایی نیز حاصل نموده لبنان و فلسطین می باشد. از اولین اقدامات حاکمیت ایران، تاسیس حزب الله لبنان در برابر جنبش امل بود. رهبری جنبش امل را امام موسی صدر به عهده داشتند که در اوایل انقلاب ایران در لیبی ناپدید شد. مغایرت خطوط فکری آمام موسی صدر که مرجعی همطرازآیت الله خمینی به حساب می آمد و حتی از نظر سیاسی مقتدرتر از ایشان محسوب می شد که مورد حسادت خمینی با وجود روابط خویشاوندی بوده که به دستور ایشان حزب الله را حکومت ایران بوجود آورد تا نسبت به حذف طرفداران امام موسی اقدام نموده و آنها را از میان بردارد و تا حدودی در این زمینه موفق نیز گردید. تشکیل حماس در سرزمینهای فلسطین از سیاستهایی است که در این راستا انجام گرفته است.
از دیگر عملکرد این تشکل، ترور رهبران گروههای سیاسی مانند شاهپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت شاهنشاهی ایران و دکتر عبداللرحمان قاسملو و صادق شرفکندی از رهبران حزب دمکرات کردستان ایران و ترور دهها فعال سیاسی مخالف ایران، از اقدامات جنایتکارانه این تشکل تروریستی می باشد. خرید و فروش اسلحه های قاچاق در سطح بین المللی و صدور اسلحه به تروریستهای حزب الله لبنان و گروه حماس و عراق و افغانستان و شعیان بحرین و..... برای بی ثباتی منطقه وجهان که در چند دفعه در سطح بین المللی افراد آن دستگیر و افشا نیز شده است از دیگر اقدامات آین تشکل تروریستی می باشد. باید اعتراف کرد حکومت اسلامی ایران در این زمینه ها دارای موفقیت های نیز بوده است و قدرتهای بزرگ جهانی با توجه به اینکه خودرا در برابر آسیبهای آن بی خطر دیده منافع کوتاه مدت خود را بر امنیت جهانی مقدم دانسته و بیش از سه دهه است که در برابر این اقدامهای تشنج زای حاکمیت ایران که امنیت جهانی را به چالش می کشاند سکوت کرده اند همین امر موجب شده که جمهوری اسلامی با تجربه تر در امور دیگر کشورها مداخله نموده و می نماید.

۶. روابط ایران امریکا
با سرنگونی حکومت پهلوی که نزدیک به نیم قرن حاکمیت امریکا با ایران روابط بسیار گرمی که داشتند به شدت تیره گردید و به مرحله ای رسید که سفارت آمریکا توسط دانشجویان هوادار امام خمینی رهبر جمهوری اسلامی بر خلاف قوانین بین المللی اشغال شد و تمام دیپلماتهای آن محبوس گردیدند. اشغال سفارت آمریکا یکی از مباحثی است که اکنون نیز در پرده ای از ابهام قرار دارد و هیچیک از دولتمردان کنونی حاضر نیستند مسئولیت آن را به عهده بگیرند.این خود نشان میدهد که ابعاد آن در روند سیاسی کشور دارای چه گستردگیهای بوده است. گرچه امریکا نمیخواهد آن را قبول نماید اما همانطوریکه سیاستهای جمهوری اسلامی ایران سراپا اشتباه بوده سیاست امریکا نیز در آن دوران نه تنها موجب تنش زدایی نبوده بلکه از یک سیاست عدم تعادل برخوردار بوده است. حمله به طبس و حمایتهای علنی از رژیم شاهنشاهی که تمام احساسات ملی در کشور بر علیه آن بسیج شده بود و قرار دادن منابع اطلاعاتی خود از هواداران شاه که تمام جمع بندی معادلات سیاسی آن را مخدوش می ساخت از اشتباهاتی بود که جبران آن نه تنها برای دولت امریکا خیلی سخت می باشد، بلکه در تحکیم استبداد در ایران نقش بسیار موثری را ایفا کرد. حاکمیت ایران با استفاده از این فرصتهایی طلایی و انتصاب مشکلات داخلی خود به امریکا توانست با استفاده از جلب احساسات عمومی از تمام بحرانها بیرون آید که اعم آنها به شرح زیر است
۱-عبور از دولت موقت – دولت موقت که در برابر دخالتهای بی مورد روحانیت قرار گرفته بود که بعد از استعفا روحانیون توانستند این حادثه را به مواضع سازشکارانه آنها در برابر امریکا مربوط بدانند و با استفاده از این ابزار آنها را در افکار عمومی تخریب کنند
۲- حوادث ٣۰ خرداد سال ۱٣۶۰- حوادث سی خرداد سال ۱٣۶۰ که سازمان مجاهدین خلق بر علیه رژیم جنگ مسلحانه اعلام کرد و هواداران آنها با عوامل رژیم به زد و خورد خیابانی پرداختند. رژیم نه تنها به سازمان مجاهدین خلق یورش برد بلکه تمام گروههای سیاسی را با استفاده از این موقعیت به وجود آمده توانست مورد قتل عام قرار دهد. رژیم این کار مجاهدین را دسیسه امریکا اعلام نمود که با این وسیله در صدد سااقط کردن حکومت اسلامی می باشند
