فتوای قتل ِ شاهین نجفی فرافکنی بحران قدرت در ایران
ب. بی نیاز (داریوش)
•
طبقهی نوپای سرمایهدار و اولیگارش ایرانی توانسته جایگاه خود را پیدا کند. این شرایط بخشی از حکومت آخوندی را به وحشت انداخته است. صدور فتوا علیه شاهین نجفی، در حقیقت فقط فریاد آن بخش از حکومت است که حس کرده در چند ماه آینده موقعیتاش را از دست خواهد داد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲ خرداد ۱٣۹۱ -
۲۲ می ۲۰۱۲
پردهی اول
پرسش نخست این است که آیا صدور فتوای قتل شاهین نجفی اساساً ربطی به توهین به مقدسات دارد یا یک تصمیمگیری سیاسی ناب است؟ نه خمینی که اولین فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد و نه این فتوای قتل علیه شاهین نجفی هیچ کدام در دفاع از مقدسات نبوده و نیست. هر کس – به ویژه آخوندها- میدانند که میلیونها ایرانی هر صبح که از خواب بیدار میشوند به جای خواندن نماز رکیکترین فحشها را نثار محمد تا مهدی میکنند. بنابراین اگر دلشان به حال مقدسات میسوخت حتماً فکری به حال این گرایش شدیداً ضداسلامی میکردند.
در تاریخ جمهوری اسلامی ما با دو فقره فتوای قتل پر هیاهو علیه دگراندیشان روبرو شدهایم. نخستین آن توسط آیتالله خمینی که به شرح زیر اعلام شد و دومی توسط صافی گلپایگانی.
متن فتوای امام خمینی علیه آیات شیطانی:
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم مولف کتاب «آیات شطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء الله. ضمناَ اگر کسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
روح الله الموسوی الخمینی
۲۹ بهمن ۱٣۶۷/ ۱۱ رجب ۱۴۰۹
خمینی در چه شرایطی فتوای قتل رشدی را صادر کرد؟ در تاریخ ۲۹ بهمن ۱٣۶۷. باید به این تاریخ خوب دقت کرد! این دوره، بیانگر اوج بحران و درماندگی جمهوری اسلامی ایران است. از یک سو خمینی مجبور شد در مرداد ۱٣۶۷ جام زهر صلح را سر بکشد و از سوی دیگر برای «مزه» این جام زهر مستکننده دستور داد بیش از چهار هزار اسیر را به قتل برسانند. ولی از سوی دیگر این «مردهخواری» افراطی، دستگاه گوارش او را شدیداً خراب کرده بود و پزشکان پیشبینی میکردند که شاید به همین زودی آقا هم رفتنی باشد.
برای جمع و جور کردن نیروهای خود در شرایط بحرانی چه باید کرد؟ جنگ! اما جنگ به عنوان یک نعمت الهی دیگر امکانپذیر نبود. ولی جوینده، یابنده است! شش ماه پیش از فتوا یعنی تقریباً همزمان با سر کشیدن جام زهر توسط آقا، کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی (سپتامبر ۱۹٨٨) منتشر شد. «ناگهان» خمینی متوجه شد که اسلام توسط سلمان رشدی به خطر افتاده است. این فتوا برای کل نظام در حکم کاه گِل ساختمان بود که توانست دوباره «متفکران» اسلامی و امت همیشه در صحنه را به هم بچسباند و وحدت اسلامی را دوباره در صفوف ِ یأسزده زنده کند. فتوای خمینی هیچ ربطی به اسلام و مقدسات نداشت. برای خمینی حفظ نظام بالاترین و اساسیترین اصل بود. حتا از نماز و روزه نیز واجبتر بود؛ حفظ نظام [قدرت]، از خود اسلام هم مهمتر بود. از این رو، کسانی که امروز کف بر دهان در صف خمینی و گلپایگانی میایستند و میخواهند مرتدان را تنبیه جانی کنند، در واقع فقط و فقط برای حفظ مقام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود تلاش میکنند.
پردهی دوم
فتوای قتل شاهین نجفی توسط صافی گلپایگانی کاریکاتور بیمایهایست از فتوای خمینی علیه رشدی. اگر خمینی پس از شش ماه کشف کرد که رشدی یک کتاب ضد اسلامی نوشته، صافی گلپایگانی حداقل ۱۵ روز پیش از ساختن ترانه شاهین حکماش را صادر کرد. ولی حکم صافی به لحاظ ماهیتی هیچ فرقی با حکم خمینی علیه رشدی ندارد. هر دوی آنها برای غلبه بر بحران به راه انداخته شدند. مگر حالا جمهوری اسلامی در بحران است؟
چندین سال است که «دعوای هستهای» ایران و غرب روی آنتن است. به اعتقاد من این «دعوای هستهای» فقط محملی بوده برای مذاکره دربارهی مسایل اساسیتر. مشکل غرب با ایران بر سر نوترون و پروتون نبوده، بلکه بر سر کار و سرمایه است. طی سی سال اخیر در ایران یک قشر اولیگارش قدرتمند شکل گرفته است که نمیتواند سرمایهاش را نه در ایران و نه در خارج از ایران به کار بیندازد. و سرمایهای که حرکت نکند مانند آب راکد میماند، به اصطلاح دیگر سرمایه نیست.
تحریمهای جدیتر غرب علیه ایران شکاف را در رأس قدرت بسیار تشدید کرد. صنایع بزرگ و به همراه آن قطعهکاران تعطیل شدهاند و به تبع آن هزاران نفر بیکار.
ایران تاکنون بیش از ۲۵ بار تقاضای عضویت در سازمان تجارت جهانی [WTO] کرده که هر بار رد شد. سازمان تجارت جهانی، جوهر جهانیشدن و زیر ساخت سرمایهی جهانی است. این سازمان، قوانین خود را دارد و ورود به آن یعنی ورود به میدان سرمایهداری ناب. البته ایران تاکنون از حواشی و عوارض این «نظام» بهرهمند میشد ولی به طور واقعی در آن قرار نگرفته بود. توافق بر سر «نوترون و پروتون» با غرب در حقیقت آغاز توافق بر سر جایگاه سرمایهی ایرانی در زیرساخت سرمایهی جهانی است. این گرایش، یعنی تسریع مرگ ِ اسلام ایدئولوژیک!
وضعیت کنونی نشان میدهد که طبقهی نوپای سرمایهدار و اولیگارش ایرانی توانسته جایگاه خود را پیدا کند. این شرایط بخشی از حکومت آخوندی را به وحشت انداخته است. صدور فتوا علیه شاهین نجفی، در حقیقت فقط فریاد آن بخش از حکومت است که حس کرده (مانند خمینی که مرگش را حس کرده بود) در چند ماه آینده موقعیتاش را از دست خواهد داد. از این رو، فتوای قتل شاهین نجفی و فتوای قتل سلمان رشدی از یک کیفیت برخوردار هستند: غلبه بر بحران!
|