٣- جنگ ایران و عراق – حالا برهمه ایرانیان معلوم و مشخص گردیده است که جنگ ایران و عراق نتیجه دخالتهای ایران در امور داخلی عراق و سیاست صدور انقلاب حاکمیت ایران بوده است. متاسفانه سیاستمداران امروزی ما که اکنون در مقابل رژیم ایستاده اند در آن زمان قادر به درک این موضوع نبودند واگر هم بودند سکوت اختیار کرده بودند حتی اغلب این محبوسین سیاسی از کسانی هستند که خود مستقیما در آتش افروزیهای این جنگ خانمانسوز که سرمایه مملکت را برباد میداد مستقیما در آن شرکت داشتند. گرچه گذشت زمان این حقیقت را بر ملا ساخت اما تاسف آن بود که خیلی دیر شده بود صدها هزاز نفر در میدانهای جنگ کشته شده و یا ناقص العضو شده بودند و صدها میلیارد سرمایه مملکت به هیچ و پوچ نابود شدند بعد از ٨ سال جنگ بیهوده و بی سرانجام بدون اینکه دست آوردی داشته باشد تن به سازش دادند. جالب این است که امام خمینی بارها بیان کرد که این جنگ نعمت است. بیش از۲۰ سال از آن حادثه میگذرد تا به حال معلوم نشده که کجای این جنگ نعمت بوده است، بر باد دادن سرمایه مملکت و نیروهای جوان آن کجایش نعمت بوده است؟ ودر نهایت گفتند جنگ توطئه امریکا بود.
۴- بحرانهای اقتصادی و سیاسی- تمام حوادثی که در عمر بیش از سه دهه جمهوری اسلامی در ایران اتفاق افتاده به نحوی حاکمیت آن را به آمریکا نسبت داه است و می دهد از کوچکترین اتفاقات سیاسی تا مسایل اجتماعی و اقتصادی و حتی داخلی را ناشی از توطئه امریکا قلمداد میکنند. از ترورهای دانشمندان هسته ای و تا دزدیهای عوامل دولتی در بانکها و موسسات دولتی که میلیاردها میلیارد را در بر میگیرد آن را به دولت امریکا منتسب میکنند و مدعی هستند که عوامل قتلهای زنجیره ای مامورین موساد و سیا بوده اند در حالیکه سعید امامی را اکنون هم در وزارت اطلاعات با نام شهید خطاب میکنند و تمام متهمین قتل های زنجیره ای در رتبه هایی بالاتر از قبل در خدمت وزارت اطلاعات ایران هستند. اگر اینها مامورین موساد و سیا بودند چگونه دوباره به کار باز گردانیده شدند آیا این خنده دار نیست؟

در خصوص ارتباط آمریکا با حاکمیت ایران در قبل از انقلاب وسرنگونی آن، نظریات مختلفی ابراز می شود که بعضی از این نظریات تنها بر حدس و گمانها استوار است و دارای هیچ مدرک و سندی نیست. اما ذکر ان نیز شاید مفید باشد. طرفداران سلطنت در ایران معتقد هستند که با توجه به قدرتی که شاه در منطقه بوجود آورده و بازار نفت را نیز قبضه کرده بود این امر خوشایند قدرتهای بزرگ جهانی نبود و انتقاد کارتر از شاه نیز در خصوص عدم رعایت حقوق بشر در ایران هم بر این اساس بوده که در نهایت به سرنگونی شاه در ایران منجر گردید. خاطراتی که جناب دکتر احسان نراقی به نام از کاخ شاه تا زندان اوین نوشته و دیدارهایی که با شاه داشته بنا بر اظهارات وی، شاه خود نیز بر این امر تاکید داشته است. شاه در دیدار با احسان نراقی به او میگوید این چشم آبی ها از جان من چه میخواهند حاکی از عقیده شاه بر این بوده که انقلاب ایران جز توطئه غرب چیز دیگری نیست. اما کمونیستها نیز به صورت غیر رسمی تحلیلهایی ارایه میکنند که گویا در ایران جنبش کمونیستی به شدت در حال اوجگیری بوده و شاه قادر به غلبه بر کمونیستها نبوده و امریکا به این نتیجه می رسد که با استفاده از احساسات تند مذهبی میتوان بر کمونیستها غلبه کرد و با حمایتهایی که از آیت الله خمینی قدرتمندترین روحانی مخالف حاکمیت که به شدت آنتی کمونیست هم بوده با ترفندهایی ایشان را به قدرت رسانیدند تا شاهد افغانستان دیگری نشوند. البته نظریاتی که تنها بر حدس و گمانها استوار بوده و دارای هیچ گونه مدرکی یا شواهدی دال بر آن نمی باشد. اما واقعیتی هست که نمیتوان آن را انکار کرد ودر میان نوشته های جناب جان لیمبرت دیپلمات سابق که بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران هم حضور داشته اند برآن تاکید دارند این است که از نارضایتی موجود در جامعه ایران امریکا اطلاعات کافی داشته است انتقاد کارتر از شاه و اظهارات برژینسکی در مرحله بعد نسبت به مهندس مهدی بازرگان در دیدار الجزایر تناقضی است که ما ملاحظه میکنیم که عدم ثبات افکار سیاسی حاکمیت وقت امریکارا نشان میدهد.
بنا به اطلاعاتی که در بعضی از مصاحبه ها مطرح شده در زمانی که آیت الله خمینی در پاریس بوده اند ارتباطهایی توسط آقایان صادق قطب زاده و دکتر ابراهیم یزدی با دولت امریکا داشته اند و گفتگوهایی انجام گرفته اما تا به حال این امر را تنها باز مانده آن حوادث جناب دکتر یزدی تائید یا رد نکرده و اظهار نظری ننموده اند و حتی شایع است کمک مالی به آیت الله خمینی از طرف آمریکا نیز شده است اما این امر خیلی بعید به نظر می رسد چون با توجه به جو التهابی آن زمان آیت الله خمینی میتوانست کمکهای مالی زیادی را از داخل تامین نماید چون بازار بزرگ تهران را در پشت سر خود داشت بنابراین ، این امر معقول به نظر نمیرسد اما هر چیزی بوده امریکا بر خلاف ادعاهایی که میشود از رژیم شاه حمایتی که لازم بوده نکرده است. تا آخرین روزهای انقلاب نیروهای مسلح و مخصوصا فرماندهان آن به شاه وفادار بودند و قبل از بهمن ماه هم سقوط شاه کاملا قطعی شده بود و اگر امریکا از شاه حمایت میکرد در آن فرصت میتوانست با حمایت خود ازارتش، دست به کودتا بزند و علت از هم پاشیدگی ارتش هم فاقد مدیریت آن بود که با رفتن شاه، مدیریت ارتش از هم گسیخته شده بود اگر امریکا دخالت میکرد میتوانست با توجه به نفوذ خود در ارتش، آن هماهنگی لازم را بوجود بیاورد حالا به چه دلیلی این کار نشده باید آن را به زمان واگذار کرد که طبق اسناد و مدارک واقعیت ها آشکار شود.
اولین دیدار رسمی آمریکا با مسئولین ایرانی بعد از انقلاب انجام گرفت دیدار آقای مهندس بازرگان با مشاور امنیتی کاخ سفید آقای برژینسکی می باشد که این دیدار در تاریخ ۱۷ نوامبر ۱۹۷۹ در کشور الجزایر انجام گرفت. این دیدار به جنجال بزرگی از طرف تندروهای حکومتی بدل گردید و آقای مهندس بازرگان و یاران او متهم به سازش با امریکا شدند و شدیدترین انتقادها بر آنها وارد شد که بعد از سه روز از این دیدار دولت موقت بازرگان استعفا و بعد از دوهفته نیز سفارت آمریکا در ایران مورد اشغال قرار گرفته و دیپلماتهای آن از طرف هواداران آیت الله خمینی به گروگان گرفته شدند. گرچه در استعفای جناب مهندس بازرگان اشاره ای به این دیدار نشده و دخالتهای بی مورد روحانیون در امور دولت ذکرشد بطوریکه قبل از استعفا هم آقای بازرگان در یک مصاحبه تلویزیونی اشاره کرده بودند که من چاقویی هستم که دسته آن در دست دیگران است.                                                   
این دیدار با تلاش و در خواست آقایان دکتر چمران وزیر دفاع و ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه در کابینه دولت موقت انجام می گیرد . تا به حال گزارش جامعی که از این دیدار گفته یا نوشته شده باشد وجود ندارد چنانچه وجود هم داشته باشد ، هیچکدام آنها به اندازه اظهارات آقای رابرت گیتس وزیر دفاع سابق امریکا که در آن جلسه با درخواست برژینسکی شرکت کرده نیست آقای گیتس آن حادثه را چنین بیان میکنند برژینسکی در آن دیدار پیشنهاد به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی و حتی احترام به قراردادهای فروش اسلحه به ایران را داد. آقای گیتس در ادامه گفت ما وارد جلسه که شدیم و لب کلام کلام ما این بود که ما انقلاب شما را می پذیریم ما کشور شما را به رسمیت می شناسیم ما دولت شما را به رسمیت می شناسیم . ما همه سلاح هایی را که قراردادفروش آنها باشاه بسته شده بود را به شما می فروشیم ما دشمن مشترکی در همسایگی شمالی داریم. می توانیم در آینده باهم کارکنیم. به گفته وزیر دفاع آمریکا مقامات ایرانی شرکت کننده در این جلسه خواستار تحویل گرفتن محمدرضا شاه پهلوی شدند. به گفته آقای گیتس پاسخ آنها این بود که شاه را به ما بدهید. هر کدام مواضع خود را پنچ یا شش بار تکرار کردند ودر پایان برژینسکی برخاست و گفت تحویل شاه به شما با غرور ملی ما ناسازگار است و این پایان کار بود.                                                            


به نقل از رادیو بی.بی.سی در تاریخ چهارشنبه ۰۱اکتبر۲۰۰٨ مهر۱٣٨۷
همانطوریکه قبلا هم گفته شد شعار حقوق بشر کارتر و انتقاد او از شاه با این حرکت مشاورامنیتی کاخ سفید کاملا مغایر هم بوده و تضاد درونی وافکار متزلزل دولت وقت آمریکا را نشان میدهد که چه عواقب خطرناکی را نسبت به ملت ایران و همچنین جامعه جهانی بوجود آورد.یعنی اینها مواردی بودند که حاکمیت مستبد ایران را به استبداد بیشتر تشویق کرد و جامعه جهانی را در برابر حاکمیت ایران تحقیر نموده و در حکومت ایران غرورکاذبی را بوجود آورد که نتیجه آن را امروزه می بینیم. حالا از حوادث نیمه کاره طرح آزادسازی گروگانها و شکست آن در کویرهای طبس سخن نمی گوییم. عملکرد و موضع گیریهای زمامداران آمریکا و اشتباهات گروههای سیاسی در داخل دو عامل تثبیت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بوده و می باشند.
هراز چند گاهی به طور غیر رسمی چالشهایی از طرف زمامداران آمریکا برای برقراری ارتباط توسط افراد نزدیک به آنها که معمولا این پیکها ایرانی الاصیل بوده اند شده و می شود. اگر واقعیت را بررسی کنیم این همیشه حاکمیت ایران بوده که دست رد بر سینه امریکا زده است.زیرا جبهه طرفدار امریکا دردایره های مختلف تصمیم گیری ایران با سرنگونی حکومت پهلوی به قدری مورد خدشه قرار گرفت که با وجود گذشت سه دهه هنوز امریکا نتوانسته ابتکار عمل را به دست گیرد. دولت آقای هاشمی رفسنجانی هم با وجود تلاشهای فروان نتوانست بر موانع موجود غلبه نموده و این رابطه را برقرار سازد حتی آقای رفسنجانی تا مرز مذاکره هم پیش رفته و جناب مک فارلین هم به عنوان نماینده رسمی دولت آمریکا برای مذاکره به تهران هم رفت تا مذاکرات لازم انجام گیرد و حتی محموله های سلاح و مهمات هم به ایران ارسال شد و اما درست در دقیقه های آخر مذاکرات با دستهای پنهان موجود در درون حاکمیت ایران این مذاکرات به بن بست کشیده شد. طبق اطلاعات موجود دهها بار این مذاکرات حتی از طریق نمایندگان دولتهای مختلف پیام های طرفین به همدیگر ارسال گردیده است آن چیزی که در ظاهر وجود دارد هیچ نتیجه ای در این سی و چند سال حاصل نشده است و چه بسا نیز به احتمال قوی تا مدتهای زیادی همانطوریکه قرائن نشان میدهد حاصل نشود. حال سوال این است که چه عواملی موجب شکست این مذاکرات میشود؟ علل مختلفی را میتوان بر آن ذکر کرد اما اصلی ترین مسئله ای که وجود دارد عدم تمرکز قدرت تصمیم گیری در حاکمیت ایران و عدم تحلیلهای واقع بینانه در سیستم مدیریتی امریکا دو عاملی است که عمده ترین مورد مباحثه بوده و می باشد تا زمانیکه این دو پدیده موجود مورد حل و فصل قرار نگیرد، امکان ارتباط و عادی سازی آن در میان دو دولت غیر ممکن خواهد بود. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست